پنج شنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۳۰
ايرانشهر
Front Page

نتيجه كنفرانس محيط زيست سازمان ملل در پاريس
ده فرمان
000200.jpg
محمد محمدپور
ما پيشنهاد مي دهيم. ما پيشنهادهايي به شما مي دهيم كه بسيار ساده است، اما به سادگي آن نگاه نكنيد. به كار بستن همين پيشنهادهاي ساده يعني مشاركت، مشاركت در چه چيز؟ خب، مشاركت در خيلي چيزها. مثلاً همين محيط زيست. شما به عنوان يك شهروند تا چه اندازه در حفظ آن كوشا هستيد؟ محيط زيست برايتان اهميت دارد يا خير؟ما به شما پيشنهاد مي كنيم كه به پيشنهادهاي ما توجه كنيد. همين توجه نكردن هاست كه تهران را در رديف پاريس و نيويورك قرار مي دهد تا مثلث شهرهاي ناراحت تشكيل شود. بيخ گوش ما و شما، جايي در همين نزديكي ها شهري است كه در رديف 10 شهر مناسب و تميز جهان قرار گرفته است. اماره اي به نام دوحه، لابد آنها گوش هاي شنوايي دارند. بله، آنها پيشنهادها را مي شنوند.شروع كنيم؟ بهتر است سري به كنفرانس محيط زيست سازمان ملل در پاريس بزنيم، عصاره اش را بگيريم و بعد سربكشيم. آماده ايد؟ سه ، دو، يك...
پيشنهاد اول:  ضايعات را جدا كنيد
فرانسه در آخرين سرشماري اش متوجه شد كه 60 ميليون نفر جمعيت دارد يعني چيزي حول و حوش جمعيت كشور ما.
در اين كشور ساليانه 18 ميليون تن زباله توليد مي شود كه سهم هر شهروند يك كيلو در روز است. در فرانسه هر شهروند يك كيلو زباله روزانه اش را داخل سه ظرف پلاستيك رنگارنگ، بزرگ و كوچك مي ريزد. اين زباله ها به گوشه اي امن در خارج از شهر حمل مي شود و آنجاست كه كار جداسازي زباله ها آغاز مي شود. كاغد و روزنامه يك طرف،  شيشه يا پلاستيك طرف ديگر،  قطعات وسايل برقي را بگذار آن گوشه، تشك خواب و قطعات چوبي را بگذار اين طرف و....
در آينده اي نزديك جلوي درب هر خانه و آپارتمان سطل هاي ديگري نيز اضافه خواهد شد. شهروندان عزيز خود زحمت جداكردن زباله ها را خواهند كشيد و داخل اين سطل ها قرار خواهند داد. تنها يك عمل مي ماند: انتقال به كارخانه و بازيافت آنها. بسياري از شهروندان از هم اكنون در حال تمرين هستند.
پيشنهاد دوم: ضايعات را بسته بندي كنيد
يك دايره بزرگ روي بسته بندي هاي سبزرنگ در فرانسه يعني اينكه توليدكنندگان محصولات مختلف بخشي از درآمد خود را به شركت هاي بسته بندي بهداشتي مخصوص ضايعات، اختصاص داده اند. در نتيجه قيمت اوليه محصولات بسته بندي مخصوص محيط زيست، ارزان بوده تا به راحتي خريداري شوند و مورد استفاده قرار گيرند. فكر خوبي است اما فعلاً در اينجا لزومي براي اجراي آن احساس نمي شود! خودتان دست به كار شويد و خدمتي به محيط زيست كنيد: ضايعات را بسته بندي كرده و علامت دايره را روي آن قرار دهيد!
پيشنهاد سوم: در مصرف آب صرفه جويي كنيد
اگر واشرها را تعويض يا تعمير كنيد حدود 20 درصد در مصرف ساليانه آب صرفه جويي كرده ايد. اگر سيستم ريزش آب مداوم را با سيستم دكمه اي عوض كنيد، قدم بزرگي برداشته ايد. اگر با فشار پمپ و يا دستگاه هاي توليدكننده كف،  همراه با مخلوط حباب هوا و آب دوش بگيريد، قدم بزرگتري برداشته ايد.
