ششم ، شماره 1461 سال ژانويه 1998 ، دي 1376 ، 17 شنبه 27
|
|
ميكنند؟ نگاه زندگي به چگونه كودكان
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
...و تاريكي از ترس و بدني تنبيه از ترس بزرگترها ، از ترس
حذف كودك زندگي از خانواده صحيح تربيت و آموزش طريق از ميتوانند
.شوند
زندگي در آنها كاركرد كه دارند متفاوتي شخصيتي ويژگيهاي كودكان
.ميشود جامعه در آنان موفقيت يا شكست موجب آينده ، اجتماعي
كه كودكاني.ميآموزند خود مادر و پدر از را ويژگيها اين آنها
خود والدين از را رفتار ميگويند ، اين دروغ يا و ندارند اعتمادبهنفس
نداشتند را خصوصيات اين تولد بدو در بچهها از هيچكدامگرفتهاند ياد
.ميگيرند ياد را بد و خوب خود ، بزرگترهاي رفتار از تنها و
پدر طريق از بهوسيلهتربيت ابتدا در شخصيتي ويژگيهاي اين جوانههاي
تبديل تناوري درخت به و ميرويد ميزند ، جوانه كودك درون در مادر و
.ميگيرد قرار آنها عمل راهنماي دربزرگسالي و ميشود
بيشتر آنان و است خانواده محيط در كودكان پرورش و آموزش ركن مهمترين
.آنها گفتار تا ميكنند تقليد خود والدين رفتار از چيز هر از
يادگيري ايجاد كودك ، صحيح تربيت ايجاد در موثر عوامل از يكي
اين.است خانواده كانون در بهنجار رفتار و مشوقها وجود مشاهدهاي ،
خالي رفتارها بسياري از آنها رفتاري گنجينه كه كودكان مورد در امر
از مختلف مسائل با خانواده برخورد زيرا.دارد فراوان اهميت است ،
به نفس به اعتماد دادن و تعاون بردباري ، ترس ، تشويق ، صداقت ، جمله
.ميدهد شكل او در را مناسب رفتار چگونگي كودك ،
با كودكي اگر ;كهميآموزند ميكنند زندگي گونه آن كودكان كلي طور به
كودكي اگر بجنگد ، خودش حتي چيز همه با ميكند ، ميآموزد زندگي انتقاد
از پذيرش با كه كودكي كند ، بدبختي احساس ميآموزد كند ، زندگي ترحم با
ايمني با اگر و بورزد عشق همه به ميآموزد ميكند ، زندگي ديگران سوي
...و باشد داشته اعتماد اطرافيان و خود به ميگيرد ياد كند ، زندگي
ميكند؟ زندگي چيزي چه با شما كودك راستي
ترسو كودكان
و شدت مختلف درافراد اما دارد نقش بشر زندگي مراحل تمام در ترسيدن
و آگاهيها خود اطراف دنياي از چونكودكانميكند تفاوت آن ضعف
پس ;ميكنند باور ببينند و بشنوند هرچه ندارند ، لازمرا بينشهاي
نقش كودك زندگي در است ممكن ترس.ميترسند افراد ساير از بيشتر
ترس و بدني تنبيه از ترس بزرگترها ، از ترس ;كند بازي مضري و وحشتناك
خانوادهاز صحيح تربيت و آموزش طريق از ميتوانند...و تاريكي از
.شود حذف كودك زندگي
هراس و زندگينگرانند در مدام مختلف ، دلايل به كه مادري و پدر
از والدين از بسياري.كهميهراسند ميكنند تربيت فرزنداني دارند ،
را ميشود؟ چه بچهيمان جملهآينده مرتب و خودميترسند كودك آينده
براي كه والديني يا و ميشود ترسو ناخودآگاه بچه و ميكنند تكرار
پليس ، آمپول ، مانند مختلف عوامل از را او كودك شيطنت از جلوگيري
بياطلاع كار اين عواقب از ميترسانند ، ...و مختلف حيوانات و تاريكي
تضعيف را خود فرزند روحيه برخورد طرز اين با نميدانند و هستند
.ميكنند
ترس وسايل ازبرخي بايد كودك اگرچه.بقاست حفظ براي ترس طبيعت
اين اما كند برق پريز داخل را كهدستش بترسد مثال براي باشد ، داشته
ترسو جنبههاي كودك اول قدم دراست عقلايي و نوعمنطقي از ترس
.ميآموزد خانواده از را بهراسد چيزهايي چه از بايد اينكه
