ششم ، شماره 1467 سال ژانويه 1998 ، بهمن 1376 ، 25 يكشنبه 5
|
|
جنوب و شمال وابستگي پايههاي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(دوم بخش) جنوب و شمال روابط در متقابل وابستگي
ملي خارجي سياست تغيير متقابل وابستگي ساختماني قالب سومين -3
كشورهاي در نوزدهم قرن در كه نوسازي روند براساس استكه كشورها
است ، گرفته قرار توجه مورد نيز سوم جهان در امروزه و شد شروع غربي
شده اجتماعيحاضر ايجادقرن باعث صنعت گسترش داخلي نظر از.ميباشد
سابق سوسياليستي كشورهاي آنها آهستهتراز و) پيشرفته دمكراسيهاي:است
و قدرت متوجه كمتر كه تبديلميشوند رفاهي دولتهاي به (توسعه حال در و
بر.دارند گرايش تاميناجتماعي و اقتصادي رشد به بيشتر و بوده حيثيت
جامعه زندگي سطح ارتقاي و رفاه مسائل و ملايم سياستهاي كه اساس اين
حاد مسايل به نسبت بيشتري اهميت از كشورها اغلب شهروندان نزد در
و خدماتاجتماعي ارائه بوسيله دولتها موفقيت و است برخوردار سياسي
.ميشود داده تشخيص ملي ناخالص رشد
دولتها كه است واقعيت اين متقابل وابستگي ساختماني پايه چهارمين -4
جمله دون جان كه است رابطه همين در نيستند بينياز و خودكفا ديگر
.سرخودباشد جزيرهاي نميتواند ملتي كههيچ ميكند بيان را خود معروف
آنچنان اقتصادي لحاظ از كه نداريم سراغ جهان كشوريرادر هيچ امروزه
خود امور تمام بتواند سازگاري و سازش به نياز بدون كه باشد نيرومند
آن علت به بينالملل اقتصاد به ورود قصوردر ببرد ، پيش به راستي به را
.بود خواهد سنگين سياسي لحاظ از ميشود اقتصادي كند رشد موجب كه
.ميشوند كشيده متقابل وابستگي به بيشتر و بيشتر حكومتها بنابراين
بين مرز عملي فوقحذف تحولات ضمن متفرعات از كه است آن توجه قابل نكته
خود داخلي موقعيتاقتصاد در حكومتها.است خارجي سياست و داخلي سياست
اتفاقميافتد مرزهايشان وراي در كه حوادثي از بهرهگيري به مجبور
.ميباشند
اقتصادي لحاظ از نه و سياسي لحاظ از نه نيست خودكفا امروز ملتي هيچ
آنها سياسي وابستگي از واضحتر حقيقتي امروزه كشورها وابستگياقتصادي
فروش براي توليد و ضروري خام مواد براي بايد امروزه ملتها.است
(4).كنند نظر خود مرزهاي وراي به خودبايد خدمات و توليدات
دولتها كه است جديدي آگاهي از حاكي اجتماعي - اقتصادي بازي بنابراين
امور اعتبار لذا شدهاند وابسته يكديگر به متقابلا لحاظاقتصادي از
.دارد ديگر جوامع به بستگي هرجامعه سعادت و مادي
چنين منطقي لحاظ از متقابل وابستگي تئوري ساختماني پايه پنجمين -5
جبري جمع حاصل يعني است خشونت متضمن ملايم سياستهاي كه درحالي.است
به بود مطرح نظامي قدرت بر مبتني مسائل و مسائلامنيتي در كه صفر
وابستگي.است شده تبديل متقابل دروابستگي مضاعف جبري جمع حاصل
زوايه همين از ميافزايد جهاني پايداريصلح به اميد بر اقتصادي مشترك
اقتصاد دامنه بر آميختن درهم كه آوازم هم افرادي با وجود تمام با من
مسائل در (5).ميداند صلح از پاسداري مهم عوامل از يكي را جهاني
افزايش.ميكنند عمل مجزا سياسي واحدهاي بصورت هنوز دولتها امنيتي
دشمن توسطيك امنيت و قدرت كاهش بعنوان معمولا هنوز ملت يك قدرت
افزايش اما شود مخالفت آن با بايد نتيجه در و شده محسوب بالقوه
.دارد ملتها ديگر براي رفاه افزايش به بستگي ملت همان براي دررفاه
عجين هم با دولتها استفاده و ضرر جديد اجتماعي بازياقتصادي اين در
.است شده
تشخيص همگان را مشترك وابستگي كه است آن چيزي چنين تحقق شرط...
