ششم ، شماره 1481 سال بهمن 1376 ، 12فوريه 1998 ، شنبه 23 پنج
|
|
اسلامي تمدن در علمي معرفت
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
بخشي حداقل يا ما اسلامي هويت اسلامي ، تمدن در علمي معرفت شك بدون
اتكا آن بر و شده بنا محكم و اساسي پايه دو بر كه ماست هويت از
چيزي اين و ابتكار و ايمان يا معنويت:از عبارتند ستون دو اين.دارد
.نيست موجود غرب معاصر علم در كه است
:اشاره
مختلف ، فكري نحلههاي و مسلمانان علمي شكوفايي و تمدني درخشش دوران
دانشمند سرپرستي تحت مراغه ، نجوم و علوم مدرسه علمي دستاوردهاي با
غياثالدين ابنشاطر ، افكار و -طوسي خواجهنصيرالدين -روزگار آن برجسته
اخير درقرون مسلمانان و يافت پايان هجري نهم قرن در بيگ والغ كاشاني
از - دنبالهرو و كننده امتيمصرف به حاضر قرن آغاز دهه هفت خصوص به
به خداوند سوي از برگزيده امت اين كار وحتي شدند تبديل -علمي نظر
وابداعات اكتشافات و علمي تلاشهاي و زحمات از بسياري رسيدكه جايي
.رسيد ثبت به غربيان بهنام ما بيخبري و جهل براثر مسلمان دانشمندان
بعضي سوي از باور اين تزريق نيز و دانشمندانمسلمان نوشتههاي سخت فهم
خلاصه معنوي و ادبي وجه در را مسلمانان تمدن كه غربي انديشمندان از
چنين بر كردند ، معرفي امروزين علمي روشهاي فاقد را آن و ميكنند
.است دامنزده توهماتي
رنسانس عصر پيكشاكش در كه غرب ، علمي تمدن برخلاف اسلامي علمي تمدن
قرار برآن را مسئوليتي گناه و كرد قلمداد بيطرف را علم و آمد پديد
برايجاد خواند ، بيمعني را علم اجتماعي نتايج با آن ارتباط و !نداد
.ميكرد عمل دنيايي ناثابت تحولات و ديني ثابت مقولات بين هماهنگي
در علمي تمدن شكلگيري چگونگي از دقيق تصويري ارائه ضمن حاضر نوشته
در كه ميداند نظم و توحيد را اسلامي علمي معرفت مشخصه مسلمانان ميان
دقيقي شبكه (نظم) دومي و بازميگردد خداوند به اشياء تمامي وجود اولي
.ميگردد مكشوف علمي كنكاش و جستجو با كه است
از يكي -اسلامي بزرگ فيزيكدان و رياضيدان ابنهيثم از جملهاي نوشتن با
بر مبتني علمي روش ارائه در علمياسلام تمدن نمايندگان برجستهترين
مقدمات از ورسيدن تحليل و مشاهده ، گردآورياطلاعات ، تجزيه
تقديس به كسانيكه به پاسخ در -است حاضر عصر علمي روش كه بهنتايج
ميدانستند ، خدشه غيرقابل را نظرياتش و ميپرداختند وي آراي و بطلميوس
به نسبت نيت حسن:ميكنيم جلب مقاله اين به را خوانندگانگرامي توجه
بسياري در امر همين و است نهفته بشر ذات در قبل عالمان و دانشمندان
كشف در او قدرت و توانايي و ميكشاند گمراهي به را پژوهشگر موارد از
را حقايق از تازه شناخت سوي به او حركت و آنها اشتباهات و معالطات
دانش و علم و نكرده مصون لغزش از را دانشمندان خداوند.ميبرد بين از
آنان بود گونه اين اگر كه است نداشته محفوظ خلل و قصور از را آنان
هيچ در نظراتشان و آراء و نداشتند نظر اختلاف علوم از موضوعي هيچ در
.نميگشت متشتت و متفاوت امور حقيقت از موردي
معارف سرويس
الفكرالجديد فصلنامه:منبع
ميرالمومن عبدالله:نويسنده
صباغيان علي:مترجم
علمي تمدن وشكوفايي برتري يادآوري با و دور گذشته به مراجعه با
عقده از ميتوان جهان ، هجريبركل هفتم تا سوم قرنهاي بين اسلامي
مسلمانان از بسياري انديشه بر كه كاست ، عقدهاي غرب علمي برتري
باعث و نموده ايجاد آنها در را سستي و تنبلي روحيه و گذاشته تاثير
و علم غرب ، علمي برتري عقده براساس.است گرديده تقليد روحيه رواج
زمان و آنها دور دور آنها ، پيشرفت پيشرفت ، آنهاست ، دانش و علم دانش
معرفت هيچگونه مسلمانان ما دوران اين در ايده اين طبق.آنهاست زمان
تمدن نداريم ، جهان علمي تحولات در نقشي حاضر زمان در و نداريم علمي
و است گرديده خاموش آن نور و رفته بين از و رسيده پايان به ما
روشن غربي معاصر علم نور به را خود خواهناخواه بايد ما ضرورتا
.كنيم
حال در غربي كهعلم نكته اين به توجه با و واقعيت اين به اعتراف با
اين به توجه با همچنين و است وبرق پرزرق تمدني محرك نيروي حاضر
نكته يك هستيم علم اين دنبالهرو اكنون هم -مسلمانان-ما كه واقعيت
:كه است اين از عبارت آن و كنيم فراموش نبايد را مهم بسيار
هم به ازحلقههاي حلقهاي جوشان ، تمدني قدرت اين و غرب معاصر علم
حيات آغاز آن شروع كه است طولانيعلم تاريخ از خاص دورهاي و پيوسته
اين به هيچ از غرب كنوني علم.است زمين بررويكره ابتدايي انسان
تكيه نزديك و دور پايههاي بر كه آن بدون و نشده تبديل قوي مسلط قدرت
از حلقه آخرين اكنون غرب ، معاصر علم.است نيافته قوام باشد ، زده
شد خواهد ايجاد نيز ديگري حلقههاي آن از پس و است بشري دانش زنجيره
اكنون و بشناسيم نميتوانيم را حلقهها آن ماهيت هنوز حاضر حال در كه
بردنهايي و شد خواهد ختم كجا به آينده حلقههاي آن نهايت نميدانيم
.بود خواهد چقدر آنها
ريشه هم امر اين ودليل شده آغاز واضح غير ابتدايي اشكال با بشر علم
سنگ دو زدن با علم (1)است تاريخ عمق در علم مختلف اشكال اين داشتن
آن با كه آتشي شعله ايجاد براي ابتدايي انسان آن توسط يكديگر بر
استفاده با علم شد ، آغاز بپزد ، را خود صيد گوشت بتواند ترسو انسان
قطعه قطعه و صيدش لاشه پارهكردن براي سنگ قطعهاي از نخستين انسان
با علم شدو آغاز بيشمارش دشمنان با مقابله براي يا و آن گوشت كردن
و شب بتواند آنكه براي نخستين انسان توسط ساده غارهاي و چالهها حفر
طبيعي حوادث از آن درون و گزيند سكني آن در ترس و امنيت حال در روز ،
.شد آغاز بماند ، امان در
و علوم پايه بر را خويش علوم و تمدنها آمدند ، بعدها كه كساني
پايهگذاري خود از قبل انسانهاي از مانده جا به دانشهايابتدايي
ظواهر از تعدادي همچنين و آسماني اجرام برخي و آنهاآسمان.نمودند
و دردها ساده درمان و پيشگيري راههاي برخي شناختندو را آن ديگر
و عظمت تمامي با معاصر علم.نيزشناختند را ديگر اشياء همچنين
بر و نخستين دوران ساده پايههاي ابتداييو دانشهاي آن بر خود برتري
-بودند پيشرفته نسبي طور كهبه -نخستين دوران از بعد تمدنهاي پايه
تمدنهاي) بينالنهرين تمدن بر و (قديم مصر تمدن)نيل دره تمدن بر يعني
ساير و يوناني ايراني ، هندي ، چيني ، تمدنهاي بر و (آشور و بابل سومر ،
تمامي ميان در كه اسلامي تمدن بر بالاخره و قديم دوران تمدنهاي
.است گذاشته بنا بود ، بهفرد منحصر قديم دنياي تمدنهاي
-خود زمان به نسبت -كه ارزشمندي علمي مواد و تمدنها آن به اشاره با
و عميقترين آخرين ، عنوان به اسلامي تمدن به اشاره با و كردند ارائه
روي بر غرب معاصر ترقي كه متعددي تمدنهاي آن سلسله از حلقه برترين
غرب علمي برتري عقده وضعيت ، اين يادآوري با و است گرفته قرار آن
در را بسياري دستهاي و انديشهها كه عقدهاي همان يعني مييابد ، كاهش
.ميكند سست است وبهتر برتر آنچه به نيل
مسئله يك به آن سريع پيشرفت و غرب معاصر علم نيروي ديدي ، باچنين
آن بررسي امكان كه ميشود تبديل كمتر يا بيشتر امري نه و تمدني دوره
سيطره كوتاه دوران اگر.دارد وجود نيز آن همراه وشرايط علل شناخت و
علم تاريخ در كه يافت خواهيم در دهيم ، قرار توجه مورد را غربي علم
كمتر معاصر دوران از آن اهميت كه دارد وجود علمي دورههايتمدني
علمي انديشه و علم به نسبت اسلامي علمي تمدن دورانشكوفايي.نيست
بين اگرميرود شمار به جهاني وسطي ، قرون دردوران غرب مانده عقب
بين همچنين و تاريكياروپا عصر و درگذشته مسلمانان علمي وضعيت
وسعت كنيم ، مقايسه مسلمانان كنوني علمي وضعيت و غرب معاصر علمي عصر
در را ميزد موج آن در خود تاريكي عصر در غرب كه شعبدههايي و خرافات
.يافت خواهيم
كه است چيزي همان آن و بزنيم مثال يك تنها است كافي مورد اين در
شارل كه زماني:كه است گفته خود عبارت اين با مستشرق هونكه سيگريد
در و داشت نوشتن و خواندن يادگيري در سعي خود پيري دوران در كبير
اعتراف خواندن و نوشتن از خويش ناتواني به غرب امراي كه زماني
ميشد پيدا كسي ندرت به كاهنان بين ديرها در كه دوراني در و ميكردند
جالينوس دير در ميلادي سال 1291 در كه طوري به بنويسد ، بتواند كه
در و نداشت ، وجود باشند نوشتن به قادر كه رهباناني و كاهنان قديس
اسلامي سرزمينهاي در ميداد ، رخ غرب در حوادث و تحولات اين كه زماني
جاي خود در دختررا و پسر ميليونها شهرها ، و روستاها در مدرسه هزاران
بر سياه به متمايل مركبي با و بودند نشسته فرشها روي بر كه بود داده
را آن تا ميخواندند را قرآن از بخشهايي مينوشتند ، چوبي لوحهاي روي
تكرار قلب ته از را آن زيبايي لحن با هم همراه و بگيرند ياد خوب
زبان قواعد مباني در ديگري از پس يكي ديگري قدمهاي همچنين و ميكردند
(2).ميشد برداشته
بايد ميكنيم ، تاكيد آن تابان انوار و غرب معاصر برعلم ما كه اكنون
و كور و نگيريم قرار آن كشنده (3)تاثيراشعه تحت تا باشيم مراقب
و كار علوم اين مضر غير عادي نورهاي پرتو در تا ماست بر.نشويم شل
فراموش را آنچه و است پوشيده ما بر آنچه بتوانيم تا نماييم تلاش
همچنين و اول جسورانه قدمهاي برداشتن چگونگي و كنيم كشف كردهايم ،
جديد و صحيح استانداردهاي طبق خويش گذشته علمي بناي بازسازي چگونگي
.بشناسيم را
از بخشي حداقل يا ما اسلامي هويت اسلامي ، تمدن در علمي معرفت شك بدون
.دارد اتكا آن بر و شده بنا محكم و اساسي پايه دو بر كه ماست هويت
است چيزي اين و ابتكار و ايمان يا معنويت:از عبارتند ستون دو اين
.نيست موجود غرب معاصر علم در كه
علم از منظور
خود منظور -خلاصه طور به -است لازم شويم بحث اصل وارد كه اين از قبل
از خود طولاني تاريخ طي در كه مراحلي و بررسي اين در واژهعلم از
و معاني و نشود مشتبه ما بر مسئله تا نماييم مشخص را گذشته آن
تداخل بررسي ما هدف بحث اين در.نياميزد يكديگر در مختلف مفاهيم
مصاديق داراي كلي ، و عام واژه اين علم ، .نيست ديگر موضوعات با علوم
كه را رشتههايي آن و علم درباره اختلاف و است مختلفي رشتههاي و متعدد
.است زياد نميشود شامل كه را فروعي آن و ميشود شامل
را مختلفي دلالتهاي و مصاديق واژهعلم براي ما تاريخ ، طولاني روند در
.است گرفته نشات داشته ، قرار آن در كه زماني شرايط از كه مييابيم
تمدنهاي و نيل دره تمدن همچون -قديم بزرگ تمدنهاي در بنابراين
علماي و بود مخلوط جادو و سحر و خرافه مذهب ، با علم -بينالنهرين
.بودند حافظعلم و ناظر علماي همان كاهنان و ديني
علم معني به واژهفلسفه باستان يونان عصر در روند ، اين ادامه در
و رياضيات شيمي ، فيزيك ، شامل زمان آن معروف علوم تمامي فلسفه و بود
همزمان ديگران و ارسطو و ديمكريتوس طالس ، و ميشد شامل را غيره
.بودند دانشمند و فيلسوف
به فيلسوف يعني بهفيلوسوفيا و شد منتقل اسلامي تمدن به فلسفه واژه
علم معني به حكمت يا فلسفه بنابراينشد ترجمه (4)دانش دوستار معني
طب ، شامل اسلامي تمدن شكوفايي و حاكميت دوران معروف علوم تمام بودو
راشامل ديگر علوم و جانورشناسي و گياهشناسي فيزيك ، شيمي ، هندسه ،
.ميشد
كه جديد عصر آغاز تا و وسطي قرون و قديم قرون در فلسفه كلي طور به
شدن پاك به شروع علوم چهره از آن (5)منطقي وابزارهاي غبارفلسفه
.ميشد شامل را علوم كرد ، تمامي
معناي به و تجربي طبيعي علوم مفهوم به (Science )علوم يا علم واژه
ميلادي سال 1666 در كه فرانسه علوم آكادمي توسط بار اولين آن امروزي
پيشرفتعلوم انگليسي بعداجمعيت.گرفت قرار استفاده مورد شد ، تاسيس
.گرفت كار به را واژه اين گرديد تاسيس ميلادي سال 1831 در كه
آن يعني معرفتها از معيني نوع به و شده مشخص علم واژه معني امروزه
اكنون و ميباشد آزمايش و مشاهده تجربه ، متضمن كه دانشهايي و معرفتها
شيمي ، شامل علوم اينميگردد اطلاق ميشود ، ناميده طبيعي علوم
و جانورشناسي گياهشناسي ، نجوم ، طبيعي ، رياضيات ، زمينشناسي ،
و دامپزشكي داروشناسي ، كشاورزي ، پزشكي ، درمهندسي ، آنها كاربردهاي
شعبههاي و رشتهها به علوم اين حاضر حال درميشود آن مشابه زمينههاي
بر نميتواند تنهايي به دانشمند يك كه طوري به گرديد ، تقسيم متعددي
(6).يابد وقوف آنها جوانب تمامي
به كه طبيعي علوم بر جديدا علم واژه:لغت فرهنگ جديد كتابهاي در
علوم اين خواه ميشود ، اطلاق است نيازمند آزمايش و مشاهده تجربه ،
جانورشناسي ، شناسي ، گياه رياضيات ، نجوم ، طبيعي ، همچونشيمي ،
مهندسي ، پزشكي ، همچون كه اين يا باشد پايه جزوعلوم زمينشناسي
كاربردي علوم جزو قبيل اين از ديگري علوم و دامپزشكي و كشاورزي
(7).باشند
برمبناي و اساس اين بر.است همين نيز ما بررسي اين در علم از منظور
با نوعي به كه جنبهاي و مسئله هر از بررسي اين در ما تعريف اين
فلسفه ، پسميكنيم دوري باشد نداشته ارتباط مشاهده و استقراء تجربه ،
.نميگيرند قرار بررسي اين در آن مشابه علوم و تاريخ و ادبيات
علمي بحث اهميت
جديد ، نهضتعلمي آغاز زمان از -مسلمانان -ما كه نكته اين ذكر شايد
همچون تمدن علمي بهجنبه و نيامدهايم شمار به اهميتي با علمي موجوديت
گفت ميتوان همچنين.باشد بديهي ننمودهايم ، امري توجه آن جوانب ساير
اين از قبل علمي تاريخ به فعال علمي امت يك بهعنوان ما تلاشهاي كه
يا و هجريپايان نهم قرن از بعد بزرگ علمي دستاوردهاي.دورهبازميگردد
علمي دستاوردهاي با علميمسلمانان تمدن شكوفايي دوران.يافت كاهش
سال 672 متوفاي طوسي نصيرالدين خواجه تحتسرپرستي مراغه نجوم مدرسه
كاشانيمتوفاي غياثالدين و هجري سال 777 متوفاي شاطر افكارابن و هجري
در مسلمانان.يافت هجريپايان سال 853 متوفاي بيگ الغ و هجري سال 832
شدند تبديل علمي نظر از مقلد يكامت به حاضر قرن بهويژه و اخير قرون
و انديشهها و افكار و گشتند ديگرانمتكي به علم زمينه در و
.گرفتند -غرب -ديگران از علميرا دستاوردهاي
در غربامروزه و -مسلمانان -ما شكافبين كه نكته اين ذكر شايد و
بديهي امر نيز گستردهترشده ، ديگري زمان هر دانشاز و علم زمينه
رسيدن براي فرصتي هيچگونه علميسريع پيشرفت اين بنابرنظررسد به
فراهم غرب موازات به علم درميدان گفتن سخن براي آغازي نقطه به ما
.دارند ما با زيادي فاصله آنها نميكند ،
دلايل ، مسلمانان ركودعلمي و غرب علمي وسرعت پيشرفت اين شك بدون و
ضمن در ما كه است اين اينروند نتايج ازدارد ونتايجي اسباب
ابتكار و روحيهتحرك كننده نابود يا مايوسكننده القائات از موجي
ضمن كه شدهايم كسانيتبديل به ما وضعيتي چنين درگرفتهايم قرار
ابزارهاي.ميرويم طفره زيربارمسئوليت از ديگران دوختنبه چشم
ما از بسياري براي و كرده بيحس را ما ديگران توسط شده آماده علمي
فراهم ما براي را چيز همه غرب كه حالي در كه نموده مطرح را سوال اين
هم كوشش و تلاش فرض بر ما اگر كه اين يا !كنيم؟ كوشش و تلاش چرا كرده
آن از ما پس شده آغاز قبل كهقرنها ميكنيم شروع نقطه همان از كنيمباز
است ، كافي خودمان توشه همان را ما.هستيم بينياز آغاز آن و قرنها
كامل دور اين كه اين تا كرد پيشرفت و داد ادامه كرد ، آغاز قبلا غرب
!ميكنيم؟ استفاده آنها دستاوردهاي همان از هم ما پس شد ،
و واردشده ناخواه خواه مسلمانان بسيارياز اذهان در تفكر نوع اين
در صورتي وبه كرده نفوذ ما ضمير دراعماق كوبنده القائات اين
از كه پي در پي و دستاوردهايجوشان از آنچه درپرتو كه آمدهايم
.مينماييم زندگي ميكنم ، احساس و ميبينيم ميشنويم ، غرب
آن ، جوانبديگر نه و تمدن ، علمي ازجنبه تنها اكنون مسلمانان ما
ضعيف معنوي و فكري ، ادبي ديني ، جوانب درضعيفهستيم و تابع
ما انديشه و فكر است ، بسيارخوبي وضعيت در ما اسلامي نيستيم ، دين
اين حال اين باهستند جالبي دهندگان نيز ما شعر و ادبيات و است خوب
اين نميتوانيم ما اكنون.نيست كافي حاضر درحال دهنده و مثبت جوانب
است ، آن اجزاء تمامي در فني و علمي دستاوردهاي از پر كه را علمي عصر
.بگيريم ناديده
كهجنبههاي دهشي هستيم ، نيازمند نوعديگر از دهشي به -امروزه -ما
حال در.باشد باآن مخالف و معارض نه و همراهآن ادبي و معنوي
آن معنوي جنبه با را تمدن جنبهعلمي تا هستيم آن مانيازمند حاضر
زمان قلب در قوي تير يك مثابه به يكديگر همراه تا نماييم تلفيق
صورت غيراين در.بايستد خارج از مهاجم جريان مقابل در و كند نفوذ
ديگر جنبه از نميتوانيم ما كه چرا بود خواهد ما همراه ضعف مشخصه
.باشيم بينياز فني و علمي جنبه يعني
كه بزرگيميباشيم تمدن صاحب و قويهستيم مسلمانان ما حقيقت در
تسلط مناطق و جوانب برتمامي و بود حاكم وسطا دورانقرون درتمامي
ادبيشعري تمدن يك عنوان به مابيشتر حال اين با.است داشته
تا -ما.است كرده پر را دنيا كل آن شعر و كهادبيات شدهايم معروف
عطار ، سعدي ، فردوسي ، حافظ ، همچون شعرايي داشتن به -زيادي حد
طريق از و هستيم معروف غيره و جاحظ فراس ، ابي البحتري ، ابيتمام ،
نزديك و روشن آنها ميراث.شدهايم شناخته آن امثال و آنها ادبي ميراث
زمينه اين در كه كتابهايي تعداد و است احساسات و عواطف و قلبها به
تعداد كه هنگامي.آيد شمار به كه است آن از بيش شده ، تاليف
شدند ، زياد تحقيقاتي موسسههاي و انتشاراتي موسسههاي چاپخانهها ،
و انبارها دل از آنها و شد آغاز وسيع شكل به اينتاليفات انتشار
دانشگاهها ، كتابخانهها ، تمامي در و شدند خارج تاريك كتابخانههاي
.شدند ظاهر خانهها از بسياري و موسسهها
دارد ادامه