|
وگو؟ گفت يا ستيز شدن جهاني
پاياني بخش - شدن جهاني و تمدنها گفتوگوي
جهاني فراگرد حاضر ، مقاله بخش نخستين در نويسنده:اشاره
به تمدنها گفتوگوي تعريف به آنگاه و كرد بررسي را شدن
به مقاله ، دوم بخش در.پرداخت نظريه يا ايده يك عنوان
شدن جهاني فرهنگي و سياسي اجتماعي ، اقتصادي ، خاستگاههاي
را خاستگاهها اين از يك هر مدافعان از برخي و شد اشاره
جهاني از مفهومي حوزه دو به بخش ، واپسين در اينك.برشمرد
ايده ترتيب به و ميپردازد تعامل و رويارويي يعني شدن
تبيين محورهاي حكم در را تمدنها گفتوگوي و تمدنها ستيز
هم با.ميداند شده ياد حوزه دو از يك هر كننده
.ميخوانيم
انديشه و فرهنگ گروه
تعامل يا رويارويي
را آن انطباق اول ، حوزه.دارد مفهومي حوزه دو شدن جهاني
.ميدهد نشان بينالملل روابط در سياست نظريههاي با
مفهومي شدن جهاني كه ميدهد نشان عملكردها و ادعاها
خلا ميتواند كه است پارادايمي و است حوزه اين در برجسته
.كند پر را سرد جنگ از پس غرب تئوريك
:از عبارتند زاويه اين از شدن جهاني عمومي ويژگيهاي
همه سرنوشت بر تاثيرگذاري براي يافته نظام روند وجود -1
كه خاصي ديدگاه برتري جانب به سويه يك همگرايي و كشورها
و فرهنگ يك به متعلق آلهاي ايده و بررهيافتها مبتني
دليل به را سلطه و اشاعه -انطباق امكان كه است تمدن
سياسي و مالي علمي ، ارتباطي ، ظرفيتهاي و پشتوانهها
.دارد
فراملي و فرااقليمي مالي و تجاري بازارهاي -2
فراملي مدني جامعه -3
پولي نظامهاي و پول حاكميت با جهاني يكپارچه اقتصاد -4
بينالمللي
يكسان و مشترك اجتماعي الگوي و اخلاقي تفكر و اخلاق -5
(بشر حقوق)
(دموكراسي) سياسي مشترك و يكسان نظامهاي -6
متوجه را نظرها شدن جهاني پديده:ميگويد فالك ريچارد
.است كرده دولتي نظامهاي بقاي مورد در فراواني ترديدهاي
(18)
از جزئي كه اروپايي واحد همگرايي به نسبت نوعي به حتي وي
معتقد كه چرا ندارد خوشايندي احساس است غرب عمومي تمدن
-ليبرال آن و دارد يافته نظام محور يك تنها شدن جهاني است
.آمريكاست مركزيت با دموكراسي
اروپايي مشترك سياست يك ساختن جهت در اروپا اقدامات اگر"
و ميكند سرايت هم ديگر مناطق به ابتكار اين يابد ادامه
و دولتها از متشكل تباره چند جهاني نظام يك است ممكن
(19)".شود درست نواحي
مفهوم اگر يعني.است سلطه نوعي شدن ، جهاني زوايه ، اين از
به كنيم تبيين بينالمللي سياست و قدرت حوزه در را آن
مفهومي اشتراك همين مييابيم دست كه شاخصي برجستهترين
اراده را مختلفي نتايج خود ماندگار آثار در تافلرها است
است آثار اين محوري و اصلي معناي آنچه به اگر كردهاند
را غرب علمي تمدن آنان كه ميرسيم نكته اين به كنيم توجه
پرور علم نظام و دانسته بشر فرهنگي علمي حيات تكامل
تاريخي تكامل سير پاياني نقطه را صنعتي جهان و آمريكا
.ميدانند جهان
برخورد نظريه از مفهومي ، محور براين شدن جهاني مفهوم
مكتب حاميان و هانتينگتون انديشههاي و تمدنها
در تمدنها گفتوگوي ايده طبعا و است متاثر واقعگرايي