تهديد را بشريت بقاي كه خطرهايي به نسبت روزافزوني آگاهي و دهند
بقايي راه از تنها بشريت بقاي كه بپذيرند بايد همه.آيد پديد ميكند
(6).است امكانپذير همگاني
و رشد از سريعتري روند كه ميكنيم پيدا آگاهي پيش از بيش بنابراين
به را منافع اشتراك اين هست نيز شمال مردمان نفع به جنوب در توسعه
راهحلهاي انرژي ، و غذا بازرگاني ، و كالاها انرژي ، عرصههاي در روشني
و تكنولوژيكي نوآوريهاي برنامهها ، و طرحها مالي تامين تورم ، پولي ،
.كرد ميتوانمشاهده قضائي و زميني ارتباطات
مسائل با زور مناسبت عدم متقابل وابستگي تئوري اصول از اصل ششمين -6
با طولاني مدتي براي بايد وابسته متقابلا كشورهاي.ميباشد سياسي ملايم
در موثر حربهاي زماني گرچه زور از استفاده به تهديد كنندو همكاري هم
ملتي اگرميباشد ناقص و غيرموثر هماهنگي بازي در بود ، مناقشات حل
نظامي نظر از هم اگر باشد داشته دراختيار را ضروري بسيار كالايي يك
اگر زور دستاوردهاي.شود وبيچاره درمانده كه است بعيد باشد ضعيف
زور.بود خواهد احتمالامحدود هنگفت هزينههاي عليرغم باشد دستاوردي
ضعيف حتيقدرتهاي اجتماعي - اقتصادي مسائل در چون است كند سلاحي همچون
آن در ميآمدند حساب به ناتوان شيء قدرت بر مبتني محاسبات براساس كه
.هستند زدن چانه توان داراي
وابستهاند هم به چنان جهان مناطق و كشورها روز امروزه حال عين در
حداكثر به رسيدن براي ندارند ، همياري جز چارهاي آدمها واقع در كه
وسيع هماهنگي نوعي به شديدا ملي كوششهايجداگانه از جدا نتيجه
خردمندانه ديگرخواهي گسترش به هماهنگي اين پيشرفت براي و نيازمنديم
...هست ديگرنيز مردمان نيازهاي از آگاهي يعني ملي
اقتصادي تحول بر پيشين سدههاي در كه خودخواهياي از ميخواهيم فقط ما
ديگران زيان بهاي به جامعهاي نفع آن براساس و است بوده حاكم جهان
(7).بپرهيزيم آمده ، فراهم
اين معتقدند آن به متقابل وابستگي تئوري طرفداران كه ديگري موضوع -7
بويژه و منافع با غالبا آشفته احوال و اوضاع در دولتها كه است
بازيمعماي از استمداد با را آنها ميتوان كه مواجهند وضعيتهايي
عدم به را متقابل همكاري هردولت بازي اين در.كرد تشريح زنداني
امكان كه است آنهاچنين استدلال.CC>DD ميدهد ترجيح متقابل همكاري
همكاري و دهي وعوض عوضگيري بر مبتني استراتژي يك از دولتها دارد
تعهداتخويش به آنجا تا يك هر كه معني بدين نمايند پيروي مشروط
كه معتقدند آنها همچنين.كنند چنين ديگر شركاي كه ميمانند پايبند
متقابل همكاري بروز امكان شود تكرار بسيار زنداني اگربازيمعماي
وابستگي تخيلي جهان بنابراين.آنهاست براي بلندمدت استراتژي بهترين
تفاهم و همگوني با برابر واقعا كشورهاي آن در كه جهانياست متقابل
.زندگيميكنند يكديگر با بيشتر
متقابل وابستگي تئوري ارزيابي
هم و تجربي اشكالات هم متقابل وابستگي تئوري ارزيابي و نقد زمينه در
:ميشود اشاره آنها به ذيلا كه دارد وجود تئوريك اشكالات
ملي حاكميت مسئله با رابطه در متقابل وابستگي تئوري اشكال اولين -1
