ايدئولوژي
( پاياني بخش ) مدني جامعه و شوراها
ايدئولوژي
:اشاره
معمولا امروزه كه اصطلاحاتيست جمله از ايدئولوژي
خود براي خاصي جاي... و فلسفي اجتماعي ، سياسي ، درمباحث
ومذهب ايدئولوژي گاهي ايران جامعه در.است كرده باز
آنكه است مسلم آنچه ولي رود مي يكديگربكار مترادف
آيا اما يكديگرند از جدا دومقوله ومذهب ايدئولوژي
به مجموعه آيا است؟ حاكم طبقه معنايتسلط به ايدئولوژي
متغيرهاي تحريف با كه انديشههاست از پيوستهاي هم
گروهها افراد ، خاص انديشه آيا مشخصميشود؟ واقعيت
به دارد سعي حاضر مقاله در نويسنده... و است؟ واحزاب
ادامه در و بپردازد ايدئولوژي ويژگيهاي و تعريف جايگاه ،
ايدئولوژيها پايان تز آيا سوالكه اين استبه مايل
باشد ، ايدئولوژي بدون ميتواند جامعه و است تاييد قابل
.دهد پاسخ
انديشه گروه
:ايدئولوژي كلمه تاريخچه:الف
فرانسويدر فيلسوف"دوتراسي دستوت" را ايدئولوژي اصطلاح
با اوكرد ابداع علمانديشهها معني به قرن 18 اواخر
رشته ميخواست افكار تكوين علم معني به كلمه اين ايجاد
اين از تا باشد ايدهها آن موضوع كه آورد بوجود علمي
ريشه او نظر به.تحليلكند را ايدهها احساسي منشا طريق
ايدئولوژي اوليه معناي اين.بود مذهبي ايدئولوژيچيزي
كاربرد.ميگيرد قرار استفاده مورد كمتر امروزه
كتاب در انگلس و ماركس توسط ايناصطلاح گستردهتر
ايدئولوژي آنها كه گرفت صورت((1927م آلماني ايدئولوژي
واقعيت تحريف كردند ، يعني تعريف"كاذب آگاهي" را
دوتراسيدر و ماركس نظر بين.(طبقاتي مبارزه واقعيت)
هم ماركس كه چرا دارد ، وجود اشتراكي كلمه اين مورد
خود احساساتيهستندكه حاصل انديشهها":بگويد ميخواست
اين نيز مانهايم كارل (1)".حياتاند مادي شرايط از ناشي
سبكهاي معني به(اتوپيا و ايدئولوژي) كتابش در را كلمه
معناي تصادفا كه بود ناپلئون اين.برد كار به انديشه
و دستوتدوتراسي او.برد كار به را ايدئولوژي كلمه مدرن
مخالفت او شاهانه بلندپروازيهاي با كه را ديگران
كلمه اين از و كرد ايدئولوگخطاب تحقير به ميكردند
انتزاعيرا ميخواهندملاحظات كه بود كساني به اشارهاش
لحظه اين از بكنند ، امروزي معناي در واقعي سياست جانشين
محتملياطلاق و مجرد نظريههاي ايدئولوژيبه مفهوم
دارندكه عقلي و علمي پايههاي هستند مدعي كه گرديد
و اقدامات به دادن وجهت اجتماعي نظم طرح هدفشان
به كلمه اين ابتدا بدينسان (2)".است سياسي فعاليتهاي
وسپس بود فلسفه از جزيي و شد مي اطلاق ايدهها مطالعه
به انساني گروههاي مشترك برخوردهاي و اعتقادها معني به
آمدن بوجود كه ميهد ايدئولوژينشان تاريخچه رفت ، كار
علمي پروازانهتفكر بلند هدف تبيين با اصطلاح اين
در.است بوده همراه تاسيسآن اجتماعيو نظم يك درباره
همراه بعد به ناپلئون زمان از تحقيريكه حالخصلت عين
در كه است خيالبافيهايي آن بيانتمامي است كلمه اين
.دارد هدفوجود اين
:ايدئولوژي تعريف مورد مختلفدر ديدگاههاي:ب
:است آورده ايدئولوژي تعريف در اجتماعي علوم فرهنگ
باورهاوآرمانهايي انديشهها ، متجانس بيش و كم مجموعه"
عاطفي بعد داشتن جهت مخصوصابه را گروهها يا فرد كه است
تعريف زمينه در (3)".ميآورد در حركت به هيجاني و
ماركسيستي ديدگاه دو ميتوان كلي طور ايدئولوژيبه
غيرماركسيستي و (..و گرامشي لنين ، آلتوسر ، ماركس ، )
در كه كرد مطرح را (...و شيلز گيرتس ، آرون ، پارسونز ، )
طبقه مسلط ايدئولوژيبهعنوانانديشههاي اول ديدگاه
تعداد شايد و تعدادي بهعنوان دوم درديدگاه حاكمو
از بخشي يا جهان درباره موجود ديدگاههاي از بينهايتي
اين به توجه با حال.ميشود گرفته نظر در جهان
و نظريهپردازانماركسيستي تعاريف ابتدا تقسيمبندي
:ميشود غيرماركسيستيمطرح سپس
:ماركسيستها
دروغين آگاهي را ايدئولوژي فيلسوفآلماني اين:ماركس -1
اجتماعي شرايط احواليا و اوضاع را آن علت و مينامد
را آنها هستي نيستكه انسانها آگاهي اين":ميداند
آنها آگاهي كه آنهاست اجتماعي بلكهوجود ميكند تعيين
ظاهرا كاذب ازآگاهي او منظور(4)"ميكند مشخص را
خصوص در جامعه يا گروه افراد همه اعتقادهاي از مجموعهاي
از شماري كاذب آگاهي اواين نظر به.است مهم امور
داراي كه كساني همه ميان مشترك و پيوسته هم به پندارهاي
مثل ميآورد ، بوجود هستند جامعه در واحد نقش يا موقعيت
براي دولت ماركس نظر به.بورژوازي سياسي ايدئولوژيهاي
را مردم كه است مجبور خودش به مشروعيتبخشي و توجيه
مصالحمشترك پشتيبانمنافعو كهدولت متقاعدسازد
ايدئولوژي وظيفه ماركس عبارتي بهاست كشور اتباع كليه
مسلط طبقه ايدئولوژي كه طبقاتيميداند منافع پيشبرد را
:ميكند توجيه (آنهاست سلطه شرط كه) را موجود نظم
(5)"مسلط ايدئولوژي
بر كه ميكند مشتقاتصحبت از پارهتو ماركس ، مقابل در
منافع تعقيب ماركسيستهابه زعم به كه ايدئولوژيها خلاف
عمدتاچنين مشتقات اين ميكند ، كمك طبقاتي يا گروهي
متغير بخش": از عبارتند مشتقات.كسينميكند به كمكي
كه وجودي با توجيهي نظريههاي شكل به كه اجتماعي حيات
كار و هستند اصلغيرمنطقي در اما دارند ، منطقي ظاهري
(6)".است اطاعت جلب آنها اصلي ويژه
ماركسايدئولوژيها نظر در گفت ميتوان پايان در
مردم ، مادي ستد دادو كه (سروته) هستند نادرست انديشههاي"
اينكه مثلا (7)"ميكند تلقين آنها الزامابه
نظر در سرمايه طبيعي مزد معناي به را سود سرمايهدار
عادي او خود نظر به هم (كارگر)پرولتر دستمزد و ميگيرد
حقيقتي آن متوجه روشني به آنها از هيچكدام:ميآيد
اضافي ارزش:از است عبارت سود و دارد وجود كه نيستند
منهاي است كار ارزش هم ، دستمزد و كارگر استثمار از ناشي
.اضافي ارزش
و فكري نظامهاي ايدئولوژي ، لنين ، نظر در:لنين -2
عليه جنگ در طبقاتي مبارزه طرفين كه هستند نظريههايي
او عبارتي به.ميكنند استفاده آن از يكديگر
بين كشمكش براي سلاح يك عنوان به را ايدئولوژيها
ميتوان بنابراين ميگيرد ، نظر در اجتماعي مختلف گروههاي
پرولتاريايي ايدئولوژي يك و بورژوازي ايدئولوژي يك از
.گفت سخن
سعي است ساختاري ماركسيست يك كه آلتوسر:آلتوسر لوئي -3
را ايدئولوژيك و علمي نظريه بين معرفتشناسانه گسست داشت
جديد شرايط با را ماركس نظريه و دهد نشان ماركس آراء در
فضاي را ايدئولوژي او.سازد منطبق (رفاه دولت پيدايش)
سيماي ايدئولوژي":ميكند تعريف اجتماعي تنفس حياتي
تعريف اين با و (8)".است اجتماعي پيوستگي هم به نامريي
:است معتقد او.ميدهد آن به شبهكاركردي نقش يك او
صوري (خود خاص دقت و منطق با)نظام يك ايدئولوژي
موجوديت كه است (مفاهيم يا ايدهها اسطورهها ، تصويرها ، )
:ميگويد وي.دارد معين جامعهاي متن در تاريخي نقش و
گذشته با علم يك روابط مساله در اينكه بدون
بهعنوان ايدئولوژي كه ميگوييم شويم وارد ايدئولوژيكاش
اجتماعياش و عملي كاركرد تسلط سبب به علم از صوري نظامي
.ميگردد متمايز (شناختياش كاركرد يا) تئوريك كاركرد به
عنصر بهعنوان را ايدئولوژي انساني جوامع آلتوسر نظر به
بهوجود خود تاريخي حيات و تنفس براي ضروري فضاي و
.ميآورند
ماركس انقلابي نظريه داشت سعي كه نيز گرامشي:گرامشي -4
هگل انديشههاي از دوباره بهرهبرداري طريق از را
مفهومي":ميكند تعريف اينطور را ايدئولوژي كند ، بازسازي
فعاليت در قانون ، در هنر ، در ضمني طور به كه جهان از
به (9)".است آشكار فردي زندگي تجليات همه در و اقتصادي
توجيه كه دارد را خود خاص روشنفكران طبقهاي هر او نظر
روشنفكران).ميدهند انجام را طبقه آن ايدئولوژيك
دهند ، انجام بخوبي را عمل اين بتوانند اگر و (ارگانيك
ديگر طبقات بر (بورژوازي مثلا) طبقه يك تسلط باعث
ميكنند خود جذب را طبقات آن روشنفكران و ميشوند
.(شده ادغام روشنفكران)
:كاركردگرايان
مكتب بنيانگذار بهعنوان پارسونز:پارسونز تالكوت-1
منزله به را ايدئولوژي جامعهشناسي ، در كاركردي -ساختي
:ميگويد و ميكند تعريف علمي عينيت از انحرافي
ميان تضادي كه ميشود پيدا سروكلهاش وقتي ايدئولوژي"
".باشد داشته وجود علمي صحيح نتيجهگيريهاي و اعتقادات
است قائل كاركرد نوعي ايدئولوژي براي او عبارتي به (10)
آن در جمع يك اعضاي كه اعتقادي نظام يك" را ايدئولوژي و
كه ميگرفت نظر در تفسيري طرحي نيز و (11)".دارند اشتراك
براي را جهان تا ميكنند استفاده آن از اجتماعي گروههاي
تحريف معني اين به ايدئولوژي اگر.سازند فهمپذير خود
بازتاب لزوما تحريفي شودچنين گرفته نظر در نيز واقعيت
است ممكن ماركسيستها برعكس و نيست حاكم طبقه انديشههاي
.باشد غيره و مذهبي اعتقادات چون مواردي شامل
را ايدئولوژي اجتماعي ، انسانشناس اين:گيرتس كليفورد -2
را ايدئولوژي گيرتسميگيرد نظر در نمادين كنش منزله به
نظامهاي كه ميكند تعريف فرهنگي نمادي نظام چند از يكي
و زيباييشناختي نظام مذهبي ، نظام:از عبارتند آن ديگر
نظر در بيطرف اساسا را ايدئولوژي نقش او.علمي نظام
معرفتي يا ادراك نوعي چون نبايد را ايدئولوژي" ميگيرد ،
برحسب ايدئولوژي تعريف از بايد و دانست يافته تغييرشكل
ايدئولوژي شناخت وظيفه او نظر به (12)"كرد پرهيز علم
.آن اجتماعي و عملي وظيفه از است تابعي