تلقيهاي شدن جهاني مفهوم از اما دارد قرار آن برابر
تمدن و فرهنگ انديشه ، سازي جهاني كه دارد وجود نيز ديگري
-سياسي معناي به شدن جهاني بتوان آنكه از بيش و است
تبلور را فرهنگي جهانگرايي قرارداد محور را اقتصادي
.ميبخشد
از و مكان و زمان فشردگي اثر در جهان گيدنز عقيده به
كارگزاران و انسانها كه تاثيري و اجتماعي روابط جاكندگي
جديدي دوران وارد رفته رفته ميگذارند فرايند اين در
مكاني عنوان به جهان به نسبت آگاهي خود نوعي و ميشود
(20)".است شكلگيري حال در واحد
ليبرال نظريه":است معتقد رابطه اين در نيز هاليدي فرد
شدن جهاني.ميكند تاكيد مشترك ارزشهاي اهميت به
(21)".كند ايجاد بيشتري مشترك ارزشهاي ميتواند
واقعي ايده و تفكر در تلقي طرز اين عمومي رهيافتهاي
تمدن جامعه اين دردارد وجود دانيلبل صنعتي جامعهفرا
دادههاي پردازش ارتباطات ، فن يگانگي اطلاعاتي ،
منافع و ارزش.است داده تغيير را توليد شيوه رايانهاي ،
تغيير اطلاعات توليد به خام مواد كالايي ارزش از اقتصادي
تكنولوژيك كاملا جامعه يك به بشري جامعه و داده جهت
دانش قانونمندي بر تمركزي اطلاعاتي انقلاب كه شده تبديل
آمدن پديد و كرده ايجاد فنآوري در نوآوري براي نظري
در عمده نظريههاي و سيستمها تحليل امكان فكري فناوري
.است كرده امكانپذير را تصميمگيري حوزه
نوعي پذيرش ، معناي به جهانيسازي از عامي تلقي چنين
نسبيت انساني ، ، برابري فرهنگها تنوع جهاني ، مدني جامعه
اشتراك ، زمينههاي بر تاكيد و اختلاف زمينههاي كاهش حق ،
تحمل ظرفيت و صبوري قبول همبستگي ، و دوستي و صلح اولويت
مواضع ، شفافيت فرهنگها ، و جوامع متقابل كنش در
روابط ، در اخلاق عمل ، در خردگرايي انديشه ، در عقلگرايي
راهبردهاي انديشهسازان ، و انديشهورزان ارجعيت
جهاني.است ستيز و خشونت با مخالفت و پايدار صلحخواهانه
دنبال مشترك فصل با را متفاوت فضاي دو شدن جهاني و سازي
.ميكند
فرهنگ يك شده هدايت همگرايي محصول را شدن جهاني اگر
و اجتماعي منتقدان از بسياري كه آنگونه بدانيم خاص سياسي
را جهانيسازي يعني ميكنند تلقي اينگونه را آن سياسي
پيشرفت و حركت اصلي محور ميدانند ، استعمار از نويني درك
مقابله و خاص تمدن و فرهنگ يك ويژگيهاي سازي برجسته آن
و مقاومت امكان كه است فرهنگهايي و تمدنها ايدهها ، با
بطن در كه است ويژهاي تلقي اين.دارند آفريني چالش
فهم براي و دارد وجود كنوني عرصه در گرايان واقع نظريه
.كرد رجوع ميتوان تلقي اين به تنها تمدنها برخورد نظريه
شكلگيري دارد وجود شدن جهاني از كه ديگري تلقي اما
نتيجه در كه است همساني ارزشهاي و مشترك فرهنگي رفتار
ارتباطات ، رشد دليل به جوامع و فرهنگها متقابل كنش
.است آمده بوجود پيشرفته فناوري انساني ، سرنوشت پيوستگي
تمدنها گفتوگوي ايده ميتوان را تلقي نوع اين محور
دستيابي و فرهنگها ميان تعامل امكان كه ايدهاي.دانست
.ميكنند فراهم را فرهنگي و اجتماعي مشترك مرزهاي به
آخر سخن
علت و است تمدن زاده جنگ":است معتقد بي آرنولدتوين
