ششم ، شماره 1490 سال ، 24فوريه 1998 ، شنبه 5اسفند 1376 سه
|
|
سلطهپذيري و سلطهگري سازوكارهاي و مباني
فرهنگها در
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
و فرهنگ تقويت و تحول پالايش ، فرهنگي ، تهاجم با مقابله را بهترين
.است خودي تمدن
شخصيتهاي و مديران توسط نظري سمتفرهنگ به عملي فرهنگ ارتقا
سطح در عملي فرهنگ ارتقا سبب اولا ، جامعه اقتصادي و فرهنگي سياسي ،
و خودي فرهنگ به مردم و جوانان جلب و جذب موجب ثانيا و ميشود جامعه
شد خواهد فرهنگي تهاجم با موثر تقابل
فرهنگ بر فرهنگ يك سلطه ايجاد باعث عواملي يا عامل اشارهچه
مسايلي به سوال ، اين پاسخ داردبا نظر در زير مقاله ديگرميشود؟
مقابله نحوه و بيگانه پذيرشفرهنگ براي مساعد زمينه ايجاد كهمنجربه
است معتقد منظورنويسنده اين برايبپردازد ميشود ، آن با مناسب
را ديگر تمدنهاي آن ، بنيانهاي تقويت و درون در فرهنگي پالايش بر علاوه
براي همچنين اخذكنيم ، را آنها مثبت عناصر بشناسيمو خوبي به بايد
درجبهه بايد (ارزشها)نظري فرهنگ به عملي ساختنفرهنگ نزديك
.بياوريم وجود به را اصلاحاتلازم حقوقي و اقتصادي نظامهايسياسي ،
مقالات سرويس
مشايخي علينقي دكتر
در بحث مورد مهم موضوعات از يكي فرهنگي تهاجم موضوع اخير سالهاي در
حساب تهاجم با غرب دنياي ديدگاه ، يك براساس.است بوده ما جامعه
سوي از تهاجم اين و است گرفته هدف را ما ارزشهاي و فرهنگ شدهاي
غرب فرهنگي مظاهر از برخي ظهورميشود هدايت و طراحي غرب در مراكزي
قلمداد تهاجم اين آثار جمله از جوانان بين در خصوص به و جامعه در
مسئولان تشويش و نگراني موجب جامعه در غربي فرهنگ مظاهر ظهور.ميشود
صدر در را تهاجم اين با مقابله ضرورت نتيجه در و شده كشور
اقدامات نيز تهاجم اين با مقابله براي.است داده قرار اولويتهايكشور
.است يافته تخصيص زيادي وامكانات بودجه و است گرفته شكل گوناگوني
ثمرات كه آناست است ، غيرقابلانكار تمدنغرب و فرهنگ درباره آنچه
آورده بار به بشر سياسيبراي و اجتماعي و وتكنولوژيكي علمي شگرف
افزون روز تكنيكي و علمي نوآوريهاي گذشته ، قرن چهار سه در.است
دگرگوننموده كلي به را او وآگاهي دانش ميزان و بشر زندگي غرب ، چهره
ما جامعه جمله واز بشري جامعه كه امكاناتي بهاتفاق قريب اكثر.است
و حمل وسايل تا وروشنايي برق از ميكنند ، استفاده آن حاضراز حال در
وسايل تا جمعي ، ارتباط و وتصويري صوتي وسايل تا وهوايي ، نقلزميني
درماني روشهاي و وسايل تا وكامپيوتر ، مخابرات تا سرمايش ، و گرمايش
فرهنگ و تمدن زاييده مدرن ، همه علماندوزي وسايل و ابزار تا جديد ،
.جمعيانسانها كشتار مهيب وابزار وسايل است همچنين.غرباست
در مزبور ، نرمافزارهايي برسختافزارهاي علاوه غرب ، وفرهنگ تمدن
نموده ايجاد اجتماعي و اقتصادي فرهنگي ، حقوقي ، سياسي ، نظامهاي زمينه
.بودهاند آن تكنيكي و علمي نوآوريهاي زايش بستر و ساز زمينه كه است
است نموده عرضه بهبشريت را دستاوردهايي چنين تمدنيكه و فرهنگ قطعا
اين در بايد.باشد غيرانساني و ابتذال فرهنگ حامل فقط نميتواند
منجر كه باشد داشته وجود سازندهاي و مثبت فرهنگي عناصر تمدن و فرهنگ
.است شده دستاوردهايي چنين به
