ششم ، شماره 1464 سال ژانويه 1998 ، بهمن 1376 ، 21 چهارشنبه 1
|
|
علم نقد و فرانكفورت مكتب
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
دانش استزيرا كاذب شناختي انسانمعاصر ، شناخت كه است مدعي هابرماس
است گرفته وپوزيتيويستيقرار اثباتي تفكر سيطره تحت معاصركاملا
.است درآمده جديد توليدي يكوسيله صورت به دانشگرايي و
سرمايهداري نظام منتقد قدرتمند فكري نيروي فرانكفورت ، اشارهمكتب
به سنتي ، چپ ديدگاه در اساسي نظر تجديد ضمن كه است غرب
جهت اين از ديدگاه اين بررسي رسيده ، نيز توجهي شايان دستاوردهاي
بوده سرمايهداري نظام درون از فرانكفورتيهاناقداني كه است ضروري
آن با مواجهه نحوه و غرب شناختماهيت در را ما آنان ، منطق وشناخت
نحوه به كوتاه اشارهاي ضمن زير مقاله در رو اين از ميرسانند ، ياري
فلسفه با مواجهه در انتقادي مكتب اصول به غرب مكتبدر اين پيدايش
در جايگاهفرد علوم ، از انتقادي طبقهبنديمكتب جزمي ، ماركسيسم تحصلي ،
.است شده توجه مكتبفرانكفورت مطالعات
مقالات سرويس
:فرانكفورت پيداييحوزه تاريخچه و زمينهها
مقلدان ناكاميابيغمانگيز برخلاف انقلاببلشويكي ، نامنتظره پيروزي
مركز در هنگام تاآن كه را كساني تمامي اروپايمركزي ، در آن
و دشوار گزينش به وادارساخت داشتند قرار ماركسيسماروپايي
پيش در را انتخاب دو از گزينش يك كهابتدا بزنند دست ناخوشايندي
:داشتند روي
معناي كهبه -وايمار جمهوري و سوسياليستهايمعتدل از حمايت (الف
.بود انقلاب از دوري
كمونيست يافته بنيان تازه حزب به پيوستن و -مسكو رهبري پذيرش (ب
.ايمار بورژواييو سازش راهويرانسازي در كوشش و آلمان
عمقي بازنگري ;شد مطرح (سوم گزينش)سوم راه پيدايي مرور به اما
و رديابي گذشته اشتباههاي كه اميد اين به ماركسيسم نظري بنيادهاي
لذا.كرد راآماده فعاليتهايآينده زمينه امر همين شود ، داده توضيح
ماركس انديشه حوزههايمبهم در را خويش توجه كه ظهوركرد فكري جريان
.كرد متمركز
:موسسهفرانكفورت تشكيل نگري منشا
از سال 1922 در موسسه يك چارچوب در هدفهايي چنين به بخشيدن تحقق فكر
با و بود آرژانتيني تبار آلماني بازرگان يك اوفرزند بود وايل فليكس
از پشتيباني به رسيد او به پدر و مادر از كه بسياري ثروت به توجه
كه موضوعي.زد دست آلمان در (راديكال) ريشهاي فعاليتهاي از شماري
ماركسيستي كار هفته برگزارينخستين بخشيد شدت را موسسه ايجاد روند
هدف وايل اظهار به بود ، بنا تورينگيا و ايلمناو در تابستان1922 در
جريانهاي گفتوگوي فرصتيبراي ايجاد كار هفته برگزارينخستين
يك به دستيابي جهت يكديگر با خود اختلافهاي درباره گوناگونماركسيستي
.بود ياناب ماركسيسمراستين
روشنفكران فقط و بود غيررسمي كاملا ماركسيستي كار نخستينهفته در
يا فرقهبندي با وجه هيچ به ونتيجه نيت نظر از و داشتند حضور آن در
ايجاد فكر كارماركسيستي هفته نخستين طي در.نداشت سروكار حزبسازي
