ششم ، شماره 1485 سال بهمن 1376 ، 17فوريه 1998 ، شنبه 28 سه
|
|
اسلام در علمي معرفت خاستگاه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(سوم بخش) اسلامي تمدن در علمي معرفت
غايت و علم وبين است استوار توحيد براساس اسلامي علمي معرفت
است علم اين در اساسي هدف كهغايت ، يعني اين و نمياندازد جدايي
:جستارگشايي
علمي نگرش بررسيتفاوت به نويسنده نوشتار ، اين پيشين شمارههاي در
بنياد بر را غرب در علمي شناخت و پرداخته غربيان با مسلمانان نزد در
در و انسان و هستي از غربيان فروكاهنده و مادهگرايانه تفسير
.دانستهاست انسان معنوي زندگي شالودههاي از فروغلتيدن نتيجه
ميرسد ، ارجمند خوانندگان تيزبين نگاه به كه جستار اين بخش سومين در
اسلامي توحيد اصل در ريشه همانا كه اسلام در علمي انديشه خاستگاههاي
.است شده پژوهيده دارد ،
معارف سرويس
همگي گرديد ابداع آنچه و شد نوشته آنچه و شد نقل آنچه و ترجمه آنچه
طوري به شد تبديل اسلام دين با آميخته علمي قالب يك و واحد كل يك به
.گرفت نشات مسلمانان تفكر دل از اسلامي علم كه
سرزمين به آن وانتقال مسلمانان از علوم اخذ هنگام غرب اين ، برعكس
آنها.گرفتند ناقص طور به را آن خويش زبانهاي به آن ترجمه و خود
را علوم كه ديني و معنوي جنبه آن و گرفتند را علوم مادي جنبه تنها
ميكند ، رام بشريت به خدمت براي را آن و ميدهد سوق الهي اهداف سمت به
.كردند رها
و علم براي علم و شد تبديل غايت و هدف به علوم متضاد گزينش اين با
علوم شرايطي چنين در.كرد پيدا ارزش معرفت و دانش براي معرفت و دانش
روح ، از بودن دور يعني بود ، رايج باستان يونان در كه وضعيتي آن به
پيشرفت زماني تفاوت بايد اينجا در).بازگشت لازم ، اخلاقي قواعد و اصول
علم.(باشيم داشته نظر در را جديد غرب و باستان يونان بين توسعه و
هر را عملي و دستي كارهاي و بود مردم از معيني منطقه به محدود يونان
طور بهميكرد تحقير بود ، هم زياد پزشكي همچون منافعشان كه چند
طبقات از طبقه پائينترين در يا و ميشد شمرده خوار شيمي علم نمونه
جايگاههاي:ميگويد خصوص اين در حموي ياقوتميگرفت قرار علوم
براساس كه است دانشمنداني مجالس دارد وجود اسكندريه در كه پلكاني
علم در كه بودند كساني آنها پستترين.مينشستند آن بر خود طبقات
درجه پائينترين در آنها نشستن محل و ميكردند كار نقره و طلا كيمياگري
منافع مبناي بر علمي معرفت به نسبت نگرش دوران اين در.داشت قرار
هر از قبل آن از حاصله شخصي منفعت و علم آن ذات بلكه نبود آن عمومي
.بود مدنظر چيز
آن از قبل درتمدنهاي علمي معرفت به نسبت اسلامي تمدن در علمي معرفت
و مصر و بابل قديم تمدنهاي در حاليكه در.دارد تفاوت جهت چند از
طبقات ساير نه و معابد ارباب و دين رجال بهكاهنان ، محدود علم غيره
از خاصي بهطبقه محدود يوناني تمدن در علم كه حالي در و بود مردم
تمام براي علم بگويد آمدكه اسلام بود ، -شد ذكر كه آنطوري -مردم
