ششم ، شماره 1469 سال ژانويه 1998 ، بهمن 1376 ، 27 شنبه 7 سه
|
|
معماري با مردمي هنر تاريخي پيوند
ايراني
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
نشستهاند غربت در كه ميراثهايي و ايران معماري سرگذشت در كاوشي
پاياني بخش
.نيست فكري مكاتب از يك راهروهيچ حقيقت در ايران امروز معماري
.گرفتهاند الگو وارداتي معماري از ناشيانه شيوهاي به برخيبناها
عنوان به دارند سنتي معماري از غلط و اشتباه برداشتي بناها برخي
و زمخت فيروزهاي كاشيهاي با همراه سانتي سه آجرهاي كاربرد نمونه
چه.غربياست معماري نوعي يادآور كه ساختمانهايبلند برخي و بدقواره
كرد؟ بايد
...باشد شده دير خيلي شايد
...شايد.باشد شده دير خيلي شايد گذشتگان ميراث نگاهداري و حفظ براي
ديگري از پس يكي شيراز شهر وزيباي قديمي خانههاي كه پيش سال بيست
فيروزهاي كاشيهاي كه ميداند چه كسي شدند ، ويران نوآوري كلنگ بهزير
برسرشان چه خانهها اين آوازخوان مرغان و نسترن گلهاي از نقوشي با
يغما به فروشي عتيقه مغازههاي در شدند؟ خرد آوارها زير آيا.آمد
...شايد هستند؟ كشور خارج موزههاي در آيا رفتند؟
و شدند خريده ناچيز بهبهايي كاشيها اين از كمي تعداد فقط اما ،
در چهلستون ديوارهايپاساژ و در روي خوشبختانه والبته هماكنون
.است منوچهرينشسته خيابان
و كهنسال درختهاي كه آنروز آري ، ...باشد شده دير خيلي شايد
(فعلي اجتماعي علوم دانشكده و عالي دانشسراي) نگارستان باغ افسانهاي
و برنامه سازمان پاركينگ آنها جاي به و شدند قمع و قلع بيرحمانه
نخستين بناي و جلوترآمده كه ميخواستند و آورد بيرون سرازخاك بودجه
كرد؟ كارجلوگيري اين از كسي آيا.كنند همويران را دانشگاه
دانشگاه استاد تنهادكترمحمودروحالاميني ، ميان اين در آري ،
.آنانايستاد برابر در تنها و تك علوماجتماعي ،
اعلام را فاجعه اين واقعيت درخت شكستن صداي:ميگويد دكترروحالاميني
بعد هفتههاي براي و تدريسنداشتم هواي و حال ساعت آن در طبعا.كرد
درختهاي قطع شاهد والفت ، انس سال چهل از پس ;كردم راعوض كلاسم
.دانشكدهنباشم
كه زماني در نيست ، ودردآور غمانگيز آيا:ميدهد ادامه او
و نيشابوري بحثعطار و درس محل ميكوشند كاوشگران ، پژوهشگرانو
كهكشتارگاه شهري در و كنند احياء و بيابند را بسطامي بايزيد
تبديلميشود ، كتابخانه به قصرش زندان فرهنگيو بنياد به متروكهاش
شود؟ مبدل بهپاركينگ...آن اوليندانشگاه
وظيفهاي كشور فرهنگي ميراث پاسدارياز و حفظ مرمت ، اينكه حقيقت
تمامي برعهده بلكه خاصيباشد ياارگان سازمان عهده به تنها نيستكه
با روحالاميني محمود دكتر حاضر ، حال در.است كشور فرهنگي مسئولان
سعي ايندانشكده باخته رنگ و سرد اتاقهاي از يكي در خود كلاسهاي تشكيل
ازاستادان بسياري و آموختگان دانش همه راكه كهن ميراث اين دارد
درامان كلنگ ضربههاي از خواندهاند كلاسهادرس همين در امروز نامدار
.دارد نگاه
هنوز نشسته آجرهايش بندبند كهبر غباري وجود با دانشكده اين عمارت
شيشههاي حال اين با.برخوردارند جاودانهاي استواري و صلابت از
در سر فيروزهاي كاشيهاي.تنهاهستند و خالي درس كلاسهاي و بناهاشكسته
.ريختهاند فرو توك و تك عمارات
باغ اين در خود عمر درازي به دانشكدهكه فرتوت و پير باغبان اما
