ششم ، شماره 1497 سال ، 4مارس 1998 ، اسفند 1376 چهارشنبه 13
|
|
چرا؟ اضطراب جوانان ،
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
جوانان دلشورههاي و نگرانيها
علاجبيماريهاي براي كه افرادي شصتدرصد از بيش:ميگويند روانپزشكان
هستند جوانان ميكنند ، مراجعه ما به رواني
كه رسيدن آستانه در ميوهاي يعني جوان.نشاط و شرار شور ، يعني جوان
با بايد كه باغبانيدارد زبده و دلسوز وارد ، باغباني دستان به نياز
از تلي به را وجودش او ، شرار كه كند كاري و باشد آشنا جوان شور
دل با همراه و جوان كنار در هميشه كه باغباني.نكند تبديل خاكستر
كهقادر باغباني.او سرگشتگيهاي و مشكلات گشاي راه و محرم و اوباشد
گمگشتگيهايش دهدو كاهش را او اضطراب و حسرت نگراني ، افسردگي ، باشد
بهشت به وبدينوسيله كند يافتنها معجزه به تبديل هميشه براي را
.نمايد راهنمايياش ممكن و نيافتني دست آرمانهاي و آرزوها اميدها ،
نيست ، كتمان قابل جوان نسل نگراني و اضطراب وجه هيچ به بگوييم اگر
نگران نگرانند ، ما جوانان.نگفتهايم گزاف به سخني و نكرده اغراق
ميزند دامن اضطراب اين به اينميان در آنچه و نامشخص ، فردايي
!است ماشين و انسان بين كشمكش همچنين و نو ، و كهنه ارزشهاي برخورد
جدالي به آن ، از بعد بشر شايد ، ميداند چه كسي بيستمو قرن بشر گويي
كه برد پي ميتوان بدينگونه.است شده محكوم ماشينيزم پايانناپذيربا
حاضررا زمان و هستند مساله اين نگران جامعهشناسان و چراروانشناسان
!نهادهاند نام انقلاب عصر
حياتي وآب ميجويند نجاتي راه ماشينيزم ، ظلمات ميان در ما جوانان
از و ديگرميكشاندشان راههايي به بسيار ، سرخوردگيهاي اما ميطلبند ،
مشاهده متاسفانه ، گاه آنچنانكه.ميبردشان دور به داشتهاند كه اهدافي
به يا ميشوند ، كشيده اعتياد بهدامان ناباب ، دوستان همپاي ميكنيم
در سيستم آخرين ماشينهاي با وياگرگمبازي ورپگري بازي پانك
و پرخاشگر اينكه يا.ميپردازند شهر مرفه و مثلامترقي محدودههاي
سن مقتضاي به نيز ديگر گروهي و ميشوند خودخواه و وتندخو عصبيمزاج
همه و.رابرميگزينند عزلتنشيني برده ، پناه خلوتي كنج به خود ومشكلات
توسل با كه است وغيرمستقيمي مستقيم زبان فقط و فقط واكنشها ، اين
ميان اين در البته و ميسازند ، راآشكار خويش دروني اضطراب بدان ،
اجتماعي و اخلاقي سريع دگرگونيهاي خانوادهها ، احياناسركوب و بيتوجهي
نبايددست اضطراب ، زمينه ايجاد در را جوانان خفته آرزوهاي اميالو و
.گرفت كم
ميشود؟ توليد اضطراب چگونه
بطور !باشد آن بعد شايد و بيستم قرن رايج بيماري اضطراب كه گفتيم
افزايش مدام را اضطراب به مبتلا بيماران تعداد صنعتي زندگي كلي
گاه كه حدي بهاضطرابند تنگناهاي در همه از بيش جوانان.ميدهد
و مدرسه اقوام دوستانو جمع در يا و خانواده افراد بين را خويشتن
گزش مورد دائما درحاليكه مييابند ، تنها تنهاي كار ، محيط و دانشگاه
!واقعشدهاند اضطراب و نگراني شديد
با ازبرخورد ميافتند ، هراس به مشكلي كوچكترين با رويارويي در آنان
به دانشگاه و كنكور و امتحان و درس از نگراني دارند ، بيم والدين
و فكر.ميسازد جاري وجودشان در را دائمي هراسي و ميافتد جانشان
جمع در نشدن پذيرفته و ازدواج ، و استخدام و كار در ناكامي دلهره
در وجودشان اينكه كلام خلاصه و ميكشاندشان اضطراب به غريبه و خودي
.ميشود غرق خورده ، غوطه دلواپسي و تشويش از دريايي
جوانان در اضطراب عوارض
علاجبيماريهاي براي كه افرادي درصد شصت از بيش:ميگويند روانپزشكان
شديد ، نگراني يك از آنها.هستند جوانان ميكنند ، مراجعه ما به رواني
اعصابشان كه دارند ، كشندهشكايت اضطرابي از يا و ميبرند رنج مبهم اما
.ميگيرد آنان رااز آسايش و خواب و ميفرسايد را
درصدكودكان نود از بيش نيز ، تربيتي امور كارشناسان اعتقاد به
براثر ميشوند نگهداري تربيت و اصلاح كانونهاي در كه بزهكاري
دست مادر ، و جداييپدر يا و والدين اختلافات و خانوادگي نابسامانيهاي
.زدهاند جنايت و جرم به
رواني انواعبيماريهاي زاينده آنكه بر علاوه اضطراب ، آنان ، عقيده به
آنان بياعتمادي برخيمواقع ، در و آنان ، گمراهي بچههاست ، گونه اين
خانواده محيط در كه كودكي.است شده سبب را اعتقادي و مذهبي عقايد به
گرفتار مييابد ، بيپناه و ازمحبت عاري را خود و ميكند ناامني احساس
فرار ، به را آنان شديد ، نگرانيهاي اين و ميشود اضطراب و نگراني
.ميدهد سوق جرايم ديگر انواع و سرقت ،
انگيزهها
بيشتر كه است عاطفي پريشانيهاي جوانان ، اغلب رواني بيماريهاي انگيزه
.ميگيرد سرچشمه اجتماع سپس و خانواده محيط از
قدم ، اولين در معتقدند نيز جوانان خود حتي باره ، اين در
مذهبي ، اعتقادات چگونگي برآن ، حاكم تشنج يا آرامش و خانواده محيط
ميگردد موجب كه است خانواده در رايج سنتهاي رعايت و اصول به پايبندي
.شود سرگشتگي دچار اينكه يا بيايد بار آرام انساني خانواده ، آن جوان
جوانان نظر از موجود راهحلهاي
فكر به آنكه از قبل خانواده هر بزرگان يا بزرگ:ميگويند جوانان
باشند ، خويش اجتماعي سودجوييهاي يا و فردي خودخواهيهاي مادي ، منافع
تناسب به حتي آنها.باشند جوانانشان و نوجوانان كودكان ، فكر به بايد
و خود دلنگرانيهاي مورد در را صحبتهايي تفكراتشان ، نحوه و موقعيت
دوستانهشان و عاطفي روابط ايجاد براي را پيشنهادهايمتفاوتي طور همين
منعكس را ازآنها چكيدهاي كه نمودهاند مطرح خويش واجتماع والدين با
.ميخوانيم هم وبا
...دلشورهها اين دست از امان
:ميگويد فارسي ادبيات رشته دانشجوي و ساله ع ، 21 -سپيده
نقشهكشيدهام ، برايش مدتهاست كه هدفي به وقتي.نيست خودم دست
دچار اينكهبخواهم ، بدون بعد !ميكنم داغ و ميشوم عصبي نميرسم ،
را آدم كنيد باور...دلشورهها اين دست از امان و ميشوم دلشوره
پايان از بعد بيكاري فكر از است زماني مدت هم حالا.ميكند متلاشي
پدر به را اخيرم دلشوره دليل وقتي اينكه خندهدار !ميكشم رنج تحصيلاتم
متهم دلخوشي سر از آنهم خيال ، و فكر داشتن به مرا ميگويم ، مادرم و
هم فيلسوف اگر دختر !است بيكاري از فكرها اين همه ميگويند ، و كرده
!!نميخواهد بيرون كار كه هم شوهردار زن و ميكند شوهر آخرش بشود ،
چيست؟ شما عكسالعمل پاسخ ، اين با
ميكنم چونفكر.كنم صحبت خدا با و بروم خلوتي گوشه به ميكنم سعي ـ
جوابها همه دارد دوست است عجول چون بشر البته.است بهتري همصحبت او
بهرصورت اما دارد ، صبر خدا كه حالي در كند ، دريافت فيالفور را
.برايمن بهخصوص است ، خوبي پناهگاه
...خوب شروع يك
:ميپرسم ساختمان نقشهكش ساله ، پوروالي ، 22 عبدالله از وقتي
لبخندي با است؟ كدام جوانان اضطراب بردن بين از براي راه بهترين
:ميدهد پاسخ
يا خانوادهاشباشد ، توسط ميخواهد كردن درك اين حال.جوانها درك
دلسوز چون.است بهتر شود ، حل اولي همان با اگر البته !همكار و دوست
با ميتوانند آنها.مادراست و پدر فقط نهايت ، در فرزندي هر واقعي
راهنماي آوردهاند ، دست افرادبه روابط و اجتماع از كه تجربياتي
.باشند فرزندانشان براي بيغرضي
كرد؟ درك را جوانان ميشود چگونه
هنگاميكه مثال عنوان به.بگذارند او جاي را خود است كافي فقط
غيرمنطقي گمانآنها و نظر به كه جوانان از صحبتي يا حركت ، با نزديكان
به خشونتبار ، و اعمالتند و برخورد جاي به بايد ميشوند ، روبرو است
هم آن او ، جاي را خود تماماحوال ، در و بگردند آن علت و دليل دنبال
و قضاوتها كه ميبينيم وقت آن.قراردهند وي ، زماني و سني موقعيت با
!بود خواهد درجهمتفاوت صدوهشتاد واكنشها ،
است؟ عملي و كافي مشكل اين حل براي پيشنهاد ، اين يعني
