ششم ، شماره 1465 سال ژانويه 1998 ، بهمن 1376 ، 22 شنبه 2 پنج
|
|
...غفلت يك اتفاق يك
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
محكمه ميز پشت
نميدونيم يعني ;مانرديم آقا:ميدهد جا محكمه ميز پشت را خود مضطرب
.آقا نيست ما مال محمده ، مال تفنگ زد ، كي
اما ميشد ، تكرار بعدازظهر دقيقه ساعت 30/5
ميبينم كوچهميرسم ، سر به.برميگردم كار از خسته آفتاب غروب در
همهمه صداي.ميخورم يكه جمعشدهاند خانهمان در جلوي زيادي جمعيت
روز؟ وقت اين شده خبر چه.ميكند نگرانم مردم ،
.ميشود اضطرابمبيشتر ميشوم ، نزديكتر هرچه ميكنم ، تند را قدمهايم
مرا چه؟ يعني خيرهميشود ، طرفم به نگاهها اومد ، پدرش:ميگويد صدايي
اتفاقيافتاده؟ شده؟ چه ميگفتند؟
.ميزنم پس را جمعيت جمعند ، همسايهها است ، باز خانه در
چشمش به خورده زدهاند ، بادي تفنگ با را پسرت
سرم بر خاكي چه ديدي:ميكرد گريه و ميكوبيد سر بر خانومم !چي؟:گفتم
بردند؟ كجا پسرمو حالا شد؟
;قاضي آقاي -
برد ، فارابي بيمارستان به ماشين با حادثه محل از را فرزندم نفر يك
در نبود ، موجود امكانات و وسايل بيمارستان آن در كه آنجا از ولي
.شد انجام لازم معاينات و عكس و شد بستري لبافينژاد بيمارستان
در فردا است قرار و.است باقي فرزندم راست چشم داخل در هنوز ساچمه
.شود عمل بيمارستان آن
شكايت انجامدادهاند ، را خطرناك كار اين كه كساني از من قاضي آقاي
.خودباشند عمل جوابگوي بايد و دارم
.ميگيرد قرار قاضي ميز روي متهم اظهارات برگه -
تهران:اهل محصل:شغل سال سن13...مرتضي:نام
اظهارات مواظب نموده ، دفاع خود از شد ، قرائت شما عليه شاكي شكايت
شلوار با سفيد بلوز ;ميداد نشان سال از 13 كمترباشيد خود
يعني ;نزديم آقاما ميدهد جا محكمه ميز پشت را خود مضطرب:سياه
.آقا نيست ما مال محمده ، مال تفنگ زد ، كي نميدونيم
.شد چي كه تعريفكن اول از شمرده ، و آرام ;مرتضي:ميگويد دادرس
.درآمد صدا به زنگدر كه مينوشتيم ، را مشقهامون نبود ، خانه كسي آقا
.كنيم بازي فوتبال بيا:گفت:بود محمد
.ميآم نمونده ، بيشتر مشقهايم از ديگر خط چند وايسا ، :گفتم
كه.كنيم فوتبالبازي كوچه ، توي رفتيم شد ، تموم كه مشقهامون آقا ،
منهم:گفتم بزنيم ، و بكاريم بياورم ، هدف تفنگمرو بزار:گفت محمد
.صداكنم را علي ميروم
تا ;كبوتر يك بياييد بچهها:گفت ;بود دستش در تفنگ محمد ;اومد علي
.پريد كبوتر بزنه ، خواست
يا همان باز شد كه نوبتمن ;زد و گذاشت را نوشابه شيشه يك آقا بعدش
.آمد كريم
كه پريدم منبود ، نوبت اما بزنم ، را ياكريم من بگذاريد گفت محمد
محمد شد؟ چي نفهميديم و رفت در تير يك شد ، پلوغ شلوغ بگيرم ، را تفنگ
چشمم ، آي:ميگويد علي:ديديم بگذارد ، ساچمه تفنگ درون خواست دوباره
تا رفت خونهاش به محمد آقا ولي علي ، طرف به دويديم همه.چشمم آي
.برگشت دوباره و كند ، قايم را تفنگش
مرتضي زده ، مرتضي زد ، داد بيندازه ، من گردن تقصيررو ميخواست چون
.آقا نزدم من كه صورتي در زده ،
