ششم ، شماره 1490 سال ، 24فوريه 1998 ، شنبه 5اسفند 1376 سه
|
|
دنبال به توپخانه تا تجريش ميدان از
زندگي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
روزنامه يك و عروسك يك پرتقال ، كيلو سه پيرمرد ، يك اتوبوس ، يك
اكنون بودند زنده شهدا كهاگر داد خواهد پاسخ سوال اين به كسي چه
چهميكردند؟
بگويد و شود پيدا نفر يك كاش شهادت فرهنگ ترويج كلي جمله جاي به
عصباني ميزد ، ورق كتاب ميخورد ، ميخوابيد ، چگونه بود زنده او اگر
ميشد
كيلو دو سيب ، كيلو دو پرتقال ، كيلو سه.است ساله فهميدم 72 بعدا
.بود خريده نوهاش تقاضاي به را عروسك آن و همسرش توصيه به را خيار
.بودم نشسته او كنار (ره خميني امام ميدان)توپخانه تجريش ، اتوبوس در
كشانده داشت زيربغل كه روزنامهاي سمت به را چشمانم حرفهاي كنجكاوي
پر لبخندي با پسميكنم نگاه عروسكاش به كرد تصور پيرمرد اما.بود
كه گفت بعد و.خريدهام نوهام براي را عروسك اين:گفت زندگي شور از
پرتقال اينكه و است دختري نوه با بازي زندگياش لذت بزرگترين
و ندارد بو اصلا خارجي نوع ولي ميدهد پرتقال بوي (تنكابن)شهسواري
به و گفت خوب همسر و خير به يادش اي و سفر و اتوبوس بليت او سپس
.رسيد چيزها اينجور و سيب خاصيت و بينمك غذاي و خون فشار
.گذاشت جا را روزنامه اما شد پياده بعد ايستگاه دو
آقاي از ميخواستم كه شدم مواجه خبري با روزنامه اخبار ميان در
اما.بدوم دست به عروسك پيرمرد دنبال به تا دارد نگه بخواهم راننده
از حال هر به !نميدهد انجام ولي ميكند آن قصد آدم كه كارهاهست خيلي
روزنامه خبر كه سوالي.كردم نگاه را مردم فقط مقصداتوبوس تا آنجا
و بود شلوغ اتوبوس.ميشد بزرگتر لحظه لحظه آوردهبود وجود به برايم
.كردم كشف چيزهايعجيبي شلوغي اين در من
بود پدرش آغوش در جلويي صندلي در كه كودكي نام به زندگي قرعه مثلا
مادرش و پدر ازدواج ثمره ديگر احتمال ميليونها جاي به او و افتاد
از قبلا بيآنكه -مرگ كه انديشيدم خودم به يا و.شد گرديدومتولد
.آمد خواهد سراغم به -جاودان يا باشم ميرا علاقهمندم باشد پرسيده من
داده بليت يك بليت دو جاي به كه آقايي به.كردم نگاه همه به بعد و
لگد را كفشاش بود مواظب كه جواني پسر به ميزد ، چرت كه مردي به بود ،
زندگي لحظهاي خيال در و بود شده خيره بيرون كه مردي به نكنند ،
.ميكرد
ما تصميم به بيتوجه كه (مرگ) پايان و (تولد)آغاز ميان كه كردم كشف و
بگيريم تصميم آن درباره ميتوانيم كه هست چيزي است ، كرده پيدا وقوع
.است كردن وآنزندگي
همان خبرهاي روي از را ايندارد مختلف انواع كردن زندگي ظاهرا
در زندگي افتخار ، با زندگي ذلت ، با زندگي مثل.كردم كشف روزنامه
در زندگي صلح ، در زندگي جنگ ، در زندگي استقلال ، در زندگي استعمار ،
دستگاه يك شدن برنده از پس زندگي فرزند ، مرگ از بعد سازش ، زندگي
زير را دستت يك اينكه از بعد زندگي ملت ، بانك درقرعهكشي آپارتمان
نظام در زندگي اقتصادي ، محاصره در زندگي دادي ، دست چوببرياز اره
سلطه مخالف جامعه در زندگي خشكسالي ، دوران زندگيدر غرب ، طرفدار
