پنج شنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۲
شماره ۳۲۴۳- Dec,4, 2003
هنر
Front Page

نگاه امروز
پذيرش يك واقعيت
الف - نجوا
a-najva@yahoo.com
اول:قراردادن گروههاي موسيقي پاپ، كه در جشنواره موسيقي جوان امسال به نام موسيقي روزحضور پيدا كرده اند، چشم گشودن به واقعيتها و توجه به همان اصل معروف (نتيجه «است» «بايد» نيست) است.
در چند سال گذشته متوليان موسيقي مقاومتي منفعلانه در برابر گروههاي موسيقي پاپ به خرج دادند؛ اگر بخشي از اين مقاومت به كارشناسان و استادان موسيقي سنتي باز مي گشت كه حضور رقيب را بر نمي تابيدند، بخش ديگر به هراس از لغتي به نام «ابتذال» راجع بود كه در طول تاريخ موسيقي ايران، همه گاه و همانند بختكي همراه موسيقي پاپ بوده و البته خواهد بود. در حالي كه هنوز هيچ تعريفي از ابتذال در موسيقي، و نه در شعر، به دست داده نشده است و به قول آن استاد موسيقي تا ابدالآباد هم چنين تعريفي نخواهد رست، چرا كه آن چيزي كه مبتذل است؛ كلام است و نه موسيقي كه همه گاه خويش را بر موسيقي بار كرده است.
دوم : اين جبر تاريخ است كه واقعيتها را به آنهايي كه خوش ندارند، مي قبولاند. سر برآوردن صدها گروه كوچك و بزرگ پاپ، كه حتي در يك حركت، مسابقه اي اينترنتي دادند و حضور خود را به هر نحوي بود، اعلام كردند، گوشه اي از اين واقعيت گريزناپذير بود.
البته تا همين جا هم كه گروهي از اهل موسيقي و مسئولان مركز موسيقي به اين جمع بندي رسيدند كه بايد براي اين مهمان نورسيده هم فضايي و مكاني اختصاص دهند، بايد حركتشان را ستود. از اينجا به بعد است كه برنامه ريزي براي هدايت خيل عظيم علاقه مندان موسيقي پاپ و نوازندگان و خوانندگان آن آغاز مي شود. مركز موسيقي و خانه موسيقي، كه جمعي از چهره هاي شاخص آن در جمع هيأت داوران حضور دارند، مي توانند با كمك چهره هاي علمي و جوان موسيقي پاپ، فضايي تازه و مناسب را براي ارتقاي كيفي اين گونه موسيقايي و خط دهي درست به جوانان علاقه مند ايجاد كنند. البته اگر اين جشنواره پايان كار نباشد و جوانان تا سال آينده و جشنواره بعدي به حال خود رها نشوند.

گفت وگو با دكترمحمد سرير آهنگساز
ضربآهنگ تحرك

سيدابوالحسن مختاباد- هوشنگ ساماني
001926.jpg

محمد سرير متولد ۱۰ مرداد ۱۳۲۳ تهران است. او نخستين درس هاي موسيقي را در كلاس هاي دوره آزاد هنرستان عالي موسيقي گذراند و به طور تخصصي با دو ساز ويولون و پيانو آشنا شد. استادان وي در هنرستان، زنده يادان حشمت سنجري، امانوئل مليك اصلانيان و فرزانه بودند. سرير پس از ورود به دانشگاه تهران ضمن تحصيل در رشته اقتصاد اين دانشگاه از محضر استادان موسيقي آنجا چون كريستين داويد و هرمز فرهت بهره برد. وي پس از طي دوره ليسانس موفق شد مدرك فوق ليسانس علوم سياسي را هم از همين دانشگاه اخذ كند. سرير براي ادامه تحصيل به اتريش رفت و درجه دكتراي اقتصاد را نيز از دانشگاه وين دريافت كرد. وي در كنار تحصيل دانشگاهي، به فراگيري آهنگسازي در آكادمي موسيقي هنرهاي زيباي وين سرگرم شد.
