ششم ، شماره 1475 سال بهمن 1376 ، 4فوريه 1998 ، چهارشنبه 15
|
|
مدني جامعه تحقق موانع
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(آخر بخش) اسلامي انقلاب در مدني جامعه همايش در بشيريه دكتر سخنراني
سركوب اصناف و بورژوازي ، بازار خرده كه بود اين مستلزم كردن صنعتي
كه شد اين به منجر سكولاريزم بگيرند ، تحقيرقرار مورد يا شوند
بشوند ، اخراج قدرت عرصه از مذهبي فرقههاي و روحانيت ديني ، نهادهاي
محلي ، فرهنگهاي بومي ، و محلي زبانهاي كه شد موجب ناسيوناليزم
يك شد سعي ميان اين در نگريسته تحقير ديده به همه قومي اقليتهاي
به سياسي تمركز ايجاد همچنين و.بشود پيدا مركز در مسلط فارسي زبان
سوم بندي صورت.بود قبايل و عشاير زندگي بردن بين از معناي
بازسازي با كه است ، سنتگرايي ايدئولوژي بيستم ، قرن در ايدئولوژيك
است ، شده ظاهر سياسي ايدئولوژي يك عنوان به مذهبي سنت تجريد و مذهب
و سازي يكدست كارش مدرنيسم ، مانند هم اين كه است اين بنده استنباط
در سنتي گروههاي و سنت حال هر به است مدني جامعه تكميل با مغاير
و كردند پيدا ادامه پهلوي دوره در مدرنيستي جنبش ضعف علت به ايران
دولت ساختار به نسبت واكنشي گفتيم كه ويژگيهايي و تحقيرها علت به
و شد فراهم مذهب كردن ايدئولوژيك زمينه و دادند نشان نوساز و مطلقه
همبستگي در گسستگي زمينه كه شد پيدا شرايطي در البته ايدئولوژي اين
خلاء احساس نوسازي ، نتيجه در جامعه شدن گسسته با.آمد وجود به سنتي
ضرورت نهايت در كه آورد ، وجود به را افراد انزواي و گسيختگي معنا ،
ميان اين در.شد فراهم وحدتبخش ايدئولوژي عنوان به سنت به بازگشت
يكي شده ، ايران در (اخير گفتمان) چهارم گفتمان پيدايش موجب كه عللي
در تجدد سوم موج تاثيرات مطلقه ، و مشروطه بين نيروها توازن در تجديد
با برخورد علت به ايران در نگرش تغيير همچنين و بينالمللي سطح
.است جديد نگرشهاي ظهور همچنين و شدن واقعگراتر و اجتماعي واقعيات
نظر به ايران در مدني جامعه فعلي وضعيت ارتباطبا در كه مهمي نكات
براساس و است ، ايرانگسيخته در مدني جامعه كه است اين ميرسد بنده
شكافحول اين.نيست هميشه مدني جامعه لذا شدهاست ، ايجاد شكاف يك
در واقعا مدني جامعه قرارباشد اگر و ميگيرد شكل تجدد و سنت محور
و بيايند حساب به هم مدني جامعه مخالف نيروهاي بايدبگيرد پا ايران
با ايران در مدني جامعه بنابراين.شود روشن هم آنها وضعيت و تكليف
آنجا دربكند فرق بايد كرديم ، عنوان پهلوي عصر در كه مدرنيسمي مفهوم
تاثير تحت مدني جامعه اينجا در كه حالي در ميشوند ، حذف سنتي نيروهاي
سازي غير شده ، پيدا كه تجددي سوم بعد و مدرنيستي پست گرايشات
عنوان اين به بكنيم غيرسازي به اقدام ما اگر بنابراين و.برنميتابد
و روشنفكران جانب از چه و بكنيم اخراج را روشنفكران سنت ، جانب از كه
كه است قدرتي جنگ تداوم همان اين.بكنيم اخراج را سنتگراها مدرنيسم ،
جامعه يعني چهارم گفتمان است قرار اگراست داشته وجود ايران در
اين بايد ما برسد ، ثمر به است شده مطرح خرداد 1376 دوم از كه مدني
تاكنون كه است اين بنده نظر به حلش راه و.بكنيم پيدا را گسيختگي
از يك هر يعني است ، بوده شكافها اين از يك هر در دروني حقيقت ملاك
در.بودهاند برخوردار خود دروني حقيقتهاي از سنتگراها و مدرنيستها
به بايد.كرد اداره را سياسي جامعه نميتوان دروني حقايق با كه حالي
سازش به بايد و كنيم ، شناسايي را عيني ملاكهاي دروني ، حقايق جاي
باز توتاليتاريانيسم به حداكثر سازش.برسيم حداكثر سازش نه حداقل
نيروهاي كه است امر براين مبتني حداقل سازش كه حالي در ميانجامد ،
و.برسند توافق به مشخصي و معين قواعد براساس سو ، دو اين در مغاير
جامعه درداخل گفتمان و گفتوگو و شعار كه انديشيد نكته اين به بايد
اتفاقا كه است اين فعلي دولت نكته مهمترين و است خوب خيلي مدني
و اجتماعي تحولات انتظار نبايد لذا است ، كرده مطرح نظري بحثهاي
و اجتماعي تحولات منشاء زياد سياست ، چون بود ، ايران در اقتصادي
كه است اين ميگيرد ، صورت حاضر حال در كه كاري مهمترين نيست ، اقتصادي
.است شده مطرح گفتمان همين