.ديگر جور هزار و آمريكا
.است زندگي مختلف روشهاي اينها همه
يا خوب معمولي ، بد ، بد ، خيلي شرايط ، كدام در زندگي نوع چه اينكه
روش و مصداقها اينكه ولي.است نظري اما معتبر بحثي است ، خيليخوب
.است حياتي اما عملي بحثي چيست ، شرايط اين از كدام هر در زندگي
اين از بعضي ميگويند.ميشوند متولد روز هر مختلف شعارهاي ما ميان در
.خوب خيلي بعضيها و خوباند بعضيها.بدند خيلي بعضيها و بد شعارها
چوب روي را آنها از برخي !بد؟ يا خوباند نميدانم هم بعضيها
كه هم خيابانها ديوار و در بر.كردهاند حكاكي صندليهاياتوبوس
چشم به شعارها اين از نمونههايي ميگذشت كنارآنها از اتوبوس ،
نبود ، كم شعارها اين تعداد نيز بود كهدستم روزنامههايي در.ميخورد
ديوارها روي نه صندليها ، حكاكي روي بر نه اما !سرمقالهاش در ويژه به
اين بر مبتني زندگي مصداقهاي و زندگي راه كسي روزنامهها داخل نه و
.بود ننوشته را شعارها
درس يعني ، كردن زندگي ميگفتند آن درون مردم و خيابان اتوبوس ،
بدون پريدن ، آب جوي روي از خوردن ، ايستادن ، اتوبوس صف خواندن ، در
احضار دادگاه به شيردادن ، بچه گرفتن ، قرض كردن ، گريه سوارشدن ، بليت
قبول شدن ، ورشكست زدن ، چرت شدن ، خيالاتي گرفتن ، جايزه گفتن ، جوك شدن ،
ورزيدن ، حسد كردن ، ازدواج كشيدن ، نقشه كردن ، كردن ، دعوا كار شدن ،
را شده لگد كفش خاك كردن ، نياز و نذر بلندشدن ، پيرمرد يك پاي جلوي
قرمز چراغ پشت زدن ، عطر خواندن ، روزنامه كردن ، پاك شلوار پشت با
سفره دوختن ، لباس شدن ، شهيد گرفتن ، سبقت دادن ، كنكور ايستادن ،
به رفتن ، ورزشي استاديوم به دادن ، راي فرستادن ، صلوات چيدن ، هفتسين
كلاس نوشتن ، طلاق تقاضاي كردن ، گير لغات بعضي معني در كردن ، كمك متكدي
كردن ، حفظ را قصار كلمات كردن ، طي را دورانمحكوميت رفتن ، زبان
دادن ، گوش موسيقي نوشتن ، يكر با را بررسي واژه كردن ، خانهتكاني
بازنشسته نوشتن ، خط بد نسخه آوردن ، ساختن ، تجديدي فيلم خوردن ، كتك
و خيار كيلو دو و سيب كيلو دو و پرتقال كيلو سه و كشيدن دندان شدن ،
.خريدن عروسك يك
كه موضوعات اين انساني جامعه در و شرايط و شعار آرمان ، نوع هر با
.دارد وجود كردن ميشودزندگي آنها مجموع
در.ميبيند را چيزها اين عالم كجاي هر در اتوبوسي هر در من ، همزاد
آفريقاي بوسني ، هند ، چين ، لهستان ، بوركينافاسو ، فرانسه ، امريكا ،
در و اتوبوس داخل من همزاد..و عربستان تبت ، اشغالي ، فلسطين جنوبي ،
كه -اينچيزها كيفيت و نوع اما.ميبيند را چيزها اين خيابانها
.باشد متفاوت بايد يا است متفاوت-ميسازد را زندگي
در هم و دمكراسي وجود به مدعي يا معتقد جامعه هم كلي ، طور به
قرمز چراغ به ميروند ، راه ميخوابند ، آدمها همه استبدادي ، جامعهاي
ميكنند ، كار ميميرند ، ميدهند ، كنكور ميآورند ، دنيا به بچه ميرسند ،
شكايتنامه ميكنند ، اعتراض ميزنند ، ميروند ، حرف كار دنبال به
اقدامات اين نحوه اما...و ميكنند ميكنند ، مخالفت هواداري مينويسند ،
.فرقميكند آنها وقوع و حصول شرايط و
آرمانهاي يا آرماني تئوريهاي اشاعه درحال مدام خيليها ظاهرا
بزرگسالان تا ساله نوجوانان 1413 را خيليها اين.تئوريزهشدههستند
نميشود يافت اصلا يا و ميشود يافت كسي كمتر اما.شاملميشوند باتجربه
دارد قرار آن در كه شرايطي در زندگيكردن مصداقهاي يابگويد بداند كه
قرارداريمچيست؟ يا
باور غرب زندگي ميداند و شده تبديل مصداقها به شعارهايش غربي يك
ميداند استبدادي جامعه يك در من همزاد.ميكند عمل آنگونه چيستو
عمل و ميشناسد را آن مصداقهاي و چه يعني استبداد در كردن زندگي
.ميكند
چنين در زندگي و مديريت مصداقهاي ميداند مدير يك كودتاها كشور در
متفاوت من همزادهاي شعارهاي با من اطراف شعارهاي اما چيست؟ جامعهاي
.است نداده نشان من به كسي را شعارها اين با زندگي مصداقهاي و است
است نگفته كسي چه؟ يعني غربي نه -شرقي نه شعار در قضاوت نميدانم
لباس كردن ، خريد نيستم آگاه چه؟ يعني اسلامي شعارجمهوري مديريتدر
بر مرگ شعار در...و ساختن فيلم كردن ، اعتراض كردن ، پوشيدن ، عروسي
يعنيچه؟ امريكا
اين براساس ميخواهم حالا.ميگذارم احترام شعارها اين همه به من
تكليف تا بگويد كسي را رفتار مصداقهاي را ، كردن زندگي روش شعارها
.بدانم را خود
و 20 ما مملكت در چون.بود روزنامه همان تقصير !شدم اينجوري چرا اما
در تحميلي جنگ پايان از پس سال و 9 انقلاب پيروزي از پس سال
سياست:خواندم مسئولي قول از بود گذاشته جا كهپيرمرد روزنامهاي
.است شهادت فرهنگ ترويج درجهت سيما و صدا آينده
چند اما.است زندگي از شهادتبخشي شهدا همه پاك روح بر سلام و درود
آن در كه بازكرد را روزنامهاي اتوبوس در تا بود منتظر بايد ديگر سال
كردن جهتزندگي در ما آينده سياست:باشد شده نوشته قولمسئولي از
!است شهادت جمله از و جامعه اين آرمانهاي و براساسعقايد
نوع كه است -دارد جريان هم سينفره اتوبوس همين در كه -زندگي بستر از
.ميآيد بيرون شهادت تا گرفته خودكشي از مردن
اكنون بودند زنده شهدا كهاگر داد خواهد پاسخ سوال اين به كسي چه
چون.نميدادند شعار كه ميدانم اما.نميدانم را پاسخ ميكردند؟ چه
بلافاصله بودند ، زنده شهدا اكنون اگر آياكردند عمل و ندادند شعار
ميكردند؟ زندگي يا ميشدند شهيد
بگويد و شود پيدا نفر يك كاش شهادت فرهنگ ترويج كلي جمله جاي به
عصباني ميزد ، ورق كتاب ميخورد ، ميخوابيد ، چگونه بود زنده اگراو
ميكرد ، اعتراض ميكرد ، حمايت مينوشت ، عريضه ميكرد ، رانندگي ميشد ،
قضاوت ميكرد ، مديريت ميپوشيد ، لباس ميكرد ، آشتي ميكرد ، ازدواج
.ميزيست چگونه خلاصه و ميگرفت تصميم گريهميكرد ، ميكرد ،
شعر و شعار بهسراغ دوباره بدهد جواب خواست كسي اگر ميكنم خواهش فقط
.نرود چيزها اينجور و دريغا اي و افسوس و آه و وشطحيات
به زندگي مثل من ، شهر مردم مثل اتوبوس ، مسافران مثل پيرمرد ، آن مثل
اسلامي جمهوري در كردن زندگي:بگوييد صريح و رسمي شعار ، و شعر دوراز
بهمن يكشنبه 19 روز -توپخانه تا تجريش ميدان حدفاصل -ايران ، تهران
يعنيچه؟ سال 1376
كدخدازاده علي