ششم ، شماره 1494 سال ، 1مارس 1998 ، اسفند 1376 يكشنبه 10
|
|
!اطاق دريك نفر دانشجويي ، 14 خوابگاه دريك گشتي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
داره كوچيك در يه.ميياد قديمي خيلي نظر به كه شهره شمال تو جايي يه
ميبيني رو رنگ طوسي اتاقك يك چپ به نگاه يه با كني عبور ازش وقتي كه
نيست بدي آدم.ميده نگهباني و نشسته تكيده و پيرمردسالخورده يك كه
ممكنه بگم مسئلهرو يك موردش در وقتي ولي باشه كه نميخواد لااقل يا
رو ديگران آدم كه نيست كاردرستي البتهبشه عوض بهش نسبت نظرتون
از يكي شب يك !گفت بايد واقعيتهارو كنهولي خراب مردم نظر در
صبح تا نميتونسته سينوسهاش خاطر به زياد درد از كه تبريزي بچههاي
ميكنه زندگي تهران در هم اون كه خواهرش منزل با ميگيره تصميم سركنه
تلفن ميخواد كه ميگه و ميره خوابگاه نگهبان سراغ به.بگيره تماس
خواهش ازش خدا بنده اين چي هر.نميده كه نميده اجازه اون ولي بزند
هماهنگ خوابگاه مسئول با بايد و بده اجازه بهش نميتونه ميگه.ميكنه
و بري بايد نميدونم من ميگه ميكنه صحبت كه هم خوابگاه مسئول با.كنه
مدرسمون.بوديم مدرسه توي كه روزها اون خير به يادش.بخواي خودش از
كه مهربون اونقدربودن مادرت و پدر عين كه داشت پير باباي و ننه يه
مثل زمين ميخوردي اگه.ميخونه درس داره خودش خونه توي ميكرد فكر آدم
.مياومدن جلو بهت كمك براي فوري و ميشدن نگران برات خودت مادر و پدر
و ميدادن خوراكي بهت بياري خوراكي خونه از خودت بود ، رفته يادت اگر
مييومدن ميكرديم خرابكاري وقتي هم اوقات گاهي.ميكردن مراقبت ازت
دوران اون چرا نميدونم !بود روزگاري چه.ناظم و مدير پيش وساطت
مگه.نداره توجه بچهها به خوابگاه نگهبان چرا.نميشه تكرار دوباره
دارن مدرسه جاي به و شدن بزرگتر سال چند بچهها كه اين جز شده عوض چي
اون ميبينه وقتي اون چرا.بچههاست مال فقط محبت مگر.دانشگاه ميرن
واقعا آيا نميكنه ، كمكش افتاده دردسر توي خودشه ، دختر مثل كه دختر ،
اينها !نه هستند؟ مكتوب قوانين از بخشي داريم ما كه سختگيريهايي اين
تا مردم موقعها اون.انساني محبت و مهر كردن فراموش مگر نيست چيزي
ولي ميكردن شتاب اون به كمك براي داره احتياج كمك به نفر يه ميديدن
دور همديگر از روز به روز مردم كه شده باعث اقتصادي مشكلات انگار الان
بودن هم با براي كه جائيه همدليه و شدن يكي جاي خوابگاه ولي.بشن
هرگوشهكشور از باشند لر همه يا كرد همه ترك ، همه فارس ، همه نيست لازم
از.ميكنن راتجربه كردن زندگي هم با و مييان هم گرد بچهها عزيزمون
فرهنگهاشون كه اين بافرهنگهايمختلف با غرب و شرق جنوب ، و شمال
.كنند زندگي هم با سقف ، يك ممكنهزير نفر اما 10 متفاوته
ميانسنگفرشهاي از و شدي رد كوچيكه در اون از كه اين از بعد خلاصه
پنجرههاي با كه ميرسي طبقه دو ساختماني به گذشتي هم پردرختش حياط
كه ساختمون وارد.مياندازه مادربزرگها خونه ياد آدمرو رنگيش و كوچك
سمت در كه راهرويي يك به برسي تا كني رد هم رو ديگه در يه بايد بشي
بچهها دارهو قرار اون در تلويزيون دستگاه يك و داره قرار راست
را برنامهها يكياز يكديگر ، توافق با البته روز ، طي در ميتوانند
هميشه شك بدون كه بنشينند تماشايآن به هم با اجبارا كرده ، انتخاب
.نميرسند توافق به هم