است؟ كرده كسيشليك چه كه نشد معلوم دقيقا پس:ميپرسه دادرس
اصلا ما.نهآقا:ميگويد و ميبرد بالا را سرش و ميگزد لب مرتضي
.بشه اينجوري نميخواستيم
بنويس؟ بودند آنجا كه آنهايي اسم:دادرس
.علي و كوچكش برادر و محمد و بودم من -
خصوص قانونيدر پزشكي نظريه و معرفي قانوني پزشكي به مصدوم
آلت و ميگردد ضميمه و اخذ عضو نقص و درمان طول و صدمه ايراد نحوه
.ميگردد تحويل انتظامي نيروي به جهتاستعلام و اخذ متهمين از جرم
:است آمده چنين لبافينژاد بيمارستان از باليني پرونده طبق
و قرنيه پارگي دچار مصدوم راست ، چشم به تفنگ ساچمه اصابت علت به
.است شده زوجاجيه و عنبيه نسج آسيب
.تعيينميشود ماه مدت 2 به حدوث زمان از درمان طول
.دادگاه محترم رياست
چشم جراحي دربخش لبافينژاد بيمارستان از ساله علي14000 اينجانب
.ميباشم چشمم ، بستري به ساچمه اصابت علت به
جوابگو بايد.نيستم راضي كردهاند ، ناقص مرا چشم كه آنهايي از من
.باشند
.است تاريك من چشم مثل آنها زندگي دارند ، عمر تا صورت اين در
هيچ و ميباشد ناقص من چشم منشود ، مال اگر دنيا.نيست راحت وجدانشان
.ندارد فايدهاي
...اما ميشد ، تكرار بعدازظهر
را توپش.است نيامده پدر و كرده ترك را خانه است ساعتي مادر
را مرتضي خانه در زنگ كند ، قسمت كوچه در را تنهايياش تا برميدارد
ديوار ، به توپ ضربات با و ميكند دعوت بازي به را دوستش.ميفشارد
همسايه خانه توپدر ضربهاي با يكباره كه.ميكشد رخ به را انتظارش
...ميافتد
:وميگويد ميكند نگاه قاضي به پراشك چشمهايي با محمد
راه هوار و بزنيم ، داد را كفايت آقاي خونه در زنگ اگر ميدونستيم
يكبار چون كنه ، پاره رو همتوپمون شايد ميره ، آبرومون و مياندازه
;كرد كارو اين
.كرده مشغول را فكرش انباري توي مدتها ميگيرد ، جان ذهنش در تفنگ فكر
و...فرصت بهترين نيست ، پدر نيست ، مادر
...ميكند دعوت بازي به را بچهها بدست ، تفنگ محمد
.كنند مطرح را خود دفاعيات آخرين متهمين
:ميگويد محكمه ميز پشت:مرتضي
شلوغ يكهو نبود ، من تقصير خدا به بشه ، اينجوري نميخواستم ، اصلا من -
.شد پلوغ و
.جايمن بزارند ، را خودشان علي ، مادر و پدر ميخواهم ، من
.رفتاريداشتند چه او با ميكرد ، را كار اين آنها بچه اگر
برخوردي چه است ، كرده كاري چنين پسرشان ميديدند اگر ميكردند ، كار چه
.داشتند
:مرتضي صحبتهاي دنبال محمدبه و
ميسوزه ، علي براي دلم هم خودم بشه ، اينجوري نميخواستم اصلا من
داره؟ احساسي چه ميدونم
.قويتره كي ببينيم بزنيم ، هدف كنيم ، بازي ميخواستيم ، فقط ما
شد ، بلند يكي هوار و داد صداي مرتبه يك شد ، اينطوري مرتبه يك اما
آي:ميزند فرياد شده ، دولا و چشمش روي گذاشته را دستش علي ديديم ،
:مينويسد چنين معالج پزشك .چشمم آي چشمم ،
.نميباشد علاج قابل متاسفانه راست ، چشم -1
.است راست چشم بر %ضايعات 100 درصد -2
خواهد كوچكتر كمكم و است رفته بين از بينايي لحاظ از راست چشم -3
.شد
بيشتري آنضرر آوردن در و ندارد مانعي جمجمه در ساچمه مانده -4
.ميرساند
خليلي افسانه