|
كرد زندگي شعور و آگاهي با بايد
سالروز مناسبت به زاد فرخ آثارفروغ و زندگي به نگاهي
وي تولد
پژمان آرش
در ،"شعر دخت پريشا" ،"اميد.م" قول به يا "فرخزاد فروغ"
درتهران خورشيدي ديماه 1313 پانزده زيباي دمان سپيده
سوال او از زندگياش و حال شرح مورد در وقتيشد متولد
:داد پاسخ كردند ،
خيلي كار يك من نظر به مورد اين در زدن حرف والله"
هر كه واقعيتيه يك اين خب ، .است بيفايده و خستهكننده
دارد ، تولدي تاريخ يك بالاخره ميآيد ، دنيا به كه آدمي
مشت يك ,خوانده درس مدرسهاي توي است ، دهي يا شهر اهل
اتفاق زندگياش توي قراردادي و معمولي خيلي اتفاقات
افتادن حوض توي مثل ميافتد ، همه براي بالاخره كه افتاده
شدن عاشق مدرسه ، دوره كردن تقلب مثلا يا بچگي ، دوره
".ديگر چيزهاي جور اين از و كردن عروسي جواني ، دوره
وزيري بتول" مادرش و بود ارتش سرهنگ "فرخزاد محمد" پدرش
."تبار
شاعرانگي احساسات جوشش و فوران كه بود سال 1326 حدود در
سرودن سالهاي سالها ، اين و گرديد نمايان فروغ در
هيچجا در و هيچگاه متاسفانه كه بودند شورانگيز غزلهايي
سوم كلاس تا يعني سن 15سالگي تا "فروغ".نرسيدند چاپ به
خانم.ميگذراند "خاور خسرو دبيرستان" در را دبيرستان
براي انشاء زنگهاي":ميگفت فروغ دوستان از يكي "يزدي"
انشاء از من":ميگفت هميشه.بود درس ساعات بدترين فروغ
معلم و مينوشت انشاء خوب اينكه براي" بيزارم ، متنفرم ،
از را اينها تو فروغ:ميگفت و ميكرد توبيخ را او انشاء
".ميدزدي كتابها
نظر زير و ميكند ثبتنام بانوان درهنرستان آن از پس
"پتگر علياصغر" و "صدر بهجت" مانند زمان آن بنام اساتيد
سهراب" با كه زمانبود همان در.ميبيند نقاشي آموزش
,كرده ترسيم خودش چهره از كه هم طرحهايي و شد آشنا "سپهري
از "فروغ" هوا و حال اين در.است زمان همين به مربوط
رشته در تجربهاندوزي به و نميشود غافل هنرها ساير
مادرش خاله نوه با سال 1329 درميپردازد نيز خياطي
بود ، بزرگتر او از هم سال پانزده كه "شاپور پرويز"
بيشتر او سرودن سالها ، لحظههاي اين در.ميكند ازدواج
زندگي متداول گذران با كه بود چيزي اين و بود شده
.داشت منافات خانوادگي
را نامش و ميشود پسري صاحب ازدواجش از پس سال يك "فروغ"
بيش سال هجده هنگاميكه سال 1331 در.ميگذارد "كاميار"
بر مشتمل كه را "اسير" بهنام شعرش مجموعه اولين نداشت ،
شجاعالدين" و ميرساند چاپ استبه شعر قطعه چهار و چهل
به سال 1332 در.مينگارد او دفترشعر بر مقدمهاي "صفا
مسافرتي.ميشود اهواز راهي "شاپور پرويز" همسرش همراه
.داشت "فروغ" آينده زندگي مسير تعيين در بسزايي نقش كه
بالا "پرويز" و "فروغ" اختلافات كه بود اهواز همين در
تحمل را زيادي سختيهاي كه ميشود مجبور "فروغ" و گرفت
تغييراتي با را "اسير" مجموعه دوم چاپ سال 1334 دركند
روانه كتاب بازار به بود ، كرده حاصل آن در كه كلي
.ميدارد
"پرويز" با اختلافاتش رسيدن اوج به درپي سال ، همين در
برگزيند را يكي او ، با زندگي و شعر بين كه ميشود ناچار
بلكه نميكرد ، جستجو را چيزي شعرش در فروغ كه ازآنجايي و
.گرفت را شعر جانب ميكرد ، پيدا را خودش تازه
شعر من دلدار و شعر من يار"
".را او آرم بهدست تا ميروم
سست پيوند سرانجام و شد دور خانهاش از و شد جدا ازشوهرش