به فرانسه برويم: هر ساله حدود 5 ميليون آزمايش روي آب آشاميدني صورت مي گيرد، آنهم با دقتي يك ميلياردم گرم به خصوص براي تشخيص ماده سمي خطرناكي به نام نيترات.آبهاي زيرزميني يا رودخانه اي چه تصفيه شده و چه طبيعي تحت كنترل شديد وزارت محيط زيست و شهرداري ها قرار دارد. با اين حال در آب طبيعي و حتي تصفيه شده فرانسه ماده معدني فسفرداري به نام «فلوئوروآپانيت» موجود است، يك ماده خواب آور كه رسوباتي در مفاصل مختلف بدن و كليه ها توليد مي كند. مشكل فقط اين نيست: درجه سنگيني (درجه هيدروتريك) آبهاي آشاميدني در فرانسه بيشتر از 30 است كه براي ضدعفوني و سبك كردن آنها بايد هزينه زيادي متقبل شد. در ايران و به خصوص در تهران، ما بسيار خوش شانس هستيم كه ازنظر تركيبات و مزه بهترين آب آشاميدني جهان را در اختيار داريم. آبي با درجه هيدروتريك 10 الي 12 كه فقط بايد آنرا ضدعفوني كرد. حيف نيست اين آب، هدر رود؟
پيشنهاد چهارم: از ايجاد سروصدا و هياهو بپرهيزيد
ابتدا سپري بسازيد: محل مسكوني خود را عايق و ايزوله كنيد و ايزولاسيون هاي پلي استرن را از ضخامت 7 به ضخامت 10 سانتيمتر تغيير دهيد. اين سپر شما را در مقابل نفوذ سرما و گرما، رطوبت و بالاخره سروصدا محافظت خواهد كرد. حالا به پيشنهادها عمل كنيد؛ بوق نزنيد، صداي راديو يا تلويزيون را بلند نكنيد و لوله اگزوز اتومبيل خود را تعمير كنيد! سلسله اعصاب بسيار بسيار حساس است و نبايد ضربه اي ببيند. آمار مي گويد عايق كاري با ايزولاسيون آكوستيك در ساختمان هاي نوساز از 7 درصد به 12 درصد افزايش يافته، يعني به پيشنهادها عمل نمي شود!
پيشنهاد پنجم: انرژي را هدر ندهيد
جلوگيري از مصرف بي رويه انرژي اولويت دست چندم دولت هاست. طبيعي است، قيمت نفت و فرآورده هاي آن بالا نيست و صرفه جويي اهميت خود را از دست داده است. به جاي بازكردن در و پنجره ها، گرماي منزل را كاهش دهيد، - اگر گرمتان شده - و به جاي افزايش بيش از حد گرماي منزل، بلوزي به تن كنيد، - اگر سردتان شده- انرژي را از پنجره به بيرون پرت نكنيد. آمار وزارتخانه هاي علوم صنعتي و انرژي اغلب كشورها نشان مي دهد كه توجه مردم در مصرف انرژي به حداقل رسيده و اين نگران كننده است.
پيشنهاد ششم: از پاك كننده ها زياد استفاده نكنيد
جست وجو و بحث كماكان ادامه دارد: كارخانه ها فرمول هاي مخصوص پاك كننده را مخفي مي كنند و محققين سعي در شناسايي آن دارند. كارخانه ها درباره مواد جانشيني تركيبات فسفردار اطلاعاتي نمي دهند اما در انتخاب پاك كننده هاي فسفردار يا بدون فسفات عقايد مختلفي وجود دارد.بدون شك پاك كننده هاي تركيبات فسفردار، جلبك ها را قطعه قطعه مي كنند و مانع افزايش سبزينه گياهان و جانوران آبزي مي شوند. اين آب است كه مي شويد و پاك مي كند. يك كار ساده انجام دهيد: ابتدا لباسهايتان را در آب خيس نماييد و بعد پاك كننده به آن بيفزاييد، آن هم به ميزان كم.
پيشنهاد هفتم: اتومبيل ها را پشت چراغ  خاموش كنيد
در برخي كشورها خاموش كردن اتومبيل پشت چراغ قرمز و راه بندان ها اجباري شده است. در تهران به اين صورت نيست، اما مي توانيد داوطبانه اين كار را انجام دهيد. اتومبيل خود را به موقع تعمير كنيد و اگر خود تعميركار آن هستيد روغن استفاده شده، قطعات تعويضي، لاستيك كهنه، باطري هاي مستعمل، لوله و منبع اگزوز شكسته را در كوچه و خيابان ها رها نكنيد. آنها را به محل هاي مخصوصي ببريد يا به نزديكترين گاراژ اتومبيل تحويل دهيد. اخيراً برخي كارخانجات لاستيك سازي و توليدكنندگان قطعات مختلف اتومبيل، لاستيك هاي كهنه و قطعات مستعملي را با اطلاع قبلي جمع آوري مي كنند. مي توانيد همه چيز را به آنها تحويل دهيد.
پيشنهاد هشتم: از كودهاي طبيعي استفاده كنيد
چرا كود شيميايي؟ اين طبيعي است كه بخواهيد سبزيجات، درختان، باغچه يا گل و گياه داشته باشيد و طبعاً بي صبر هستيد كه آنها هرچه سريعتر رشد كنند. اما مي توانيد از كودهاي طبيعي استفاده كنيد. پهن و جلبك كودهاي مناسبي هستند. براي دفع آفات هم مي شود از طبيعت بهره برد. كفشدوزك هاي پرورشي و تربيت شده، شپشك ها را از بين مي برند. خاكستر چوب در اطراف كاهو از حمله حلزون هاي بدون صدف جلوگيري مي كند. حتي المقدور از مواد شيميايي استفاده نكنيد.
پيشنهاد نهم: داروها را دور نريزيد
جعبه دارويي خود را باز مي كنيد چندي پيش كسالت داشته ايد، داروهايي مانده كه هنوز به تاريخ انقضا خود نرسيده اند.بيشتر دقيق مي شويد، داروهايي هم هستند كه به درد نمي خورند و از تاريخ اعتبار ساقط شده اند. طبعاً اولين كاري كه خواهيد كرد اين است كه داروهاي به درد نخور را به سطل آشغال بريزيد. يك لحظه...خب، داروخانه ها اين داروها را تحويل مي گيرند، در شهرهاي بزرگ موسسات خيريه، پزشكان و داروسازان بدون مرز نيز هستند كه مي توانيد داروهاي استعمال نشده را به آنها بدهيد. حالا وقتي جعبه دارويي خود را مي گشاييد، كمي مكث كنيد. چرا بايد آنها را دور برزيد؟
پيشنهاد دهم: در سياحت ملاحظه كنيد!
به تفريح برويد، سياحت كنيد اما با محيط زيست هم مدارا كنيد. ته مانده غذاها را در طبيعت نريزيد. به كاغذها و پاكت ها سروساماني بدهيد. وسايل و اثاثيه مستعمل اگر در محيط هاي توريستي جابمانند، دردسرساز مي شوند. فقط كمي ملاحظه كنيد عزيزان! ملاحظه محيطي كه در آن زندگي مي كنيد:  محيط زيست!

كورس سرعت در شب  هاي جردن
مهرداد مشايخي 
در اين چند شب كه براي تهيه گزارش به خيابان آفريقا (جردن) رفتم به شيوه هاي مختلفي براي ارتباط برقرار كردن با آنها متوسل شدم. شب اول تلاش من به تنهايي كاملا به شكست منجر شد. ظاهر تقريبا موجه من با آن شلوار پارچه اي ساده و كاپشن خاكستري و موهايي كه شبيه هيچ كدام از مدل هاي روز آراسته نشده بود و حتي اثري از ژل در آن ديده نمي شد، شخصيتي را نشان مي داد كه از نظر «ماشين باز»هاي جردن نمي شد به آن اعتماد كرد، ممكن بود پليس باشم.
براي نزديك شدن به آنها ظاهرا تلاش بيشتري لازم بود. مثلا، پوشيدن تنها شلوار تنگ كتاني موجود و كفش هاي ورزشي و البته همراهي دوستي كه با كلاه لبه دار، شلوار جين و كاپشن گران قيمتش ظاهري قابل اعتمادتر داشت.

ابقه كورس اتومبيلراني در جردن به سال ها قبل بر مي گردد، حتي به اواسط دهه شصت. سال هايي كه خلوتي اين خيابان رانندگان را وسوسه مي كرد تا در يك نمايش و شرط بندي پرهيجان از تقاطع ميرداماد تا 100 متر مانده به انتهاي بلوار را با چنان سرعتي برانند كه عقربه كيلومترشمار كاملا به آخر برسد و يا مسافتي تعيين شده را در مسير يكطرفه در خلاف جهت با سرعت برانند. اما جردن آن روزها حداقل از يك نظر شباهتي به جردن امروز ندارد؛ ترافيك!
در ميان اين سال ها و با شلوغ تر شدن جردن، مدتي خيابان ايران زمين شهرك قدس (غرب) شاهد كورس اتومبيل هاي مدل بالا بود اما تصادفات شديد در آن خيابان و به دنبال آن نصب سرعت گيرهاي متوالي، آرامش نسبي را به آن خيابان برگرداند.
حالا هم انتظار نداشته باشيد هر موقع شب كه به جردن رفتيد شاهد ويراژ اتومبيل ها باشيد. هر كاري وقتي دارد، تنها هنگامي متوجه حضور آنها مي شويد كه مدتي به دقت خيابان را زير نظر بگيريد و البته براي اين كار بايد حتما در حد فاصل تقاطع خيابان اسفنديار و انتهاي بلوار قرار داشته باشيد. همه چيز به آرامي پيش مي رود اما ناگهان صداي كشيده شدن سريع لاستيك ها روي آسفالت و صداي مهيب اگزوزهاي تقويت شده توجه بقيه را جلب مي كند.
اتومبيل ها اكثرا مدل بالا و گرانقيمت اند. دو گلف سفيد با يك پژو 405 و دوو سيلو كورس گذاشته اند، از ترس تصادفات اتومبيل مان را در نزديك ترين كوچه پارك مي كنيم. كه همين موقع وانتي محكم به سپر عقب يك گلف سبز كه ناگهان توقف كرده است مي كوبد. راننده جوان گلف پياده مي شود و طبق معمول همه منتظر مشاجره راننده ها هستيم. اما او با خونسردي نگاه بي تفاوتي به سپر ماشين اش مي اندازد و بي خيال پشت فرمان اش بر مي گردد. دو گاز محكم و بلند كردن صداي اگزوز كافي است تا همه چيز را فراموش كند. فروشنده كيوسك روزنامه كه تعجب ما را مي بيند مي گويد كه هميشه به اين راحتي از تصادف نمي گذرند، گاهي با يك تصادف بزن بزن هاي سختي شروع مي شود، حرفش تمام نشده كه يك پژوي سفيدو يك گالانت دنبال پاترولي كه دو دختر در آن نشسته اند كورس مي گذارند.
اين جردن با خياباني كه در طول روز از آن مي گذريد زمين تا آسمان فرق مي كند. جردن اگر در روز با بوتيك ها، كافي شاپ ها، رستوران ها و فروشگاه هاي گرانقيمت اش جلب توجه مي كند، شب ها كورس ماشين هاي گرانقيمت را به خود مي بيند، شب هايي كه خبرهاي آن گاهي تبديل به ضرب المثل هم مي شود. تقريبا بيشتر راننده هاي جوان تهران اصطلاح «رفتن وسط باقالي ها»، «رفت توي باقالي» يا «مي فرستمت توي باقالي ها» را شنيده ايد. اين اصطلاح كنايه از ماجرايي دارد كه در آن، يكي از همين ماشين بازهاي جردن وقتي نتوانست اتومبيلش را كنترل كند از خيابان منحرف شد و رفت وسط بساط باقالي فروشي. از حدود سه سال پيش كه اين اتفاق حوالي خيابان ناهيد جردن افتاد ضرب المثل براي راننده هايي شد كه از مسير خارج مي شوند و تصادف مي كنند.
و اما تفريح...
از ماشين كه پياده مي شود، از همان جا براندزمان مي كند. از نگاه معنادارش حدس مي زنم كه ظاهر كاملا مسخره اي براي خودمان ساخته ايم و تلاش ما براي ساختن تيپي متفاوت نتيجه مضحكي داشته است، اما وقتي متوجه نگاهش مي شوم مي فهمم كه لبخند او به خاطر مقايسه لباس هاي ما با خودش نيست و حواس او كاملا متوجه پرايد سفيد ماست. به گلف سبزش تكيه مي دهد و با تمسخر به ماشين دوست من اشاره مي كند كه: «با دوچرخه مسابقه بدم بهتره تا با اين.» به رضا مي گويم كه ما هم قصد مسابقه نداريم و وقتي تعجب مي كند، براي اينكه چيزي گفته باشم از رانندگي اش تعريف مي كنم. همان طور كه تكيه داده لبخندي مي زند و مي گويد: «اگر دست فرمان مي خواهي بيا جاده لشگرك تا نشان ات بدهم.» ظاهرا توضيح من در مورد مسابقه واضح نبوده، سراغ تجهيزات ماشين اش مي رويم.
سيستم پخش صوت اش كامل به نظر مي رسد، مثل بيشتر ماشين هاي آماده شده براي كورس هاي جردن. آمپلي فاير، سي دي چنجر، ساب ووفر و تيوتر. براي هر كدام از اينها اصطلاح مخففي دارد: آمپ، ساب و سيس (به جاي سيستم!). صندلي راننده كوتاه و كمي خوابيده است. رينگ هاي چرخ اسپرت و شيشه هاي عقب دودي است. «تا حالا 400 تومان براي سيستم (صدا) خرج كرده ام، اما هنوز خرج دارد.» به اگزوز اشاره مي كنم، مي گويد: «تقويت شده، بعضي از ماشين هاي مدل پايين تر مثل آن بي ام و 2002 فرمانشان را هم عوض مي كنند، بعضي ها هم فنرهاي ماشين را كوتاه مي كنند.» وقتي درمورد تجهيزات ماشينش صحبت مي كند، مثل كلكسيونري مي ماند كه مجموعه مدرني را با علاقه جمع  آوري كرده و حالا با شيفتگي به بازديدكنندگان نشان مي دهد. اول برايم عجيب بود كه وسيله اي به اين گرانقيمتي تبديل به اسباب بازي شده باشد، اما كم كم از فكر آن بيرون آمدم ژست اين راننده در كنار ماشينش بيشتر مرا به ياد فيلم هاي وسترن و اسب سواراني مي انداخت كه بعد از يك مسابقه و تاخت چهار نعل افسار اسب را مي كشند و پياده مي شوند و با غرور دستي به سر و گردن اسب شان مي كشند. زندگي مدرن ابزار جديدي براي تاختن و پشت سر گذاشتن مي خواهد.
تاختني و راندني كه در آن هيچ صدايي به جز صداي اگزوز و صداي موسيقي پرهيجان به گوش ات نرسد. ديدن تصاويري كه به سرعت از مقابل ات مي گذرند، حركات ناگهاني فرمان و رهايي سريع از كمند ديگران احساسي است كه در اين بازي دست مي دهد. احساسي كه اگر اتومبيل نباشد ديگر تجربه نخواهد شد و آنگاه شايد راننده هويتي ديگر براي خود بجويد.
اتومبيل رضا به جز اينكه مظهر گريز از جامعه به مدد قدرت تحرك آن است بارزترين مورد تفاخر اجتماعي نيز هست. رضا و دوستش هر دو بچه هاي خيابان پاسداران هستند و ماشين هاي ديگر هم غالبا از ميرداماد يا شهرك قدس (غرب) مي آيند. از طرفي ارزشمندي قدرت و كيفيت هاي جذاب اتومبيل حس خودشيفتگي را به نوعي در راننده تقويت مي كند و راننده با احساس نزديكي هويت خودش با اتومبيل، احساس قدر قدرتي مي كند.
چند دقيقه نگذشته كه رضا ناگهان صداي ضبط ماشين را بلند مي كند، تازه متوجه ماجرا شده ام: پژو سفيدي آن طرف بلوار ايستاده و راننده اش صداي ضبط ماشين را به رخ ما مي كشد، اين هم يك جور مسابقه است براي وقت توقف.
پرايد سفيدي به سرعت مي گذرد و براي رضا بوق مي زند، تا چشم هم زديم اين دو هم سوار ماشين شان شدند و با سر و صدا پشت پرايد كورس گذاشتند. بي دليل نبود كه خداپرست، دبير فدراسيون اتومبيلراني مصرانه معتقد بود حتي اگر پيست را رايگان و تمام وقت در اختيار ماشين بازهاي جردن قرار دهد آنها به پيست نمي روند. آنها در فضاي شخصي پيرامون خود بي آنكه از ايجاد مزاحمت براي ديگران با موسيقي بلندشان و ويراژهايشان نگران باشند به سرعت مي رانند، ضوابط ايمني پيست را نمي پسندند و تماشاگران خياباني را به تماشاچيان پيست ترجيح مي دهند.

امروز: افزايش اشغال حجم ترافيك در هفته گذشته
اشغال 25 كيلومتر ديگر از طول خيابان ها
طي هفته گذشته با ورود شش هزار و ششصد خودرو و شش هزار موتورسيكلت جديد به عرصه خيابان هاي تهران، بيش از 25 كيلومتر ديگر از طول خيابان هاي تهران توان عبوري خود را از دست داد و به سيطره خودروهاي جديد درآمد. مبناي اين محاسبه، اشغال سه متر طول توسط هر خودرو و دو متر، توسط هر موتور سيكلت بوده است.
در حال حاضر شمار وسايل نقليه موجود در خيابان هاي تهران، حدود دو برابر ظرفيت واقعي آنها برآورد مي شود و اين در حالي است كه سرعت احداث بزرگراه هاي جديد عملا كمتر از سرعت ورود خودروهاي جديد به شهر است.

|  آرمانشهر  |   ايرانشهر  |   در شهر  |   درمانگاه  |   سفر و طبيعت  |   يك شهروند  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |