سيدابوالحسن مختاباد- هوشنگ ساماني
محمد سرير متولد ۱۰ مرداد ۱۳۲۳ تهران است. او نخستين درس هاي موسيقي را در كلاس هاي دوره آزاد هنرستان عالي موسيقي گذراند و به طور تخصصي با دو ساز ويولون و پيانو آشنا شد. استادان وي در هنرستان، زنده يادان حشمت سنجري، امانوئل مليك اصلانيان و فرزانه بودند. سرير پس از ورود به دانشگاه تهران ضمن تحصيل در رشته اقتصاد اين دانشگاه از محضر استادان موسيقي آنجا چون كريستين داويد و هرمز فرهت بهره برد. وي پس از طي دوره ليسانس موفق شد مدرك فوق ليسانس علوم سياسي را هم از همين دانشگاه اخذ كند. سرير براي ادامه تحصيل به اتريش رفت و درجه دكتراي اقتصاد را نيز از دانشگاه وين دريافت كرد. وي در كنار تحصيل دانشگاهي، به فراگيري آهنگسازي در آكادمي موسيقي هنرهاي زيباي وين سرگرم شد.
آشنايي دكتر سرير با موسيقي اصيل ايراني به تلمذ هفت ساله اش نزد مرحوم محمود تاجبخش باز مي گردد. اين دوره از ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ به طول انجاميد. نخستين اثر وي پس از انقلاب در سال ۶۷ با نام «هر كه دلارام» با صداي سيد جمال الدين منبري منتشر شد. او براي تعدادي فيلم و سريال در پيش و پس از انقلاب آهنگسازي كرده است كه از جمله آنها
*آقاي دكتر! براي شروع بحث، ابتدا بفرماييد آيا ما مي توانيم به يك جمع بندي برسيم كه موسيقي خاص جوان داريم يا موسيقي خاص ميانسال؟ و آيا اصولاً چنين چيزي قابل طرح و اثبات است؟
- اگر بخواهم يك جواب خيلي كوتاه بدهم، مي گويم خير، از نظر علمي چنين چيزي نيست، زيرا جواني فقط تعريف سني ندارد. جواني در حقيقت يك نوع تفكر و توانايي در خلق و ابداع چيزي است. ما پيكاسو را داريم كه در هشتاد سالگي هم خلاقيت هاي خود را داشت و نه تنها از نظر فكري، بلكه حتي ظهورش از نظر فيزيكي هم در جامعه به صورت يك جوان بود.
بنابراين چون جوان بودن يك نوع تعريف فيزيكي خاص ندارد، بويژه در علم و هنر. طبيعي است كه ما در اين زمينه هيچ طبقه بندي سني را به لحاظ علمي نپذيريم. اما يك اصلي وجود دارد و آن تحرك پذيري بيشتر در ميان نسل جوان است و دور بودن از يك نوع خردي كه در طول ايام جمع مي شود و در انسان تبلور پيدا مي كند كه اين هم امر ناپسندي نيست. بنابراين طبيعي است كه آن نوع موسيقي اي كه تحرك و ريتم گرم تري را در خود دارد، غالباً در ميان نسل جوان اقبال بيشتري داشته باشد. اين مي تواند يك نوع نشانه به حساب آيد، ولي در كل گرايش جوان ها را هم مي توانيم به نوعي طبقه بندي كنيم.
من معتقد نيستم كه جوان حتماً بايد بنشيند و موسيقي رديفي را كار كند تا آن حالت عرفاني به او دست بدهد. اين طبيعي هم نيست. اگر جواني چنين احساسي داشته باشد، بايد در پي نوعي افسردگي در او بود. اما هستند جوان هايي كه در پاره اي از اوقات، خودشان به يك نوع تفكر و مكاشفه مي نشينند. انسان هايي هستند كه مطالعات عميقي دارند و در عين حال زمان هاي خاص خودشان را هم دارند. همچنانكه موسيقي پر تحرك هم از جايگاه علمي خاصي بهره مي برد، چنان كه ما در همين جشنواره به آن، عنوان موسيقي علمي روز داديم. نه اين كه ساير موسيقي ها مثل دستگاهي و كلاسيك و غيره علمي نيستند،نه.
