ششم ، شماره 1464 سال ژانويه 1998 ، بهمن 1376 ، 21 چهارشنبه 1
|
|
باشيم؟ موفق چگونه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
ميخواهند كه ميشويم روبهرو افرادي با كه آمده پيش اوقات از بسياري
را موفق افراد موفقيت دليل كه آنهستند پي در همواره و باشند اول نفر
.بدانند
برايسئوالاتشان دقيق فرمولي و جادويي پاسخي كه تصورند اين بسياريبر
ميتوان را نكته اين موفق احوالافراد در دقت كمي با.كرد خواهند پيدا
يا و ذكاوت و هوش تنها افراد اين رمزموفقيت كه ديد وضوح به
نيز عمل در مهارت و توانايي و هدف به اعتقاد بلكه نيست ، شانسواقبال
محدوديتهاي چگونه آموخت خواهد شما زيربه روشهاي بكارگيري.است لازم
.اولباشيد نفرات جزء خود كاري زمينه در و برداشته ازميان را خويش
باشيد متمايز جمع از كه كنيد عمل نحوي به
به هميشه و پيميبرند خود استعدادهاي به دير خيلي كه هستند افرادي
.ميخورند هستندغبطه اول نفرات جزو كه كساني
به نيل تا كه وتلاشهاست كوششها از مجموعهاي زندگي كه دانست بايد
انجام كه كارهايي و شما اداري شرححال اگر.دارد ادامه موفقيت
نظريه يا كار يك نكرده ، جلب را كسي تاكنونتوجه دادهايد
محيطيكه در حركتي ، چنين حاصل و بشود شما معرف استثناييميتواند
موفق مجريان از يكيبود خواهد درخشان بسيار است ، كار در هم رقابتي
:ميگويد خودچنين موفقيت مورد در تلويزيوني
هميشه و بردم خودپي استعدادهاي به دير كه بودم افرادي جمله از من
خيلي.ميخوردم غبطه بودند ، اول جزونفرات دبيرستان در كه كساني به
همكارم و من كه باري اولين.كنم عمل جدا گروه از كه يادگرفتم سريع
كه كردم سوال دستاندركاران از رفتيم (توماس دني) تلويزيوني نمايش به
از كه داشتند اظهار همه.ميآيد بدتان همه از بيشتر شخصيت كدام از
عمو و دني نمايش اصلي شخصيتهاي براي نوشتن نمايشنامه و كردن كار
قهرمان كودك دو ليندا ، و راستي مورد در نوشتن از اما.ميآيد خوششان
.بودند نمايشنامه دوم نقش شخصيتها ، اين.بيزارند نمايشنامه
تصور همكاريداشتند ، دني با آزاد و وقت پاره طور به كه كساني
آينده كاريابيهاي در شخصيت دو اين به مطالبمربوط نوشتن كه ميكردند
دوستم و من.نميكند آنها به كمكي بعدي مشاغل براي مفيد سوابق و
واقع در بخش اين زيرا بنويسيم ، را كودك دو اين نقش گرفتيم تصميم
به و بود موفقيتآميز ما تلاش.بود نمايش دستاندركاران واقعي نياز
از توانستيم طريق اين از و كرده تثبيت خودرا موقعيت توانستيم زودي
.باشيم متمايز جمع
باشيد ناگهاني تغييرات جستجوي در
كه است اين اماحقيقت.است ناگهاني تغيير يك جستجوي در هركسي
به حركت و هستند اهميتتر كم و كوچكتر خيلي زندگي در واقعي تغييرات
.بشود سودمندي تغييرات بروز سبب ميتواند فرد موقع
اين تاييد منظور به رسيده ، چاپ به او كتاب اولين تازگي به كه فردي
دوران دوست همراه به همكارم منو روز يك:داشت اظهار چنين اصل
بعضي بوديم آسانسور منتظر من كار محل نزديك ساختماني در دبستانم
.نميكرد توقف موردنظر طبقه در قديمي آسانسور اوقات
داخل به آسانسور دريچه از بود ، حركت در آسانسور كه همينطور روز آن
من دوست باره يك.ديديم بود آن داخل كه را شخصي و ميكرديم نگاه آن
همكارماو و من كه حالي در و است...من ادبيات اواستاد:كشيد فرياد
دوست لحظه چند از پس.دويد پايين پلهها از شتاب با ميكرديم ، دنبال را
.كند صحبت او با شود ، خارج ساختمان از استاد آنكه از قبل توانست من
صحبت او با داستاننويسي و ادبيات به خودم علاقه از من صحبت ، هنگام به