فراموش را گلها و درختان آبياري يعني خود ، مقدس وظيفه هنوز زيسته
.كرد نخواهد ترك راهيچگاه باغ كه باشد كسي تنها او شايد.است نكرده
ابوالحسن ياد زنده خانه زمانكه آن..باشد شده دير خيلي شايد
استاد كاشانه.نگفت چيزي هيچكس شد ، ويران ايران آنژثاني ميكل صديقي ،
در يونسكو جهاني سازمان كه شد ويران شرايطي در صديقي ابوالحسن
در.بود جهان سطح در استاد تولد سالگرد يكصدمين بزرگداشت انديشه
.باشد او آثار دارنده نگاه موزهاي چونان ميتوانست خانه اين كه حالي
در پلاك 24 سينا ، ابن خيابان يوسفآباد ، خيابان در صديقي استاد خانه
اينخانه با وداع هنگام به و بود زنده هنوز استاد كه شد ويران شرايطي
كار سپيده تا و ميكوبيد سنگ تيشهبر شبها چه كه خاطرات و يادها
نشده دير هنوز شايد...و گريست و ايستاد تماشا ايوان در ميكرد ،
خيابان در واقع شيرازي انجوي ابوالقاسم استاد ياد زنده خانه...باشد
چنگال در هنوز او فوت از سال چند گذشت از پس كه را شميران جمالآباد
نيم از بيش حاصل كه است شايسته آياميكند صبوري وراثت انحصار مهر
اتاقهاي از يكي در مردم فرهنگ محقق و نويسنده اين دلسوزي و تلاش قرن
نيست معلوم و بخورد خاك شيرازي انجوي استاد شخصي اتاق خانه ، اين
و رفته ميان از تحقيقات حاصل شود ، برداشته در از مهر اين كه زماني
جلو قدم كشور فرهنگي مسئولان نميبايست آيا نشدهباشد؟ موريانهها طعمه
از پر حياط با يادگارهايش ، و يادها باتمام را خانه اين و گذاشته
تبديل...و نجوا نوشتههاي دست و عينك و نجوا عباي با كوكبش ، گلهاي
به مبدل خانه اين كه نرسيده آن وقت آيا نمايند؟ مردم فرهنگ بهموزه
رو باشد راهگشايي نجوا نوشتههاي دست و كتابها و تحقيقات و گشته موزه
اما تنهاست ، نجوا ، ..خاك و آب اين هنر و فرهنگ مشتاقان چشم سوي
بينظير كرد ، خاك و آب اين مردم فولكلور جمعآوري و فرهنگ به كه خدمتي
.است داده سر تنهايينجوا از عاشقانه نجوايي خانه اين امروز و بود
آخر سخن
خانههاي معدود خشت خشت از وحراست حفاظت جاي به كه است سزاوار آيا
چونان يك هر كه سرزمينمان ، كنار و گوشه در كه زيبايي و هنر سراسر
و ياد و سنتي معتبر هنرهاي تجليگاه ارزشمند ، مجموعهاي و موزه
دست در را آنها است ، خاك و آب اين عارفپيشه هنرمندان هنر از يادگاري
يا معامله سوداي در ناآگاه و ناشناخته قدر كه سازيم رها جماعتي
و دانش در بزرگ مرداني به متعلق بنايي كه برسد چه باشند؟ آنها تخريب
.باشد ديار فرهنگاين و هنر
چنان قديمي بناي يك مرمت و موضوعتملك مسئولان ، برخي براي متاسفانه
دست زمينهاي در را هنگفتي ميدهندمبالغ ترجيح كه ميكند جلوه مشكل
بنايي بازسازي و مرمت ازاينكه غافل كنند ، سرمايهگذاري نخورده
جامعه فرهنگي تداوم كمتر ، موجبات سرمايهگذاري از نظر قديميصرف
اگر بوديم ، داشته رانگه الملك كمال خانه اگر اما ، راستياست
سراسر ميعادگاههاي چه امروز...را سعدي يا حافظ خيام ، فردوسي ، خانه
دنيا عاشقان بلكه و ايران فرهنگ و هنر عاشقان براي كه شيدايي و شور
زيارت به كرديم خوش دل همهگاه كه دريغابوديم نديده تدارك را
...(1) رسيديم دير عمر شايدهمه... سرايشان كرديم ويران مزارشان ،
مجرد هاله
عليحاتمي ساخته سوتهدلان فيلم آخر جمله (1