و عشق آن":بود گفته بارها خود "فروغ".گسست هم از نام دو
مرا آينده زندگي پايههاي سالگي ، شانزده در مضحك ازدواج
".كرد متزلزل
;گرفت او از را قانون ، فرزندش طلاق ، دادگاه جريان در
عمر ، آخر تا تمام ، سال شانزده او و.را ديدنش حق حتي
سوگندهايش كلام تكيه و نديد را او هرگز كه بود پسرش عاشق
به عصيان ازسر "فروغ"پس ، آن از.شد "جانبچهام"
:ديوانهواردوستداشتن داشتن ، دوست و آورد روي دلبستگي
بود آويزان عدالت سست ريسمان از من اعتماد كه وقتي"
شهر تمام در و
ميكردند ، تكهتكه مرا چراغهاي قلب
مرا عشق كودكانه چشمهاي كه وقتي
ميبستند قانون تيره دستمال با
من آرزوي مضطرب شقيقههاي از و
ميپاشيد بيرون به خون فوارههاي
ديواري ساعت تاك تيك بجز چيز هيچ نبود ، چيزي
بايد بايد ، بايد ، دريافتم ،
".بدارم دوست وار ديوانه
"ديوار" نام به شعرش مجموعه دومين سال 1335 ، در "فروغ"
،"اسير" مجموعه آن از قبل و مجموعه اين.كرد عرضه را
. دادند او به ناسزاهاشورانيد "فروغ" عليه گروهيرا
آري تنها ، بود زني "فروغ"اينك. بستند او به اتهامها
تاختن با تا بودند كرده كمين كه مردماني دربرابر تنها ،
و بيست "فروغ" ليكن...برسانند شهرتي به را خود"فروغ" بر
لعنهامقاومت و طعنها و ناسزاها همه برابر در ساله يك
ديگرباره ليكن ميكرد ، سفر نوميدي اوج تا گاهي.كرد مي
برسر مييافت ، باز را خويش ذاتي و دروني شهامت و اميد
استهزاء به را خويش كنندگان تمسخر.ميايستاد خويش پاي
.مينوشت شعر باز و..مينوشت شعر باز و مينگريست
كرده ايتاليا به سفري سال 1335 تيرماه پانزدهم در "فروغ"
نزديك او اينمسافرت كه ميرود آلمان به آنجا از سپس و
اين موهبتهاي از يكيميانجامد طول به ماه چهارده به
آلماني و ايتاليايي زبانهاي فراگرفتن "فروغ" براي سفر
كه "آلكسآقابابيان" گروه با نيز را صباحي چند و بود
همكاري ميكردند ، دوبله فارسي به را ايتاليايي فيلمهاي
.ميكند
چند ظرف كه اتفاقاتي اثر در "فروغ" بد روحيه به توجه با
سرش پشت كه هم حرفهايي و بود داده روي برايش گذشته سال
.تغييرداد بسيار را او روحي وضعيت سفر اين ميزدند ،
كه نميكردم تصور روزها آن در":بود نوشته خودش چنانكه
اين تا و باشد موثر ميتواند من روحيه در اينقدر سفر اين
;گرداند باز من به را رفتهام دست از وآرامش سلامت درجه
اين نوشتن مشغول و نشستهام اينجا كه لحظه اين در ولي
را خودم زندگي هيچوقتدر كه ميكنم اعتراف هستم ، سطور
هيچوقت و نكردهام حس نيرومند و آرام و اميدوار اينقدر
مرا "زندگي" زندگي در كه آنچه و هدفهايم به درجه اين تا
".نديدهام مومن و علاقهمند ميدهد ، تشكيل
سوم دفتر ،"ديوار" مجموعه انتشار از پس سال يك "فروغ"
مورد در "فروغ".ميرساند چاپ به "عصيان" بهنام را شعرش
در "عصيان" و "ديوار":بود گفته شعرش اخير مجموعه دو اين
.زندگيست مرحله دو ميان در مايوسانه پازدني و دست واقع
به آدماست رهايي يكنوع از پيش آخريننفسزدنهاي
سستي ريشههاي احساسات جواني در ميرسد ، تفكر مرحله
فكر بوسيله بعدا اگر.است بيشتر جذبهشان فقط دارند ،
تمام و ميشوند خشك نباشند ، تفكر نتيجه يا و نشوند رهبري
آدمهاي و اطرافم اشياي به اطرافم ، دنياي به من.ميشوند