در امروز آنچه اما (22)"هست نيز آنها انهدام بيواسطه
با ماهوي تفاوت هستيم روبهرو آن با ميلادي سوم هزاره
درك قابل معنا دو به شدن جهاني.دارد جنگ و تمدن مفهوم
اجتنابناپذير طيف يك را جنگ و تعامل كه معنايي يكي.است
به را روند اين و ميداند تمدنها تكامل ازبستر
و نيست نزاع از اجتنابي نهايت در كه ميكند معنا گونهاي
يك عنوان به را خود برتري است يافتهتر تكامل كه تمدني
.ميكند اثبات واقعيت
حوزه در مكاينتاير السديد سياست ، حوزه در هانتينگتون
به نوعي به كدام هر علم حوزه در كوهن تامس و اخلاق
فقدان و فرهنگ و تمدنها بودن خاص مفهوم معنايي حوزههاي
ايده با هانتينگتون.معتقدند تفاهم و همساني و همگرايي
را باور اين غرب اقتصادي سياسي تمدن تكاملي روند برتري
آنان ، با كه ميروند كساني سوي به مردم":است پذيرفته
خود و دارند مشترك نهادهاي و ارزشها زبان ، دين ، اجداد ،
دور ندارند اشتراك ايشان با امور اين در كه كساني از را
(23)".ميدارند نگه
ميان يكساني و همبستگي -تفاهم امكان هيچ واقع در يعني
.ندارد وجود گوناگون تمدنهاي و فرهنگها
و سياسي -فكري حوزههاي به شدن جهاني ديگر تلقي در
ميتوان آن متن و بطن در كه است شده منجر متفاوتي اخلاقي
هنوز فضا اين در اما.يافت را تمدنها گفتوگوي انديشه
به آن تبديل براي تجربي پشتوانه با تئوريك روشن درك
و ندارد وجود سياسي و علمي حوزههاي همه در نظريهاي
حاشيه در را شدن جهاني از برداشت و مفهوم اين امر همين
نزديك سوابق دليل به جنگ از بشر ترس تنهااست داده قرار
است شده موجب كه است بيستم قرن در آن پيامدهاي از
اما باشد داشته بازتاب حوزه اين در همانديشي و همگرايي
موثر مبنايي سياسي -اجتماعي واقعيت عنوان به عمل در
.ندارد
بنياد ، مفهوم سه سرد جنگ از پس شدن جهاني سياست ، حوزه در
دو بر جهاني نظم بنياد.ريخت هم به را غايي هدف و وحدت
همين و داشت قرار (شوروي -آمريكا) ابرقدرتها رقابت پايه
مفهوم رفتن بين از با.ميبخشيد معنا جهاني نظم بر امر
وحدت ريختگي هم در تسريع به شدن جهاني جهاني ، نظم بنياد
همه در تكثر و چندگانگي موجب و كرد كمك ابرقدرتها دروني
قدرت طيف دو هر غايي هدف شد ، قدرت حوزه بهخصوص حوزهها
حاصل كه جهاني ثبات نتيجه در.كرد تغيير نيز جهاني
ايجاد تعادل و بود ايدئولوژيك حوزه دو در كلان گفتمان
اولين در بشري جامعه زمينه اين در و رفت بين از ميكرد
روبهرو شكست با قوانين و قراردادها برقراري براي تجربه
گازهاي مخرب اثر از زمين نجات براي كيوتو پيمان.شد
از آمريكا خروج با شده منعقد سال 1997 در كه گلخانهاي
بينالمللي روابط در بيثباتي و خورده شكست كاملا آن
درون همگرايي زيادي حدود تا موضوع اين.شد تعادل جايگزين
جنگ دوران در. است ساخته روبه مشكل با نيز را غربي تمدن
به قدرت مبناي و بود معنادار سياسي بازيگران رفتار سرد
.ميرفت شمار
قابل معنايي و حالت سياسي مفهوم به شدن جهاني اما
دانست نظم و قدرت مبناي را آن نميتوان و نيست پيشبيني
.است چالش ميشود تلقي دستيافتني چه هر از بيش آنچه و
.است گرفته را تعادل و ثبات جاي اصل يك عنوان به چالش
كاهش ملي ، حاكميتهاي محدودشدن دولتها ، آسيبپذيري
انتقال و ملي حكومتهاي به شهروندان وفاداري تدريجي
و جغرافيايي مرزهاي جهاني ، نهادهاي به آنها تدريجي
خود خودي به روندها اين و است ساخته نفوذپذير را فرهنگي
تئوري بسترسازي.تعادل ايجادكننده تا است ، آفرين چالش
تدريجي دادن نشان و زمينهها اين رشد هانتينگتون
ايجادكننده نقطه نظامي و سياسي علمي ، -فني برتريهاي
برتريهاي به ميشود سعي كه چيزي همان.است ثبات و تعادل
داده نسبت دموكراسي ليبرال ايدئولوژي و غرب تمدن ذاتي
.شود
پيش فعلي شرايط در وضعيت بهترين در تمدنها گفتوگوي
يك آوردن وجود به در ميتواند كه است انديشهاي زمينه
پارادايم به را آن بتوان كه تجربي بار با نظري مفهوم
شاخصسازي امكان پارادايم اين شود ، واقع مفيد كرد تبديل
و بينالمللي روابط تعيين براي مفهومي چارچوبهاي و
.دارد را تعادل و ثبات كننده ايجاد نظم نوعي طراحي
نتيجهگيري
اكنون هم ما كه شدهاي جهاني فرهنگ":است معتقد تاميلسون
فرهنگي و نيست ناكجاآبادي فرهنگ يك هستيم مواجه آن با
.باشد شده حاصل بشري نيازهاي و تجارب بين جمع از كه نيست
تغذيه نيز موجود فرهنگي گونههاي از يكساني صورت به حتي
از كه است فرهنگي گونههاي از يكي شدن حاكم بلكه نميكند
(24)".است برخوردار بيشتري توان
جهاني با كه است خاص برداشت نوعي شدن جهاني از تلقي اين
و تكنولوژي علم ، پيشرفت از طبيعي فرايند يك عنوان به شدن
.است متفاوت فرهنگي تعاملهاي تكامل
تحت بينالمللي روابط نظام كه است ديدگاه اين بطن در
كه ميگيرد قرار بدبينانهاي سياسي نظريههاي تاثير
ساموئل آن دهنده ارائه كه تمدنها ، ستيز نظريه
نظريه اينميشود محسوب آن از نمونهاي است ، هانتينگتون
اين اماميدهد سوق فرهنگي رويارويي به را جهان
تكامل و حركت محور نه و فرهنگهاست ذات در نه رويارويي
.است قدرت و سياست امر در حادث پديدهاي بلكه آنها ،
نتيجه جهاني ، جامعه بر مسلط قدرت حركت براي است دكتريني
مبتني دليل همين به و است سرد جنگ از بعد قدرت خلا محسوس
در نهفته خصمانه انگارههاي و تفاوتها تضادها ، به است
دامن آن بر سياستمداران كه فرهنگي تفاوتهاي و تنوعها
و است تهديد هم شدن جهاني كه است ديدگاه اين از.ميزنند
فرهنگ يك برتريهاي توجيه و طبقاتي وشكاف تضاد عامل هم
.دارد وجود ديگر فرهنگهاي تحقير آن بطن در كه مسلط و خاص
.نيست عام تلقي اين اما
براي پديده اين دارد وجود شدن جهاني از كه ديگري تلقي در
و زمان فشردگي كه است رفته كار به همگرايي نوعي توصيف
آن آورنده بوجود اطلاعات و رسانهها علم ، پيشرفت مكان ،
و اجتماعي سياسي ، متعدد دلايل به بنا جهان مردم همه.است
ديدگاه اينهستند واحدي كشتي سرنشينان امروزه تكنيكي
بشر كه ميداند اين را جهاني سياست براي مانيفست بهترين
محلي و بومي عملكردي ميتواند انديشيدن ، جهاني عين در
فهم براي مشترك زبان و جهاني تمدن و فرهنگ".باشد داشته
(25)".ميآورد فراهم را وحدت عين در كثرت امكان ديگران
مفاهيم و عام معناي به گفتوگو ايده اساس ، اين بر
شدن جهاني روند با تضاد در خاص معناي به تمدني و فرهنگي
به.است روند اين رشددهنده عامل خود بلكه نميگيرد قرار
و نزاع محل آنچه.است واقعي پديده يك شدن جهاني قطع طور
و واقعي پديده اين از تلقي و برداشت و تعريف است برخورد
پديده اين از متاثر اقتصادي سياسي رخدادهاي هدايت روند
اقتصادي منافع سياسي ذهنيتهاي نگارنده ، عقيده به.است
.است داده قرار هم روياروي را نظريهپردازان كه است
مقدمات سلسله يك بر مبتني هانتينگتون تمدنها ستيز نظريه
.دانست غيرواقعي را آن نميتوان كه است مفروضاتي و
نزاعها اين اما.دارد وجود تمدني حوزههاي در نزاعها
از ناشي بلكه نيست تمدنها تكامل طبيعي فرايند حاصل
خود منافع حفظ براي كه است قدرتهايي سوي از حوادث هدايت
اين كردن تئوريزه.ميآورند بوجود را رخدادها اين
از ناشي تمدني ، نزاعهاي قالب در آن ريختن و تفاوتها
رشد غرب در كه است سياسي ايدئولوژي و فلسفي برداشت نوع
مطلق ديدگاهي به قدرت صاحبان منافع با پيوند در و يافت
تمدنها گفتوگوي دكترين و نگاه در حال عين در.شد تبديل
اما است ، نشده گرفته ناديده فرهنگي تفاوتهاي فرايند نيز
تلقي تفاوتها اين مبناي بر جهاني جامعه حركت عامل
گفتوگوي ديدگاه تطبيق برداشت اين در مهم نميشود
است ، شدن جهاني از خوشبينانه برداشت نوعي با تمدنها
دسترسي و حوزهها همه در بشري جامعه پيشرفت و رشد يعني
.است همگرايي و گزيني يكسان و پديده اين به جوامع همه
و فرهنگها جوامع ، همه مشترك تجربه حاصل تكنولوژي و دانش
در تمدني و جامعه فرهنگ ، هر سهم قطع طور به و تمدنهاست
تمدنها گفتوگوي دكترين لذا و است رويت قابل پيشرفت اين
شدن جهاني مفهوم از خاص نوع اين رشد و تبيين توجيه ، در
در شدن جهاني از برداشت دو ميان تقابلدارد محوري نقش
.است رويت قابل تمدنها گفتوگوي و تمدنها ستيز نظريه دو
ميكند تعيين را جهاني جامعه سرنوشت آنچه قطع طور به
دكترين اين از يكي انتخاب براي بينالمللي جامعه تلاش
با جهاني ايجاد بر كه است فرايند يك شدن جهاني.است
تاكيد ديگران فرهنگي مباني به احترام و مشترك ارزشهاي
نوع اين در محوري دكتريني تمدنها گفتوگوي و دارد
.است برداشت
يونسيان مجيد
:پانوشتها
در جهانيشدن سمتي ، محمدهادي -20/.همان -19/.همان -18
شماره چهاردهم ، خارجي ، سال سياست مجله بينالملل ، روابط
وزارت سياسي ، بينالملل مطالعات دفتر-پائيز 79 0/21 3 ،
آرنولد -نشده ، 27شهريور79 0/22 منتشر خارجه ، سخنراني
انتشارات تهران ، رضايي ، خسرو تمدن ، ترجمه و جنگ توينبي ،
.گفتمان فصلنامه -23/. ص 16 سال 3 ، فرهنگي ، علمي ،
.ص 35.زمستان 77.شماره 3
- Traceyskeltons & Timallen (Edis, Cultures &24
.)23P.G1999lobalhnge, Londons & Newyork. Routldge.
كشورهاي و جهاني اقتصاد نوين نظم بركشلي ، فريدون -25
.ص 70 قومس ، 1374 ، نشر جنوب ،
|
|