.گرفت شكل وايل ذهن در نهاديپابرجاتر
:موسسه استقلال
نوآورينظري زمينه در كار اصلي موسسهشرط در آغاز همان از استقلال
ندارد وجود نشانهاي.ميرفت شمار به بند و بدونقيد اجتماعي پژوهش و
دست ميان اين در نيز سياسي كمككنندگان.كند آن از حكايت كه
به موسسه به گاهيافترازنندگان بعد سالهاي در چند داشتهاند ، هر
.پرداختند ادعاهايي اشاعهچنين
هم و مالي نظر از هم موسسه استقلال بنيانگزارانحفظ هدف والاترين اما
فرانكفورت دانشگاه با وابستگي نوعي ديدند صلاح ولي بود معنوي نظر از
نام ابتدا در.سازند برقرار بود شده تاسيس سال 1914 در تازه خود كه
موسسه رئيس اولين گولاخ.برگزيدند آن براي را اجتماعي پژوهشهاي موسسه
.گذشت در سالگي شش و سي در بيماري اثر در اكتبر 1922 در او كه بود
گرفت ، گرونبرگ برعهده را موسسه مرگگولاخرياست از بعد گرونبرگ
ماركسيسم پدر را او اعترافداشت ، خود بودن بهماركسيست آشكارا
صاحب آلمان دانشگاه در كه بود ماركسيست نخستين او.مينامند اتريشي
.بود كرسي
:موسسه رسمي كار شروع
تاسيس فرهنگ وزارت حكم موجب به فوريه 1923 در 3 رسمي طور به موسسه
.شد افتتاح رسما موسسه بناي ژوئن در 23 و شد
پژوهشيتاكيد آكادمي يك وجود لزوم بر افتتاحيه سخنراني در گرونبرگ
آن در عاليآلمان آموزش نظام در رايج باگرايش مغاير را آن كه كرد
رجحان علم و بهپژوهش نسبت آموزش به آلمان نظامآموزشي.ميدانست دوران
در حاكم اصل و علمي روش ماركسيسميك گرونبرگ ديدگاه از.ميداد
.نبود پيچيده مادي تحليل از او استنباط.است بوده فرانكفورت موسسه
زمانها همه در لازم استقراييازصحت ماديبهويژه تحليل نتايج ميگفت او
.است مشروطتاريخي داراياعتبار بلكه نيست ، مكانهابرخوردار و
ابدي جستجويقوانين در و نيست جزمي ديدگاهاو از راستين ماركسيسم
اين با يافت تكامل كهبعدها شكلي به انتقادي نظريه.نميآيد بر
معرفتشناسياستقرايي اما داشت ، هماهنگيكامل گرونبرگ آخري تاكيد
.قرارنگرفت گروه جوان اعضاي ديگر هوركهايمرو تاييد مورد او
:فرانكفورت مكتب و موسسه تاريخ در چهارگانه دوران
:اول 19321923 دوره
وجه هيچ به و بود متفاوت و متنوع شده انجام تحقيقات دوره اين طي در
در بعدها كه گونهاي به ماركسيستي ازانديشه خاصي برداشت از ملهم
.داشت تجربي سرشت بيشتر آثار ، و نبود شد گنجانده انتقادي نظريه
:(دورانتبعيد) دوم 19501933 دوره
ديدگاههايمتمايز آن طي كه شمالياست امريكاي در تبعيد دوران
موسسه فعاليتهاي راهنماي اصول بهعنوان قاطعانه نوهگلي انتقادي نظريه
رئيس عنوان به هوركهايمر زمان از عملا تغيير اين البته.شد تثبيت
پيدا برتري اجتماعينقش فلسفه اينجا از.شد ژوئيه 1930آغاز در موسسه
.ميكند
:سوم 19601950 دوره
زمان اين در سال 1950است ، در بهفرانكفورت موسسه مراجعت زمان از
آثار شمارياز در روشني به اصلينظريهانتقادي وديدگاههاي آراء
