ششم ، شماره 1467 سال ژانويه 1998 ، بهمن 1376 ، 25 يكشنبه 5
|
|
باشند؟ قاضي ميتوانند ، هم زنان آيا
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
:اشاره
بودن ، زن عنوان تنهابه و ديگر خصوصيات ساير از صرفنظر زن يك آيا
ميان در تاكنون فوق مساله به است؟پاسخ قضاوت مقام تصدي از ممنوع
گذشته در شايد.است برانگيخته را بسياري وموافق مخالف نظريات فقها
طرح چشمگيرنبود ، امروز مانند اجتماعي صحنههاي در زنان حضور كهمساله
زنان مشاركت بحث كه اماامروز.نميشد احساس ضروري چندان مباحثي چنين
مطرح زمان هر از بيش.. و فرهنگي اجتماعي ، سياسي ، فعاليتهاي در
درجات به مختلف عرصههاي در توانستهاند ما زنانتوانمند و ميشود
زنان آيا ميگرددكه مطرح همچنان پرسش اين يابند ، دست بالايي ورتبههاي
ندارند؟ را قضاوت مقام تصدي حق همچنان
چهار اسلامي ، ازانقلاب پس بار اولين براي كه بود آمده خبرها در اخيرا
.شدند منصوب قاضي عنوان به زن
.داشت بازتابيچشمگير خارجي رسانههاي و داخلي مطبوعات در خبر اين
نفر چهار اين كه عقيدهاند اين بر حقوق علم كارشناسان از برخي البته
.شدهاند تعيين -حكم صادركننده نهقاضي و -تحقيق عنوانقاضي به
استاد و محقق زنجاني عميد آيتالله سخنراني متن ميآيد ، پي در آنچه
كه است فقهي ديدگاه از زنان توسط قضاوت مقام تصدي پيرامون دانشگاه ،
:ميخوانيم باهم
تصدي مساله به اسلامي فقه ديد با ميخواهيم بحث اين در كه آنجايي از
مختلف نظريات و آراء به ابتدا پس بپردازيم ، زنان توسط قضاوت مقام
.ميكنيم نظر مورد اين در فقها
نيزموضوع ما ميشود ، شروع طوسي مرحومشيخ زمان از اجتهادي فقه چون
.ميگيريم پي زمان همين از را بحث
فيالفقه طوسي ، المبسوط شيخ استدلاليمرحوم فقه كتاب مهمترين
به تنها قاضي ، برشمردنشرايط در كتاب اين طوسيدر شيخ.است اماميه
وعادل بايدكامل ، عالم قاضي:مينويسد وي.ميكند شرطاكتفا سه
.باشد
ازاهليت ، منظورباشد بالغ و عاقل داشته ، اهليت يعني باشد ، كامل
از بايد اجتماعي استيفايحقوق در كس هر كه عمومياست صلاحيت همان
مسايلقضاوت از كه است آن عالمبودن ، از منظور.باشد آنبرخوردار
.است قاضي عدالت هم آخر شرط.باشد مطلع
جنسيت استدلالي ، مساله صورت به طرحمساله آغاز در كه ميشود ملاحظه
.نبودهاست مطرح
علامهحلي ، شهيد ، حلي مانندمرحوممحقق متاخر فقهاي ميان از
مانند كتابهايي در (محققثاني) كرچي اول ، شهيدثاني ، محقق
ياجامع (حلي علامه)، قواعد(حلي علامه) شرايع ، ارشادالاذهان
مساله اين ،(دوم شهيد) ، سالك(اول شهيد)، دروس(كرچي محقق) المقاصد
.ميشود مطرح (قاضي جنسيت)
فقه در وقتي.ميكنند بيان استدلال رابا خود نظريات فقها اين تمام
و است اختلافي مساله مساله ، كه ميگردد روشن ميشود ، مشاهده استدلال
استناد معتبر عدله به ميخواهد مخالف ، طرف استدلال رد مقام در فقيه
.كند
قاضي ميداردكه بيان واضح طور به استكه فقهايي جمله از حلي علامه
.ميكند هم استدلال مورد اين در وي البته.نباشد زن و باشد مرد بايد