با را مشكلخود و كرده مراجعه تربيتي مشاور به كه مجتهدي بانو
ميخواستيم وقت هر:ميكند ، ميگويد ذكر رفتن ، مدرسه از ترس كودكش
مدرسه از را او ندهد ، انجام بد كار يا دهدو گوش حرف فرزندمان
به علاقهاي ميرود مدرسه به و دارد سال هفت پسرم كه حالا و ميترسانديم
.است نگران و مضطرب مدت تمام ميگويد معلمش و ندارد خواندن درس
مادرها و پدر بسيارياز:ميدارد ابراز ارتباط اين در تربيتي مشاور
غيرطبيعي و غيرواقعي طور به را خود بچههاي انضباط و تربيت بهانه به
.دارد همراه به كودك براي بعدي مشكلات و عواقب امر اين كه ميترسانند
ميكند پيدا پرورش كودك ذهن در كه منفي خيالات و رفتن مدرسه از ترس
از ترس دليل به را خود خلاقيت و نفس به اعتماد كودك كه ميشود باعث
.دارد ادامه بالاتر سنين تا توهمات اين و بدهد دست
به دست خود ، تخيلاتمنفي و روحي فكري ، اختلالات علت به ترسو كودكان
نقش والدين اينجا در.هستند افراديناسازگار و ميزنند خرابكاري
.ميكنند ايفا را كودكان به غيرواقعي از واقعي ترس درشناساندن مهمي
بچهها بازي
آن از بازي كهدر دارند پرهيجاني و زنده بسيار تخيل كوچك بچههاي
.ميكنند تقليد والدينخود رفتار از آنها ميجويند ، بهره
عروسكش با دخترم وقتي:ميگويد است ، ساله چهار كودك صاحب كه عليزاده
طرف آن و طرف اين به پرخاش با و ميزند را او مرتب ميكند ، بازي
.ميكند پرتابش
ميكنند ، تبيهبدني را فرزندشان آيا كه سوال اين به پاسخ در وي
و بد كار يا و كند رفتار ومادرش من ميل خلاف كه مواقعي در:ميگويد
.ميكنيم بدني تنبيه را او دهد ، انجام خطرناكي
خود ذهنيت با كودكان:ميدارد اظهار تربيتي علوم كارشناس مزيناني
دروني ابتدايي آموختههاي جز به چيزي آنها ذهنيتميشوند بازي مشغول
رشد نامتعادل خانوادهاي در كه كودكي.نيست خانواده از بيروني و
و ازچگونگي والدين كلي طور به.ميكند پرخاشگري بازي درهنگام يافته
آنها ناهنجار يا و رفتارهنجار به ميتوانند فرزندشان بازي نحوه
.پيببرند
بازيهاي به دخترهابيشتر ميكنند ، بازي مختلف صورتهاي به كودكان
خود پدر كارهاي پسرها و ميگيرند الگو مادرشان از و ميپردازند ظريف
.ميگذارند او جاي به را خود تخيلات ، در و ميكنند تقليد را
ميكنند ، راسركوب آنها يا و جلوگيري كودكان بازي از كه والديني
.مينمايند تربيت سرخورده كودكاني
پدر.برسد كشفحقايق به خودش كه بياموزد ابتدا از بايد كودك
را وسيلهاي كار طرز چگونگي باريكه هر باشند متوجه بايد ومادرها
آن خودش تا ندهند امكان و دهند نشان او به خودكودك درخواست بدون
بر پيروزي شادي و كردن كشف شادي زندگي ، شادي واقع در كند ، كشف را
كه كردهاند تلقين را احساس اين او به و گرفتهاند او از را رمزگشايي
سلب را او آزادي و است ديگران كمك به وابسته و ضعيف موجودي او
.كردهاند
معنا اين كودكبه به دادن آزادي معتقدند تربيتي علوم كارشناسان
كند فكر مادري اگر.دهد انجام ميخواهد كاري هر دارد ، حق او كه نيست
بر دارد حق بنابراين دارد ، كردن نقاشي به سالهاشنياز سه پسر چون كه
كودك واستقلال آزادي معني مادري چنين كند ، نقاشي منزل ورودي رويدرب
.است نكرده درك را
و هرج با بازي كودكدر استقلال و آزادي معني والدين از بسياري براي
گونه هيچ اجازه كودك سختگير ، درخانوادههاي.نيست متمايز مرجطلبي
