ششم ، شماره 1487 سال بهمن 1376 ، 19فوريه 1998 ، شنبه 30 پنچ
|
|
!سرقت
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
محكمه ميز پشت
عوامل از زندگي ، وضع بهبود براي اشتياق ضروري ، حوائج و نياز رفع
ميروند شمار به جرائم ارتكاببرخي براي رواني ، مستعدكننده
دوشنبه روز صبح ساعت 10
...سرقت قصد به آمدم ، بيرون خانه از
پارك را موتورم پلاك 12 جلوي ميشوم ، كوچه وارد خلوت ، خيابانهاي از
دم بياوريد تشريف ميدهد ، جواب آيفونزني پشت از ميزنم ، زنگ ميكنم ،
.در
اهالي مشخصات اجتماعيام ، ميخواهم تامين مامور من ميگشايد ، را در زن
خودكارم ميكنم وانمود اما ميكنم بهنوشتن شروع بنويسم ، را منزل
بچه دختر در كنار ميرود ، داخل به زن.ميكند باور زن.ندارد جوهر
آب ليوان يك درخواست او از ميدوزد ، چهرهام به را نگاهش چهارسالهاي
.ميشوم منزل وارد ترفند اين با.ميرود داخل به هم او ميكنم ،
نشان بيشتر چهرهاش ولي دارد سن سال سرقت ، 30 به مظنون
.ميدهد
دست به دستقانون ، به شده قفل دستش نشسته ، دادگستري نيمكت روي
.مامور
:ميپرسم
بود؟ چه شغلت
.نرفتم ديگه ميكردم ، كار شركت يه توي
چرا؟
...داشتم بدهي
ميكني؟ زندگي تنها
...فروميخورد را حرفش..بچه اما دارم ، زن نه ،
...بده حالم ميخوام ، سيگار نخ يك
دزدي؟ رفتي چرا
...نداري بيكسي ، از
ميكردي؟ حمل چه براي چاقو
.بترسانم را خانم آن خانه ، صاحب ميخواستم
آوردي؟ كجا از را بيمه فرم
.خيابان كنار زباله ، كيسه توي كردم ، پيدا
زنميدويد ، بود ، كوچه ته از زن فرياد صداي دزد ;دزد -
خونآلود
هراس و هول با بدست ، چاقو مرد ;دنبالش به خانه درون از مرد
شاهد).دويدم بدنبالشان.ميگريخت مهلكه از مرد و ميخواست كمك زن
(ميگويد ماجرا
دوشنبه روز صبح نيم و ساعت 10
كوچه انتهاي فرياد و داد متوجه ميشدم ، خيابان راهي موتوسيكلت با
سر پشت شد ، سوار موتورم ترك كهميدويد ، مردي.كردم توقف لحظهاي شدم ،
بلافاصلهپياده نكردم ، حركتيبيفت راه:گفت چاقو با تهديدمكرد من ،
(گفت شاهدماجرا).گرفتند را او رهگذران قدمي چند در شد ،
...ميايستد محكمه ميز پشت زن
بيمه كارمند را جوانياست ، خود مرد صداي آيفون ، پشت ميزند ، زنگ بار سه
اظهار اما كند ، يادداشت ميخواهد راميخواهد ، مشخصاتمان ميكند ، معرفي
حياط وسط برميگردم ، او وقتي ميروم ، اتاق به نمينويسد ، ميكندخودكارش
.ايستاده
.ميشود نزديك من به قدم چند !نترسه پايين بفرست را بچهات:ميگويد
يك در ميآيد ، جلوترنياد در هم صدايت بده ، را كليدها:ميگويد مرد
طرف به عقب عقب ، ميكشم ، نفس سختي به;ميگذارد زيرگلويم را چاقو آن ،
.ميدهد ساختمان ، هلم
گردنم دستش فشار برو ، راه درست:ميكشد فرياد ميكوبد ، سينه در قلبم
به مات و پريده رنگ دخترم..بيتابمميكند خفگي ، حس ميكند ، منقبض را
پيچپلهها در..پايين برو پلهها از:تحكم با مرد..نگاهميكند ما
.ميدهد مرگ بوي ميكنم ، حس را سنگيني فشار
را تيزيچاقو ميخورد ، اتاق بسته در به دستم ميرسيم ، انتها به
بكشد ، را دويمان هر است شويم ، ممكن اتاق وارد اگر ميكنم حس زيرگلويم
لبه روي را دستم نيرو تمام با ميكند ، مرادگرگون دخترم زندگي فكر
ميشكافد ، دستمرا برنده ، و تيز ميدهم ، هل عقب به را او چاقوميگذارم ،
طولاني حياط تا پلهها فاصله ميدوم ، نيرو تمام با.ميخورد بهم تعادلش
;نميشنود صدايمرا كسي شدهاند ، كر همه انگار.ميدوم ميكشم ، فرياد;شده
زيرزمين از.ميكنم حس پشتسرم را قدمهايش سنگيني ميآيد ، بدنبالم
وسط به ميدود ، او ميكشم ، فرياد ميكنم ، راباز حياط در ميدوم ، بيرون
به رهگذران.تابميخورد وجودم در شديدي درد ميخواهم ، كمك كوچهميرسيم ،
...ميآيند كمك
قاضي) بيفتد اتفاق قتلي بود ممكن مييافت ، ادامه كشمكش اگر
(گفت
عوامل از وضعزندگي ، بهبود براي اشتياق ضروري ، جوائج و نياز رفع
.ميروند شمار به جرائم برخي ارتكاب براي رواني ، مستعدكننده مهم
و گرفتاري از خود براينجات خاص وضعيت فشار تحت افراد اوقات ، گاهي
خوب وضع از تاسف از ناشي كه بحراني درحالت يا و خود زندگي وضع بهبود
.ميشوند جرم مرتكب گذشتهاست
ارتكابي جرائم جمله از مال ، تصاحب براي رساندن ، قتل به يا و سرقت
.ميدهند انجام بحراني شرايط در افراد كه است
لحظه هر كه زني صداي ميپيچيد ، فضا در صدايش سر پشت از
اومد بدنيا وقتي بدم ، بچهروچي اين جواب من حالا بيانصافميشود نزديك
.كند زندگي آبرومند نتونست.نداشت پول بابات.بود دزد بابات بگم بهش
ميكشد ، چهره چادربه ميخورد ، تاب زن ميدهد ، تكيه دادگستري ديوار زنبه
تنهايي ميآورد ، بالا زن داده ، مردانجام را آنچه ميزند ، عق ميشود ، خم
.ميآورد بالا را شدن مادر درد زنتكرار را ، غربت را ،
بد خيلي حالش رسيدم ، وقتي خورده ، بهم همسرت حال دادن ، خبر
(ميگويد متهم).سجاد بيمارستان رسوندمش آمبولانس با بود ،
يك بشه ، برويد سقط بايد مرده ، بياد بهدنيا بود قرار كه بچهاي
(گفت دكتر).است گران جراحي هزينه اينجا ديگه ، بيمارستان
مادر شكم در كهبچهام بود بار سومين شد ، خراب سرم به انتظار اينهمه
.ميمرد
درمان هفته يك جراحيشد ، همسرم دوبار هدايت ، بيمارستان در شب همان
هزينه نادريه ، بيماري ويژه ، بامراقبتهاي طولاني درمان كشيد ، طول
.بود اميدوار نميشود هم خيلي دارد ، زيادي
.ميشد لاغر ميكشيد ، ته روز به روز همسرم
با ميآمد ، خانه روزصاحب هرافتاد عقب اجارهخانه بار ، چندمين براي
...بود گرفته تخليه حكم.مشتري
.نبود برامونممكن كه ميخواهند پيش پول اينقدر اما ميرويم ، جا چند
.ندارينميفهميد هيچكس ، .بودم كرده خرج كلي بود ، تنگ دستم
...بيرون بزارند كنند ، جمع را اسبابهايمان شد ، قرار
...سرقت قصد به آمدم ، بيرون خانه از صبح
خليلي افسانه