رو آدم طبقهاش دو تختهاي با كه است نفره اتاق 14 راهرويه راست سمت
هر) غذا خونه سرباز در كه تفاوت اين با مياندازه خونهها سرباز ياد
بايد خودشون سربازها اينجا ولي است آماده هميشه (مطلوب چندان نه چند
سالن عين !خبره چه واي آشپزخونه سراغ رفت بايد شد غذا حرف.بپزن غذا
.ميكنه درست چيزي يه داره كي هر.ولوله و جمعيت از پر قطار ، انتظار
.ميده دست از داره رو مشامش كنه احساس آدم ميشه باعث مختلف بوهاي
كنه مخفي تركيشرو لهجه زدن حرف موقع ميكنه سعي خيلي كه دختري يه
!براي 70نفر گاز شعله بابا 17 آخه:ميگه
خوب.ظرفشويي سينك تا سه با هم اون بشورن ظرف ميخوان نفر ميگه 70 يا
.فردا تا آشپزخونه كنار ميمونه كثيف غذا ظرفهاي اينطوري معلومه
راضي خوابگاه در زندگي از عزيز سوسكهاي لااقل چون نيست بدهم البته
.بود خواهند
اينجا روميياريم كسي يه گفتيم خوابگاه مسئول به خودمون:ميگفت پ.ش
كه هم خودموننكرد قبول ميديمولي رو پولش هم خودمون كنه تميز رو
بابت كه رو پولي نيست معلوم.تميزكنيم اينجارو نداريم فرصت
ميديم؟ چي اصلابراي و چيميشه ميديم خوابگاه
از خلاصه.بالامنتظرن بچهها برم بذار خدا تورو بابا خوب خيلي ميگم
دوم طبقه به را تو كه هست تاپله چند آشپزخانه كنار.شدم خلاص دستش
.ميكند هدايت
كه هست بالا نفرهاون و 8 اتاق 6 تا دو و دستشويي و حمام سرويس دوتا
وقتا بعضي مجبورن بچهها بنابراين.نميده رو نفر كفاف 70 حمامش لااقل
.بزنن غر همش صف توي و بكشن صف حموم در پشت دست ، به صابون و ليف
پايين ازطبقه كه آبي اون ميفهمي تازه دستشويي ديدن با !خدا واي
از بشي رد زيرش از مجبوري بيخبر جا همه از تو و ميكنه چكه سرت روي
حواسش جا همه بايد آدم !سرته بالاي دستشوييدرست بله !مييابد داره كجا
...گرنه باشهو چي همه به
نق داره بيرونيكي ميياد صدا سرو بالا و پايين اتاقهاي همه توي از
.نميشه هم سانت سيمش 20 دادن ما به كه چيه اتو اين آخه كه ميزنه
چهارراهها سر گداهاي مثل بايد هميشه خرابه كه هم ماه دوازده به سالي
سروصدايي يك حين همين در ولي !دانشگاه برم چروك لباسهاي اين با
.ميشه بلند دوميه اتاق از سروصداها اين همه از بلندتر
!بره سرش تو بزن ـ
من بده رو دمپايي زري ـ
بدريخته هم چقدر !ببينم گمشو طرف ، اين ميياد داره آي ـ
.بيرون مييان و ميكنن فرار زنان جيغ اتاق توي از دخترها از تا چند
مياد اتاق از دست به دمپائي فاتحانهاي ژست با خانم زري بالاخره.بله
قيافه به بيشباهت كه چسبيده بدهيبت گنده سوسك يه دمپائي كف.بيرون
.كنه خدالعنتش كه نيست شيطون
توي تايخچال چهار.بشم آروم تا بخورم آب كم يه برم بهتره گفتم
فكر خودم پيش بردارم آب ميتونم كدومش از نميدونستم كه بود آشپزخونه
نفر كه 18 اين مگر نداره هيچتناسبي آدم نفر با 70 يخچال تا كردم 4
دو بكنين رو فكرش.گفتن رو همين هم بچهها !داشتهباشن يخچال يه هم با
هر كه نفر به 18 برسه چه كمه براشون يخچال دونه آدميه نفر
هركسي ميكنين فكر يعني.بذاره يخچال توي رو خودش غذاي كدامميخواد
غذا بخواد بچهها يكياز اگر چون.نه داره؟ يخچال توي خودشو مخصوص بخش
غذاهاي نداره جا ببينه كنهو باز رو يخچال در و بذاره يخچال توي
معلومه كه !جابده يخچال توي غذايخودشو تا بيرون ميذاره رو بچهها
نيفتاده راه جنجال جارو دوباره تا پس !شد پاخواهد به بلوايي چه بعدش
.خداحافظ
دانش ندا