آن نفوذ و دامنهتاثير.گرديد تدوين نويسندگانموسسه و متفكران
اروپا سراسر در (نو چپ) جريان ظهور و سال 1956 از بعد بهويژه بعدها
همانند موسسه اعضاي از بسياري كه يافت گسترش متحده ايالات در ونيز
دهه دانشجويي جنبشهاي رشد با روند اين بودند ، مانده آنجا در ماركوزه
.رسيد خود اوج به ميلادي 1960
:دهه 1970 اوايل چهارم دوره
مرگ با واقع در.نهاد افول به رو بهآرامي فرانكفورت نفوذ و تاثير
مكتب يك عنوان به حياتآن عملا در 1973 وهوركهايمر آدورنودر 1969
گرفتتا فاصله ماركسيسم از آخرحيات سالهاي در مكتب اين.متوقفگرديد
سرزبانها بر را موسسه اين نام مجدداهابرماس دهه 1990 در اينكه
.انداخت
:انتقاديفرانكفورت مكتب اصول
اساسي محور سه نظريهپردازان:(پوزيتيويسم)تحصلي فلسفه از انتقاد -1
روش است ، تنها ذاتابيطرف بشري دانش اينكه بر رامبني تحصلي روش در
علمي روش تنها فيزيكي علوم دقيق روشهاي و است طبيعي علوم روش علمي
مورد گيردرا قرار اجتماعي علوم دانشمندان استفاده مورد بايد و بوده
فلسفه ;انتقاديفرانكفورت مكتب طرفداران بهعقيده.دادند قرار انتقاد
آورده در كاذب شناخت وبصورت كرده تحريف را اجتماعي مفهومعلوم تحصلي ،
بيطرف ، عنصري عنوان به علم دادن قرار دستاويز با اينكه ديگر و است
.است داده استثماريقرار نظام خدمت در را آن
معتقدند انتقادي نظريهپردازان:جزمي ماركسيسم از انتقاد -2
درجستجوي كه سياسي مذهبي يا دكترين يك حقيقي ماركسيسم كه
شرايط با بتواند بايد دليل همين به و نبوده است ازلي قوانين
خود آزاديخواهي و انتقادي حالماهيت عين در و داده وفق را خودش جديد ،
ماركسيسم تفاوت وجوه گرفته صورت نظر تجديد به توجه با.كند حفظ را
خلاصه زير موارد در راميتوانيم فرانكفورت مكتب ماركسيسم با جزمي
:كنيم
نظامهايعمل زيربنا ، ساخت بر توجهوتاكيد فرانكفورتبجاي مكتب (1
.ميدهد قرار خود تحليل تجزيهو اساس را معنيدار عقلي
مبيننظام كه بنا رو ساخت مفهوم توجهبه بجاي فرانكفورت مكتب (2
نظامهاي است ، نوزدهم قرن سرمايهداري ساختاقتصادي با منطبق فكري
توجه مورد است زيربنايسرمايهداري تكامل محصول كه نماديرا متقابل كنش
.قرارميدهد
اجتماعي ، شناخت آگاهي اشكال توجهبه بجاي اينها بر علاوه (3
است نظامخودآگاهي لاينفك جزء كه را حاكميتمشروع از خودآگاهانه
.قرارميدهد بررسي مورد
:بشري ازدانش انتقادي مكتب طبقهبندي
در اينعلوم ;انتقادي بهعقيدهنظريهپردازان:فيزيكي علوم (10
سياسي و تسلطاجتماعي از جديدي ابزار خودبصورت معاصر دنياي
آنان سياسي حاكميت توجيهوبه را قدرت صاحبان منافع است ، كه درآمده
.مشروعيتميبخشد
بهشناخت كه است علومي از عبارت:تفسيري يا تاريخي علوم (20
و توسعه جهت لازمرا شرايط و پرداخته واجتماعي فرهنگي پديدارهاي
.ميكند فراهم ذهني يا دنيايفكري پرورش
بررسيانتقادي و شناخت از دانشعبارت اين:انتقادي دانش (30
از انسان رهايي هدفآن كه است ، تاريخي جبر ياتخيلي واقعي نيازمنديهاي
.است اجتماعي و واقعيتهايطبيعي قانوني شبه تمامانگارههاي
آفريني نقش خصلت انسانها كه است انتقادياين دانش در عمده فرض
شوند خودآگاه جامعه روند و خويش موقعيت به نسبت چنانچه و داشته
.دهند تغيير را موجود وشرايط كنند ايفا را خود تاريخي نقش ميتوانند
:فرانكفورت مكتب مطالعات در فرد جايگاه
تعبير به فرهنگي ، پديدههاي به نسبت فرانكفورت مكتب حد از بيش دغدغه
بيانگر همچنين انسان ، آگاهي از حاصل دستاوردهاي و بهمظاهر نسبت ديگر
روانشناسي ، به عمل و كانونانديشه بهعنوان خود به نسبت توجهيخاص
به فرانكفورتمعطوف مكتب اصلي علايقبود روانكاوي شكل در بهويژه
روي آلمان سوسياليسمدر ناسيونال ظهور با و فرديبود روانشناسي حوزه
اقتدار مقوله با درپيوند شخصيتي ويژگيهاي اول متمركزگرديد مساله دو
.مسالهيهودستيزي دوم
:فرانكفورت مكتب انديشمندان
:لوكاچ گئورك (10
ذهنينظريه جنبه بر خود آگاهيطبقاتي و تاريخ معروف دراثر لوكاچ
دو در ماركسيستي نظريه به لوكاچ عمده خدمت.است ورزيده تاكيد ماركس
كالا از ماركس مفهوم با او است ، طبقاتي آگاهي و چيزوارگي عمده مفهوم
ساخته سرمايهدارايمشخص جامعه وساختاري اصلي مساله عنوان به آنرا
.آغازميكند را كارش است ،
يك بهعنوان را آن كه مردمياست ميان رابطه نوع يك اصل در كالا يك
خود به عيني صورتي درنتيجه ، و ميكنند باور چيز بهصورتيك و چيز
محصولات سرمايهداري ، جامعه در طبيعت با متقابل كنش در آدمها.ميگيرد
كه نميبينند را واقعيت اين آدمها اما.ميكنند توليد را كالاهايي يا
ارزش آنها به و ميكنند توليد را كالاها اين كه هستند آنها خود
از مستقل كه بازاري را كالا ارزش كه ميرسد چنين آنها نظر به ميبخشند ،
.ميكند تعيين است كنشگران
چيزوارگي مفهوم پايه كالاها ، طلسمانگاري از ماركس مفهوم بنابراين
در لوكاچ چيزوارگي با ماركس كالاهاي طلسمانگاري تفاوت.است لوكاچ
به محدود نخستين مفهوم كه درحالي است ، نهفته مفهوم دو گستردگي ميزان
-دولت -سراسرجامعه به را آخري مفهوم لوكاچ اما اقتصادياست ، نهاد
يك چيزوارگي ديگر عبارت بهگسترشميدهد اقتصادي بخش و قوانين
.دارد جريان جامعهسرمايهداري بخشهاي همه در كه است فراگردپويا
اطلاق كساني مشترك و نظامهاياعتقادي به لوكاچ طبقاتي آگاهي مفهوم -
نظر بهاشغالميكنند جامعه در را همانندي طبقاتي كهجايگاه ميشود
نه و فردي طبقاتي آگاهيهاي از مجموعهاي نه طبقاتي آگاهي او
همانندي جايگاه استكه آدمهايي از گروهي خصلت بلكهآنهاست ميانگين
جايگاه ميان كارلوكاچ ، در.اشغالميكنند توليدي نظام در را
انسانها وروانشناختي واقعي وانديشههاي طبقاتي آگاهي عينياقتصادي ،
.دارد وجود آشكاري زندگيهايشانپيوند درباره
كه است آن مستلزم سرمايهداري نظام در دستكم طبقاتي ، آگاهي مفهوم
طبقاتي جايگاه از كاذببودن اين كه بدانيم كاذب آگاهي را پيشين حالت
طبقاتي آگاهي.ميگيرد سرچشمه جامعه ، اقتصادي ساختار داخل در
.است تاريخي و واجتماعي طبقاتي شرايط از فرد طبقاتي مستلزمناآگاهي
روي هيچ است ، به نهفته موقعيت اين ذات در كه يعنيتوهمي كاذببودن اين
.نيست خواسته خود
در.است سرمايهداري ويژهجوامع طبقاتي ، آگاهي به دستيابي توانايي
طبقاتي آگاهي رشد از گوناگوني عوامل ماقبلسرمايهداري جوامع
.ميكردند جلوگيري
سرمايهداري ، (اقتصادي بيشتر)ساختارهاي ميان ديالكتيكي رابطه به او
كنش وسرانجام ، فردي انديشه (طبقاتي آگاهي بهويژه)فكري نظامهاي
ماركسيستهاي و اقتصادي جبرگرايان رابين پلي وي.داشت توجه فردي
.ساخت فراهم نوانديش
:هابرماس (2
دانش زيرا است كاذب شناختي معاصر ، انسان شناخت كه است مدعي هابرماس
و است گرفته قرار پوزيتيويستي و اثباتي تفكر سيطره تحت كاملا معاصر
وي نظر از.است درآمده جديد توليدي وسيله يك بهصورت دانشگرايي
ساختهاي بار نخستين براي سرمايهداري جامعه در فني توليدي واحدهاي
امكانات بشري ، آزادي و رفاهيت بجاي كه آورده بوجود را مستقلي
دانشگرايي ديگر بيان به.است كرده فراهم را انسانها اقتصادي استثمار
تا است درآمده اجتماعي زندگي كيفي شرايط تعيينكننده عامل بصورت خود
ماهيت و درآمده فني مسائل بصورت تنها معاصر جامعه عظيم مسائل جائيكه
اينكه نتيجه.ميگيرد قرار موردغفلت كلي به مسائل اين سياسي
مبادله نظريه جانشين ايدئولوژي ، يك بهصورت بهتدريج فني پيشرفتهاي
.ميگيرد قرار توليد ابزار صاحبان منافع خدمت در و شده مساوي
به زير شرح به ماركسانتقادهايي از هابرماس رويكرد اين به توجه با
:ميآورد عمل
نظامهاي پيدايش موجب كه فنيرا پيشرفتهاي مرحله نبود قادر ماركس (1
براساس نظريهاو اصل دليل همين به و كند پيشبيني قدرتشده از جديدي
.شدهاست نهاده بنيان مساوي مبادله
آگاهي خود در را آن ونقش انتقادي دانش ريشه نبود قادر ماركس (2
مقوله براساس فقط او تاريخي ماترياليسم زيرانظريه بشناسد انسان
.است استوار توليد ابزار و كار
ناشي بلكه نيست اقتصادي استثمار از ناشي فقط معاصر انسان بيگانگي (3
.ميباشد نيز فني و علمي دليلتراشي مسلط نظام از
به فئوداليسم مرحلهانتقالي به مربوط اصولا ماركس نظريه (4
پيشرفته سرمايهداري نظام مبين نميتواند طبيعتا و است سرمايهداري
عقلاني نيروهاي خصلت بايد انتقادي تئوري تدوين در دليل همين به باشد ،
.داد قرار موردتوجه را
ارتباط و فني ساخت تضادميان هابرماس كه اينجاست توجه قابل نكته
تكامل بنحوي مبادله روابط زبان كه عبارت اين به ميداند مهم را نمادي
شناخت و منطقي رابطه ايجاد به قادر مردم كه شده پيچيده و يافته
.نيستند توليد وسايل با خود واقعي مناسبات
:ماركوزه هربرت (3
هدف.ميداند واقعيت از راپاسداري انتقادي نظريه اساسي هدف ماركوزه
در اوباشد جوهر و واقعيت ميان تضاد شناخت بايد انتقادي نظريه
زيرا.ميپردازد فرويد و ماركس افكار ميان تلفيق به خود نظريه تدوين
و نيست طبقاتي تضادهاي از ناشي تنها ديگر اجتماعي انقلاب او نظر در
.ميشود ناشي نيز رواني و فكري تضادهاي از زيادي ميزان به
در قدرت از جديدي بهصورتابزار فني روشهاي در تكنولوژي او نظر به
مبارزه اصولاامكان درنتيجه و است درآمده طبقهسرمايهداري خدمت
زمينه چنين وجود اين با.است شده ستمديدهسلب تودههاي از طبقاتي
و سرمايهداري مشابهتهاينظام به ماركوزه تا نشده باعث ديدگاهي
:ميباشند زير شرح به مشابهتها اين وي ازنظر.نكند توجه سوسياليستي
.ميباشند بيشتر وكارآيي فني پيشرفت درصدد تنها نظام دو هر (1
نداشته طبقاتي نابرابريهاماهيت هرچند سوسياليستي كشورهاي در (2
.تودههاست بيگانگي و خفقان گوياي سرمايهداريبههرحال مانند ولي
نظامهاي ماهيت بايد استكه معتقد انتقادي تئوري براساس ماركوزه
و جست سود آنها از انسانها بيشتر آزادي جهت ودر شناخت را موجود
ديد و شده رها كاذب آگاهي اسارت و قيد از انديشه بايد كار اين براي
.آورد بوجود را مبارزه جسارت و انتقادي
كنيم توجه بايد عمده نكات ذكر در:ماركوزه نظريه در عمده نكات
:ميزند زير شرح به اساسي تجديدنظر يك به دست كهماركوزه
.است داده دست از را خود انقلابي خصلت آمريكا جامعه در كارگر طبقه (1
كارگران اكثر زيرا.ميسرنيست آمريكا در كارگري انقلاب امكان (2
سبك و درجه علت به و شده موجود نظام جذب فني و كارگرانماهر بخصوص
خود ساماندهي و تشكل به قادر سوداگرانه زندگي سبك و روحيه زندگي
.نيستند
نژادي اقليتهاي درآمريكا ، سرمايهداري نظام تهديدكننده عوامل (3
.ميباشند دانشجويان -بيكاران-زنان -قومي
به نسبت را محروم ستمديده طبقات بايد روشنفكران و دانشجويان (4
تصميمات خود آينده درباره بتوانند تا كرده آگاه خود منافع و موقعيت
.بگيرند را اساسي
ايدئولوژيك مخالفتهاي دستاز بايد مترقي گروههاي و چپ جناحهاي (5
ناراضي نيروهاي سياسي آموزش براي را لازم زمينه بهاتفاق و برداشته
.كنند فراهم مستعد و
استثمار و فقر علل بودزيرا خواهد جهاني انقلابي آينده انقلاب (6
.است كرده جهانيپيدا خصلت تودهها
همين به بوده سياسي فاقدقدرت معاصر سرمايهداري جامعه در مردم (7
.ندارد واقعي اساس آنان سعادتمندي و رضايت دليل
ديگر زيرا دادهاند ازدست را خود اهميت امروز چپ سنتي احزاب (8
تودههايانقلابي بدون است طبيعي و نيست تودههايانقلابي از خبري
.امكانپذيرنيست تودهاي احزاب تشكيل
ساختي تغييرات وسيله ديگر پارلماني دموكراتيك اصطلاح به نظامهاي (9
.دارند نمايشي و فرمايشي ماهيت دليل همين به و نبوده
نيز شخص آزادگي است ، شخصيت آزادگي اجتماعي ، آزادي تحقق لازمه (10
.نيست امكانپذير سياسي مبارزه در درگيري بدون
:هوركهايمر ماكس (4
به نازيسم فشار اثر بر كه است فرانكفورت حوزه پايهگذاران از يكي او
دعوت به سالهاي 1950 در او.كرد مهاجرت آمريكا به خود همكاران اتفاق
آثار از اقتصادي نظريه كتاب.كرد مراجعت فرانكفورت به آلمان دولت
.اوست
ماوراء به كه است اين هوركهايمر درنظريه انتقادي نظريه اساسي وظيفه
واقعي روابط تبيين و است كرده رخنه سرمايهداري روابط و ظاهري دنياي
مسئول و متعهد اصالتا او نظر در تئوري.جامعهبپردازد و فرد ميان
طبقاتي منافع و آگاهي تاثير تحت آن تنظيم و تدوين زيرا است
.است نظريهپرداز
هدف و نبوده غيرمتعهد تئورياجتماعي پوزيتيويستها ، برخلاف بنابراين
انسانهايي پرورش و غيرانساني روابط بردن ميان از آنبايد متعالي
.باشد خودآگاه
محصول فكري دنياي كه.است واقعيت اين شناخت ديالكتيكي ، تئوري اساس
رد را ماده و موضوع جدايي ماركس همانند او است انسان مادي فعاليتهاي
نيست واقعيت بيان تنها اجتماعي متفكر وظيفه كه است مدعي و كرده
.برآيد نيز واقعيت تغيير درصدد بلكهبايد
قدرت به كه زماني بهويژه بورژوازي طرف از انتقادي دانش است معتقد وي
با مرور به اما شد سركوب برد بين از را فئوداليسم بقاياي و رسيد
.گرفت پذيرشقرار مورد شده قلب ماهيتي
نقش و ندانسته كودتايبورژوايي يك تنها را نازيسم هوركهايمر ،
و نازيسم ارزشهاي رشد در را آلماني خانواده جمله از اجتماعي نهادهاي
تحليل و تجزيه يك ضمن او.ميگيرد درنظر جابرانه شخصيتهاي پرورش
در خانواده ارزشهاي و سازمان ميان كه ميرسد نتيجه اين به تاريخي
تا داشت وجود متقابل رابطهاي جامعه سرمايهداريآن نظام و آلمان
و داده اينارزشها قبول به تن نيز كارگري سازمان و طبقه جائيكه
.درآمدند انقلابي نهضت اين جزءطرفداران خود طبقاتي منافع عليرغم
فرانكفورت مكتب بر وارد انتقادات
مكتب به انديشمندان ازسوي كه انتقاداتي گذشت آنچه به توجه با
:است زير شرح به خلاصه طور به ميشود فرانكفورت
تحقيقات رواج و گسترش فرانكفورتمبنيبر موسسه اصلي هدف عليرغم (1
.گرديد بياندازهمحدود درواقع مكتب اين علايق رشتهايدامنه بين
توسط آن گرفتن ناديده تاريخ ، همان درباره فرانكفورت مكتب ديدگاه (2
.غفلتورزيدند بسيار نيز اقتصادي تحليلهاي از ميباشدو آن اعضاء
مكتب توسط تحليلهاياقتصادي ، و تاريخي پژوهشهاي از غفلت (3
از را آنان روشني به نوانتقادي ، نظريه آندر تداوم و فرانكفورت
.است طبقه بحث در اختلاف مشهورترين و ميسازد جدا ماركسيسم
منابع
پهلوان چنگيز دكتر جي ، ترجمه مارتين فرانكفورت ، مكتب تاريخچه -1
نوذري ترجمهحسينعلي باتومور تام فرانكفورت ، مكتب -2
بشيريه حسين ترجمه هولاب رابرت (عمومي حوزه در نقد) هابرماس يورگن -3
انصاري -اديبي جامعهشناسي ، نظريههاي -4
ثلاثي ترجمه معاصر ، ديتزر دوران در جامعهشناسي نظريههاي -5
حريري فرانكفورت ، دبستان -6
احمدي بابك انتقادي ، انديشه و مدرنيته -7
رستمزاده اصغر -محمدزاده شاپور