ششم ، شماره 1497 سال ، 4مارس 1998 ، اسفند 1376 چهارشنبه 13
|
|
ميروند بالا تملق پلكان از كه آنها
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
حقيقت كردن پنهان و مادي منافع جوي و جست در چاپلوسان
بزرگ آفتهاي از يكي چاپلوسي و غلو تملق ، حاضر حال در:كشور وزير
.است اسلامي جمهوري نظام
اصليترين دروغ هنوز اما شده ، گذشتهپيچيده به نسبت تملق شيوههاي
متملقاست افراد كار وسيله
اما نداشتند ، اعتقادي ستمگر پادشاهان به مديحهسرايان از بسياري
سايهشمشير و ترس ميكرد ، تملقگويي و اطاعت به وادار را آنان آنچه
.بود
جامعه جان در زهري
وچاپلوسي تملق بر مبتني روابط چيدن بر اسلامي انقلاب هدفهاي از يكي
اما نالايق افراد نفوذ و رشد موجب هرجامعهاي در كه آفتي بود ،
در.ميشود امافروتن توانمند صادق ، افراد انزواي و چاپلوس و متظاهر
و تملق پديده برابر حقدر به مردم اسلامي انقلاب نخستپيروزي سالهاي
كردن عوض با متملق متاسفانه ، عناصر اما ميكردند ، چاپلوسيموضعگيري
جمهوري نظام چه اگرگستردند جامعه در را تملق بساط رنگ ، دوباره
فرصتطلبان اما است ، ستيز در چاپلوسي و تملق با اصول در ايران اسلامي
جامعه جان در مهلكرا زهر اين خود منافع حفظ براي ميكوشند طريق هر به
.كنند جاري
معارفهمديران مراسم در حق به وزيركشور نوري عبدالله حجتالاسلام
و غلو تملق ، حاضر حال در:است گفته گيلان استان اجرايي دستگاههاي
و تملقگويي.اسلامياست جمهوري نظام بزرگ آفتهاي از يكي چاپلوسي
:است كرده همچنينخاطرنشان وي.ندارد غيبت با فاصلهزيادي چاپلوسي
بخش بلكه نميشود ، مرتبط بودجه مشكلات به كشور ضعفهاياجرايي همه
موقع به و جا به استفاده عدم مديريتهاو ضعف به مشكلات اين از عظيمي
.ميشود مربوط افراد ازخلاقيتهاي
گاهي اماميتابانند باز خودمان به را ما رفتار.آئينهاند چون مردم
خوبي به يكديگررا آدمها.مينشيند زنگاريگمراهكننده آئينه اين بر
وقتها خيلي اما همديگرآگاهند ويژگيهاي و ازباورهايشانميشناسند
مادي منافع خرسندي اين و خرسندميكند را شنونده غيرواقعي گفتنصفات
كههدف پديدهاي.است تملقگويي رواجپديده اساس اين.دارد دنبال رابه
.است كردنحقيقت پنهان آن پيامد و دروغ دستمايهآن مادي ، منافع كسب آن
تملققرار مورد بار اولين براي چهفردي كه نميداند درستي به هيچكس
بشر حيات تاريخ اندازه به قدمتي پديدهناخوشايند اين زيرا.گرفت
مربوط درآمد باورعام صورت به كه تملق قديميتريننشانههاي اما.دارد
.ابتدايياست جوامع به
و دانسته الوهيت راداراي خود حكمرانان جوامع آن در
.ميآوردند شمار به خدايان زميني نمايندگان
اماصفات.بودند آگاه خودشان وفناپذيري بتها بودن دروغين از آنها
آنها سايهاياز عنوان به خودشان و نسبتميدادند بتها به را دروغين
زميني اينبتهاي به قلبي اعتقاد هيچگاه عامهمردم.ميكردند حكومت
به اينكه تا كمرنگبود گاه و پررنگ گاه باورهايعمومي.نداشتند
جريان از گروهي تملقناآگاهانه از مرحلهاي وبدينسان رسيد يكتاپرستي
.شد محو زندگانيبشر
شمشير سايه
حاكمان شرح از انباشته جهان مكتوب تاريخ.رسيد شهرياران به نوبت
از بسياري ادبيات از عمدهاي بخشاست رعيت دلسوز و شجاع كشورگشا ،
پادشاهان شرحشجاعتهاي و مديحهسرايي به كهنمربوط سرزمينهاي
ورايزنان مشاوران تملقگويان ، .رادربرگرفت ادبيات گستره تملقگويي.است
ميدادند رواج تملقگويان آنچه به نسبت باورعمومي اما.شدند شهرياران
اعتقادي بتها مردمبهبود كمرنگتر كهن روزگاران با مقايسه در
.نبود بيش ديگرافسانهاي آنها زميني سايههاي بتهاو.نداشتند
.بودند زميني شهريارانموجوداتي
اما نداشتند ، اعتقاد ستمگر بهپادشاهان مديحهسرايان از بسياري حتي
.بود شمشير وسايه ترس ميكرد ، اطاعت و چاپلوسي به وادار را آنان آنچه
مدرن جوامع در تملقگويي
مردم به را نويد اين دمكراسي رواج.پيوستند تاريخ به شهرياران
متملق وزيران و پادشاه خلوت در ديگر آنها سرنوشت كه داد
پديده نيز امروزين وپيچيده نوين سازمانهاي در اما.نميخورد رقم
زمينه دراين دانشگاه استاد دكترمحمدعباسي.نشد ناپديد تملقهيچگاه
:ميگويد
در اما داشته ، وجود همواره تملقگويي ناپسند و مذموم پديده
و عامل مهمترين اما.است شده كاهش يا و شدت دچار موارد برخي
باتوجهبه اين بنابر.است واقتصادي مادي منافع تملقگويي محركبراي
.زيادميشود يا و كم تملقگويي مردمميزان رفاه و اقتصادي شرايط
مثال طور به.است متفاوت نيز مردم محلزندگاني به نسبت تملقگويي
صحرا به گله بههمراه بامداد هر افتاده دور يكدهكده در كه چوپاني
اساسا.ندارد تملقگويي براي دليلي هيچ ;ميگردد شامگاهباز و ميرود
.شود تملقگويي به مجبور نداردكه وجود پديدهاي هيچ فرد برابراين در
به تملقگوييبيشتر پديده جمعيت مراكزتمركز و شهرها در امروزي درجوامع
به تنها تملقگويي امروزينديگر اداري نوين درسازمانهاي.ميخورد چشم
.نيست مكتوب يا صورتشفاهي
دارايويژگيهاي نيز تملقگويي سازمانها ، پديده شدن پيچيدهتر همپاي
صورت به مواردتملقگويي از بسياري در.شدهاست پيچيدهاي و جديد
به را گروهي تملقگويانرسانههاي.ميشود انجام آشكار اما غيرمستقيم
سرمايهگذاري عنوان به خودشانرا مالي منابع گاهي و خدمتميگيرند
نسبت كار شيوههاي واقع در اما.ميبرند كار به آتي منافع برايكسب
نكرده پيدا تغييري تملقهيچگونه ماهيت و شده پيچيدهتر بهگذشته
.است تملقگو كارافراد وسيله اصليترين دروغ هنوز.است
سويه يك جرياني ;تملق
اين.ميكند سرايت پايين به بالا از استكه سويه يك جرياني تملقگويي
باقي هيچدگرگوني بدون تاكنون كهن دوران از نيز تملقگويي پديده ويژگي
ادارهكننده درسازمانهاي ميكنند مشاهده مردم هنگاميكه.است مانده
را ناپسند شيوه اين نيز ناخواهآنها خواه ;دارد رواج جامعهتملقگويي
روابطسالم كه حالي در.ميگيرند كار به خود اجتماعي درروابط
تملقگويي هنگاميكه.باشد دروغگويي و ازتملق عاري بايد اجتماعي
سرايت نيز دست بخشهايپايين به باشد داشته سازمانهارواج راس در
سر خانواده يعني واحداجتماعي كوچكترين از وسرانجام ميكند
كاربردهايمادي با والدين حرفهاي ميان از كودكان آنجا در.درميآورد
.ميشوند آشنا تملق
روشهاي بهبود و سازماني فرهنگ اصلاح تملقگويي ، رواج جهت به توجه با
كشور سازمانهاي در كه هنگامي.است اساسي ضرورت يك سازمانها اداره
را موثري انتظاركارايي نبايد ما بدهد تملق به را خود جاي شايستگي
تملقگويي براي دليلي هيچ كارآمد و شايسته افراد.باشيم داشته
خدمترساني از كساني اماچه.ميكنند عرضه را خود آنهاتوانايي.ندارند
دروغگويي آنها كار كهعمدهترين تملقگويان ميكنند؟ آنهاجلوگيري
اين به بايد سازمانها مديران.ميزنند كنار را شايسته است ، افراد
ندارند شخصي منافع جز واعتقادي آرمان هيچ تملقگويان كه باوربرسند
كارارا و شايسته افراد نخست درمرحله خودشان هدفهاي به رسيدن وبراي
بهافراد پويايي براي سازمانها كه حالياست در اين.ميكنند بركنار
درون از را سازمانها بدينگونهتملقگويان.دارند نياز شايسته
.تهيميسازند
آنارتباط پيامدهاي و اقتصادي تملقگوييشرايط و اجتماعي شرايط
بابروز كه ميدهد نشان تجربه.دارد پديدهتملق رواج با مستقيم
.ميكند پيدا بيشتري رواج تملقگويينيز اقتصادي دشواريهاي
تملق واژه:ميگويد زمينه اين در روزنامهنگار بهرامي جميله
فروتني اظهار و چاپلوسي كردن ، چربزباني معني به عميد فرهنگ در
ويكي شخصيتي اختلال نوعي امروز اينواژه مفهوم.است آمده كردن محبت و
جامعه ازافراد گروهياست ما كنوني درجامعه گسترش روبه رفتارهاي از
به رسيدن براي و بيپناهميبينند مقام و قدرت صاحبان برابر در را خود
از بيش فروتني اظهار مقامميبينند صاحب دست در كه ومنافعي شرايط
.دستميزنند مقام صاحبان از تمجيدبياساس و تعريف به يا و حدميكنند
واجتماعي شغلي ناامني يعني مهمتر ازعامل ناشي شخصيتي ، اختلال اين
اثر با كه زدهاست ، بحران جامعه يك بر حاكم جملهشرايط از ناامنياست
و تملق چونچاپلوسي ، پديدههايي بروز باعث رفتارافراد بر نهادن
ظرفيتهاي و توان كههمه است رفتارهايي جمله از تملق.ميشود دروغگويي
ساده راهي تملق.ناتوانميكند و خفيف را او و ميبرد زيرسوال را انسان
ميتوان بسا چه كه است واهدافي منافع به رسيدن براي بدونزحمت و
آن به نيز خود دادنقابليتهاي نشان و تواناييها از بااستفاده
باگفتن و زحمتي هيچ بدون كه ميپندارد ميگويد ، تملق كه فرديدستيافت
او درنظر خود ، مافوق برابر در شدن وراست خم و مبالغهآميز جمله سه دو
و بحث گونه برهر را راه چاپلوسي و تملق.كسبميكند اعتبار و اهميت
را افراد و ميشود ، ميبندد انسان انديشه رشد باعث دوجانبهكه نظر تبادل
.ميسازد يكديگرمحروم از درست و واقعي شناخت يك حصول از
را وكارا شايسته افراد.ميكشاند بهانحطاط را جامعه فرهنگ تملقگويي
منافعشخصي فداي عمومي منافع واقع در ميكندو نااميد و دلسرد
نقطه شودو نابود زودتر چه هر بايد پديدهناپسند اين.ميشود تملقگويان
.است بهپايين بالا از حركت اين شروع
وتلويزيون راديو:ميگويد دانشجويروانشناسي فراهاني افسانه
اما.داشتهباشند ميتوانند تملق بردن ازبين در را نقش بيشترين
.ميشوند تملق ترويج عامل خودشان گاهي وسيلههايارتباطي اين متاسفانه
جوانان:ميگويد فارسي ادبيات رشته بيكار فارغالتحصيل رعناپور بابك
را عرصه ميانسالمتملق افراد.نيستند اهلتملقگويي جوانان.دريابيد را
بلكه خود ، تخصص توانو خاطر به نه كه كساني.تنگكردهاند جوانان بر
رواج جامعه در را ارزشهاياجتماعي ضد و زشت عادت اين روحيهتملق داشتن
.ميكشانند مسير بههمين نيز را كشور جوان نسل واقع ميدهند ، در
اشرفي محمود