هركاريرا انجام اجازه او بينظم خانوادههاي در راندارد ، عملي
برابر حقوق داراي بزرگسالان و كودكان متعادل خانوادهاي در و دارد
.هستند
راه ناهارخوري رويميز بر پا و دست چهار بخواهد سالهاي يك كودك اگر
كودك اگر ولي.كند اطاعت بايد اوهم و شد او كار مانع بايد برود ،
اگر.كنند اطاعت بايد هم والدين شود ، خارج ازاتاقش كه بخواهد
اجازه نبايد مادر يا پدر يك كند ، بازي سيگار آتش با ميخواهد كودكي
بلكه است ، خطرناك كار اين شود متوجه تا بسوزاند را دستش او تا دهند
.كرد دور كودك از را آتش فرياد و داد بدون بايد
او به والدين كه دارد محبتي و مهر به بستگي كودكان سعادت و خوشبختي
اعتماد او به و دهيد نشان محبت و مهر فرزندتان به وقتي.ميكنند
ميدهد انجام رفتاري بازي هنگام او كه ميشويم متوجه زود خيلي كنيد ،
.ميكند عمل او قبال در خانواده كه
دروغگو والدين
دروغگو فرزندان
پدر از يا و ياميترسند كه است دليل اين به ميگويند دروغ بچهها اگر
پرورش نيز دروغگو فرزندان دروغگو ، والدين.ميكنند تقليد خود مادر و
.دروغنميگويند ببينند ، و بشنوند را حقيقت آنها كه زماني.ميدهند
خود فرزندان به را حقايق و باشند داشته شجاعت بايد مادر و پدر
دكتر:ميگويد فرزندش به و برود خريد به ميخواهد كه مادري.بگويند
و بياعتماد مادرش به مدتي از بعد كودك بيايي ، نبايد تو و ميروم
.فريفتهاند را او ميشود متوجه
پدر رفتار از بچه:ميگويد دارد ، سالهاي شش فرزند كه قاسمخاني بهنام
را بد و خوب نيست ، آشنا كلام با او زيرا.ميگيرد الگو مادر و
.است ملموستر والدين رفتار كودك براي.نميفهمد
باشد ، وكلامشان رفتار بين گانگي دو والدين اگر:ميدهد ادامه وي
كودكان با.ميبرد سوال زير را مادر و پدر و ميكند درك را آن بچه
ميدانيم بد خودمان براي كه را چيزي همان و كرد رفتار صداقت با بايد
.است بد بگوييم هم بچه به
حقيقت بيان در مهميكه ايراد:ميگويد تربيتي علوم كارشناس مزيناني
جلوي در ديگران و خودمان به ما كه است اين دارد ، وجود والدين طرف از
با گرچه ;ميكنيم خودداري حقيقت گفتن از و ميگوييم دروغ كودكمان چشم
طور به اما است ناشايستي كار دروغگويي ميگوييم آنها گفتاربه و زبان
.بگويند دروغ ميدهيم ، ياد كودكان به (رفتاري) غيرمستقيم
تربيتي و آموزشي نظامهاي در متاسفانه:ميدهد ادامه همچنين وي
آنها به زيادي دروغهاي خواندن ، درس به بچهها تشويق براي خانواده
عمل آن به اما است پاداش و وعيد و وعده غالب در كه ميشود گفته
.نميشود
خود تربيتفرزندان براي دروغگويي شيوه از اينكه جاي به والدين
براي را مناسبي فضاي بايد.غيرموثراست نيز عمل در كه كنند استفاده
معتقدند كه گونه آن ميخواهند مادري و پدر اگر.سازند فراهم آنها
به فايدهاي شيوه يك عنوان به دروغگويي آورند ، بار را خود فرزندان
.نميرساند آنها
و ميكنند دعوا بامن هميشه:ميگويد نيما نام به سالهاي هفت كودك
من به.ميگويند دروغ بهيكديگر خودشان اما نگو دروغ ميگويند ،
.ميزنند بد حرفهاي خودشان اما نزن بد حرف ميگويند
ميگذاريم ، ميان تربيتيدر امور كارشناس رسولي با را كودك اين گفتههاي
رفتاري شيوه كارگيري به با اينكودك والدين:ميدارد اظهار وي
دركودك دروغگويي بروز سبب موردي ، هر در دروغگويي اقدامبه و نامناسب
براي مناسبي فرد كودكنميتواند روش ، اين ادامه صورت درشدهاند خود
.باشد جامعه و خود
توفاني دريا