عميق كتببسيار از كه البرهان كتابنجمالفائده در اردبيلي محقق
تشكيك فقها گفته باربه اولين براي است ، فقهاستدلالي سودمند و
قاضي اينكه -مساله اثبات بر دليلي اصلا ما ميدارد ، اظهار وي.ميكند
.نداريم -باشد مرد حتما
دليلي بگذاريم ، اصلا كنار را اجماع اگرما ميگويد ، اردبيلي مقدس
كلا است شده كهاقامه عدلهاي چون.نميماند قاضيباقي بودن مرد بر
فقها ميان در چون ميدارد ، اظهار وي هم اجماع مورد در.مخدوشاست
كار در هم اجماعي كه ميدهد نشان مساله اين ميخورد ، چشم به نظر اختلاف
.نيست
آن پساز.ميشود مطرح دوشقي اردبيليمساله مقدس مرحوم از بعد
شدن شكوفا عليرغم دوران اين در.جواهر صاحب انصاريو شيخ به ميرسيم
و است وي ذكوريت قاضي شرايط از كه است اين بر عمدتا گرايشها فقه ،
.است قضاوت مقام تصدي مانع بودن زن و باشد مرد بايد حتما قاضي
معتقد ابوحنيفه.است نظر اختلاف اينمورد در هم سنت اهل ميان در
كيفري مسايل در كند ، اما قضاوت ميتواند حقوقي مسايل در زن كه است
زن شهادت حقوقي مسايل در چون:ميگويد خود دليل اثبات در و.نميتواند
.نيست مسموع زن شهادت كيفري مسايل در اما.است مسموع
در را دواحتمال استهر سنت اهل مهم ازفقهاي يكي كه هم ابنقدامه
هيچملتي ميگويد كه حديثي براساس نهايت در اما ;نظرميگيرد
دست به را كشور وسرنوشت سياسي عمومي ، اگركارهاي نميشود ، رستگار
.كند قضاوت زننميتواند كه ميگويد بسپارد ، يكزن
كتابخانهاي نظريو حالت از و شده ماكاربردي فقه كه حاضر عصر در
باز و شد مطرح معاصرمساله فقهاي ميان در ديگر بار است ، گشته خارج
زنانهستند ، قضاوت موافق برخي.گرفت در فقها ميان نيزاختلافنظر
اما.ندارد قضاوت اهليت زن كه باورند اين معاصربر فقهاي بعضي اما
مخالفت زنان قضاوت با آن به تمسك با فقها از عدهاي كه دلايلي
.است زير قرار به ميورزند ،
زنانپيغمبر به خطاب صراحتا شريفهايكه آيه استناد به گروهي
شما.داريد حساسي موقعيت و نيستيد عادي مانندزنان شما:ميگويد
پس...ميشود مطرح اسلام زنان جامعه در خطايتان كوچكترين و هستيد الگو
...و بنشينيد خانههايتان در
تا دستورميدهد پيغمبر زنان به درقرآن خدا وقتي كه ميدارند اظهار
در بايد زن كه ميشود مستفاد طور اين پس خانههايشانبنشينند ، در
مساله به رسد چه ندهد ، انجام را كارها از بسياري و بنشيند خانه
.است سياسي و حكومتي مناصب از يكي كه قضاوت
همچنين و فقهايعامه و جواهر صاحب و است شده اقامه كه دليلي دومين
شد ، ذكر هم قبلا كه است حديثي ميكنند ، استناد آن به هم ابنقدامه
را كشورش سرنوشت و سياسي و عمومي امور اگر نميشود ، رستگار ملتي هيچ
.بسپارد زن يك دست به
.زن شدهاست ، يك تصريح عبارت اين در گفت ، بايد حديث اين شرح در
دستيك به را خود سرنوشت ملت يك اگر كه ميشود مطرح پرسش اين حال
.دارد وجود سياسي مشاركت بحث اسلام در ميافتد؟ اتفاقي چه بسپارد ، مرد
كه همانطور.باشند داشته نقش خويش جمعي سرنوشت در بايد مسلمانان همه
تنهايي به هم زن يك نيست صحيح كند ، حكومت نبايد تنهايي به مرد يك
