فردگرا موءمن جمعگرا ، دين
اخروي و دنيوي رستگاري سوي به فرد راهنماي كه فردي معناي داشتن بر افزون
.است مردم گروههاي و اجتماع با ارتباط در معنايي حاوي است ،
و روانشناختي مسائل برخي دليل به ما از بسياري اجتماعي ، در روحيه اين
رستگاري به دستيابي پي در فقط باورمندان و است خدشهدار جامعهشناختي
تمركز با رابطه در اسلامي و قرآني گفتههاي و آموزهها از و بوده فردي
و جمع به اسلام تاكيد به اختصاص كه زير مطلب.شدهاند دور جمعگرايي بر
.ميشود گرامي خوانندگان تقديم دارد ، فردگرايي از دوري
معارف گروه
هيچكس و باشد جامعه براي بايد هم شخصي و فردي كارهاي تمام اسلام ، در *
خودش زندگي براي جامعه كلي برنامه رعايت بدون و تنهائي به نميتواند
اين در.است كاروان يك حكم در جامعه اسلام ، نظر از.كند برنامهريزي
فاصله آن از و كند حركت كندتر يا و سريعتر نميتواند كس هيچ كاروان ،
معني به -باشد كه صورت هر به -گرفتن فاصله جامعه كاروان از.بگيرد
تبليغ و دارند نظر مورد را فردگرايي روحيه اديان از بعضي
است گمراهي
انديشه علي:نوشته
برعكس ، ديگر بعضي.نميدهند نشان توجهي اجتماعي فعاليتهاي بر و ميكنند
اين.است مردم بين متقابل همكاري و اجتماعي فعاليتهاي تعليماتشان محور
اعمال همان گرو در را آخرت "نجات" و دارند كم فردي دستورات اديان ، گونه
و خود تاريخي حركتهاي مسير در دين يك هم گاهي البته.ميدانند اجتماعي
در امنيتي ، و اجتماعي يا اقتصادي سياسي ، احوال و اوضاع به توجه با
ديگر ، دورهاي در و ميكند توجه فردي ايمان و "گرايي درون" به دورهاي
.ميگيرد قرار نظر مورد آن اجتماعي دستورات و ميشود جامعهگرا
رابطه و است قلبي مسئله يك ايمان ، بگوييم كه اين يعني دين در فردگرايي
و خود نزد در است آزاد هركس و ميباشد دروني و فردي مسئله يك هم خدا با
و ميپسندد كه آنگونه را خداپرستي و خدا و ايمان و دين خويش باطن در
هركس ضمير و قلب و نيت به هم دنيا آن و قيامت در نجات.بپذيرد ميفهمد ،
را كسي و ميشوند محاكمه خود فردي عقيده و اعمال با افراد ، و است مربوط
.نميبرند دوزخ يا بهشت به ديگري جاي به
كه صورت هر به جامعه و است جامعه از مستقل فردي ايمان گروه ، اين نزد در
.است باقي خود اعتبار به فرد ايمان و دين بيايد ، در حالت هر به و باشد
از نمونهاي تاريخياش ، دورههاي تمام در و اطوارش و اشكال تمام در تصوف
وصل فيض مبدا به نحوي به را خود كه است تلاش در صوفي.است فكر طرز اين
ميخواهد و است ذرهاي خودش ، قول بهنيست ديگرانش غم و يابد نجات و كند
سوم بيت در عليهالرحمه سعدي.نميانديشد ديگري چيز به و برسد خورشيد به
آن مخالف گروه فكر طرز با را گروه اين فكر طرز خود ، معروف بيتي سه قطعه
:ميكند مقايسه صورت اين به (علم گروه)
زموج ميبرد برون خويش گليم آن گفت
را غريق بگيرد كه ميكند جهد وين
و دين و ايمان كه دارند قرار اجتماعي اديان فردي ، اديان مقابل در
را فردي دين "اصولا و ندارند قبول را فردي پسند و فرد به محدود دينداري
دل آن به و ميبافد و ميسازد خود پيش فرد كه ميدانند "خيالبافي" نوعي
توطئه نتيجه كه ميشمارند "فريبي خود" نوعي را آن نيز.ميكند خوش
اديان طرفداران نظر از !باشد خودش به مشغول فرد تا است سياستمداران
همين از و است جامعه اوضاع از انعكاسي و اجتماعي پديده يك دين اجتماعي ،
تطبيق قابل جامعه مختلف صورتهاي بر هميشه هم دين مختلف صورتهاي جا ،
ميپندارند غيرممكن را جامعه از مستقل ايمان و دين اينان نتيجه ، در.است
و ميدانند برفرد جامعه تاثير از صورتي هم را فردگرايي فكر همان حتي و
تصوف پيدايش كه معتقدند گونه اين "مثلا.ميشمارند اجتماعي اوضاع انعكاس
حاكم جوامع يا جامعه در خاصي وضع كه كرد سراغ ميتوان دورههايي در را
و مردم درون به آمدنش و عزلت كنج و خلوت گوشه از آن خروج يا و است بوده
كه ديد ميتوان دورههايي در را سلطنت و رياست و حكومت امر به توجهش
شده ناامني و پريشاني دچار جامعه و آشفتگي و ضعف دچار جامعه رسمي حكومت
"مستقلا جامعه افراد دل و فكر در فردي گرايشهاي ميگويند خلاصه.است
پيدا وجود جامعه وجدان و شعور و دل و فكر درون در بلكه ندارد واقعيت
.است محيط و جامعه "جو" تابع هميشه جهت اين از فرد و ميكند
يك اجتماعي تعليمات و دستورات حجم و ميزان مسائل ، اين از جداي اگر اما
اسلام.است اسلام دين ، اجتماعيترين بيشك دهيم ، قرار ملاك و سند را دين
و اجتماعي مسائل وارد بلافاصله "شهادتين" عنوان به كلمه چند اداي از پس
جلو يكباره را تعليمات و مسائل اين از دريايي و ميگردد جمعي رفتارهاي
مسائل به نسبت اجتماعي مسائل عظمت و حجم اسلام ، در.ميگشايد انسان چشم
در -اجتماعي جنبه بدون -فردي مسئله "اصلا گفت ميتوان كه است چنان فردي
به و اجتماعي آثار بدون هم شهادتين همان گفت ميتوان حتيندارد وجود آن
برابري -توحيدبندگان به اگر خداوند توحيد "مثلا ندارد ، ارزشي هيچ تنهايي
.نميكند فرق خدايي هيچ و خدائي سه و خدايي دو با نينجامد ، -انسانها
هيچكس و باشد جامعه براي بايد هم شخصي و فردي كارهاي تمام اسلام ، در
خودش زندگي براي جامعه كلي برنامه رعايت بدون و تنهائي به نميتواند
اين در.است كاروان يك حكم در جامعه اسلام ، نظر از.كند برنامهريزي
فاصله آن از و كند حركت كندتر يا و سريعتر نميتواند كس هيچ كاروان ،
معني به -باشد كه صورت هر به -گرفتن فاصله جامعه كاروان از.بگيرد
سرعت به و ديگران سرعت به بايد است ، نيرومندتر اگر فرد ، .است گمراهي
ثروتمند اگر و بيفزايد ديگران علم به است ، دانشمند اگر.كند كمك كاروان
-پراكنده كارواني اسلام ، كاروان.بياميزد ديگران ثروت با را آن بايد است ،
گونه اين و دارند هم دست در دست همه بلكه نيست ، -"تكرو" گروهي از متشكل
جلوتر نميتواند كسي ديگر است ، يكديگر در دستها وقتي !شدهاند "خلق"
مقصدها و سرنوشتها زيرا ببرد ، خود با هم را ديگران كه اين مگربرود
هم در دستها وقتي فقط اسلام ، نظر از.پراكنده نه و تا چند نه است يكي
بهشت پس.ميآيد دست به "بهشت" باشد ، جلو روبه حركت و يكپارچه و فشرده
فردي قافله ، امكانات زيرا فردي ، نه است اجتماعي و عمومي مسئله يك اسلام
هماهنگي و ميشود تقسيم "مرتبا امكانات پس.نيست فردي استفاده قابل و
ميشود ، ضعيف بازوي يار قوي بازوي:!همين يعني امتواحد.ميگردد حفظ
جلو به را ضعيفتر پاهاي قوي پاي ميگردد ، ديگران چشم كمك قوي چشم
اسلام ، در.است همه مال است ، ديگران مال هم قوي فكر و زبان.ميكشد
را ديگران راه بايد بلكه پاييد ، را خود و ديد را خود پاي جلو فقط نبايد
و ميرود كجا كه كرد نظاره را جامعه حركت مسير و كاروان جمعي راه و
را "قافله" بايد همه قافلهاند ، رئيس همه اسلام ، در.ميرود چگونه
روي پا بايد دريابد ، را خود فقط كسي اگر.را خود نه بپايند ، و دريابند
فقط وقتي.دارد زياد تلفات فردي نگرش چونشود رد و بگذارد خيليها نعش
را ديگران افتادن ميبينيم ، را خودمان پاي جلو و ميانديشيم خودمان به
و ميرسند ما پاي زير به كه موقعي مگر كنيم ، كمك آنها به تا نميبينيم
حال به بدا.ميشويم شريك آنها نابودي در و ميگذاريم آنها روي پا هم ما
قول به !نبينند را ناتوانها و بيچشمها افتادن چشمدارها ، كه جامعهاي
و "!ميشود ظاهر و حاضر مردم بين روابط در خدا" آلماني ، ديني متفكر آن
."دارد؟ فايدهاي چه كردن صحبت خدا از نباشد ، خدايي روابط ، اگر"
كف كه ميروند چنان همه اسلام ، "اجتماعيات" درياي اين در كه افسوس اما
كه ميكنند رفتار خودبينانه و فردگرايانه چنان و نميشود تر هم پاهايشان
هركس اجتماعي ، دين چنين در.نميكند هم مسيحي زاهد و بودايي عابد يك
اگر گل دوگلدان.ميفهمد و ميبيند را خودش فقط كه ميكند زندگي چنان
اين موءمنين برخي ولي.ميگذارند تاثير يكديگر بر شوند ، گذاشته هم كنار
را بينشان انگار كه ميروند جدا و ماندهاند جدا يكديگر از چنان دين
حديث خود ، كه اسلامي جوامع تكروي ونيز.است پوشانده بلند بتوني ديوار
.است ديگري دردآورتر
است معتقد فردي نجات به فردگرا ، اديان موءمن همچون مسلمان موءمن يك امروزه
امامزادگان ، و امامان و پيغمبر و خدا نزد كه است شبانهروزي تلاش در و
دليل ، همين به.كند باز خود براي ديگران حساب از جداي "شخصي حساب" يك
بيرون آب از را خود گليم سعدي قول به تا است فردي "توسل" حال در هميشه
معتبر را "ام" و را جامعه فقط كه قرآن از كه جاست همين از و.بكشد
فردي اتصال "كليد" كه لغاتي و الفاظ مفاهيمو به ميشناسد ، و ميبيند
نفعش كه عالمي و علم و مدرسه و درس از و است آورده روي ميدهد ، وعده را
و وساطت و شفاعت و زيارت به و گريخته ميرسد ، جامعه به و است واقعي
و است پرداخته خودشميرسد ، به "مستقيما فقط و است فردي نفعش كه وكالت
آن از گوشهاي نبايد كه دارد هم را زراندوزياش البته اينها ، پناه در
و بارها را فكر طرز همين كوبنده و قاطع چه و "دقيقا قرآن !ببيند صدمه
مفاهيمرا آن كاش و (همزه مباركه سوره نمونهاش) است كوبيده بارها
صورت ، آن در كه ميگرفت و ميفهميد عالمي و علم و مدرسه و درس باهمان
و نميكرد كلاهمربوط و كفش و جنب و جيب به را ادعيه عاليه حكمت ديگر
.نميآورد در آن از -فردياند مفاهيم همگي كه - سعدونحس و زخم چشم
يك از كسي وقتي ميبينيم كه است همين هم كردن باز "شخصي حساب" آن نتيجه
كشتار و كشت مجوز و است بسته كمر به شمشير كه انگار برميگردد ، عبادت
چنان اتوبوس به شدن سوار براي فطر ، عيد يا جمعه نماز از پس "مثلا و دارد
انگار نه انگار كه ميشود ردوبدل حرفهايي و ميافتد راه اي"شنگه الم"
خدا ، با نه كه است معلوم و زدهاند حرف خدا با اينها پيش دقيقه يك همين
!زدهاند حرف خود با بلكه
فرسنگ هزار روحيه ، اين تا روحيه آن از و اجتماعي فكر تا فردي فكر از
:حافظ قول به و نميآيد دست به آسانيها اين به و است فاصله
بست توان كجا صورت نهايت ، را راه اين
بدايت؟ در است بيش منزل هزار صد كش
اجتماعي ، دين در.كند كمك و شود فهميده درست اجتماعي دين همان كه آن مگر
اين در كه بگيرد ، شكل "جمعيت" قالب در و شود ذوب خود فرديت از بايد فرد
از دور بسيار است جديدي موجود فرد ، و گرفته صورت "دوباره تولدي" صورت
و است جامعه چيزها ، ترين مقدس از يكي خدا ، خداوندي از پس.قبلي موجود
قرباني مقدس اين پاي در را خود ديگر ، مقدسات همه كه ميدهد نشان تاريخ
مقصد به سلامت به بشريت عظيم "كاروان" اين تا كرد ، خواهند و كردهاند
و افتادني و ماندني كاروانيان چه اگر است ، رفتني كاروان كه برسد ،
.است كاروان "برود" بايد كه آن.مردنياند
كرده حمله آن به دزد گروهي كه نيست باغ يك زندگي ، و جهان اسلام ، در
ميتوان حتي و !دزدتر قويتر ، هركس و بدزد ميتواند هرچه هركس و باشند
دارد "امانت" صورت به را هرچيز هركس و نيست بردار مالكيت هيچچيز كه گفت
پيش سال چهل شريعتي محمدتقي استاد مرحوم.است گرفتن پس قابل لحظه هر كه
:ميفرمود (قول؟ نقل به يا "اصالتا) مشهد در اسلامي حقايق نشر كانون در
را كسي جلو خيابان در دارد حق شرع حاكم و فقيه ولي اسلامي ، حكومت در"
تواضافه و است لازم جامعه براي بگويد و آورد در تنش از را او كت و بگيرد
.والسلام."داري
معارف كتابخانه
|
(1)بازرگان مهدي مهندس آثار مجموعه
(بيانتها ذره پرستش ، و عشق شده ، طي راه)
/تابستان 1377 اول چاپ قلم ، انتشارات:ناشر /بازرگان مهدي مهندس:نويسنده
صفحه تومان ، 600 قيمت1800
:است زيربنايي مبحث از 3 متشكل ((1)آثار مجموعه) حاضر مجموعه
انجمن بهدعوت كه است سخنراني جلسه توسعه 4 و تفصيل كه شده طي راه -1
(فعلي مطهري شهيد) سپهسالار مسجد در آذرماه 1326 در دانشجويان اسلامي
گشته افزوده آن به نكاتي بهتدريج دوم و نخستين چاپ در و است شده ايراد
.است شده چاپ تجديد بار قريب 20 وتاكنون
تحرير رشته به زرهي لشكر 2 زندان در سال 1336 در كه پرستش و عشق -2
.است درآمده
.است شده نگاشته قصر زندان در سال 1344 در آن متن كه بيانتها ذره -3
هرمنوتيك علم
نشر:ناشر /كاشاني حنايي سعيد محمد:مترجم /پالمر.ا ريچارد:نويسنده
تومان بها1200 /صفحه پاييز 1377 ، 301 اول چاپ /هرمس
جنبش.ميرسد گوش به زياد ديني و فلسفي و كلامي محافل در هرمنوتيك ، دانش
درآمده مسلط جنبشي صورت به اروپا پروتستاني كلام علم در نوين ، هرمنوتيك
امروز كلامي مسائل كانون هرمنوتيك علم كه ميگستراند را باور اين و است
نهفته پيچيده مسائل و سيال جريان با را خواننده "هرمنوتيك علم" كتاب.است
تن چهار كه حوزه اين اساسي مسائل به و ميسازد آشنا هرمنوتيك تعريف در
به اول فصل.ميپردازد كردهاند ، مطرح آن درباره متفكران مهمترين از
آن ، قديم و جديد استعمال و ميپردازد هرمنوتيك علم اهميت و دامنه و تعريف
بر معاصران جدال نيز و دامنه و معنا هرمنوتيك علم از تعريف شش همراه به
دوم فصلاست شده آورده گادامر و اميليوبتي مباحث به رويكرد با علم اين
شلاير طرح آن در و دارد اختصاص زمينه اين در بزرگ نظريهپرداز چهار به
بنياد منزله به هرمنوتيك علم:ديلتاي عام ، هرمنوتيك علم خصوص در ماخر
در او متاخر تفكر و زمان ، و هستي در هايدگر ديدگاه و ،"انساني علوم"
علم و تاريخي آگاهي و جديد زيباشناسي از گادامر نقد هرمنوتيكي ، نظريه
آخر و سوم فصل.است شده آورده آن دنبال به نيز گادامر ديالكتيكي هرمنوتيك
بر علاوه كه دارد نام آمريكا در تاويل براي هرمنوتيكي بيانيهاي كتاب
و موجز شكلي به را تاويل باب در نظر سي چيست؟ تاويل دوباره پوشش طرح
.است آورده موءثر
|
|