و توجه.است داشته هم نامطلوبي وثمرات عناصر غرب فرهنگ البته
و شدنمعنويات كمرنگ افراطي ، وفردگرايي ماديگرايي به تمركز
انساني ، آمال شدن بيرنگ و زدگي پوچي رواج روحانيزندگي ، جنبههاي
و آثار جمله از بنيادهايخانوادگي تضعيف اخلاقي ، و جنسي بيبندوباري
.مزبوراست تمدن و فرهنگ ثمراتنامطلوب
غرببراي وتمدن فرهنگ مذكور ، دستاوردهاي نامطلوب ثمرات عليرغم
خود برايجوامع نتوانستهاند كه وتمدنهايديگري فرهنگها افراد
و است طبيعي جاذبه اين.است جذاب آورند ، بهارمغان توسعه و پيشرفت
پيشرفت ايجاد ظرفيت با تمدن و فرهنگ يك سيطره و رشد تكراري قصه
واقعدر در.است كمتوانتر وتمدنهاي فرهنگها به نسبت سريعتر بيشترو
سريعتر پيشرفت ميتواندزمينه كه تمدني و هموارهفرهنگ بشر ، تاريخ طول
عقبميزند را مانده واپس تمدنهاي فرهنگهاو تدريج به آورد رافراهم بشر
تبديل و شده تحوليايجاد ديگر وتمدنهاي ازفرهنگها يكي در كه زماني تا
با تمدن و فرهنگ آنجاستكه در.شود بالاتر باظرفيت فرهنگي به
قبلي مسلط فرهنگ سيطره وبساط مينهد رشد روبه جديد ظرفيتبيشتر
بشر پيشرفتبيشتر بستر و شده فرهنگيمهاجم به تبديل خود و رابرميچيند
.ميآورد فراهم را
ايجاداين براي آن ظرفيت و تمدنغرب و فرهنگ دستاوردهاي
و بالنده تمدن و فرهنگ يك به را وتمدنمزبور فرهنگ دستاوردها ،
ايجاد از قبل مدتها و اخير قرن دو طي در كه ميكند تبديل مهاجم
و فرهنگها بر را خود سيطره و نفوذ دامنه ايران ، اسلامي جمهوري
كشورهاي افراد گاهي فرايند ، اين در.است نموده گسترده ديگر تمدنهاي
دستاوردهاي مقهور و مجذوب چنان -آنان روشنفكران حتي -افتاده عقب
ميرسيدند باور اين به غلط به و باختگي خود از با كه ميشوند تمدنغربي
به عمل طبعا.كرد پيشرفت تا شد غربي پا ناخن تا سر فرق از بايد كه
غرب تمدن و فرهنگ ظواهر از تقليد به عمدتا كه غلط باور اين
تمدن و فرهنگ از كه ساخت خواهد ودرماندهاي بيهويت جامعه ميپردازد ،
درك ريشههايش و اعماق تمام با نيز را غرب تمدن و فرهنگ و بريده خود
مباني فاقد درماندهاي و بيهويت جامعه چنين.است نپذيرفته و نكرده
.پيشرفتاست و خلاقيت براي لازم نفس به اتكا و مستحكم فرهنگي
مقابلفرهنگ در بالا افراطي برخورد باختگيو خود از مقابل در البته
و فرهنگ رايكسره غرب تمدن و فرهنگ و تفريطشد دچار نبايد غرب
از دور به تفريطي چنين.كرد تبليغ و ناميد منحط ابتذالو تمدن
غرب تمدن و فرهنگ در راكه فراواني سازنده عناصر و است واقعيت
است ، نفي شده آن دستاوردهاي برايايجاد آن ظرفيت موجب و وجوددارد
دستاوردهاي كه جوانان خصوص به و برايجامعه تفريطي چنين.ميكند
عميق شناخت بدون لذاآنان و نميافتد مقبول راميبينند ، غرب خيرهكننده
فرهنگبرتر عنوان به را غرب فرهنگ دستاوردها ، اين مباني و ريشهها از
آن تقليداز به و ميشوند غربي ظواهرفرهنگ مجذوب و ميپذيرند
و علل درمورد تعمق از را جامعه چنينتفريطي علاوه به.ميپردازند
و علل.ميكند غربغافل تمدن و فرهنگ بالاي وظرفيت زايندگي ريشههاي
.باشد ماآموزنده تمدن و فرهنگ براي كهميتواند ريشههايي
.دارد دگرگوني و تحول به نياز ما جامعه فعلي تمدن و فرهنگ قطعا