نظامهاي از نوعي را ايدئولوژي او:شيلز ادوارد -3
بشري جوامع تمام در كه ميداند هنجاري و مثبت اعتقادي
به تمايل تبيين ، در وضوح نظير خصلتهايي و ميشوند شكوفا
به تمايل خاص ، هنجاري و مثبت اعتقادي دور به آمدن گرد
بودن بسته حال ، يا گذشته اعتقادي نظامهاي ديگر تمايزبا
عاطفي ، خصلت دستورالعملها ، ناشكيبايي نوآوري ، مقابل در
او ماركس برخلافاست قائل ايدئولوژي براي..و انتشار
است ، مخالف كذب و صدق ضابطه تبع به ايدئولوژي تعريف با
كمك به) صدق منظم پيگيري به توجهي ايدئولوژيي هيچ"
به (است جديد علم مشخصه كه هوايي و حال و علمي رويههاي
همچنين (13)"است نداشته خود الزامات لايجزاي جزء عنوان
نظريه از را ايدئولوژي دارند سعي كه ماركسيستها برعكس
بزرگ ايدئولوژي يك خود ماركسيسم است معتقد كنند دور خود
.است
ناظر مستقيما ايدئولوژي است معتقد آرون:آرون ريمون-4
آن به غيرمستقيم بهطور اما نيست نادرست يا درست بر
سياسي ايدئولوژيهاي":ميگويد او.ميدهد ارجاع
ارزشي قضاوتهاي و ملموس پيشنهادهاي با اغلب خوشبختانه
و ميكنند توصيف را جهان از چشماندازي آميختهاند ، درهم
نادرست و درست با مستقيما آيندهاند ، به معطوف ارادهاي
".ندارند تعلق مسلكها و سليقهها به حتي و ندارند سروكار
(14)
عرب مصطفي
دارد ادامه
:پانوشتها
ايرج ترجمه معتقدات ، منشا در ايدئولوژي ريمون ، بودن ، -1
صفحه 46 شيرازه ، 1378 ، نشر عليآبادي ،
صفحه 46 منبع ، همان -2
علوم دائرهالمعارف بر درآمدي ساروخاني ، باقر ، -3
صفحه 382 كيهان ، 1375 ، اجتماعي ، انتشارات
جامعهشناسي ، در انديشه اساسي مراحل ريمون ، آرون ، -4
ص 163 اسلامي ، 1372 ، انقلاب انتشارات پرهام ، باقر ترجمه
ترجمه سياسي ، جامعهشناسي بر مقدمهاي مايكل ، راش ، -5
ص 205 سمت ، 1377 ، انتشارات صبوري ، منوچهر
ص 22 اجتماعي ، 1379 ، جنبشهاي حميرا ، مشيرزاده ، -6
ص 32 منبع ، همان ريمون ، بودن ، -7
ص 206 منبع ، همان مايكل ، راش ، -8
صفحه 206 منبع ، همان -9
صفحه 39 منبع ، همان ريمون ، بودن ، -10
ص 202 منبع ، همان مايكل ، راش ، -11
ص 40 همان ريمون ، بودن ، -12
ص 38 منبع ، همان ريمون ، بودن ، -13
ص 35 منبع ، همان -14
( پاياني بخش ) مدني جامعه و شوراها
عزيزي جواد
امور اداره براي كه است گونهاي به شوراها شكلگيري روند
بيشتر امور اين.ميشوند برگزيده محلي مقامات محلي
بودن بومي و سياسي تا هستند اقتصادي و فرهنگي اجتماعي ،
چرا.ميكند كمك كارها بهتر اداره به خود مردم منتخبين
مشكلات با ديگر كس هر از بيشتر شده برگزيده افراد اين كه
و حكومت از شوراها متمايز حقوقي شخصيتهستند آشنا
غير در و است اجتنابناپذير امري آن به وابسته نهادهاي
.خواهدشد خدشهدار مدني نمادهاي اين وجودي فلسفه صورت اين
شده ، ايجاد تمركززدايي و شوراها استقرار با هرچند
تنگاتنگ رابطه ولي ميگردد برقرار دوگانهاي مديريت
تا ميگردد موجب آنها ، استقلال حفظ درعين دولت با شوراها
