راه هاي جنگل همگي مانند يكديگرند و هيچ يك به جاي مشخصي نمي روند. اين راه ها احداث نشده اند، بلكه از حركت طبيعي زندگي جنگلبانان و هيزم شكنان به وجود آمده اند.
دكتر محمدرضا ريخته گران با نقل جملات فوق از «كتاب راه هاي جنگلي» اثر هيدگر به بحث مربوط به ديالوگ ميان شرق و غرب از نظر هيدگر پرداخت.
به گزارش ايلنا، «هيدگر و ديالوگ ميان شرق و غرب» عنوان سخنراني دكتر محمدرضا ريخته گران بود كه از سوي گروه فلسفه مركز بين المللي گفت وگوي تمدن ها در اين مركز برگزار شد. ريخته گران ابتدا به پديده شناسي هوسرل اشاره كرد و گفت: براي هيدگر همه چيز با پديدار شناسي هوسرل آغاز مي شود. در پديدارشناسي هوسرل معناي جديدي از عالم به ظهور رسيد و هيدگر از حيث التفاطي تفكر خود را آغاز كرد. ريخته گران با بيان اين كه تفكرهوسرل از عالم، منطبق بر حيث التفاطي است، اضافه كرد: حيث التفاطي گوياي اين مطلب است كه هر آنچه به ذهن آدمي مربوط مي شود، حقايق ذات اضافه است به اين معنا كه در اضافه الي الغير معنا پيدا مي كند.
عضو هيأت علمي دانشگاه تهران در تبيين اين موضوع گفت: به عنوان مثال، تعقل يك حقيقت ذات اضافه است يعني همواره در آن چيزي متعلق واقع مي شود. بنابر اين هرچيزي كه به ذهن آدمي مربوط مي شود، حقيقت ذات اضافه است يعني در اضافه با غير معنا پيدا مي كند. خلاصه مطلب اينكه آگاهي يعني آگاهي به عالم.
وي افزود: در اين ديدگاه عالم طرف تقابل طرايف براي آگاهي است. عالم نفس ظهوري است كه براي انسان حاصل مي شود و انسان شرط اين ظهور است.
ريخته گران سپس با اشاره به تمايل طبيعي بشر براي مستقل بودن از عالم گفت: اين تمايل طبيعي در انسان وجود دارد كه عالم را مستقل از خود و خود را مستقل از عالم در نظر بگيرد و دقيقا زماني كه اين تمايل طبيعي را ترك كند به حوزه پديدارشناسي وارد مي شود.
استاد فلسفه دانشگاه تهران افزود: به اين ترتيب انسان ديگر مانند يكي از دانه ها در ظرف عالم نيست كه اگر از آن ظرف برداشته شود، چيزي در آن تغيير نكند، بلكه انسان موجودي است كه اگر از ظرف عالم حذف شود در واقع ظرفي برجاي نمي ماند. در اين ديدگاه عالم ظهوري است كه براي انسان حاصل مي شود و انسان شرط اين ظهور است. به عبارت ديگر وجود با آدمي به عرصه ظهور مي رسد و آدمي براي وجود عرصه ظهور است.
مؤلف كتاب «فلسفه معاصر و مكاتب جديد» با بيان اين كه وصف ذاتي وجود اگزيستانس است، در تبيين اين امر گفت: اگزيستانس بودن به اين معناست كه آدمي در عالم از خود بيرون مي شود. به اين معنا كه اولا؛ او بيرون از همه موجودات است.وي در توضيح اين نكته تصريح كرد: انسان مانند آب و باد و خاك و آتش نيست، بلكه همه اينها بواسطه وجود او جلوه گر شده اند. و دوم اين كه انسان از خود به در مي شود پس در كنار همه اشيا قرار گرفته و شاهد ظهور هريك از موجودات است.
وي در ادامه تصريح كرد: ظهور به واسطه آدمي است. يعني وجود از طريق آدمي راهي به ظهور مي گشايد، به معناي ديگر هستي آدمي را براي ظهور مصروف مي دارد. بنابراين هستي و انسان به هم تعلق دارند.
ريخته گران با بيان اين كه نسبت ميان انسان و هستي همان چيزي است كه هيدگر به آن حدوث يا رخداد مي گويد به ديدگاه كانت در اين باره اشاره كرد و افزود: كانت در كتاب «نقد قوه حكم» معتقد است كه حقيقت به واسطه عبارت و زبان در عالم متجلي مي شود. به همين ترتيب از وجود به عرصه ظهور راهي باز مي شود كه گشودن اين راه به واسطه آدمي است.وي سپس به دو كتاب «راه هاي جنگلي» و «و در راه زبان» از آثار هيدگر اشاره كرد و گفت: براي هيدگر «راه» شيوه اي است كه هستي براي رسيدن به ظهور پيدا مي كند.
مؤلف كتاب «تفكر در شرق آسيا» از مقدمه كتاب «راه هاي جنگلي» ياد كرد و اظهار داشت: هيدگر در مقدمه اين كتاب معتقد است، راه هايي كه در جنگل وجود دارند همگي مانند يكديگرند و هيچ يك به جاي مشخص نمي روند. براساس ديدگاه او اين راه ها احداث نشده اند بلكه از حركت طبيعي زندگي جنگلبانان و هيزم شكنان به وجود آمده اند.
دكتر ريخته گران راهي كه آدمي به سوي ظهور هستي مي گشايد را به واسطه تفكر دانست و اضافه كرد: اگر بپذيريم كه اين راه به واسطه تفكر گشوده مي شود پرسش اساسي اين خواهد بود كه تفكر چيست؟
وي در تبيين و توضيح تفكر ديدگاه هوسرل و هيدگر را مورد بررسي قرار داد و گفت: برخلاف هوسرل كه متعلق آگاهي يا مضمون را مورد التفاط قرار مي داد در نظر هيدگر در تفكر تنها بايد اجازه دهيم آن چه هست به ظهور برسد. به بيان ديگر از منظر هيدگر هيچ گونه فكر و تفكر منطقي زايد نبايد در كار باشد و تنها بايد مجالي پيش آيد تا آنچه هست به ظهور رسد. وي افزود: در اين بي كنشي و ترك تفكر فيزيكي و متافيزيكي است كه راه هستي به وساطت آدمي گشوده مي شود و در پايان تنها راه است كه مي ماند.
اين استاد دانشگاه گفت: به زبان هيدگر در هم پيچيدن تلألو زمين و آسمان و خدايان و بشر و فانيان و باقيان است كه همچون گوي هايي درهم مي پيچد و تا هست خواهد بود.