و فرهنگ و بارورگردد شود ، بارگيري و بايدپالايش فعلي تمدن و فرهنگ
نه تا آورد بوجود وبالندهاي بالا ظرفيت با را نويناسلامي تمدن
باشتاب بلكه كند ، جبران را اخير چندينقرن در ما جامعه تنهاعقبماندگي
قرار بشري كاروانتمدن جلوداران جزو رامجددا اسلامي و ايراني جامعه
است خودي وتمدن وتواناييهايفرهنگ ظرفيت رشد و باتحول تنهادهد
تمدن فرهنگو يك به وتبديل بود درامان غرب فرهنگ تهاجم از كهميتوان
غيرمولد و ضعيف گذشته قرن چند همانند ما وتمدن فرهنگ اگر.شد مهاجم
جامعه به فرهنگي تهاجم براي خارج از دشمناني نيست لازم بماند ، باقي
جامعه نتواند كه تمدني و فرهنگ بزنند ، برنامهريزي و طراحي به دست ما
گرفت خواهد قرار تهاجم مورد خود به خود باشد مولد و برد پيش به را
.بدهد توانمندتري تمدن و فرهنگ به را خود جاي تا
وتقويت تحول پالايش ، فرهنگي ، باتهاجم مقابله راه بهترين بنابراين
ضعفها شناسايي وبا قوا اعظم بخش با بايد.خودياست تمدن و فرهنگ
كه را دروني ضعف آن پالايشوتقويت و خودي وتمدن نارساييهايفرهنگ و
.ببرد بين از است فرهنگي تهاجم اصلي عامل
به نياز و است زمانگيري پيچيدهو كار تمدن و فرهنگ تعالي و رشد
اصولا.دارد جامعه مختلفحيات وجوه در فراوان تلاش و وتعقل تامل
و اقتصادي نظام و حيات نظير جامعه ديگر ابعاد با يكجامعه فرهنگ
اقتصادياثر و سياسي ابعاد بر جامعه فرهنگ.است تعامل در سياسي
قبلي فرهنگ نامطلوب عناصر چهبسا.ميپذيرد تاثير نيز آن از و ميگذارد
جامعه بر قرنها كه است سياسيعقبماندهاي و اقتصادي نظامهاي از ماناشي
تقويت و اصلاح امر در توجه وقابل مهم نكته يك لذا.است بوده ماحاكم
نخواهد فرهنگي حوزه در فقط تلاش اين كه است آن جامعه فرهنگي بنيانهاي
با سياسي و اقتصادي حوزههاي در بايد تلاش اين از مهمي ابعاد بلكه بود
مناسب اصلاحات و بدوناقدامات.باشد جامعه فرهنگ براي پيامدهايآن
بدون فرهنگيميتواند حوزه تلاشهاي سياسي ، و حوزههاياقتصادي در
تلاشبراي مهم حوزههاي ازجمله نكات ، بهاين توجه با.باشد نتيجه
:است ذيل شرح به فرهنگي باتهاجم مقابله و داخلي فرهنگ تقويت
ارتقاء و ديگر تمدنهاي و مثبتفرهنگ عناصر از بهرهگيري و شناخت
:جامعه فرهنگنظري
براي شگرفي دستاوردهاي تمدنغرب و فرهنگ شد ، ذكر قبلا كه همانطور
وجود بدون نميتواند بالايتوليد ظرفيت اين.است داشته بشري جامعه
نقد و بررسي به بايد ما جامعه لذاآيد بدست فرهنگي ارزشمند عناصر
بپردازد ، مولد و زاينده فرهنگهاي ساير و غرب تمدن و فرهنگ عالمانه
آنها شگرف ظرفيت ايجاد در كه را فرهنگهاي آن سازنده و مثبت عناصر
آن امكان صورت در بايد آنگاه.كند معرفي و شناسايي است بوده موثر
مشابه عناصر يا و كرد ادغام و جذب خودي فرهنگ در را سازنده عناصر
حوزه اين در فعاليت اساس.نمود تقويت و احياء را خود فرهنگ در موجود
و بارگيري و ديگران تمدن و فرهنگ از سازنده و مثبت يادگيري بايد
سازنده و مثبت عناصر از استفاده با خودي تمدن و فرهنگ باروري
سازنده و مثبت جنبههاي از يادگيري.باشد ديگر تمدنهاي و فرهنگها
ظهور از بعد آغازين قرنهاي در آنچنانكه ديگر ، تمدنهاي و فرهنگها
و سوم قرنهاي در اسلامي تمدن شكوفايي و رشد موجب و افتاد اتفاق اسلام
جامعه هيچ كه است مهمي پتانسيل و امكان شد ، هجرت از بعد چهارم
.كند غفلت آن از نبايد عاقلي و هوشمند
تمدن و فرهنگ در بايد فرهنگهايديگر ، از سازنده يادگيري بر علاوه
با آنرا نامطلوب و مطلوب اجزاي و عناصر و كنيم تعمق نقادانه نيز خود
آنگاه.كنيم شناسايي اجزا آن اقتصادي و سياسي ، اعتقادي ، ريشههاي
پالايش آن زيانآور و نامطلوب عناصر از را جامعه فرهنگي بنيانهاي بايد
پالايشبنيانهاي.نمود احيا و تقويت آنرا وسازنده مطلوب عناصر و كرد
موجبارتقاء ديگر فرهنگهاي سازنده و عناصرمثبت از يادگيري و فرهنگي
.شد خواهد جامعه نظري فرهنگ
:نظري فرهنگ عمليبا فرهنگ سازگاري ارتقاء در تلاش
كافي ولي است ضروري بود قسمتقبل هدف كه نظري فرهنگ ارتقاء اگرچه
و سياسي فرهنگي ، وشخصيتهاي مديران بهخصوص و افراد همه بايد.نيست
بيان آنچه-نظري فرهنگ بين عملي فرهنگ ارتقاء جامعهبا اقتصادي
.كنند ايجاد سازگاري -ميدهند آنچهانجام -عملي فرهنگ با -ميكنند
در ميشود ، گفته سخن آزادگيانسان و انساني كرامت از حرف در مثلااگر
.گيرد قرار رعايت و مورداحترام انسان آزادي و انساني نيزكرامت عمل
عمل در ميشود ، گفته قانونسخن مقابل در افراد تساوي و ازعدالت اگر يا
پيش سياسي وهمراه رقيب يا دشمن و دوست مورد در امرقضاوت وقتي نيز
و سجايايتعقل در اگرشود انجام يكساني برخوردهايقانوني ميآيد ،
اگرچه انديشه ، و تعقل حاصل عملنيز در ميشود ، گفته سخن انديشيدن
در اگر.نگردد سركوب شودو شمرده محترم نيست ، خاصي نظر و موافقطبع
آنانكه نيز عمل در است ، ارزش راستي و صداقت ميشودكه گفته سخن
صداقتو آنانكه و شوند عزيز نبايد ميكنند چاپلوسي و ريا دورويي ،
بايد همه كه ميشود گفته سخن در اگر.گردند منزوي و مطرود دارند صراحت
نبايد نيز عمل در باشند ، ومساوي يكسان عمومي امكانات از دراستفاده
آن غير و نظيربنيادها غيرمستقيم طرق از يا مستقيم برخيبهطور به
دست ازاين ديگر مثالهاي.گردد عطا اقتصادي امتيازاتويژه و امكانات
.كرد مطرح زياد ميتوان عملي وفرهنگ نظري فرهنگ سازگاري درباب
شخصيتهاي و مديران نظريتوسط فرهنگ سمت به عملي فرهنگ ارتقاء
سطح در عملي فرهنگ ارتقاء سبب اولا ، جامعه اقتصادي فرهنگيو سياسي ،
خودي فرهنگ به ومردم جوانان جلب و جذب موجب وثانيا ميشود جامعه
ارزشهاي براساس عمل البته.شد خواهد فرهنگي تهاجم با موثر تقابل و
نظري فرهنگ نيز آنها به عمل بدون ولي است ، مشكل نظري فرهنگ والاي
شكاف بلكه نميگيرد صورت فرهنگي ارتقاء نهتنها و مانده باقي حرف درحد
ساقط ارزش از را نظري فرهنگ عملي ، فرهنگ و نظري فرهنگ بين زياد
تهاجم مقابل در تسليم و بيگانه فرهنگ ظواهر به گرايش و كرد خواهد
.نمود خواهد تشديد را فرهنگي
يك.شود انجام جدي كار دوجبهه در بايد نظري فرهنگ به عمل براي
.است خودسازي ميشود ، جبهه تاكيد آن بر بيشتر ما جامعه كهدر جبهه
در مرتب وبايد است اساسي و مهم بسيار تقوا ورعايت خودسازي اگرچه
التزامبه زمينه بايد.نيست كافي ولي تذكرداد و كرد كار زمينه آن
نظامهاي اصلاح متوجه كه ديگري درجبهه جدي و دقيق كار با نظري فرهنگ
.شود فراهم است حقوقي و اقتصادي سياسي ،
دارد ادامه