و همكاري روي حد از بيش تاكيد با متقابل وابستگي زيرا است ، كشورها
.است ناديدهگرفته را كشورها ملي حاكميت پديده بينالمللي ، همبستگي
كه دارد وجود تضادي و تناقض يك متقابل همبستگي و وابستگي تئوري در
و ملي حاكميت يعني متضاد نيروي دو ميخواهد كه است اين از ناشي
ميدهد نشان را دولتها تمايل نيرو دو اين زيرا.دهد سازش را همبستگي
دارند ، فرق هم با بكلي كه را نحوهزندگاني دو واحد آن در ميخواهند كه
هر ملتها بينالمللي همبستگي مليو حاكميت ميان معارضه...باشند داشته
در را خود راهمخصوص كدام هر و هستند تكامل دوره يك محصول كدام
ناديدهگرفتن.ميپيمايد اجتماعي و رواني اقتصادي ، سياسي ، واقعيات
و نامعقول انتظارات به را انسان نيرو دو اين از يك هر توانايي
(8).ميكشاند واهي خيالات و اوهام به بالنتيجه
اما است جهاني حلهاي راه مستلزم جهاني مشكلات امروزه گرچه علاوه به
عدم صورت در جهاني حكومتهاي.است ملي مسئوليتهاي جهت لازم مقدمه
غذا ، توزيع و توليددهند انجام نميتوانند اقدامي هيچ داخلي تمايل
داخلي ارجحيتهاي در چرخش و ملي مستلزمتعهدات جمعيت كنترل و تغذيه
جهاني رفاه نشود حل درستي به درداخل رفاه كه زماني تا بنابراين است ،
اقتدار اعمال بدون.كرد كارگرداني خارج در درستي به نميتوان را
.بود موثرنخواهد بينالمللي كنترل پذيراي جهاني رفاه و عمران سياسي ،
رفاهرا و عدالت بپنداريم كه است غيرواقعبينانه انتظاري راستي به
به آسانتر جهاني حمايتهاي تجهيز راه از ميتوان ملي اراده و عزم بدون
بايد نظم و اصلاح آوردن پديد براي ملي و بينالمللي كارهاي.دستآورد
(9).باشد يكديگر تنگاتنگ
و خارجي سياستهاي بين تمايز متقابل وابستگي مدل در چون ديگر سوي از
ارتقاء و اقتصادي رشد جهت در داخلي ضعيف اقدامات شده مبهم داخلي
باعث نتيجه در موضوع اين كه افتاد خواهد ديگركشورها گردن به سعادت
برابر در ملي و تهاجمي سياستهاي به دستزدن و ناسيوناليسم به تشبث
به تمايل بيشتر حكومتهايي سوييچنين از و شد خواهد بينالمللي اقدامات
متقابل وابستگي آرزوهايتئوري نقض خود كه دارند مصالحه تا برخورد
.بود خواهد
مسائل كه داشت ميتوان اندكي ترديد اگرچه كه است اين اشكال دومين -2
مسائل هنوز ولي است شده چشمگير بينالمللي موضوعات فهرست رفاهيدر
دهه 1970 خلال در وقايع برخي است ، برخوردار ارجحيت تقدمو از امنيتي
از يكي همچنان زور كاربرد كه داد نشان نيز دهه 1980 اوايل و
غرب و شرق روابط در تشنجات افزايش:است جهاني سياست فراگير ويژگيهاي
و مستقيم نظامي مداخلات شوروي ، و آمريكا تسليحاتي مسابقه استمرار و
و آسيا شرقي جنوب و مركزي آمريكاي آفريقا ، در ابرقدرتها غيرمستقيم
عراق و ايران جنگ و رمضان جنگ پاناما ، در آمريكا نظامي مداخله اخيرا
نبودهاند دولتها منافع شكل تغيير به قادر بينالمللي نهادهاي ظاهرا
و آمده گرفتار جنوب -شمال ميان موجود منازعات در غالبا عكس بر بلكه
به گرايش آنكه بالاخره.دادهاند دست از را خويش كارايي و قدرت