مختلف مناطق در مشكلي هيچ بدون مركزي دولت برنامههاي
.شود اجرا
حيات به مربوط امور پيشبرد در افراد عقلاني تعامل
و گروهي تصميمگيري مفيد نتايج از ديگر يكي اجتماعي ،
قلمرو دقيق تعيين ديگر سوي از.ميباشد شوراها برقراري
و اختيارات با آن اختلاط عدم و محلي شوراهاي اختيارات
اين از گذر براي.است دشوار امري مركزي حكومت قدرت
را محدوده اين تعيين ما ، كشور اساسي قانون دشواري ،
تشكيلات قانون ماده19.است گذاشته قانونگذار بهعهده
كامل طور به را اختيارات و وظايف اين اسلامي شوراهاي
:عبارتنداز آنها مهمترين كه است نموده بيان
درست راهحلهاي ارائه و محلي نيازهاي شناخت و بررسي -1
.مسئول مقامات به
.محلي مصوب برنامههاي و امور اجراي حسن بر نظارت -2
جلب و اجتماعي امور در اصلاحي طرحهاي تهيه ابتكار -3
.عمومي امور در مردم مشاركت
.شهردار عزل و نصب -4
نظارت از را آنان شوراها مستقل حقوقي شخصيت ديگر سوي از
سلسله نظام اساسي قانون.نميدارد امان در مراقبت و
در.است نموده مقرر شوراها عمودي رابطه در را مراتب
در شوراها:است آمده رابطه اين در اسلامي شوراهاي قانون
فقط ما شوراهاي برابر در خود اختيارات و وظايف حدود
شوراي مافوق حكم در اسلامي شوراي مجلس و هستند مسئول
و قطعي آن راي و دارد رسيدگي حق كه ميباشد استانها عالي
سوم يكصدو اصل بهموجب همچنين (9).ميباشد لازمالاجرا
و كشور قوانين مخالف نبايد شوراها تصميمات اساسي قانون
آنها انحلال موجب امر ، اين از تخلف كه باشد اسلام موازين
و مدني نهادهاي صحيح شكلگيري عدم صورت در.ميگردد
آن است ممكن و دارند خطراتيوجود مدني ، جامعه استقرار
راديكاليسم و توتاليتريسم:دهند قرار خود هجمه مورد را
جامعه بستر در كه نخست حالت.ميروند بشمار آنها مهمترين
اذهان تصرف و مدني نهادهاي تضعيف به ميكند رشد تودهوار
متعادل و آرام ماهيت نيز دوم حالت.ميپردازد عمومي
مدني ، جامعه تحقق هرچند.ميكند نفي مطلوبرا جامعه
ميباشد افراد رفتار ساختن پيشبينيپذير براي رفرم نوعي
عدم صورت در كه چرا است ، متصور نيز قضيه منفي صورت ولي
تودهواري وضعيت در ، جامعه مدني نهادهاي شايسته تحقق
:دارد ويژگي دو كورنهاوزر گفته به كه ميگيرد قرار
تودههاي رفتار دستكاري براي نخبگان قدرت بردن بالا نخست
مدارج آنكه بي معمولي فرد ارتقاء امكان ديگر و بياراده
مي تودهواري جوامع اينگونه.باشد كرده طي را ترقي
را فاشيستي و توتاليتر جنبشهاي پيدايش زمينه توانند
(10).كنند فراهم
مدني ، جامعه كه باشد مخالف تعريف اين با كسي كمتر شايد
پرابهام فضاي در كه است جامعهاياست انساني جامعهاي
فقر ، با و ميدهد نويد را انسان شان و حرمت حفظ آينده ،
شايد.است مخالف بيعدالتي و تزوير زور ، ارعاب ، تهديد ،
از وسيعتر بسيار مفهومي اجتماعي چنين كه گفت بتوان
...و مشاركتي جامعه دموكراسي ، نظام سرمايهداري ، اقتصاد
.ميباشد دارا را
:پانوشتها
.اسلامي شوراهاي تشكيلات قانون ماده12 -9
.ص 328 امروز ، ايران و مدني جامعه:سعيد حجاريان ، -10
|