آشنايي دكتر سرير با موسيقي اصيل ايراني به تلمذ هفت ساله اش نزد مرحوم محمود تاجبخش باز مي گردد. اين دوره از ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ به طول انجاميد. نخستين اثر وي پس از انقلاب در سال ۶۷ با نام «هر كه دلارام» با صداي سيد جمال الدين منبري منتشر شد. او براي تعدادي فيلم و سريال در پيش و پس از انقلاب آهنگسازي كرده است كه از جمله آنها
*آقاي دكتر! براي شروع بحث، ابتدا بفرماييد آيا ما مي توانيم به يك جمع بندي برسيم كه موسيقي خاص جوان داريم يا موسيقي خاص ميانسال؟ و آيا اصولاً چنين چيزي قابل طرح و اثبات است؟
- اگر بخواهم يك جواب خيلي كوتاه بدهم، مي گويم خير، از نظر علمي چنين چيزي نيست، زيرا جواني فقط تعريف سني ندارد. جواني در حقيقت يك نوع تفكر و توانايي در خلق و ابداع چيزي است. ما پيكاسو را داريم كه در هشتاد سالگي هم خلاقيت هاي خود را داشت و نه تنها از نظر فكري، بلكه حتي ظهورش از نظر فيزيكي هم در جامعه به صورت يك جوان بود.
بنابراين چون جوان بودن يك نوع تعريف فيزيكي خاص ندارد، بويژه در علم و هنر. طبيعي است كه ما در اين زمينه هيچ طبقه بندي سني را به لحاظ علمي نپذيريم. اما يك اصلي وجود دارد و آن تحرك پذيري بيشتر در ميان نسل جوان است و دور بودن از يك نوع خردي كه در طول ايام جمع مي شود و در انسان تبلور پيدا مي كند كه اين هم امر ناپسندي نيست. بنابراين طبيعي است كه آن نوع موسيقي اي كه تحرك و ريتم گرم تري را در خود دارد، غالباً در ميان نسل جوان اقبال بيشتري داشته باشد. اين مي تواند يك نوع نشانه به حساب آيد، ولي در كل گرايش جوان ها را هم مي توانيم به نوعي طبقه بندي كنيم.
من معتقد نيستم كه جوان حتماً بايد بنشيند و موسيقي رديفي را كار كند تا  آن حالت عرفاني به او دست بدهد. اين طبيعي هم نيست. اگر جواني چنين احساسي داشته باشد، بايد در پي نوعي افسردگي در او بود. اما هستند جوان هايي كه در پاره اي از اوقات، خودشان به يك نوع تفكر و مكاشفه مي نشينند.  انسان هايي هستند كه مطالعات عميقي دارند و در عين حال زمان هاي خاص خودشان را هم دارند. همچنانكه موسيقي پر تحرك هم از جايگاه علمي خاصي بهره  مي برد، چنان كه ما در همين جشنواره به آن، عنوان موسيقي علمي روز داديم. نه اين كه ساير موسيقي ها مثل دستگاهي و كلاسيك و غيره علمي نيستند،نه.
* خود شما چه تعريفي از يك مفهوم علمي داريد؟
وقتي يك پديده داراي نسبت هاي منظم بين اجزايش باشد، علمي خوانده مي شود. همين گونه موسيقي است كه مبنا و پايه هاي نسبتي و علمي در آن مستتر است. منتها شكل ظهور آن، به گونه اي است كه افراد ميانسال و بزرگسال ممكن است چندان اقبالي به آن نداشته باشند، يا در طولاني مدت نتوانند آن را تحمل كنند.
* آيا مي توانيم بگوييم هر چه دانش انسان بالا برود، كه اين خود مستلزم زمان و گذران عمر است، ريتم زندگي كندتر مي شود و در نتيجه موسيقي كندتري را مي طلبد؟
- بخش اصلي اين موضوع به دانش روانشناسي مربوط مي شود و من در آن حيطه تخصصي ندارم. ولي گمان نمي كنم ريتم زندگي به آن شكلي كه الان ما مي خواهيم تعريف بكنيم، در افراد بزرگسال كم بشود، بلكه ريتم فيزيكي شايد چنين حالتي پيدا بكند.