.ببرم او براي را نوشتههايم از تعدادي كه خواست من از استاد.كردم
روش و خواند را من نوشتههاي او.رفتم استاد ملاقات به بعد روز چند
.پسنديد را من كار
توانستم آن بكارگيري با كه كرد راهنماييهايي كتاب ، چند معرفي ضمن
كرد مشخص نيز حالت اين.برسانم بهحداقل را كارم در موجود ضعف نقاط
درصورت بگيريد ، قرار مناسبي موقعيت در مناسب ، زمان وقتو در اگر
مورد برنامه بنابراين.ميشويد موفق حتما كافي ، استعداد داشتن
.دهيد ادامه كارتان به موفقيت به تارسيدن و كنيد دنبال را علاقهتان
ببخشيد كارتانتنوع به سپس دهيد ، انجام خاصي يا ويژه كار اول
يك براي وقتي اوايلكار در:ميدارد اظهار چنين تلويزيون موفق مجري
يك به نميدانستم و داشتم وحشت كمي مينوشتم ، مطلب تلويزيوني نمايش
گرفتم تصميم وجود اين با.ميآموختم ميبايست چيزي چه واقعي هنرمند
بين بنابراين.كنم رهبري را بازي پيشنهاد ، يك با هراس ، و بيم بدون
اين در خوب:گفتم و نشستم گليسون نمايش اول هنرپيشه كنار در بازي دو
.نيست اينطور.است غمگين (نمايشنامه اول نقش) ماكس صحنه
.داد تكان را سرش او
حك آن روي كهنامش را يادگاري قلمهاي هنوز احتمالا و:دادم ادامه
از هريك به داشت عادت او قلمهاييكه همان.دارد خود با شده
.دهد تحويل هنرمندان
خود كار محل از آنكه از بعد خوب:داد تكان را سرش مجددا او
قلمها سر بلايي چه)كني؟ چه قلمها آن با دلتميخواهد شدي ، اخراج
.(بياوري؟
دورنيندازم؟ را آنها چرا:گفت سپس كرد سكوت لحظهاي او
سرش در خوب فكر يك جكي بچهها ، :گفتم همكاران ساير به و شدم بلند
.عملكنيم او گفته طبق بياييد.داره
لبخند با و كرد مراصدا گليسون شد ، فيلمبرداري صحنه اين آنكه از پس
داري؟ سر در بكري فكر چه فرداديگر براي گري:گفت گرمي
كه وقتي.پيداكنيد را مشكلات حل راه ميتوانيد همكارانتان و شما
كه هربار.نميشود داده شما به جايزهاي هيچ مناسب حل راه يافتن براي
.گرفتهايد را خود پاداش شما شود ، انجام درست كاري
كنيد تلاش توازن به رسيدن براي
در افراد اين كه ميبينيد كنيد ، دقت كمي موفق افراد زندگي در اگر
:ميگويد چنين افراد اين از يكي.هستند موفق فردي نيز خانوادگي زندگي
بين قرارباشد اگر است مهمتر كار از بودهزندگي اين هميشگيمن شعار
در شركت و است امكانپذير قراردادهايمهم انعقاد كه سمينار يك در شركت
راانتخاب يكي ميكند ، بازي آن در فرزندم كه ورزشيدبيرستاني مسابقات
كارم كه ابتدا.كرد خواهم انتخاب را ورزشي مسابقات در شركت من كنم ،
يك عنوان به شغلم بين توازن ايجاد براي مداوم طور به كردم ، آغاز را
.ميكردم كوشش و تلاش پدر يك عنوان به وظيفهام و توليدكننده
بسترم كنار در ميرفتم ، خانه به دير كوفته و خسته وقتي شبها اغلب
نوشته هم را نظرش مورد كتاب عنوان كه ميكردم پيدا را فرزندم دفتر
براي كافي انرژي و وقت ميكردم سعي داشتم ، كه خستگي همه با.بود
كنار در صبحفردا نميكردم ، را كاري چنين اگر وكنم پيدا خواندنكتاب
را بهانهها هرگز بچه يك.پيداميكردم گلهآميزي يادداشت صبحانهام ظرف
وپدر دهد ارائه را خود تمرينات بايد فردا كه فقطميداند و نميكند درك
.كند كمك او به داده قول هم
آموختند من به را زندگي درس بزرگترين خود حركت اين با من خانواده
هم خانوادگي زندگي در موفقيت باشيد ، موفق كارتان در ميخواهيد اگر
.دارد ضرورت
.شماميگردد اجتماعي موفقيت سبب زندگي در توازن اين
پيروزبخت معصومه:تاليف و اكتبر 1997ترجمه ريدرزدايجست:منبع