بههرحال گذشته ، اينها از.كند حل را زيادي مشكلات ميكنم فكر من
پيشنهاد اين.كند شروع جايي از بايد مشكلي هر كردن برطرف براي انسان
يقين طور به ميتواند شروع از بعد قدم پنجاه تا حتي و شروع براي
!باشد عملي و مناسب
...كن باورم
براي زبان ، رشته دانشجوي و كارمند ساله ، تهراني ، 23 مهرانگيز نظر به
:ميگويد او.برابراست تقريبا اجتماع و خانواده اهميت جوان ، يك
توجهداشته بايد اما.نيستند تفكيك قابل خانواده ، و اجتماع محيط
.بردارند در جداگانهاي وظايف اينها از هريك كه باشيم
است؟ حدي چه در دو ، اين با جوانان سازش قدرت ميكنيد فكر
نظر بهدارد بستگي هم ديگر موارد از خيلي به ضمنا.ميكند فرق ـ
احساس آنها جواناندر كه باشد گونهاي به بايد اجتماع و خانواده من ،
.كنند امنيت
كرد؟ احساس و توليد ميتوان چگونه را امنيت احساس اين
او به و دارند باور را او ديگران كه بداند بايد جوان يك هرحال به ـ
و آماده برايش را راه ميتوانند كه آنجا تا بايد.ميكنند اعتماد
براي بدانند آنان كه شود رفتار طوري بايد جوانان با.سازند هموار
يك مانند و جوانباشند دلسوز بايد اينكه ديگر.دارند اهميت ديگران
از جوان باشد ، داشته اينهاوجود همه وقتي.كنند حمايتش صميمي دوست
كنندهاي ناراحت مساله به اگر آنوقت.ميشود مطمئن خويش محيط امنيت
و اضطراب دچار ديگر دارد ، خوبي راهنماي حاميو است مطمئن چون برسد ،
برخورد عاقلانه مشكل ، با كه است موقع همان ودرست.شد نخواهد نگراني
.كرد خواهد
!چپق؟ يا است بهتر پيپ
صوتي لوازم فروشنده و ديپلمه ساله ، مهردادافرند ، 18
چه جوانشان فرزندان و مادر پدر ، بين واقعي دوستي ايجاد و تفاهم براي
دارد؟ وجود راهي
سوال اين كسي ميخواست دلم هميشه.بگذارند كنار را سرزنش و بدبيني ـ
سوم كلاس تا كه نامفريدون به داشتم دوستي !ميپرسيد من از را
بودند خشكي بسيار آدمهاي فريدون مادر و پدر.بوديم هم با دبيرستان
است بهتر پيپ:بود پرسيده شوخي به كه سوالفريدون خاطر به كه آنقدر
كه شد آن نتيجه و..!نگو كه دادند قرار تنگنايي رادر او !چپق؟ يا
.شده ويلان خيابانها در است سال يك حاضر حال در فريدون.ميشد نبايد
كردند؟ بيرون خانه از را او مادرش و پدر يعني
شدند بياعتماد و بدگمان او به آنچنان شوخي ، يك براي آنها اما نه ، ـ
او مادر و پدر حقيقت در !است رفته اعتياد بطرف فريدون كردند فكر كه
باعث بيدليل ، بهانهگيريهاي و منطقي غير رفتارهاي خشك ، حرفهاي با
طرف به و شود واضطراب سردرگمي و نفس به اعتماد عدم دچار او شدند
وقتي اوقات گاهي حالا ، .عقببماند زندگي از شده ، كشيده ناباب دوستان
فريدون ياد به ميكنيم ، شك كمي صحبتهايهمديگر به نسبت دوستانم و من
!!چپق؟ يا بهتراست پيپ:ميگوييم فوري
!كند؟ چون رطب منع خورده رطب
ديپلمه و ساله بلوكيفر ، 19 معصوم
:شد اوسوال از وقتي.است شركتبازرگاني يك فرمنشي بلوكي خانم
:گفت نداشت ، مشكلي اطرافيان ، همينطور و ومادر پدر با ميشود چطور
اين شامل كه دارد سو دو چيزي هر من بنظركرديد مطرح را خوبي سوال
و.بود دوست هم با بايد مشكل ، نداشتن وجود براي.ميشود هم مورد
يكي اينكه.است شرط طرف دو هر همت و آگاهي دوستي ، اين براي البته
.نميشود كند ، برداشت ديگري طور يكي آن و بخواهد
چه؟ وقت آن دارند ، تمايل دوستي اين به طرف دو هر كنيم فكر حالا
و پدرها حال هر به.داشت نخواهد وجود مشكلي صورت اين در خب ، ـ
اجازه سنتي ، خانوادههاي در بيشتر كه نزديكان و اقوام ساير و مادرها
نوبه به يك هر ميدهند ، خود به را خويشاوند جوانان كار در دخالت حق و
زبان بايد فقط و !خوردهاند رطب زمانجوانيشان در زياد ، يا كم خود ،
نگويند ، و نكنند فكر جوانان تا بگيرند فرا خوردنرا رطب منع مخصوص
.نداشت اشكال كاري هر دادن انجام زمانشما ، در شد چطور
رستم مشهدي فاطمه
دارد ادامه