* نه! منظور سرعت درك و فهميدن است. براي مثال ما در عرف خودمان داريم كه اغلب جوان ها دنبال چيزهاي ساده تري هستند. يعني مي خواهند چيزي را كه مي شنوند و يا مي بينند سريعتر بفهمند. آيا در موسيقي هم مي توانيم همين رويه را دنبال كنيم كه ريتم مورد نظر جوانان، برايشان قابل هضم تر است و به عبارتي نياز به دانش و مطالعه گسترده و پيش زمينه آنچناني ندارد؟
- بله. ولي البته اين فقط مختص ريتم نيست. خود موسيقي و شعر نيز مي توانند اين گونه باشند. طبيعي است وقتي آدم به سن بالاتر مي رسد، يك مقدار در شنيدن موسيقي، محافظه كارتر مي شود. يك مقدار تحليلي تر به هر چيزي نگاه مي كند و بلندمدت تر به آن فكر مي كند. اما جوان مي خواهد زود جذب كند و همان بار اول، آن را بفهمد و حتي به دفعه دوم نرسد. چرا كه سرعت و ضرباهنگ زندگي از نظر فيزيكي در جوان بيشتر است. البته زندگي هاي عمومي هم پرتحرك تر شده اند، به خصوص غربي ها كه الان يكي از معضلات زندگي شان است و با پايه هاي فكري شان هم تطابق ندارد. در واقع يكي از عارضه هاي زندگي غربي، تحميل همين ريتم پرتحرك به همه زندگي هاست. همه بايد بدوند و طبعاً اين با ذات تفكر آنها نمي خواند. آنها مي خواهند براي كاري فكر بكنند ولي زمان ندارند. حتي براي غذايي كه مي خواهند بخورند، مي خواهند روي آن يك تعقلي داشته باشند، ولي براي آن هم وقت ندارند. بايد هر چه هست، بخورند.
آنچه كه علم را در دهه هاي گذشته و الان پيش مي برد، تعقل و مكاشفه در امور بوده و هست كه اين فرصت را مي دهد. الان فعاليت هاي علمي و پژوهشي در دنيا خيلي محدود شده اند، چه در دانشگاهها و چه در سطوح مختلف. به رغم سرمايه گذاري هاي زيادي كه مي شود، افراد به فكر كردن تن نمي دهند. چون زندگي آنها را به سوي تحرك و تحول فوري مي كشد و طبعاً اين كار خواسته آن نوع شغل نيست. شما ممكن است در يك فرمول كوچك پنج سال فكر بكنيد. نهايتاً بازده شما يك خط خواهد بود و اين خيلي سخت است. دنبال كردن چنين كارهايي، انگيزه هاي بزرگ مي خواهد. بنابراين ضرباهنگ تحرك بر همه چيز زندگي انسان امروز تحميل مي شود و روشن است كه يكي از بخش هاي كار مكاشفه، همين بخش هنر و معنويت است كه مقداري دور مي شود. همه موسيقي هاي امروز دنيا، نزديك به نود و نه درصدشان، كارهاي سريع و كم مايه هستند و الان مي بينيم كه سالن هاي موسيقي كلاسيك در تمامي دنيا خالي است.
001928.jpg

* اجازه دهيد از بحثهاي نسبتاً نظري  به سراغ جشنواره موسيقي جوان امروز برويم. لطفاً در مورد گروه هاي شركت كننده در پنجمين جشنواره و اين كه از نظر جنس موسيقي به چند دسته تقسيم مي شوند، توضيح دهيد.
