ششم ، شماره 1470 سال ژانويه 1998 ، بهمن 1376 ، 28 چهارشنبه 8
|
|
عاميانه غني قصههاي احياي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
حاجيان آزيتا كارگرداني به آيينه نمايشآنسوي بر يادداشتي
آيينه آنسوي
حاجيان آزيتا:كارگردان
شريفينيا محمدرضا و حاجيان آزيتا:متن نويسنده
نيا شريفي محمدرضا:صحنه طراح
عظيمنژاد آريا:موسيقي طراح
فخرالدين افسراسدي ، شريفينيا ، محمدرضا تيرانداز ، سيما:بازيگران
همسرايان و شيوامهرزاد اميرفضلي ، ارژنگ شريف ، صديق
داستانهاي كهنو قصههاي از استفاده شهر تاتر اصلي سالن:اجرا محل
حايز مييابد جنبهملي كه تاتري به رسيدن براي همواره تمثيلوار ،
خانم قصهشاپرك بازنويسي با درآنسويآيينه حاجيان.است اهميت
به را آن است ، زيبا و بيتكلف عاميانه ، قصهاي مفيدكه بيژن نوشته
از باكاستن او.بكوشد مهم اين تحقق در تا آورده ، در شكلامروزيتر
ارتباط بر كه ديالوگهايي از استفاده و داستان كودكانه جنبههاي
بافتي با نمايشي ايجاد در سعي ميگذارد صحه آن بخشي اثر و بزرگسال
و تلويزيوني برنامههاي در اين از پيش را حاجيان.دارد غني و محكم
رشته فارغالتحصيل وي.ديدهايم بازيگر عنوان به سينمايي فيلمهاي
نمايش از بعد كارگردانياش اثر دومين اين و است بازيگري گرايش نمايش
نقشهاي بازيگر از 33 بيش نمايش اين در.ميرود بهشمار خسته گرگ
.ميكنند رااجرا نمايش
پناه زيرزمين داخل به ناگاه به كه است پروانهاي قصه خانم ، شاپرك
شيفتهاش شاپرك زيبايي عنكبوتكه.ميافتد عنكبوتي تور در و ميبرد
رها را او است ، ساكن آنجام در كه ازحشرات يكي آوردن شرط به كرده ،
جيرجيركساززن ، سوسكه ، خاله نجار ، ملخ با برخورد در اماشاپركميكند
براي طعمه بعنوان هيچيكرا نميتواند تاب شب كرم و عاشق عسل زنبور
سرانجام وليبازميگردد عنكبوت بهپيش شدن خورده براي و ببرد عنكبوت
.ميرود خورشيد طرف به و رامييابد خروج راه
شده بدل نمايشياخلاقي به بازگشتي طرحي از برخورداري با آيينه آنسوي
مصداق كه پليد ، و پاك مياننيروهاي كشمكش به سويي از آن در كه است
با سفيدپوش و پاك خانم شاپرك تمثيلوار ومبارزه حركتها آن بارز
عنكبوت دام بهسوي زيرزمين حشرات كشاندن و فريب در پوشش سياه نفسبدو
از مملو كه انسان زندگي كردندوران مجسم به ديگر سويي از و است ،
بروسوسه نمايش وتم مضمون.دارد مستقيم است ، اشارهاي زشتكاري مخاطرهاي
رفتهرفته كه -روح عنصر سه -درك و آرزو برانديشه ، اهريمنتمثيلي
.است استوار ميبخشد ، اهريمنرهايي وسوسه از را شخصيت سه اين خردازلي
وسيلهاي بيان ديگر عبارت به.است لفاظي نمايشپراز متن جهت همين به
بهشخصيتپردازي ميان آن در كه نمايشنامهنويس انديشه طرح ميشودبراي
همسرايان گروه از همچنين نمايشحاجيان اين در.مييابد دست نظرش مورد
يونانباستان در غنايي نمايش عنصرهاي از يكي همسرايان ، .ميگيرد بهره
دورههاي در و تشكيلميشد بازيگر -خواننده تعدادي از كه بودهاند
به -نمايشنامه سراينده عبارتي به نمايشنامهنويسيا بنظر بسته -مختلف
كلي بطور ولي.داشتهاند حضور نمايش ، حاشيه يادر گسترده صورتي
گاه به تغييرهايگاه و حالت و فضا بناي زمينهچيني ، براي حضورهمسرايان
گسترده ، شكلي به آيينههمسرايان درآنسوي.ميگرفت صورت بازيگران
راستاي در همگي كه جمعي دسته سرودهايي وبا دارند برعهده محوري حضوري
و بهاثر بخشيدن جلوه براي نخست برميدارد گام نمايش رساندنمفاهيم
فاصله يك ايجاد و خستگيتماشاگر از كردن كم جهت به دوم و آن تعميق
اثناي در حتي و نمايش صحنه هر بين در پيگيريداستان براي ذهني مطلوب
نمايش ، موسيقي قوت نقاط از يكي.ميكنند نقش ايفاي -ازآنها بعضي
دف ، -ايراني ازسازهاي زيبا تركيبي كه موسيقي اين.است آن فراگير
-ويلون پيانو ، گيتار ، تومبا ، -غربي سنتتيكو سازهاي و -كمانچه تمبك ،
مكمل البته كه كند زيبا و دلچسب لحظاتي در را توانستهاثر است ،
موسيقي اين اما.است نمايش بازيگران سمبليك و فرم حركتهاي اينموسيقي
بعنوان بلكه جزييانفكاكناپذير تنها نه كه ميشود چيره براثر چنان
به را نمايش موضوع اين كه.ميشود برده بهكار نمايش در فراگير عنصري
بيان صورتروايي به آيينه آنسوي.ميكند تبديل (اپرت) نمايش-آواز يك
در كه -كلاسيك نمايش طرح به مربوط تمهيدهايي روايي نمايش در.ميشود
براي كه ميدهد تمهيدهايي به را خود جاي -است مرسوم ارسطويي نمايش
نمايش از تماشاگر شدن بيگانه.ميشود كاربرده به تماشاگر بيگانهسازي
كار درحاشيه نمايش حوادث و لحظات در شدن غرق جاي به تا ميشود باعث
برمبناي كه مييابد امكان تماشاگر اينگونه به و بپردازد آن تماشاي به
كه آنچنان.بنشيند عقلاني داوري به نمايشنامه در شده تصوير رويدادهاي
با تمهيد اين.گيرد صورت زودگذر عاطفههاي و احساس بيدخالت داوري اين
ذهن در موضوع دوباره تخيل تنظيم پيوسته ، طرح يك عمدي كردن بخش بخش
.ميشود سبب را او در غيراحساساتي عمل شيوه يك بردن كار به و تماشاگر
صحنه برروي نمايشنامه كل با كه صحنهآرايي به گونهنمايش اين در
كند زنده نمايشرا احساس و فضا بدينوسيله تا است نياز بياميزد ،
اين بنابر دارد ، پيوند ساختارنمايش با مفهوم ، اين به صحنهپردازي
كامل بخشهاي از يكي و نمايش يك كل در قابلدرك اشارههايي صحنه
يك ميتواند اشاره اين كه -اشاره يك با كه ميشود محسوب نمايش كننده
با آيينه درآنسوي.ميكند نفوذ نمايشي عمل جنبههاي بر -باشد عبارت
دور تا دور كه عنكبوت تار مانند -قسمتها از بعضي در زيبايي وجود
كار به كل در -سوسكه خاله متحرك خانه يا و گرفته فرا را تماشاگران
نوعي ايجاد بر علاوه صحنه برروي زايد قسمتهاي وجود و نميآيد نمايش
صحنهپردازي.ميماند ناكام صحنه كمال و تمام تبلور در ريختگي ، بهم
اما ، دارد تاريك زيرزمين يك از گوشهاي كشيدن تصوير به در سعي نمايش
جاي به همسرايان لباس و صحنه در سياه رنگ از اندازه از بيش استفاده
.ميشود بيننده ذهن خستگي باعث تنها كند تداعي را ظلمت و تاريكي آنكه
بهرهگيري كارگردان ، تيپسازي ، بجا ، انتخاب نمايش ويژگيهاي جمله از
خوب رعايت و پرسوناژها كشيدن تصوير به در اصلي بازيگران از خوب
اندازه از بيش و طولاني زماناست اصلي پردازان نقش سوي از ميزانسن
ردوبدل و صحنهها از بعضي بودن كشدار.ميشود آن آفتهاي از يكي نمايش
نمايش از حتي اگر و ميرسد بنظر زايد آن از نيمي كه ديالوگهايي شدن
مبارزه بيجاي تكرار.نميكند وارد برآن لطمهاي هيچ شود برداشته
دست ، اين از صحنههايي و -زيبايياش عليرغم -سياه نفس با شاپرك نمادين
.ميدهد افزايش دقيقه و 30 ساعت از 2 بيش به را صحنهاي زمان
اما حادثهاست از مملو آنكه با داستان طول در آيينه آنسوي
بدين و بگنجاند آن تعليقيدر قسمت ، هر در اوج ايجاد با نميتواند
تخت آنچنان قصه.بكشد خود بهدنبال پايان تا را تماشاگر وسيله
كه ميشود باعث اين و ميشود معلوم ابتدا ، انتهايش از كه ميگذرد
وجود با و كند خوش دل است نهفته آن در كه پيامي به تنها تماشاگر
به چشم تماشاگر دارد ، جريان نمايش سراسر در كه هارموني و تحرك
صحت داشته ، قصه شروع در كه انديشهاي شود مطمئن تا بدوزد اثر انتهاي
.خير يا مييابد
احياي درراستاي شايسته و خوب حركتي آيينه آنكه ، آنسوي كلام خلاصه
.ميرود شمار به عاميانه غني قصههاي
شيبانيفر مازيار