و عابد و فقير و غني نوكر ، و آقا بين جهتفرقي اين از و است مردم
عين در.بخواهد كه هركس براي است مشتركي ملك علم بلكه غيرعابدنيست
زير شرح به را آنها ميتوان كه است استوار پايه چند بر معرفت اين حال
:كرد بيان
قرار خود نقطهشروع را توحيد ايده كه است توحيدي علمي اسلامي علم
تفكر زندگي ، حقايق به نسبت انسانسالم نگرش براي بنايي سنگ تا داده
او و است مطلق حق بزرگ خداوند نگرش اين مبناي بر.باشد هستي و
و آنها از جستجو و بحث به امر را ما كه است حقايقي تمامي سرچشمه
از علم اسلامي مفهوم ، توحيدي تفكر اين در.است كرده آنها مشاهده
شاملتر و جامعتر مكاتبشان ، اختلافات با فلاسفهعلم ، نزد رايج مفهوم
طولاني طولتاريخ در را آن انسان كه است پديدهاي علم اسلام در.است
در و است بخشيده تحقق ماديمختلف امكانات و عقل حواس ، توسط بشر
و داشته نگه خود براي را آن بزرگ خداوند استكه ديگري علم اينجا
در خداوند.بخواهد خداوند خود كه آن مگر نميشود آگاه آن از هيچكس
عالم:است فرموده مورد اين در جن سوره و 27 آيات 26 در كريم قرآن
و است غيب داناي او) رسول من ارتضي الامن غيبهاحدا فلايظهرعلي الغيب
خشنود او از كه پيامبري آن بر مگر نميسازد آشكار برهيچكس را خود غيب
(باشد
جدايي غايت و بينعلم و است استوار توحيد براساس اسلامي علمي معرفت
معرفت در.است علم اين در اساسي غايت ، هدف كه يعني اين و نمياندازد
آن خاطر به علم اين كه دارد وجود ظريفي حكمت و اسلاميحقيقت علمي
را آن برسد كه غايتي هر به علم اين نگرشي چنين با پس ميكند تلاش
را علم آن بايد كند پيدا تناقض خاصي علم با هدف و غايت اگر.ميپذيرد
كه ازعلمي (ص)اسلام پيامبر كه است آمده روايت در و گذاشت كنار به
در سنجش مقياس و معيار.است ميبرده پناه خدا به نباشد نفعي آن در
با علم روابط جهت از بنابراين.است عدمنفع و زيان آن پذيرش عدم
دليل همين پسبه.باشد دنيوي زيان ميتواند زيانها اينگونه اشياء
جهت از و است دنيوي اشياء با روابطش در اسلام در علم:گفت ميتوان
.است مقدس و ديني يكتا خالق با ارتباطش
تمامي آن بهموجب كه اسلامي علمي معرفت بودن توحيدي اصل بر علاوه
و ارتباط نيز ديگر اصل يك با اينمسئله بازميگردد ، خداوند به اشياء
و انسجام نظم ، مشاهده از گرفته نشات اصل آن.ميكند پيدا همبستگي
از خداوند آنچه و شده متجلي هستي اين در كه است دقيقي هماهنگي
نيست شكياست كرده تعبيه آن در روابط دقيق شبكه و نواميس و قوانين
با شخص براي هستي در موجود قوانين از جستجو و اصل اين از شروع كه
دو اين.ميكند فراهم را بحث ادامه براي لازم وثوق و اطمينان ايمان
و دانشمندان اصل دو اين واسطه به و است مهم بررسي و بحث براي امر
قبيل از راهنما و دليل بدون تاريكي در افتادن از مومن پژوهشگران
كه تصورات قبيل اين از مواردي و تصادف يا عقل يا طبيعت به توسل
با و گرفتند قرار آن منافع تاثير تحت متفكرين و فلاسفه از بسياري
.مييابند نجات شد ، نابود قولشان
است علمياسلامي معرفت مشخصه كه نظم و توحيد اصل دو به توجه با
از مسلمان دانشمندان كه علمي نتايج كه كرد تاكيد نكته براين ميتوان
ضرورتا و بوده احتمالي مييابند دست آن به خود تجربي علمي روش طريق
امر براين مسلمان دانشمندان از تعدادي.نيست قطعي صددرصد طور به
حدود متوفاي حيان ميتوانبهجابربن آنها ميان از كه كردهاند تاكيد
بررسي و مطالعه در مهمي اصل را كهتجربه نمود اشاره هجري سال 200
نيز را نكته اين او حال اين با.ميدانست وشيمي طبيعي علوم
نيست يقينمطلق بردارنده در تجربه از حاصل نتايج كه بود دريافته
.باشد نهايي و مطلق بايد نيز علم از حاصل نتايج صورت غيراين در زيرا
و صحيح طور به نميتواند كس هيچ:ميگويد كتابالتصريف در جابر
آنها ظاهر در آنچه از غير چيزي اشياء باطن در كه كند ادعا حقيقي
از غير چيزي آنها آينده و گذشته در كه اين يا ندارد وجود ميشود ديده
همچنين.داشت نخواهد و است نداشته وجود دارد ، وجود اكنون آنچه
اشاره علم نتايج به اعتماد در افراط از ابنهيثم اخطار به ميتوانيم
تلاش خويش انساني توان اندازه به ما:ميگويد خصوص اين در او.كنيم
توسط كه شويم رهنمون حقي به ما طريق اين به است ممكن زيرا..ميكنيم
.ميگيرد آرام قلب آن
موثر ابداع و نوآوري
كه است ايناتهام شده وارد اسلامي علمي تمدن به كه اتهاماتي جمله از
- را يوناني علوم كه ميباشد ناقل يا مقلد تمدني اسلامي علمي تمدن
به -شد آغاز علوم وسيع انتقال و نقل دوران عباسي عصر در كه هنگامي
از را اسلامي تمدن اتهام اين با معانديناست كرده ترجمه عربي زبان
عادي علمي تمدن يك عنوان به آن به و كرده تهي آن ابتكاري محتواي
.نگريستهاند آنها از پائينتر حتي يا و تمدنها ساير همچون
هندسه ، هندسه و است نجومبطلميوسي نجوم نگرش ، اين براساس
همينطور ، هم سايرعلوم و وجالينوسي طببقراطي طب اقليدسي ،
رياضيدان و بزرگ دانشمند خوارزمي عمدا اسلامي علمي تمدن مخالفين
دست را شد قائل تفاوت حساب و جبر علم بين بار اولين براي كه اسلامي
كه -فيزيك در نظريهعلمي صاحب ابنهيثم همچنين آنها.شمردهاند كم
محيط اندازهگيري كردند ، تصحيح را بطلميوس نظريه -شد ذكر كه همانگونه
تا آن علمي دقت دليل به كه هجري سوم قرن در مسلمانان توسط زمين كره
زيادي بسيار تعداد و يافت برتري يونانيان براندازهگيريهاي زيادي حد
برخي به مقاله اين ادامه در كه مسلمانان علمي دستاوردهاي ديگر از
.گرفتهاند ناديده را شد ، خواهد اشاره ازآنها
و نقل اتهام)اتهامها اين به پاسخ جزئيات به ورود ما قصد اينجا در
اين با.شويم خارج بحث موضوعاصلي از نميخواهيم كه چرا نيست (ترجمه
تحت ناثون دائرهالمعارفرينه در آنچه همينجا در است شايسته حال
ميگويد كه بياساس ادعاهاي آن با و آمده علوم عمومي عنوانتاريخ
اين در.كنيم ذكر را ميباشد تناقض در است ناقل و تابع اسلامي تمدن
بگوئيم ميتوانيم خلاصه طور به:است آمده خصوص اين در دائرهالمعارف
عشق آنها كردهاند ارائه علم ، انتقال و نقل از بيش چيزي مسلمانان كه
به را راه و كردن آگاه آن از را مردم برانگيختن ، را علم به ومحبت
تجربي آزمون همچنين مسلمانان.نمودند هموار نقاد ذهن ايجاد سوي
توسعه سوي به آنها جديد تمايل و كردند آغاز را يوناني مفاهيم
.كرد كمك بسيار آنها به علمي كاربردهاي و تكنولوژي
بزرگ علمي نقش نميتوانيم ما كه نمائيم اعتراف اينجا در بايد همچنين
تمدن اين كه بزرگي معرفتي و علمي خدمات و علم تاريخ در يوناني عقل
را سخناني چنين اين.نماييم انكار را تقديمكرده بشريت به
توجه با -ايراني و هندي چيني ، مصري ، بابلي ، علم حق در نيزميتوانيم
تمدنها تمامي اين بنابر.بگوئيم -تمدنها اين بين زماني تفاوتهاي به
تمدنبعدي هر.كردهاند ارائه خدماتي معرفتي زمينه چند يا يك در
واحد كل يك در آنرا تمام و گرفته خود قبلي تمدن از را چيزهايي
را يوناني علم كه نيست آن از سخنمانع اين البته.است نموده تركيب
از قبل عصر در كه را نظرياتي نيز يوناني تمدن تميزندهيم ، غيرآن از
جالينوس ، اقليدس ، بقراط ، ارسطو ، ديموكريتوس ، توسططالس ، آن
.كرد تكميل بود ، شده ارائه آنها امثال و بطلميوس
از را علمگرفتهاند از آن فرزندان عقلهاي كه نتايجي تمدنها تمامي
تمدنها اين از هريك در موادعلمي اين كه هرچند گذاشتهاند برجا خود
آنها.دارد تفاوت تمدنها ساير نتايج با آن پيشرفت درجه موازات به
آن از بعد اندكي زماني فاصله با كه تمدنهايي براي را دستاوردها اين
علمي ميراث انتقال مورد در كه همانگونه ميگذارند يادگار به ميآيد
شاپور ، جندي انطاكيه ، اسكندريه ، مدارس طريق از -اسلامي تمدن به يونان
يوناني تمدن زوال از بعد كه مدارسي ساير و نصيبيها والرها ، حران ،
به تمدن يك از انتقال اين است ممكن.گرفت صورت -ماندند جا به مادر
باشد ، گرفته صورت يوناني تمدن طريق از غيرمستقيم شكل به ديگر تمدن
طريق از وغيره هندي قديم ، مصري ، بابلي ، علوم از بسياري كه آنطوري
تمدن اين به بود نزديك تمدناسلامي به زماني لحاظ از كه يوناني تمدن
به يونان فلاسفه و دانشمندان از بسياري گفتهميشود.يافت انتقال
پدر به ملقب هرودت.كردهاند مسافرت نيل دره و بينالنهرين سرزمينهاي
زندگي از بخشي اوليه يوناني فلاسفه از بسياري گفت كه هنگامي تاريخ
زيادي حد تا گذراندهاند ، بينالنهرين سرزمينهاي و مصر در را خويش
.است كرده رعايت مورد اين در را انصاف
مواد كه زماني و داد توسعه را رسيده او به كه علمي مواد آن تمدني هر
تا شد باعث تمدن اين خاص شرايط رسيد ، اسلامي تمدن به متراكم علمي
ياد به خود تاريخ تمام در علم كه برسد نقطهاي به علم پيشرفت سرعت
:ميگويد خصوص اين در آلماني متشرق هونكه سيگريد.است نداشته
يونان از كه خامي ماده آن خود علمي تحقيقات و تجارب با مسلمانان
آنها واقع در.دادند آن به جديدي شكل و دادند توسعه را بودند گرفته
.كردند ابداع را تجربه بر مبتني علمي تحقيق حقيقي شيوه كه بودند