و معاملات به را خويش جاي غربي اروپاي در ملي فوق فرايندهاي
خود جمع در پيشرفته دمكراسيهاي و داده حكومتها بين كهنه چانهزنيهاي
بر شديد اختلاف و پولي امور و تجارت سر بر جدي برخوردهاي شاهد مكررا
.بودهاند خود رقباي با اقتصادي روابط سر
اين از مرج و هرج حالت در است ساخته مطرح والتز كهكنت همانطوري
و نيست آن از جلوگيري براي مانعي كه دارد وجود جنگ وقوع جهتامكان
واقع در بلكه وسيله آخرين عنوان به فقط زورنه بينالملل سياست در لذا
ممكن كه چند هر ترتيب بدينميرود كار به هميشگي عامل تنها مثابه به
ولي شوند انگيخته طلبي جاه يا طمع و حرص خاطر به دولتها از برخي است
تا زمانها تمامي در دولتها جميع كه ميگردد موجب جنگ خطر و مرج و هرج
نفع بنابراين.باشند داشته قرار اطمينان عدم و ترس تاثير تحت حدي
را آنها كليدي مصلحت بقا بلكهحفظ نيست فردي آسايش در دولتها اصلي
آنجا تا استكهسياست معتقد آرون مثالريمون طور به.ميدهد تشكيل
و بعدآرماني در هم -ظاهر به ميشود مربوط دولتها ميان روابط به كه
درمعرض كه است دولتهايي بقاي سازنده مشخص صرفا -عيني بعد در هم
سياق همين به.دارند قرار دولتها ساير وجود از ناشي بالقوه تهديد
حقيقت ، طلب در شايد گروهها و افراد كه دارد اعتقاد گيلپين رابرت
قدرت مبارزه در مزبور گروه كه صورتي در ولي باشند وعدالت زيبايي
اهداف اين تمامي نياورد فراهم را خويش بقاي براي لازم شرايط موجود
خويش موجوديت حفظ پي در كه دولتها بنابراين.رفت خواهند دست از شريف
كه خود نسبي تواناييهاي و برقابليت خدشه هرگونه مقابل در عملا هستند
برهم درهم اوضاع و آشفته شرايط در را آنها استقلال و امنيت پايه
.حساسند ميدهد تشكيل بينالمللي
ميباشد دولتها مطلق سود به معتقد كه متقابل وابستگي تئوري خلاف بر -3
سود موجدمعضل سايرين ، موقعيت به دولتها وابستگي كه شود اذعان بايد
دولتي چنانچه كه معني بدين است يكديگر با آنها همكاري مورد در نسبي
چنين آنكه يا هستند بيشتري نسبي سود تحصيل حال در شركايش شود معتقد
خواهد امتناع همكاري ترتيبات به پيوستن از باشد داشته وجود احتمالي
خواهد محدود شديدا را خويش تعهدات يا گفت خواهد ترك را آن يا ورزيد
سود متضمن شده ياد ترتيبات در مشاركت آنكه ولو مزبور دولت.ساخت
به.زد خواهد سرباز همكاري از باشد آينده در يا بوده بزرگي مطلق
صورت در حتي است خويش نسبي سود نگران كه دولتي دارد امكان علاوه
از مشترك ترتيبات قبال در تعهداتشان به شركايش ، بندي پاي به اطمينان
كه نتيجيهبرسد اين به دولتي اگر حقيقت در.نمايند دريغ همكاري
حال عين در ولي ميآورد ببار مطلق سود اعضا همه براي نظر مورد ترتيب
در چه هر صورت اين در كرد خواهد سنگين شركايش منافع جهت در را كفه
از نگرانيش باشد ، مطمئنتر مزبور قرار شرايط به شركا موردپايبندي
به نسبت بيشتر تعيين بنابراين.مييابد افزايش خود سودنسبي بابت
(بيشتر نه) و كمتر تمايل موجب است ممكن تعهداتشان به شركا بندي پاي
.گردد همكاري به
دارد ادامه