كردم ، كشف آنرا كردم ، نگاه دنيا اين اصلي خطوط و اطرافم
كلمههاي.دارم لازم كلمه ديدم بگويمش ، خواستم وقتي و
.ميترسيدم اگر.ميشود دنيا همان به مربوط كه تازه
".نترسيدم اماميمردم
"دوستدار سهراب" و"الهي رحمت" طريق از ماه 1337 شهريور در
خودشان براي بيايي برو تهران هنري و ادبي محافل در كه
در او براي تا شد معرفي "گلستان ابراهيم" به داشتند ،
كاري "گلستان فيلم سازمان" نام به خود فيلمسازي سازمان
و هنرمندان از گروهي "گلستان" ايام ، آن در.بگيرد نظر در
نجف" ،"ثالث اخوان مهدي" جمله از نويسندگان ، و شاعران
در را "امامي كريم" و "پزشكنيا ايرج" ،"دريابندري
آنها متمايز طبايع و ذوق از و بود گردآورده خود سازمان
خارجي مستند فيلمهاي گفتار متن ترجمه و فيلم درساختن
كه "گلستان فيلم سازمان" در "فروغ".ميكرد استفاده
ماشيننويسي كار به ماهي بود ، چند نيز ادب و شعر كارگاه
مدتي از پس و پرداخت سينمايي اطلاعات و اسناد بايگاني و
در.شد محول او به سازمان فني امور از مهمي بخش مسئوليت
كه را "آتش يك" مستند فيلم تدوين "فروغ" سال 1338 ،
اهواز شماره 6 نفت چاه حريق اطفاي روزه فعاليت 65 نشانگر
به خارجي و ايراني متخصصان و مهندسان و كارگران توسط
مدت هنوز.ميكند آغاز را بود "كينلي مايرون" سرپرستي
كار "فروغ" كه بود نگذشته "آتش يك" تدوين آغاز از زيادي
انگلستان به و ميكند رها نيمهكاره را فيلم اين تدوين
تشكيلاتي امور در را بررسيهايش و مطالعات تا ميرود
ايران به سپس.كند كامل فيلم ، تدوين عملي آموزش و فيلم
.ميكند آغاز نو از را "آتش يك" فيلم تدوين و ميگردد باز
،"گلستان ابراهيم" همراه به ،"آتش يك" تدوين اتمام از پس
"هايراپتيان گريوم" و "هنگوال محمود" ،"ميناسيان سليمان"
راهي "چشمانداز" عنوان تحت مستند فيلمي ساختن براي
مستند فيلمهاي از قسمت پنج در "فروغ".ميشود خوزستان
با تدوينگر و كارگردان دستيار عنوان به "چشمانداز"
در "فروغ" سال 1340 ، در.ميكند همكاري "گلستان ابراهيم"
مراسم كننده معرفي و نشاندهنده كه "خواستگاري" فيلم
"كانادا فيلم ملي موسسه"را آن و بود ايران در خواستگاري
را عروس نقش بود ، داده سفارش "گلستان فيلم سازمان" به
.ميكند بازي
،"خواستگاري" قسمتي چهار مجموعه در بازي پايان از پس
چشم" فيلم تهيه در كارگردان دستيار عنوان به "فروغ"
.ميكند همكاري "گلستان ابراهيم" با "آتش و آب انداز
دلايلي به "گلستان ابراهيم" فيلم ، خوردن كليد از پس مدتي
"فروغ" و ميماند باز مستند فيلم اين كارگرداني ادامه از
از پس و ميگيرد عهده به را فيلم اين كارگرداني خودش
در "فروغ".ميپردازد آن تدوين به خودش فيلمبرداري ، اتمام
يك تا ميكند سفر نگلستان بها دوم بار براي سال اين
.كند طي را فيلم ساخت فني امور درباره فشرده آموزش دوره
دوبله در گويندگي به انگلستان از بازگشت از پس "فروغ"
سرپرستي به (برگمن ، 1956 اينگمار) "هفتم مهر" فيلم
اساس بر "دريا" فيلم در سپس.ميشود مشغول "بهرام پرويز"
به "چوبك صادق" نوشته "شد طوفاني دريا چرا" كوتاه داستان
ايفاي به "بهرام پرويز" كنار در زن اول نقش بازيگر عنوان
ابراهيم" را آن كارگرداني كه فيلم اينميپردازد نقش
.ماند نيمهتمام نامعلومي دلايل به داشت ، عهده بر "گلستان