- در ابتداي جشنواره ما بحثي كرديم كه آيا همين تكنوازي و نوعي كه تاكنون وجود داشته است را، امسال هم داشته باشيم يا نه. نتيجه بحث ها، اين بود كه تحولي در پنجمين جشنواره صورت بگيرد. ضمن اين كه آمارهاي چند سال اخير نشان مي داد كه برخي از افراد در سنين مختلف تكرار شده بودند. در گذشته تقسيم بندي سني به صورت ۱۲ تا ۱۴، ۱۴ تا ۱۶، ۱۶ تا ۱۸ و... بود كه افرادي ابتدا در يك گروه سني، اول مي شدند و سال هاي بعد باز هم اول مي شدند، با اين تفاوت كه به يك گروه سني، بالاتر آمده بودند. در حقيقت آدم هاي جديدي وارد نشده بودند، يا اينها توانسته بودند خودشان را در همان سطح نگه دارند و يك نوع دور تسلسلي به وجود آمده بود كه شايد خيلي جالب و مشوق جوان ها نبود. ضمن اينكه ما در هفت هشت سال اخير، شاهد اين بوده ايم كه به علت شرايط اجتماعي پيش آمده ، كارهاي گروهي خيلي زياد شده است و علائق جوانها به كار گروهي افزايش يافته است. كار گروهي دو وجه مهم دارد. يكي ايجاد حس تعاون و همكاري بيشتر بين جوانهاست كه چند نفر دور هم جمع بشوند و در يك امر هنري با همديگر، همكاري كنند. دوم اين كه اصولاً كار فني تر است و به يك بلوغ فكري و دانش فني بيشتري احتياج دارد. ضمن اين كه از نظر عامه و از نظر ايجاد برنامه و آن استقبالي كه از طرف مقابل هم مي شود، يك تشويق ديگري براي جوانان صورت مي گيرد. در صورتي كه يك نفر تكنواز كار آن چناني نمي تواند ارائه دهد و تشويق كار گروهي را هم در پي ندارد.
* به عبارتي با دنياي مدرن هم، سنخيت بيشتري دارند. يعني كساني كه در يك كار جمعي شركت مي كنند، به اصطلاح اجتماعي ترند؟
- بله، خود جامعه گرايي و اين نوع تفكر هم بهتر است كه به هر حال ما در اين زمينه ضعف و به اصطلاح سابقه كمتري داريم. البته در ابتداي امر تصور عام بر اين بود كه ما شايد خيلي اقبالي نسبت به اين قضيه نداشته باشيم ولي با كمال تعجب ديديم نزديك به يكصد گروه از سراسر كشور، شركت كردند. ما هم در سه بخش كلي آنها را دسته بندي كرديم. نخست بخش موسيقي جهاني كه به هر حال در همه كشورها، اين نوع موسيقي شناخته شده است. دوم موسيقي رديفي يا سنتي يا دستگاهي كه حالا روي اين عناوين هم بحث وجود دارد- شايد در آينده بتوانيم آن را در خانه موسيقي مطرح و به فرجامي برسانيم- و سومي را هم موسيقي علمي روز نامگذاري كرديم. كلمه علمي را براي اين گذاشتيم كه شرط شركت در جشنواره، ارسال همه آثار و رپرتوار اجرايي همراه با نت مربوطه بود. يعني پارتيتور هر قطعه اي را علاوه بر نمونه صوتي آن نيز بايد بفرستند. بنابراين كار براساس اصول صورت گرفت. بويژه براي موسيقي روز كه در حال حاضر تحت عنوان موسيقي پاپ مطرح شده كه البته اين كلمه پاپ مقداري بدنام شده است. براي همين ما عنوان پاپ را به اين گروه از شركت كنندگان جشنواره اطلاق نكرديم، زيرا تصور عمومي و غالب از اين واژه، يك موسيقي نازل را تداعي مي كند. در حالي كه در همه نوع موسيقي، خوب و بد وجود دارد، حتي كلاسيك و سنتي. منتها ما هميشه آن گونه هاي بد را مد نظر قرار داده ايم، چون شناختي نداشتيم.
از جمله دلايلي كه من مي خواستم اين موسيقي روز در جشنواره حضور داشته باشد، يكي اين بود كه اين نوع موسيقي مورد اقبال جوانهاست. ما نمي توانيم از واقعيتهاي موجود و آنچه كه جوانها به آن علاقه مندند، بي تفاوت بگذريم و چشم هايمان را روي هم بگذاريم و بگوييم كه اصلاً چنين چيزي نيست.
* آن اختلافي هم كه بين جنابعالي و دو تن از اعضاي خانه موسيقي بر سر چگونگي برگزاري جشنواره پيش آمد، از همين جا نشأت مي گرفت؟
- نه، اختلاف بر سر گروه نوازي و تكنوازي بود. آنها مي گفتند ذات موسيقي ايراني براساس تكنوازي و بداهه نوازي استوار است و مخالف گروه نوازي شدن جشنواره بودند. در حالي كه ما همان را هم در نظر گرفتيم. يعني در فرم ارزيابي گروه ها، بندهاي مختلفي آورده ايم كه هر يك نمره مخصوص به خود را دارد، مثل تكنوازي، بداهه نوازي و غيره. كسي كه همراه با گروه مي نوازد،  ممكن است در بخش هايي تكنوازي و بداهه نوازي هم بكند و نمره اين بخش البته محفوظ است. آن سوءتفاهم نيز در اثر بي اطلاعي از نحوه تنظيم فرم هاي ارزيابي بود و خوشبختانه الان اين دو تن در هيأت داوري حضور دارند. در واقع از نوع تقسيم بندي امتيازها خبر نداشتند و تصورشان بر اين بود كه ما بخش تكنوازي را لحاظ نكرده ايم.
من اعتقاد دارم بايد يك مقداري خط هاي خوب را به جامعه نشان دهيم و توقع اين را نداشته باشيم كه نازل بودن اين موسيقي به ظاهر بد- حالا ممكن است از نظر ما بد باشد كه همين نظر هم ممكن است درست نباشد- را به ديگري القا بكنيم. آن هم در شرايطي كه هيچ نوع متر و معياري نيست. بنابراين خيلي خوب است، ما به جوانها ميدان بدهيم تا هنرشان را عرضه كنند و بعد براي مثال بگوييم اين موسيقي خوب است. شايد نتوانيم بگوييم خيلي عالي است، ولي حداقل نشان مي دهيم كه اين خط خوب و مورد قبول است و جوانان هم آن را دوست دارند، از طرفي پايه هاي علمي دارد. ما به اين نتيجه رسيديم كه موسيقي روز يا پاپ، خيلي شركت كننده خواهد داشت. آمديم و يك سري محدوديت هايي را اعمال كرديم. براي نمونه گفتيم همه آثار بدون كلام و آواز باشد.
* فقط موسيقي پاپ بدون آواز باشد؟
- نه ، هيچ كدام. همه گروهها را ملزم كرديم كار گروهي بدون آواز ارائه دهند.
* چرا؟
- براي اين كه در اين نوع موسيقي، آواز، خود موسيقي را تحت الشعاع قرار مي دهد و موسيقي در حقيقت يك آكومپانيمان يا همراه كننده صرف به حساب مي آيد. در عين حال ما مي خواستيم ببينيم كه همنوازي چيست؟ در يك كار گروهي،  نوازندگان چگونه با هم كار مي كنند؟ چه رپرتواري را عرضه مي كنند؟ چقدر در كارشان توانايي دارند و چقدر با هم كار كرده اند؟ در حالي كه وقتي آواز باشد، همنوازي به چشم نمي آيد.
* حتي گروه كر هم نخواستيد باشد؟
- نه، هيچ نوع آوازي را شركت نداديم.
* به نظر شما آيا اين ذهنيت ايجاد نمي شود كه حركت مذكور به نوعي مخالفت با آواز است؟ با توجه به اين كه خود شما آهنگساز هستيد و همانطور كه مي دانيد بسياري از آهنگسازان و نوازندگان در چند سال اخير مي گفتند كه از آواز به مثابه يك ساز بهره مي برند؟
- نه، براي اين كه يك برنامه يا يك جشنواره خط مشي تعيين نمي كند. ما حتي گفتيم مي توانيم يك جشنواره جداگانه اي براي موسيقي آوازي بگذاريم. كارهاي كرال و كارهاي تك خواني خودشان فصل مهمي در موسيقي و به خصوص موسيقي ما هستند كه شعر و كلام و آواز در آن جايگاه خيلي مهمي دارد. اما اينجا براي اين كه خلط مبحث نشود و بتوانيم كيفيت كار گروه نوازي را خوب تشخيص دهيم، آواز را حذف كرديم. وقتي در كار گروه نوازي آواز باشد، معمولاً  هشتاد درصد فضاي كار در اختيار آواز خوان قرار مي گيرد و به درستي نمي توان كار گروه نوازي را ارزيابي كرد.
