ششم ، شماره 1468 سال ژانويه 1998 ، بهمن 1376 ، 26 دوشنبه 6
|
|
كاروان ز آتشي ايراني ، معماري
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
غربتنشستهاند در كه وميراثهايي ايراني معماري سرگذشت در كاوشي
و زنده شاهد تنها ;هفتهزارساله پيشينهاي با ايراني معماري:اشاره
خانههاي از.است زمان درگذرگاه ايراني قوم هنر و فرهنگ گوياي سند
برجاي آثار شكوه تا كرمانشاهگرفته كوهستاني نواحي در گليگنجدره
از....فيروزآباد تاكاخ مدائن ايوان از هخامنشيان ، ازدوره مانده
نشانههايي همه همهو...و مردمي معماري..قاجار تادوره صفويه معماري
تاريخ مدونگوياي كتابي چون كه است كهنسال بارورملتي انديشههاي از
.است بوده سرزمين اين سياسيمردم و اجتماعي فرهنگي ،
و موردتوجه بسيار چه اما ايران تاريخي و باستاني معماري
بهتعبيري يا مسكوني معماري اما است بوده خارجي و داخلي معماران تفحص
به باتوجه.گرفتهاست قرار توجه مورد كمتر تابهحال مردمي معماري ديگر
سياسي و اجتماعي حياتفرهنگي تاريخ در معماري هنر نقشعمده و اعتبار
معناي درشناخت مناسب تعريفي كه داشتهباشد ضرورت ابتدا در جوامعشايد
.ارائهگردد هنر اين
جامعه هر فرهنگ تبلور معماري ،
جامعه يك فرهنگ از است تبلوري بيان ، سادهترين در ايران معماري هنر
.زمان گذرگاه در
:ميگويد مردميايران معماري درباره پژوهشگرهنري و نويسنده سيف ،
بار آنچنان داراي مردميايران ، معماري بويژه معماريايراني ،
آن بايداز ترديدي و شك بيهيچ استكه بوده مفهومي و معنايي
صلابت و شكوه و هنر ، فرهنگ جلوه عاشقانهترين عارفانهترينو بهعنوان
كه است ارزشمند چنين پايگاهي همبهدليل.كرد ياد ديار اين سنتدر
و ويرانيها تمامي با ايراني ، معماري حيات و تداوم قرنها پس از
در حضور هنگام به نيز امروز آمده ، وارد ايران معماري بر كه آسيبهايي
رابطه ، و الفت عطر قديمي ، كوچهپسكوچههاي از گذر بهوقت و كهن بنايي
قديمي ، خانههاي هنوز.ميسازد آكنده را جان مشام اخلاص ، و معنويت عطر
والاترين باشكوه و عزيز يادگارهايي رنگباختنها ، و شكستنها تن تمام با
.است مردم عامه نزد در هنر مرتبت
هنرهاازقبيل ساير با و است دروني هنري كلي بهطور معماري اينكه حقيقت
سنتي معماري.است متفاوت ميرود بيروني ازفضاي سخن آن در كه شهرسازي
و هنر گوناگون جنبههاي از پربار و قوي پشتوانههايي داراي ايران
كه است ويژهاي ارزشهاي و سهم داراي گاه و است ايراني تفكر و فرهنگ
اين حالميگيرد مايه اينمردم فرهنگ و رشد پوياي زمينههاي از دقيقا
امروزياحساس خانههاي در چرا ارزشهاچيست؟ و سهم اين كه است پرسشمطرح
نميكنيم؟ آرامش
!انساني نيازهاي گذاشتن پا زير
پهناي به بزرگ پنجرههايي با امروزي ، آپارتماني خانههاي
پنجره به يا ميشوند ديوارگشوده به رو يا كه ديوارها ، پنجرههايي
و نميبيند هيچكس را حياطآنها كه خانههايي..و ميكشند همسايهسرك
افزايش بهدليل و بهناچار معاصر انسان و است خانه به عبوري تنهاراه
به و فضاها اينگونه در ارتفاع در مسكوني بناهاي ناگزير رشد و جمعيت
پنجرهها درقاب كوچك تابلويي چون ميتوانست كه حياط زنده طبيعت از دور
.شدهاست محصور گيرد ، جاي
خود كودكي دوران خاطرات درباره بازنشسته ، دبيرربيعي ، سودابه.
اگر و بود گلي و خشتي خانههااغلب:ميگويد دوران آن خانههاي و
ساعتها و ديد را آسمانش ميشد نداشتو طبقه سه از بيشتر بود همآجري
.كرد دنبال را كودكي آنهاروياهاي در و چشمدوخت ابرها بهحركت
كه ميداند گنجي چون را يادها و روزها آن خاطرات.كوكلان طاهره.