صفحه" سفارش به تبليغاتي فيلمي ،"دريا" فيلم از پس
نيز آن از پس و ميسازد " كيهان روزنامه نيازمنديهاي
"پارس سازي روغن كارخانه"سفارش به ميسازد تبليغاتي فيلمي
رئيس "راجي دكتر" همراه به "فروغ" سال 1341 ، بهار در
براي ديگر ، نفر دو و جذاميان به كمك مديرهانجمن هيات
وضع و باباداغي جذامخانه موقعيت و محيط با آشنايي
پيش را تبريز به مقدماتي سفري آنجا ، جذامي بيماران
حسين" نام به كودكي سرپرستي سفر ، اين در و ميگيرد
.ميگيرد عهده بر را جذامي مادري و پدر از "منصوري
خانه" فيلم ساخت به شروع تحقيقاتش اتمام از پس "فروغ"
به فيلمش فيلمبرداري ، روز از 12 پس و ميكند "است سياه
يك "فروغ" ،"است سياه خانه" اتمام از پسرسد مي پايان
نام به ميسازد "كيهان روزنامه" سفارش به كوتاه فيلم
روزنامه يك آمادهسازي و چاپ مراحل آن در كه "روزنامه"
شايسته اثري نوعخود در فيلم اين كه بود شده داده نشان
مفصلي فيلمنامه تاليف اواسط 1342 ، در "فروغ".بود تحسين
سرگذشت ديگر تعبير به و ايراني زن موقعيت راپيرامون
فيلمنامه مورداين در فروغ.ميرساند پايان به خود ،
اين از يكي در فيلم اين كه ميخواهد دلم":بود گفته
كه خانههايي;شود فيلمبرداري ايراني قديمي خانههاي
.ديدهام كاشان در را خانهها اين من.درتوست تو اتاقهايش
روانه را "اسير" شعر مجموعه سوم چاپ"فروغ" سال همين در
زير رابه جديد مجموعهاي آن از پس.ميكند كتاب بازار
همه به تقديم را آن و"ديگر تولدي" نام به ميبرد چاپ
"فروغ".ميكردند زندگي شعرهايش با كه ميكند دوستدارانش
گفتوگويي در "ديگر تولدي" مجموعه انتشار از پس ماه چند
قاضي خودم كار درمورد من":بود گفته داشت"آزاد.م" با كه
ميكنم ، نگاه "ديگر تولدي" كتاب به وقتي..هستم ظالمي
من.است كم خيلي زندگي ، چهارسال حاصل.ميشوم متاسف
اما.نميكنم وزن را وشعرهايم ام دستنگرفته ترازو
ميخواهم كه شب.ودارم داشتم بيشتري انتظار خودم از
بگويم ميخواهم كردي؟ چه امروز:ميپرسم خودم از بخوابم
و باشد بهتر خيلي ميتوانست كه است اين در من كار عيب
كمكش كه اين عوض به احمق ، من اما.كند رشد سريعتر خيلي
با رفتن ، هرز و تنبلي با گرفتهام ، را جلويش باشم كرده
مسخره ، فيلسوفانه خيلي ونوميديهاي انداختن بالا شانه
زندگي از احمقانه توقعات و فكري تنگ حاصل كه دلسرديهايي
"...است داشتن
اين "سرد فصل آغاز به بياوريم ايمان" ناتمام باكتاب او و
شگفتي حتي خود ساختن اين با توانست و ساخت را آغاز
در سال 1342 پائيز در.برانگيزد را زمانش بزرگ شاعران
نوشته "نويسنده وجوي جست در شخصيت شش" نمايشنامه
آن "صابري پري" كه ايتاليايي نويسنده "پيراندللو لوييجي"
زمستان در.پرداخت نقش ايفاي به ميكرد ، كارگرداني را
"اوبرهاوزن" فستيوال از "است سياه خانه" فيلم سال همان
بزرگ افتخاري آوردكه دست به را مستند فيلم بهترين جايزه
جستوجوي در "فروغ" ليكن.ايراني زن يك براي بود
جايزه اين درباره مصاحبهاي در خود و نبود رسمي افتخارات
بايد كه را لذتي منبود بيتفاوت برايم جايزه اين":گفت
.بدهند هم عروسك يك است ممكن.بودم برده كار از ميبردم ،
"...است عروسك هم جايزه دارد؟ معني چه عروسك
:ميرسد چاپ به "فروغ" آثار از مجموعه دو سال 1343 در
به ديگري و "فرخزاد فروغ اشعار زيباترين" عنوان با اولي
و خيلمشتاقان واسطه به كه"فروغ اشعار برگزيده" نام
طرز به و كم مدتي در كتاب دو هر آنان ، گسترده استقبال
تابستان در "فروغ".گرديدند ناياب بازار در غيرمنتظرهاي
فرانسه و ايتاليا آلمان ، به چهارماهه سفري سال 1343 ،
و خشت" فيلم از صحنه دو در سفر از بازگشت از پس.ميرود
سپس و ميكند بازي "گلستان ابراهيم" كارگرداني به "آينه
كه گفتوگويي در "فروغ".ميكند تدوين را فيلم اين خودش
من":بود بود ، گفته داده انجام "آزاد.م" با تابستان 43 در
حال هر به.است كمال سن زن براي سالگي سي و هستم ساله سي
.است جوانتر.نيست ساله سي من شعر محتواي اما.كمال يكجور
وشعور آگاهي با بايد.من كتاب در است عيب بزرگترين اين
اصول يك روي از فكري تربيت بود ، مغشوش ذهن.كرد زندگي
تكهتكه و خواندهام پراكنده طور همين نداشتم ، صحيح
-شدهام بيدار دير كه است اين نتيجهاش كردهامو زندگي
سال 1344 ، در"..-گذاشت بيداري را حرفها اين اسم بشود اگر
تهيه "فروغ" زندگي ساعتهاز نيم فيلمي يونسكو سازمان
قرار جهاني سطح يك در اينك كه او هنر و شعر پاس بهكرد
از يكي "برناردوبرتولوچي" سال همان در بود ، گرفته
فيلم يك و آمد تهران به نيز ايتاليا نو موج كارگردانهاي
"فروغ" سال 1345 ، در.ساخت "فروغ" زندگي از دقيقهاي 15
فيلم فستيوال دومين در و كرد سفر ايتاليا به ديگر بار يك
تكريم و استقبال و نمود شركت "پرزاو" شهر در "مولف"
آلمان كشور چهار از سال همين در.شد او از فوقالعادهاي
كه ميشود پيشنهاد "فروغ" به فرانسه و انگلستان و وسوئد
.كنند چاپ و ترجمه را اشعارش دهد اجازه
روز ظهر از بعد چهارونيم ساعت در مرگ بالاخره و!آري
تصادف نابهنگام حادثه يك در سال 1345 بهمن دوشنبه 24
.ميآيد سراغش به تهران شمال در دروس ، خيابان در اتومبيل
صعود و شد اعلام جمجمه شكستگي و مغزي ضربه اثر بر مرگ
رفتن دست از چگونه كه داد نشان مجلات و روزنامهها تيراژ
.كرد داغدار را او شعر دوستداران ،"فروغ"
در كه گلي مثل.يافت جاودانگي جواني در" فروغ" چهره
همه با كه است ميان اين در چيزي ولي باشد ، شده چيده بهار
آن و ميسازد آزرده را انسان خاطر هم باز اوصاففوق ،
.است مرگش بودن نابهنگام
شد تمام ديگر:گفتم مادرم به"
ميافتد اتفاق كني فكر آنكه از پيش هميشه:گفتم
".بفرستي تسليت روزنامه براي بايد
و يازده ساعت ماه 1345 ، بهمن ششم و بيست چهارشنبه روز
زير "فروغ" جسد حامل آمبولانس وقتي صبح ، دقيقه پنج و چهل
،"ثالث اخوان مهدي" ،"شاملو احمد" دوش بر ترمه ، شال طاقه
،"گلستان ابراهيم" ،"طاهباز سيروس" ،"ابتهاج هوشنگ"
حمل ديگر تن چند و "كسرايي سياوش" ،"ساعدي غلامحسين"
پيچ كفن جنازه ميخواستند كه هنگامي درست و ميشود
كرد باريدن به شروع برف دهند ، جاي قبر آغوش در را شدهاش
:شد مدفون برف يكريز بارش زير جوان دست دو آن و
بود جوان دست دو آن حقيقت شايد"
جوان دست دو آن
شد مدفون برف يكريز زيربارش كه
بهار وقتي ديگر سال و
ميشود همخوابه پنجره آسمان با
ميكنند فوران تنش در و
سبكبار ساقههاي سبز فوارههاي
سردم من/../اييگانهترينيار يار ، اي داد خواهد شكوفه
.شد نخواهم گرم وقت هيچ انگار و است سردم من/است
|
|