* اين ايراد شما در خصوص تك خواني و بويژه در موسيقي پاپ كاملاً  صدق مي كند. اما در خصوص موسيقي كرال مقداري بحث متفاوت مي شود. يعني بعد كار فني تر و اجراي آن هم مهارت بيشتري از نظر كار جمعي نياز دارد.
- درست است، ولي هدف ما اين بود كه يك نوع همگوني در كار ايجاد شود. ما نمي خواستيم يك حركت توهين آميزي نسبت به آن نوع موسيقي بشود. آن هم براي خودش جايگاه خوبي دارد و موسيقي آوازي پاپ هم نمونه هاي خوبي تاكنون داشته است. منتها ما اگر مي خواستيم بگوييم اين نوع آواز باشد و آن نوع فعلاً  نباشد، به هر حال يك نوع تبعيضي ايجاد مي شد. بنابراين فكر كرديم چنين كاري را در يك مرحله ديگري انجام دهيم.
من نكته اي را اينجا اضافه كنم كه متأسفانه چنين تفكري در جامعه مان وجود دارد كه مي خواهند همه كارها را در يك مرحله به انجام برسانند. در مورد موسيقي و هم اين طور مسائلي كه در مملكت هست،  راه حل هاي مختلفي دارد كه بايد جدا جدا انجام بشود.
* اين كار را آقاي درويش در جشنواره موسيقي نواحي كردند كه هر سال به يك رده از سازها پرداخته شود.
- بله، ما هم همين كار را كرديم و گفتيم اگر در يك زمينه متمركز شويم، بهتر مي توان به نتايج مورد نظر رسيد. براي مثال سال بعد فقط سازهاي سنتي را به رقابت دعوت مي كنيم. البته اين رويه مشكلاتي هم دارد چون نسل جوان به هر حال از يك سني عبور مي كند و ممكن است در آن زمان مهارت و آمادگي لازم را نداشته باشد. البته اين موضوع بايد بعداً  بيشتر مورد بررسي قرار گيرد. به هر حال امسال در گروه نوازي، همه نوازنده ها حضور دارند،  همه سازها. يعني ما هيچ سازي را كنار نگذاشتيم.
* الان جوانان فعال در حوزه موسيقي نواحي، عملاً  در جشنواره اختصاصي اين نوع موسيقي رقابت مي كنند. آيا فكر نمي كنيد غيبت آنها در جشنواره منسوب به جوان يك نقيصه باشد؟
- ما قرار بر اين گذاشتيم كه در سالهاي آينده؛ موسيقي نواحي هم در اين جشنواره وارد بشود. امسال براي اين كه اين نقيصه را برطرف كنيم، از نفرات اول گروه هاي موسيقي نواحي دعوت كرديم كه در اختتاميه جشنواره جوان شركت بكنند و بنابراين آنها نيز در اين جشنواره هستند.

نگاه
به انگيزه انتشار تازه ترين اثر كامكارها - صديق تعريف
بازگشت به وطن مادر
001916.jpg

صديق تعريف را هميشه گرامي داشته ام. از وقتي با هم آشنا شديم، هم خانه و همسايه شديم تا اين روزها كه دو كار جسورانه اش را ستوده ام. يك آن كه او آنچه مايه داشته- مگر مايه و سرمايه اي هم دارد؟- گذاشته است تا«فرحناز شريفي» فيلمي بسازد با نام «صداي ماه» درباره «قمرالملوك وزيري». فيلم كوتاه صداي ماه، پايان نامه تحصيلي فرحناز شريفي است، فيلمي كه نمايش عمومي آن امكان پذير نيست. تعريف، حتماً اين را مي دانسته است و تازه فرض كنيم كه فيلم اكران عمومي هم بشود، مگر فيلم كوتاه مي تواند سرمايه تهيه كننده را برگرداند؟
و دوم انتشار «كردانه» است. آخرين نوار (كاست) منتشر شده از او.
صديق تعريف به سال ۱۳۳۴ در سنندج متولد شده و تحصيلات خود را با گرفتن ليسانس از دانشكده هنرهاي زيبا به پايان رسانده است. رديف هاي آوازي را نزد «نصر الله ناصح پور» فرا گرفته است. محمدرضا لطفي، اول بار با انتشار نواري با عنوان «رديف آوازي مكتب اصفهان؛ يادواره اي از طاهرزاده، او را كه به آن هنگام «خواننده جواني» بود، به دوستداران موسيقي ايراني معرفي كرد. در آن هنگام محمدرضا لطفي درباره او گفته بود: «صديق تعريف امروزه يكي از شاگردان بسيار خوب رديف دان ارجمند نصرالله ناصح پور است» .بي شك تعريف، محمدرضا لطفي را ارج مي گذارد كه در گروه شيدا و عارف جايش داد و معرفي اش كرد، به هنگامي كه او «خواننده جواني» بود، بزرگاني از نوازندگان دو گروه صدايش را همراهي كردند. اين اثر بازسازي آواز سه گانه خواننده بزرگ دهه هاي اخير، مرحوم سيدحسين طاهرزاده است و من آن قسمت از شعر حافظ را كه تعريف به صدايي غريب و دردآلود مي خواند، بسيار دوست دارم:
ززير زلف دو تا چون گذر كني بنگر
كه از يمين و يسارت چه بي قرارانند
گذار كن چو صبا بر بنفشه زار و ببين
كه از تطاول زلفت چه سوگوارانند
(بگذريم كه در نسخه محمد قزويني و دكتر قاسم غني، «بي قرارانند» و «سوگوارانند» را در بيت سوم و چهارم غزل جابه جا نوشته اند و كلام جادويي حافظ بي معنا و ياوه شده است)
همين جناب «حافظ» از قرن هشتم به دو به دو آمد، تا چندي بين من و تعريف را بر هم زند و تعريف از من كدورتي به دل بگيرد و اين زماني بود كه تعريف غزلي از حافظ را با مطلع:
ما ز ياران چشم ياري داشتيم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتيم
را خوانده بود و در غزل حافظ دست برده بود و دكتر محمدجعفر محجوب، از پاريس نامه اي نوشته بود، تند و تيز و حسابي توپيده بود به تعريف كه اگر قرار شود هر خواننده اي بر اثر بد فهمي يا شرايط خاص كلمه ها را در شعر حافظ عوض كند، بعدها شعري از حافظ به جا نخواهد ماند.
تعريف در دو بيت:
تا درخت دوستي كي بر دهد
حاليا رفتيم و تخمي كاشتيم
شيوه چشمت فريب جنگ داشت
ما غلط كرديم و صلح انگاشتيم
دو تغيير داده بود و خوانده بود: «بذري كاشتيم» و «ما خطا كرديم» و محجوب گفته بود كه «بذر» را نمي كارند و «غلط كرديم» حافظ هم از اين غلط كرديم هاي امروز نيست! و من آن هنگام اين موضوع را در مطلبي در بوق كردم و تعريف رنجيد و كوتاه زماني، دوستي و  آشنايي مان به رنجش بدل شد.
حالا تعريف در پي اين همه سال خواندن در «كردانه» به زبان مادري مي خواند، كه همه با دوستان اهل نظر او كه كردانه را شنيده اند و به او گفته اند: «با چنان خلوصي خوانده اي كه انگار جز شعر و موسيقي كردي، هيچ نشنيده اي»، هم عقيده خواهند بود.
كردانه، هديه خاك سرزمين مادري و آسمان زاد و بوم پدري تعريف است و گواه دلبستگي هاي او به اين زبان و اين موسيقي. به راستي تعريف در كردانه به خويشتن خويش چه بسيار نزديك شده است.
زبان «كردانه» براي من، زبان غريب و ناآشنايي است، اما از صداي تعريف مي فهمم كه او «از وراي پلكان اشك در حسرت هواي عهد كودكي هايش در كوه آبيدر» چه حكايت ها مي گويد، حكايت  هايي همه درد، همه آه، همه حسرت و همه عشق.
پسر جوانم- بامداد- عاشق كامكارهاست. هر نوار و سي دي اي كه از آنان بوده است جمع آوري كرده و بارها و بارها مي شنود و هر بار كه كامكارها كنسرت دارند، چند شبي را پشت سر هم به كنسرتشان مي رود. هميشه در خانه ما كه هيچ كداممان از كردي چيزي نمي فهميم، صداي هوشنگ كامكار مي آيد! حالا با هم درباره تصنيف «آمان هي آمان» بحث و جدل داريم. او بر اين اعتقاد است كه تنظيم كامكارها بسيار زيباست و من ساخته «مرتضي حنانه» را دوست دارم كه همين تصنيف را «مظهر خالقي» بر ساخته استاد خوانده است.
من بر اين اعتقادم كه در ساخته حنانه شكوهي وجود دارد، زبان حنانه زبان بين المللي است كه صداي «مظهر خالقي» را بين المللي كرده است.
اختلاف سليقه  من و پسرم، ريشه در تاريخ رابطه «پدران و فرزندان» دارد، اما اين اختلاف هيچ ربطي به تعريف ندارد كه صدايش در كردانه، اداي دين به سرزمين مادري است، زباني كه «عزيز است و هنوز خواب هاي او از آن سرشار است.»
منصور ملكي

خبر
گزارش افتتاحيه پنجمين جشنواره موسيقي جوان
ابتكار تازه
001914.jpg

پنجمين جشنواره موسيقي جوان غروب سه شنبه با برگزاري برنامه اي ابتكاري در تالار رودكي تهران آغاز شد. در اين برنامه كه سه ساعتي به طول انجاميد، ابتدا دو گروه موسيقي، از گروههاي بخش جنبي به اجراي برنامه پرداختند، برنامه گروه اول حاصل همكاري دو نوازنده، گيتار كلاسيك و فلوت بود و سپس گروه هاتف، كه از شاگردان و هنر آموزان هنرستان موسيقي دختران هستند، و تحت سرپرستي مليحه سعيدي، كار گروهي صورت مي دهند، به اجراي قطعاتي در نغمه اصفهان پرداختند. اين دو گروه و دو گروه ديگري كه در انتهاي برنامه، اجراي موسيقي كردند، به دليل پايين بودن سن نوازندگان- زير ۱۶ سال- در بخش جنبي جشنواره اجراي برنامه كردند.
پس از اجرا، جمعي از داوران اين جشنواره، كه در ميان آنها چهره هاي نامي و پيش كسوتي چون استاد حسين دهلوي، استاد مصطفي كمال پور تراب وسيحون آيوازيان حضور داشتند، به دعوت محمد سرير (دبير جشنواره) به روي سن آمدند و به پرسش و پاسخ با علاقه مندان حاضر در جشنواره پرداختند. در اين نشست كه به اعتقاد بسياري از حاضران از جمله ابتكارات مفيد و ماندني جشنواره به حساب مي آمد، دكتر آذين موحد، افلياپرتو، دكتر حسن رياحي، هومن دهلوي و... نيز حضور داشتند. اگر چه سه تن از داوران كه نام آنها در پشت ميزهايشان نوشته شده بود (پير نياكان، بهنا و فواد حجازي)، در اين نشست حاضر نشدند. سخنان عمده حاضران به بحثها و سوالات تخصصي در باره جايگاه موسيقي جوان، موسيقي روز، وضعيت موسيقي ايران و گروه نوازي و... اختصاص داشت و دكتر رياحي نيز درباره گروه آهنگسازان جوان و نيز برخي انتقادات به نحوه پخش موسيقي از صداوسيما پاسخ داد. وي كه عضو شوراي عالي موسيقي صداوسيما نيز هست، گفت كه هنوز تعريف رسانه اي از موسيقي در دست نيست و نمي توان گفت كه چه نوع موسيقي خاص رسانه صداوسيما و مخاطبان آن هست، يا نيست.
علي مرادخاني، رئيس مركز موسيقي و آيينه ساز، رئيس تالار وحدت نيز از جمله حاضران در نشست بودند. جالب توجه اينكه برخي از حاضران، به خصوص جوانان علاقه مند، تقاضاي تكرار چنين نشستهايي را داشتند.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   زندگي  |   سياست  |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |