ششم ، شماره 1496 سال ، 3مارس 1998 ، اسفند 1376 شنبه 12 سه
|
|
خردورزي مدرسه ;شيعه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
خاتمي والمسلمين حجتالاسلام سخنراني متن
:جستارگشايي
جهاني درمجمع كه سيدمحمدخاتمي حجتالاسلاموالمسلمين سخن مايه بن
و شيعيان نزد در كه است خردورزي درباره ايرادشده ، (ع)بيت بيت اهل
:است داشته مسلمانان مذاهب ساير از فراتر منزلتي و ارج شيعه فلاسفه
علميالازهربا مكاتب نيز و فلاسفهشيعه آراي مقايسه با ايشان
تبيين بهخوبي را عدل نتيجه در و بهعقلانيت توجه چگونگي نظاميه ،
آنان نگاه نحوه (ع)معصوم امامان عملي سيره به بحث ادامه در و ميكنند
بزرگوارانهيچگاه آن كه است معتقد كردهو اشاره قدرت كسب و حكومت به
.كنند آنانحكومت بر مردم خواست وعليرغم زور به نخواستند
تفاوت مدرنو جوامع در آن به نگاه نوع و حق به خود بحث تتمه در ايشان
.ميپردازد اهلشيعه منظر در حق با آن
كلامي اختلاف يك اسلامي فرقههاي ساير با شيعه ميان اختلاف ترديد بدون
مشتركشان اهداف به نسبت مسلمانان صفوف در اختلاف ، اين بيآنكه است ،
.كند گسستگيايجاد و تفرق
باساير مسلمانان ميان مشترك يكامر كلامي ، اختلاف اين كنار در
مذاهب با شيعه باره اين در كه است (ع)محبتاهلبيت آن ، كه است مذاهب
.است مشترك ديگر
معصوم رفتار و كلام انديشه ، براي (ع)اهلبيت به محبت بر علاوه شيعه
بسيار منبعي از دين شناخت براي دليل همين به و است قائل اهميت نيز
.است برخوردار (ع)اهلبيت منابع از وسيعتر
انساني فرهنگخاص نوع يك نماينده كلامي ، شيعه اختلاف اين از نظر صرف
طالب و سعادتمند زندگي خواستار كه كساني ميتواندبراي كه است
.باشد نمونه و الگو انسانهستند ، سربلندي
عملي و تجليعلمي تاريخ در كه شيعي شاخصهايفرهنگ بارزترين از يكي
عرصه در هم و عرصهآفرينش در هم شيعه ;است گراييشيعه عدل داشته
قومي ، هر اگر حالاست عدل به قائل اجتماعي روابط و رفتارفردي
از جهان كه رسيد نتيجه اين به واقع در شد عدل به قايل مرامي و مذهبي
.ميافتد كار به آدمي خرد نقطه همين از و است برخوردار حكيمانه نظمي
عدل شيعه ، هم و است انسان خرد بهكارگيري عدل پذيرش لازمه اين بنابر
.است عقلانيت صاحب و قبولدارد را خردورزي هم و
هستند صاحبعقل طبيعي صورت به هرمذهبي پيروان و انساني هر البته
شناخت رابراي خود عقل نيز شيعه كارميگيرند ، به را خود عقل و
براي ديگري كتاب(عقل) آن بر علاوه ولي.كارميگيرد به هستي نظام
كه هست خاص طور به شيعه و عام طور به مسلمان اختيار حقيقتدر درك
دوكتاب در خردورزي شيعه و خردورزيمسلمان و دارد نام الهي وحي
به طريق از نيز قرآني حقايق به ما دسترسي يعني.است تشريع و تكوين
.است ميسر خرد و عقل كارگيري
شده سبب تشيع ميان در عقلانيت كردن پيدا زمينه و عقل به اعتقاد اين
و تاسيس شيعيان توسط عمدتا كلامي و فلسفي مكتبهاي و انديشهها تا است
و فلسفي انديشه در اصلي جريان چهار اگر.شود داده بسط يا
بسطوجه ديگر اسلامي ، فلسفه يكيتاسيس ;باشد داشته وجود حكميمسلمانان
بعضي رهايياز براي مكتباشراق سوميپيدايش و اسلامي فلسفه مشاء
و يافتن قوام درنهايت و شد روبهرو آن با فلسفهمشاء كه بنبستهايي
فلسفي تفكر جريان چهار درهر عرفان ، و اشراق و مشاء يافتنجنبه كمال
.است شيعه فيلسوفان با پيشتازي و اسلاميمحوريت
كهفلسفه كسي.است شيعه اسلامي بنيانگذارفلسفه و دوم معلم فارابي
.است ابنسيناشيعه.رسيد خود اعتلاي بهاوج او انديشه در مشاء
بالاخره و است شيعه-سهروردي شهابالدين شيخ -اشراق مكتب بنيانگذار
است دنياياسلام در فلسفي جريانات كماليهمه وجه و جامع كه حكمتمتعاليه
افتخارات ازبزرگترين صدرالمتالهين مرحوم آنبا بنيانگذاري افتخار
فلسفهنيز شارحان آنكه ضمن.اسلامهست دنياي در عقلاني و انديشهفلسفي
.است نصرالدينطوسي آنهاخواجه راس در كه هستند شيعي
سخنانو اين البته.است شيعي عامريهم ابوالحسن قوي احتمال به
انديشه ونشر بسط روند در شيعيان غير نيستكه معنا اين به مستندات
كه است نكته اين تاكيدبر منظور بلكه نقشنداشتهاند ، اسلامي فلسفي
رشدو زمينه است ، شيعه وفرهنگ تفكر و اعتقاد لازمه خردورزيكه
اسلام دنياي مادر البته.است داشته ميانشيعيان در را بيشتري بسط
و شهود آن در كه ممتاز معنوي حكمت نوعي تشيعبه دنياي در خصوص به و
نيز حكمت نوع اين كه هستيم قائل نيز ميرسند هم به -عقل و دل -تعقل
به اسلام مذهبي نحلههاي ديگر از شكوفاتر و پربارتر شيعيان ميان در
.ميآيد چشم
و آموزشي و علمي مكتب دو و تربيت و تعليم بزرگ جريان دو بين اگر
و بگيرد صورت مقايسهاي -نظاميهها با الازهر -اسلام دنياي در تحقيقي
يكي كه نظام دو اين در را عقلانيت و خردورزي بيشتر داشتن ميدان ميزان
ملاحظه بنشينيد مقايسه به نه ، ديگري و دارد شيعه به انتصاب حال هر به
بزرگ حامل بلكه خردورزي ، و انديشمندي اهل شيعيان تنها نه كه ميكنيد
كتب شما اگر يعني.بودهاند نيز تاريخ در خويش مخالفان انديشههاي
كنيد ، ملاحظه را فلسفي كتب نيز و غيرشيعي احيانا و شيعي كلامي
و تقرير به ودلبازي دست چه با شيعي فيلسوفان متفكرانو كه ميبينيد
-هستند مخالف كهباتوحيد آنان حتي -مخالفان كردننظرات مدلل
يا دررد خويش نظر مخالف بحث مدللكردن و بحث و تقرير از ميپردازندوپس
.ابرازميدارند نيز نظريه آن اصلاح
از بسياري در را برخورد ونحوه روش اين نيز معاصر دوران در
از تن سه از ميدانم لازم كهمن تشيعميبينيم ، عالم متكلمان
مرحومطباطبائي ، علامه استاد;نامببرم بزرگواران اين برجستهترين
كه صدر ، سيدمحمدباقر مرحوم شهيد واستاد مرحوممطهري شهيد استاد
بزرگواران اين كتب طريق از ما پژوهش اهل افراد و جوانان از بسياري
در خردورزيما بر مويدي كه شدند آشنا تشيع و اسلام مخالف انديشههاي با
كه عدلي اما.آفرينشاست عرصه در عدل به لازمهاعتقادما و انديشه عرصه
وجود حيطه در ندارد ، تكوين ساحت به اختصاص است قائل آن به شيعه
شيعي ، فرهنگ و شيعي بينش در يعني.است عدل به قائل تشيع نيز انساني
خداوند عدل ديگر بهعبارتاست مسئول درنتيجه و مريد و مختار انسان
انتخاب و گزينشگري قدرت باشد ، اراده صاحب انسان كه است كرده ايجاب
را اراده اگر.باشد ميكند ، كه انتخابي مسئول درنتيجه و باشد داشته
حضور لازمه.ندارد معنا نيز او مسئوليت كنيم حذف انسان وجود حوزه از
انسان ، بودن اختيار صاحب و مريد و انسان وجود حوزه در عدل بينش
انسان يك شيعي بينش در پس است ، خويش سرنوشت تعيين در انسان حق پذيرش
گفته و اذن به را انسان خداوند يعني.دارد نقش خويش سرنوشت تعيين در
.است كرده حاكم خويش سرنوشت بر خودش
هم كه-را حق آن كه هنگامي سال بيستوپنج بعداز (ع)اميرالمومنين امام
و عملا -است آنان به متعلق كه آنبزرگواران ، خود هم و معتقديم ما
مجاملهاي هيچگونه بدون و صراحت كمال با ميآورد دست به رسما
و ميكنند ميكنند ، تحليل پيدا را رشد آن مردم كه وقتي:ميفرمايد
رهبري براي او كهصلاحيت است كسي گفته اين.انتخابميرسند بهدرجه
.است گرفته صورت نصب اين هم پيامبر طرف واز شده تعيين خدا ازطرف امت
انتخاب و مردم گزينش بر را حقاني حكومت اين استقرار ايشان ، شخص اما
طاهرين عمليائمه سيره و شيوه در نگاه هميننوع ميكند ، مبتني مردم
فرقهها ساير درميان و امامت سال بيشاز 200 درطول كه ميشود مشاهده
كه حكومتهايي براندازيشورشگرانه فكر به اينبزرگواران از هيچكدام
بدونترديد درحاليكه نبودند ، همنيستند ، درستي حكومتهاي معتقدبودند ،
وجود عملي چنين زمينه ما بزرگوار امامان از نفر دو يكي عصر در لااقل
را عباسي حكومت و كردند استفاده زمينه اين از ديگران همچنانكه داشت ،
.كردند اموي حكومت جانشين
بر زور به و نخواهند و باشند نرسيده رشد به آن در مردم كه حكومتي
.بود نخواهد هم پايدار شود تحميل مردم
بررسياست قابل زاويه اين از نيز(ع)اباعبداللهالحسين حضرت قيام
براياستقرار مردم خواست و دعوت بر خودشانرا قيام مبناي امام كه
.ميدهد قرار عادلانه حكومت يك
ودرنتيجه بودن مريد و مختار انسانلازمه توسط سرنوشت تعيين حق
كهدارد اختياري برابر در انسان اماهمين.است او بودن مسئول
آن مسئوليت بكنداما نادرستي انتخاب و استاختيار ممكن.است مسئول
در را عدل استكه مختار و مريد انسان بههرحال.ميپردازد هم را
در شد ، انسانها مستقر حكومتي اگر حال.راهميدهد خود وجود حيطه
مهمترين.حقهستند صاحب شده پذيرفته درچارچوبهاي و حكومت ، اين
بودن حق صاحب مسائلانساني حوزه در مدرن يا دنيايمتجدد شاخصه
.ميشد تكيه انسانها تكليف بر بيشتر آن از قبل كه درحالي است ، انسان
از بريده و شده رها خود به انسان حق است متجدد دنياي در كه حقي گرچه
بهمنبعي متصل انسان حق از ما كه درحالي.است انسان ماوراء منبعي
.ميكنيم صحبت انسان مافوق
حق از كهبهوضوح ميبينيم (ع)حضرتاميرالمومنين نوراني كلام در ما
حكومت در يعنيهمه ;ميكند صحبت مردم بر حقحاكم و حاكم بر مردم
در و خدا مقابل حاكماندر هم دليل همين به و حقهستند صاحب اسلامي
شد ، مستقر اسلامي حكومت زماني اگر بنابراين.هستند مسئول مردم مقابل
آن قانون و ضوابط چارچوب در آزاد زندگي حق و راي اظهار حق و آزادي
(ع)عليبنابيطالب امام دليل بههمين بگيرد ، قرار توجه مورد بايد نظام
آنها دارند مقابله قصد زبير و طلحه مثل بزرگاني ميدانستند كه اين با
اين ميشد آنها كنترل براي كه پيشنهادهايي مقابل در و گذاشت آزاد را
كه زماني تا -خوارج -خود مخالفين به همچنين و نداد انجام را كنترل
آزاري نكردند ، براندازي به اقدام و نيفتادند براندازي انديشه در
برخورد آن قاطعيتبا با است براندازي قصد ، كه وقتي امانرساند
را آنحريم و ميشناسد بهخوبي را توطئه مرز آزاديو مرز ولي ميكند ،
.نگهميدارد محفوظ
هستي ، نسبتبه عدل بينش و حقاني ، بينش اين شيعه تفكر و فرهنگ عرصه در
دينداري يعني;ميكند ايجاد هم را سياست و ودين دنيا و دين ميان پيوند
عقل و دين عرصهانديشه ، در يا نيست ، دنيا زندگي برخوردارياز مقابل در
در آزادي و دين زندگي و اجتماع عرصه در همچنانكه نيستند هم مقابل در
دارند پيوند يكديگر با نيز سياست و دين و.ندارند قرار يكديگر مقابل
ظهور و كهمابروز است مردم براي انساني و شايسته زندگي خواستار دين و
انقلابها ميان در كه ميبينيم اسلامي بزرگ انقلاب رادر شيعي فرهنگ اين
شمشير زور بر متكي انقلاب اين پيروزي كه چرا است ممتاز جهت اين از
انقلابي.است متكي مردم خواست و اراده و حضور بر و كلام بر بلكه نيست ،
و شد مستقر و پيروز بيت اهل مكتب تربيتشدگان از يكي پيشوايي با كه
اداره مكتب اين برجسته و شايسته شاگردان از يكي محوريت با هم امروز
استقرار در شيعي تفكر و شيعه گرچه كه است نظامي ميرود ، پيش و ميشود
كه است انسانهايي همه براي زندگي يك خواستار اما است ، داشته نقش آن
شيعه آن در فقط كه نيست فرقهگرا حكومت يكميكنند زيست كشور اين در
بهحساب دوم درجه ديگر ، شهروندان شهروندان و باشد دارايامتياز
چه غيرمسلمان و مسلمان از انسانياعم هر براي نظام اين.بيايند
و سرفراز زندگي يك همه براي استو قائل حق سني و شيعي به رسد
كننده عرضه كه است شيعي تجربه ازافتخارات اين و ميخواهد سربلند
حامل فرهنگي نظر از تاريخ طول در شيعه حال هر به.است اسلامي نظام يك
خويش سرنوشت تعيين در انسان حق پيام حامل و عدالت پيام حامل خرد ،
در آزادي و عدالت دينداري ، آن در كه است نظامي خواستار و است بوده
پيامي است اين و بگيرند قرار همديگر كنار در بديعي بسيار تركيب يك
امروز شيعيان ما و.باشد داشته بشريت جهان براي ميتواند شيعه كه
كلام به و باشيم داشته توجه بايد هميشه از بيش دنيا اين در بخصوص
تعليم خرد نماينده بايد ما كه كنيم توجه (ع)معصوم شكوهمند و بلند
اهل سوي از شده تعليمداده انسانيت و (ع)اهلبيت سوي از شده داده
را شيعي فرهنگ برجسته كهوجوه -ايران در بخصوص -بكوشيم باشيمو (ع)بيت
به روز است مفيد هم همهانسانها براي و است انساني يكفرهنگ كه
.كنيم پايدار و روزتقويت