* خود شما چه تعريفي از يك مفهوم علمي داريد؟
وقتي يك پديده داراي نسبت هاي منظم بين اجزايش باشد، علمي خوانده مي شود. همين گونه موسيقي است كه مبنا و پايه هاي نسبتي و علمي در آن مستتر است. منتها شكل ظهور آن، به گونه اي است كه افراد ميانسال و بزرگسال ممكن است چندان اقبالي به آن نداشته باشند، يا در طولاني مدت نتوانند آن را تحمل كنند.
* آيا مي توانيم بگوييم هر چه دانش انسان بالا برود، كه اين خود مستلزم زمان و گذران عمر است، ريتم زندگي كندتر مي شود و در نتيجه موسيقي كندتري را مي طلبد؟
- بخش اصلي اين موضوع به دانش روانشناسي مربوط مي شود و من در آن حيطه تخصصي ندارم. ولي گمان نمي كنم ريتم زندگي به آن شكلي كه الان ما مي خواهيم تعريف بكنيم، در افراد بزرگسال كم بشود، بلكه ريتم فيزيكي شايد چنين حالتي پيدا بكند.
* نه! منظور سرعت درك و فهميدن است. براي مثال ما در عرف خودمان داريم كه اغلب جوان ها دنبال چيزهاي ساده تري هستند. يعني مي خواهند چيزي را كه مي شنوند و يا مي بينند سريعتر بفهمند. آيا در موسيقي هم مي توانيم همين رويه را دنبال كنيم كه ريتم مورد نظر جوانان، برايشان قابل هضم تر است و به عبارتي نياز به دانش و مطالعه گسترده و پيش زمينه آنچناني ندارد؟
- بله. ولي البته اين فقط مختص ريتم نيست. خود موسيقي و شعر نيز مي توانند اين گونه باشند. طبيعي است وقتي آدم به سن بالاتر مي رسد، يك مقدار در شنيدن موسيقي، محافظه كارتر مي شود. يك مقدار تحليلي تر به هر چيزي نگاه مي كند و بلندمدت تر به آن فكر مي كند. اما جوان مي خواهد زود جذب كند و همان بار اول، آن را بفهمد و حتي به دفعه دوم نرسد. چرا كه سرعت و ضرباهنگ زندگي از نظر فيزيكي در جوان بيشتر است. البته زندگي هاي عمومي هم پرتحرك تر شده اند، به خصوص غربي ها كه الان يكي از معضلات زندگي شان است و با پايه هاي فكري شان هم تطابق ندارد. در واقع يكي از عارضه هاي زندگي غربي، تحميل همين ريتم پرتحرك به همه زندگي هاست. همه بايد بدوند و طبعاً اين با ذات تفكر آنها نمي خواند. آنها مي خواهند براي كاري فكر بكنند ولي زمان ندارند. حتي براي غذايي كه مي خواهند بخورند، مي خواهند روي آن يك تعقلي داشته باشند، ولي براي آن هم وقت ندارند. بايد هر چه هست، بخورند.
آنچه كه علم را در دهه هاي گذشته و الان پيش مي برد، تعقل و مكاشفه در امور بوده و هست كه اين فرصت را مي دهد. الان فعاليت هاي علمي و پژوهشي در دنيا خيلي محدود شده اند، چه در دانشگاهها و چه در سطوح مختلف. به رغم سرمايه گذاري هاي زيادي كه مي شود، افراد به فكر كردن تن نمي دهند. چون زندگي آنها را به سوي تحرك و تحول فوري مي كشد و طبعاً اين كار خواسته آن نوع شغل نيست. شما ممكن است در يك فرمول كوچك پنج سال فكر بكنيد. نهايتاً بازده شما يك خط خواهد بود و اين خيلي سخت است. دنبال كردن چنين كارهايي، انگيزه هاي بزرگ مي خواهد. بنابراين ضرباهنگ تحرك بر همه چيز زندگي انسان امروز تحميل مي شود و روشن است كه يكي از بخش هاي كار مكاشفه، همين بخش هنر و معنويت است كه مقداري دور مي شود. همه موسيقي هاي امروز دنيا، نزديك به نود و نه درصدشان، كارهاي سريع و كم مايه هستند و الان مي بينيم كه سالن هاي موسيقي كلاسيك در تمامي دنيا خالي است.
|
|
* اجازه دهيد از بحثهاي نسبتاً نظري به سراغ جشنواره موسيقي جوان امروز برويم. لطفاً در مورد گروه هاي شركت كننده در پنجمين جشنواره و اين كه از نظر جنس موسيقي به چند دسته تقسيم مي شوند، توضيح دهيد.
- در ابتداي جشنواره ما بحثي كرديم كه آيا همين تكنوازي و نوعي كه تاكنون وجود داشته است را، امسال هم داشته باشيم يا نه. نتيجه بحث ها، اين بود كه تحولي در پنجمين جشنواره صورت بگيرد. ضمن اين كه آمارهاي چند سال اخير نشان مي داد كه برخي از افراد در سنين مختلف تكرار شده بودند. در گذشته تقسيم بندي سني به صورت ۱۲ تا ۱۴، ۱۴ تا ۱۶، ۱۶ تا ۱۸ و... بود كه افرادي ابتدا در يك گروه سني، اول مي شدند و سال هاي بعد باز هم اول مي شدند، با اين تفاوت كه به يك گروه سني، بالاتر آمده بودند. در حقيقت آدم هاي جديدي وارد نشده بودند، يا اينها توانسته بودند خودشان را در همان سطح نگه دارند و يك نوع دور تسلسلي به وجود آمده بود كه شايد خيلي جالب و مشوق جوان ها نبود. ضمن اينكه ما در هفت هشت سال اخير، شاهد اين بوده ايم كه به علت شرايط اجتماعي پيش آمده ، كارهاي گروهي خيلي زياد شده است و علائق جوانها به كار گروهي افزايش يافته است. كار گروهي دو وجه مهم دارد. يكي ايجاد حس تعاون و همكاري بيشتر بين جوانهاست كه چند نفر دور هم جمع بشوند و در يك امر هنري با همديگر، همكاري كنند. دوم اين كه اصولاً كار فني تر است و به يك بلوغ فكري و دانش فني بيشتري احتياج دارد. ضمن اين كه از نظر عامه و از نظر ايجاد برنامه و آن استقبالي كه از طرف مقابل هم مي شود، يك تشويق ديگري براي جوانان صورت مي گيرد. در صورتي كه يك نفر تكنواز كار آن چناني نمي تواند ارائه دهد و تشويق كار گروهي را هم در پي ندارد.
* به عبارتي با دنياي مدرن هم، سنخيت بيشتري دارند. يعني كساني كه در يك كار جمعي شركت مي كنند، به اصطلاح اجتماعي ترند؟
- بله، خود جامعه گرايي و اين نوع تفكر هم بهتر است كه به هر حال ما در اين زمينه ضعف و به اصطلاح سابقه كمتري داريم. البته در ابتداي امر تصور عام بر اين بود كه ما شايد خيلي اقبالي نسبت به اين قضيه نداشته باشيم ولي با كمال تعجب ديديم نزديك به يكصد گروه از سراسر كشور، شركت كردند. ما هم در سه بخش كلي آنها را دسته بندي كرديم. نخست بخش موسيقي جهاني كه به هر حال در همه كشورها، اين نوع موسيقي شناخته شده است. دوم موسيقي رديفي يا سنتي يا دستگاهي كه حالا روي اين عناوين هم بحث وجود دارد- شايد در آينده بتوانيم آن را در خانه موسيقي مطرح و به فرجامي برسانيم- و سومي را هم موسيقي علمي روز نامگذاري كرديم. كلمه علمي را براي اين گذاشتيم كه شرط شركت در جشنواره، ارسال همه آثار و رپرتوار اجرايي همراه با نت مربوطه بود. يعني پارتيتور هر قطعه اي را علاوه بر نمونه صوتي آن نيز بايد بفرستند. بنابراين كار براساس اصول صورت گرفت. بويژه براي موسيقي روز كه در حال حاضر تحت عنوان موسيقي پاپ مطرح شده كه البته اين كلمه پاپ مقداري بدنام شده است. براي همين ما عنوان پاپ را به اين گروه از شركت كنندگان جشنواره اطلاق نكرديم، زيرا تصور عمومي و غالب از اين واژه، يك موسيقي نازل را تداعي مي كند. در حالي كه در همه نوع موسيقي، خوب و بد وجود دارد، حتي كلاسيك و سنتي. منتها ما هميشه آن گونه هاي بد را مد نظر قرار داده ايم، چون شناختي نداشتيم.
از جمله دلايلي كه من مي خواستم اين موسيقي روز در جشنواره حضور داشته باشد، يكي اين بود كه اين نوع موسيقي مورد اقبال جوانهاست. ما نمي توانيم از واقعيتهاي موجود و آنچه كه جوانها به آن علاقه مندند، بي تفاوت بگذريم و چشم هايمان را روي هم بگذاريم و بگوييم كه اصلاً چنين چيزي نيست.
* آن اختلافي هم كه بين جنابعالي و دو تن از اعضاي خانه موسيقي بر سر چگونگي برگزاري جشنواره پيش آمد، از همين جا نشأت مي گرفت؟
- نه، اختلاف بر سر گروه نوازي و تكنوازي بود. آنها مي گفتند ذات موسيقي ايراني براساس تكنوازي و بداهه نوازي استوار است و مخالف گروه نوازي شدن جشنواره بودند. در حالي كه ما همان را هم در نظر گرفتيم. يعني در فرم ارزيابي گروه ها، بندهاي مختلفي آورده ايم كه هر يك نمره مخصوص به خود را دارد، مثل تكنوازي، بداهه نوازي و غيره. كسي كه همراه با گروه مي نوازد، ممكن است در بخش هايي تكنوازي و بداهه نوازي هم بكند و نمره اين بخش البته محفوظ است. آن سوءتفاهم نيز در اثر بي اطلاعي از نحوه تنظيم فرم هاي ارزيابي بود و خوشبختانه الان اين دو تن در هيأت داوري حضور دارند. در واقع از نوع تقسيم بندي امتيازها خبر نداشتند و تصورشان بر اين بود كه ما بخش تكنوازي را لحاظ نكرده ايم.
من اعتقاد دارم بايد يك مقداري خط هاي خوب را به جامعه نشان دهيم و توقع اين را نداشته باشيم كه نازل بودن اين موسيقي به ظاهر بد- حالا ممكن است از نظر ما بد باشد كه همين نظر هم ممكن است درست نباشد- را به ديگري القا بكنيم. آن هم در شرايطي كه هيچ نوع متر و معياري نيست. بنابراين خيلي خوب است، ما به جوانها ميدان بدهيم تا هنرشان را عرضه كنند و بعد براي مثال بگوييم اين موسيقي خوب است. شايد نتوانيم بگوييم خيلي عالي است، ولي حداقل نشان مي دهيم كه اين خط خوب و مورد قبول است و جوانان هم آن را دوست دارند، از طرفي پايه هاي علمي دارد. ما به اين نتيجه رسيديم كه موسيقي روز يا پاپ، خيلي شركت كننده خواهد داشت. آمديم و يك سري محدوديت هايي را اعمال كرديم. براي نمونه گفتيم همه آثار بدون كلام و آواز باشد.
* فقط موسيقي پاپ بدون آواز باشد؟
- نه ، هيچ كدام. همه گروهها را ملزم كرديم كار گروهي بدون آواز ارائه دهند.
* چرا؟
- براي اين كه در اين نوع موسيقي، آواز، خود موسيقي را تحت الشعاع قرار مي دهد و موسيقي در حقيقت يك آكومپانيمان يا همراه كننده صرف به حساب مي آيد. در عين حال ما مي خواستيم ببينيم كه همنوازي چيست؟ در يك كار گروهي، نوازندگان چگونه با هم كار مي كنند؟ چه رپرتواري را عرضه مي كنند؟ چقدر در كارشان توانايي دارند و چقدر با هم كار كرده اند؟ در حالي كه وقتي آواز باشد، همنوازي به چشم نمي آيد.
* حتي گروه كر هم نخواستيد باشد؟
- نه، هيچ نوع آوازي را شركت نداديم.
* به نظر شما آيا اين ذهنيت ايجاد نمي شود كه حركت مذكور به نوعي مخالفت با آواز است؟ با توجه به اين كه خود شما آهنگساز هستيد و همانطور كه مي دانيد بسياري از آهنگسازان و نوازندگان در چند سال اخير مي گفتند كه از آواز به مثابه يك ساز بهره مي برند؟
- نه، براي اين كه يك برنامه يا يك جشنواره خط مشي تعيين نمي كند. ما حتي گفتيم مي توانيم يك جشنواره جداگانه اي براي موسيقي آوازي بگذاريم. كارهاي كرال و كارهاي تك خواني خودشان فصل مهمي در موسيقي و به خصوص موسيقي ما هستند كه شعر و كلام و آواز در آن جايگاه خيلي مهمي دارد. اما اينجا براي اين كه خلط مبحث نشود و بتوانيم كيفيت كار گروه نوازي را خوب تشخيص دهيم، آواز را حذف كرديم. وقتي در كار گروه نوازي آواز باشد، معمولاً هشتاد درصد فضاي كار در اختيار آواز خوان قرار مي گيرد و به درستي نمي توان كار گروه نوازي را ارزيابي كرد.
* اين ايراد شما در خصوص تك خواني و بويژه در موسيقي پاپ كاملاً صدق مي كند. اما در خصوص موسيقي كرال مقداري بحث متفاوت مي شود. يعني بعد كار فني تر و اجراي آن هم مهارت بيشتري از نظر كار جمعي نياز دارد.
- درست است، ولي هدف ما اين بود كه يك نوع همگوني در كار ايجاد شود. ما نمي خواستيم يك حركت توهين آميزي نسبت به آن نوع موسيقي بشود. آن هم براي خودش جايگاه خوبي دارد و موسيقي آوازي پاپ هم نمونه هاي خوبي تاكنون داشته است. منتها ما اگر مي خواستيم بگوييم اين نوع آواز باشد و آن نوع فعلاً نباشد، به هر حال يك نوع تبعيضي ايجاد مي شد. بنابراين فكر كرديم چنين كاري را در يك مرحله ديگري انجام دهيم.
من نكته اي را اينجا اضافه كنم كه متأسفانه چنين تفكري در جامعه مان وجود دارد كه مي خواهند همه كارها را در يك مرحله به انجام برسانند. در مورد موسيقي و هم اين طور مسائلي كه در مملكت هست، راه حل هاي مختلفي دارد كه بايد جدا جدا انجام بشود.
* اين كار را آقاي درويش در جشنواره موسيقي نواحي كردند كه هر سال به يك رده از سازها پرداخته شود.
- بله، ما هم همين كار را كرديم و گفتيم اگر در يك زمينه متمركز شويم، بهتر مي توان به نتايج مورد نظر رسيد. براي مثال سال بعد فقط سازهاي سنتي را به رقابت دعوت مي كنيم. البته اين رويه مشكلاتي هم دارد چون نسل جوان به هر حال از يك سني عبور مي كند و ممكن است در آن زمان مهارت و آمادگي لازم را نداشته باشد. البته اين موضوع بايد بعداً بيشتر مورد بررسي قرار گيرد. به هر حال امسال در گروه نوازي، همه نوازنده ها حضور دارند، همه سازها. يعني ما هيچ سازي را كنار نگذاشتيم.
* الان جوانان فعال در حوزه موسيقي نواحي، عملاً در جشنواره اختصاصي اين نوع موسيقي رقابت مي كنند. آيا فكر نمي كنيد غيبت آنها در جشنواره منسوب به جوان يك نقيصه باشد؟
- ما قرار بر اين گذاشتيم كه در سالهاي آينده؛ موسيقي نواحي هم در اين جشنواره وارد بشود. امسال براي اين كه اين نقيصه را برطرف كنيم، از نفرات اول گروه هاي موسيقي نواحي دعوت كرديم كه در اختتاميه جشنواره جوان شركت بكنند و بنابراين آنها نيز در اين جشنواره هستند.