رد بر دليلي عنوان به مساله اين طرح ميشود ، روشن پس.كند حكومت
اين از منظورندارد بحث اين به ربطي و است غلط اساسا زنان قضاوت
.نيست استناد قابل نيز حديث اين پس.است سياسي اقتدار نفي روايت
.است باقر امام از روايتي است ، شده استناد آن به كه ديگري دليل
روايت اين در.است كرده ذكر دربحارالانوار مجلسي مرحوم كه حديثي
آن مورد در فقيهي هيچ كه ميشود نفي زنان از مساله حدود 6050 شايد
.است نداده فتوا
يا ،(قديمي عمومي حمامهاي البته).برود حمام نبايد زن اينكه مثلا
چنين فقيهي هيچ كه حالي در كند ، شركت جمعه نماز در نبايد زن اينكه
.است نداده را فتاوي
جزو نفيشده ، روايت اين در كه مسايلي سلسله كه يادداشت به بايد
به حديث اين از نميتوان اين بنابر.است بوده گذشته زمان خاص شرايط
.كرد استفاده فقهي دليل عنوان
است شده صادقنقل امام از روايت عنوان به كه است دليلي چهارم مورد
داشتهاند ، (ع)علي بهاميرالمومنين كه وصايايي در (ص)پيامبر كه
.كنند تصدي را قضاوت نبايدمقام زنها كه فرمودند
از صدوق كهمرحوم است صادق امام از شد ، ذكر كه همانطور حديث اين
سند رجال ، علم وصاحبنظران رجال شهادت به و ميكند نقل عمر حمرابن
چون.ندارد شبهه جاي دلالت نظر از اما.ضعيفاست عمر حمرابن به صدوق
چون اماشود عهدهدار را قضاوت منصب نميتواند ، زن صراحتاميگويد ،
.است ضعيف نيست ، معتبر آن سند
كه ميكند جواهراستدلال صاحب مثلا.است روشن بسيار هم ادله بقيه
احراز را آن نميتواند زن استكه مراتبي سلسله مستلزم قضاوت مقام
در نميتواند زن چون پس.كند صحبت بلند صداي با بايد قاضي مثلاكند
در نميتواند كه آنجايي از و كند صحبت بلند صداي با عمومي مجمع يك
.باشد زن نميتواند ، قاضي اين بنابر بزند ، تشر مقابل فرد به لازم موقع
.باشند متقن و محكم دلايلي نميتواند فوق دلايل ميشود روشن دقت كمي با
حق پيام صداي هم صدايش و كرد رعايت را خود حجاب زني كه صورتي در چون
صداي اين كه است بديهي باشد ، دادگاه راي اعلام و قرائت قصد به و باشد
اشكالي زن تدريس مانند و دارد تفاوت زن يك خواندن آواز صداي با زن
اشكال است ممكن حتي.است ثانوي اشكال يك اشكال ، اين طرفي از.ندارد
بين بخواهد او و باشند زن طرفين است ممكن چون.نشود محسوب هم ثانوي
از صدايي و نيست مرد اصلا كه دادگاهي در و هستند زن دو هر كه طرف دو
.است ناتمام استدلال اين است روشن.كند قضاوت نميرود ، بيرون آن
امام اجازه به فقهياحتياج نظر از قضاوت.است بحثرجال ديگر مساله
.است حكومت بهاجازه موكول هم سياسي نظر از.دارد
.است آمده واژهرجل تنها است ، شده داده قضاوت اجازه كه رواياتي در
سمت به آن ، نوع يك كه است نوع سه قضاوت كه است اين روايات از يكي
سمت به كه بعدي آن.است جهنم سمت به آن نوع دو و است برين بهشت
تشخيص ميتواند را حق كه مردي يا (الحق رجل) به دارد اشاره بهشتاست ،
.دهد
واژه از منظور كه است روشن باشد ، عرب ادبيات به عارف كه هركسي بر
در ميدانيم ، كه همانطور.نميباشد جنسيت ملاك و نيست مرد تنها رجل
.است شخصيت معناي به رجال.است آمده بسيار ورجل كلمهرجال قرآن
اين زمان آن در است ممكن حال.باشد مرد يا زن ميتواند شخصيت اين
در ولي.است نداشته وجود زنان براي و داشته وجود مردان براي شرايط
باشند ، داشته را قضاوت شرايط ميتوانند مردان مانند هم زنان كه فضايي
.ندارد وجود منعي زنان قضاوت براي كه است طبيعي
جمله از -كردهاند استناد بدان بيشتر سنت اهل كه دلايلي از يكي
باور اين بر آنان.است زن بودن ناقصالعقل -جواهر صاحب و ابنقدامه
ميدانيم اما.كند قضاوت نميتواند پس است ناقصالعقل زن چون كه بودند
صدراسلام يا جاهليت عصر زنان شايد.ندارد شرعي دليل هيچ موضوع اين كه
ارتقاي امكان و شخصيت بروز امكان تاريخي مضاعف ظلم و فشارها دليل به
.شدند كشانيده استضعاف به نتيجه در و نداشتهاند را خويش علمي مقام
باقي يكدليل تنها.است مخدوش ادله تمام كه شد روشن اينجا تا
...آيتا و قدسسره امام حضرت مانند معاصر فقهاي از بعضي كه ميماند
كه زماني معتقدند آنان.است شهرت مساله هم آن و معتقدند آن به خويي
مخصوصا.جست تمسك شهرت به ميتوان آن جبران براي است ، ضعيف روايات
باشد ، ضعيف روايت كه هم هرچند داشت ، عقيده كه خويي...آيتا مرحوم
.است جبران قابل شهرت با ولي
حقيقت در.كنندهباشد قانع نميتواند ، هم دليل اين كه است مشخص اما
سمت به نميخواهند و خاليميشود دليل از دستشان فقها كه درجايي
را شهرت مساله خود به خود كنند ، حركت -قضاوتزنان پذيرش مثلا -ديگر
صحبت.ميكرد تكيه قدمايي شهرت بر (ره)امام حضرتمينمايند مطرح
باشد ، داشته وجود قدمايي شهرت اگر كه بود صحيح نظر اين از ايشان
شرط قدمايي فقهاي كه شد ملاحظه اما كند ، جبران را روايت ضعف ميتواند
به جنسيت از صحبتي و دانستند عدالت و علم اهليت ، در را قضاوت احراز
.نياوردند ميان
كه ميشود روشن.نشدهاند معترض زنان قضاوت موضوع به قدما اين بنابر
نه و -ندارد وجود فقها نظرميان اتفاق چون -است اجماع نه اينجا در
.شهرت شد ، ذكر كه همانطور
شد ، اقامه زنان قضاوت مساله رد براي دليل آنكه 9 وجود با شد مشخص پس
برميگرديم آخر در.است نبوده كارساز آنها از كدام هيچ نهايت در اما
تنها قاضي -مساله بر دليلي ما اصلا ميگفت ، كه اردبيلي مقدس نظر به
كند ، احتياط مورد اين در بخواهد كسي هم اگر و نداريم -باشد مرد بايد
.است احتياط ضد وي عمل اين
مانعي استكه آن ميشود ، استنباط بحث اين از نتيجه عنوان به آنچه
و بوده نظري ايننتيجه اما.ندارد وجود زنان قضاوت راه برسر
اثبات به فقهي ديدگاه از و صورتنظري به را نتيجه ما.نيست كاربردي
حاكم ايران اسلامي جمهوري نظام در رسمي صورت به آنچه اما.رسانيديم
قاضي نميتواند زن كه باشد چنين مجلس مصوب قانون اگر.است قانون است ،
آن انتظار اما.ميكند پيدا نظري و تئوريك جنبه بيشتر ما بحث باشد ،
نظري تئوريك مباحث و شود بررسي و تامل بيشتر بحثها اين روي كه ميرود
...ا انشاء.شود مدون قانونمند صورت به و شده قانون به تبديل