پر و بود خاكي كوچهها:ميگويد.خواهدماند باقي دلها صندوقچه هميشهدر
شاخههاي كه بود ديوارها ، حياطهايي آن پشت در اما لاي و ازگل
به را رهگذري هر وبياختيار بود آويزان خرما و توت درختانگردو ،
.ميبرد آن گلهاي و ميهمانيحياط
باوجود آنها همه اما بود هم كمبودهايي البته:ميدهد ادامه او
امينالدوله ، پيچهاي و اقاقيا با بهارش كه حياطي.ميرفت ياد از حياط
ضيافتاطلسيها ، تابستانها.زينتمييافت نكنها فراموش و بنفشهها
اسب گويي بودكه بيبرگي باغ چون پاييزش و لالهعباسيهابود و شمعدانيها
و يخ گلهاي صبوري با حياط زمستان و آنميچميد در زردش يالافشان
....و ميگذشت مرواريد
آب وآهن ، بتن از شده ساخته و آپارتمانهايامروزي اينكه حقيقت
همه و همه..و آسفالتشده خيابانهاي شوفاژ ، و كولر برق ، لولهكشي ،
روحي نيازهاي رهگذر اين در اما.داشت پاس بايد كه است موهبتهايي
گذر در ايران معماري كه والايي ارزشهاي و سهم همان ميشود؟ چه انسان
و درساخت كه ميكند ايجاب ارزشها همين.است داشته توجه بدان زمان
دانشگاه استادمعماري يك.كنيم لحاظ را معماريايراني امروزي سازهاي
موردتوجه معماريايراني در كه مقياسهايي همه در:ميگويد اينباره در
ديگر انسان با ارتباطانساني از انساها بين روابطاجتماعي گرفته ، قرار
رابطه و اجتماعي كليهزمينههاي در طبيعت با انسان تارابطه گرفته
.ميشود مشاهده بهخوبي خدا با رابطه يعني او بر معنويحاكم
مسكوني معماري در كه وارزشي سهم همان:ميدهد ادامه او
.است شده انگاشته ناديده امروزي
...و مهاجرتها جمعيت ، بيمهار ازدياد شهرها ، گسترش كارشناسان باور به
و محلهها كهن و اصيل بافت رفتن ازميان موجب كه است مهمي دلايل ازجمله
در رواجآپارتمانسازي و ايراني معماري در نهفته ارزشهاي ازدستدادن
.است شده اخير نيمدهه
و تفكر با همواره معماري كه آنجايي از است اين واقعيت اما
اخير نيمقرن در كه دگرگونيهايي بنابراين داشته ژرف پيوندي انديشه
فكري مكاتب از برخاسته است داده رخ ساختمانسازي چگونگي در
چگونه؟ امااست بوده ايران تاريخ از دورههايي
اين درباره قديم كالبد جديد ، كتابزندگي در كامروا ، محمدعلي.
پهلوي دوره شروع و قاجار دوره اواخر از ايران معماري:ميگويد تحولات
.شد آشفتگي دچار
كدام هر كه هستيم ساختمانهايي همزمان احداث شاهد ما دوران اين در
كاخ:است ايران تاريخ مشخصاز دورههايي فكري مكاتب از يكي بيانگر
به زمان آن كشور كل عمارتشهرباني و سنتي معماري از بهتقليد مرمر
و شمال در پستخانه و (شهرداري)بلديه ساختمانهاي و ازتختجمشيد تقليد
فرانسه نئوكلاسيسم ازمعماري تقليد به (سابق سپه) امام جنوبميدان
...و ساختهشدند
متضاد گاهي و متفاوت گرايشهاي اين:مينويسد مطلب همين ادامه در وي
ايدئولوژيك و سياسي گرايشهاي اختلافدر از ناشي دوره اين معماري در
دسته سه به ميتوان را جريانهايمذكور.است ايران تاريخ از اينعصر
سوم گروه و غربگرايان دوم گروه سنتگرايان ، اول ، گروه:كرد تقسيم
تحول تاريخ و سنتي معماري براي كه گودار نمونه عنوان بهمليگرايان
ارزشمندي و تحقيقاتمكتوب و خدمات رهگذر اين در بود ، قائل ارزش
مكتب پيروان شخصااز خود اما است داده ارائه معماريايراني درباره
ساختمان واقعيت ، اين شاهدبود مليگرايان بهعبارتي يا و نئوكلاسيسم
.است كسري طاق از تقليدي كه است باستان ايران موزه
گرايانه غرب مكتب غلبه:مقالهمينويسد اين ديگر جاي در كامروا ، .
جامع مسجد توصيف كه بدانجاكشيد را كار كشور ، معماري مدارس در
و اروپائيان از بايد را.. و سلطانيه گنبد جهان ، نقش اصفهان ، ميدان
.مييافتيم كتابهايآنان ترجمه
در آنژ كارهايميكل بوم و مرز اين معمار مهندسان و دانشجويان
...و...شيخلطفا مسجد و گلستان كاخ از بهتر را ورم فلورانس
.عراقاست خاك در كسري طاق كه فقطميدانستند و ميشناختند
تحميل و عرضه معماري ، زمينه در خصوص به فرهنگي ، انفعال اين نتيجه
بوده كشور به اخير دردهههاي امريكا و اروپا معماري مختلف سبكهاي
در خواستي و انديشه هوايي ، حالو چنين به بازگشت اميد است ، بديهي.است
دست رويايي و دراز دورو خيالي جز نميماند چيزي به اينروزگار
اماچرا؟.نيافتني
دارد ادامه