سه شنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۴۸
تهرانشهر
Front Page

فردين، دي كاپريو و دل پيرو در آرايشگاه
مو قشنگ هاي شهر
001174.jpg
مسعود مير
از روزي كه يك آقايي رسما خودش را آرايشگر معرفي كرد و مردم بيچاره را از كز دادن موهايشان معاف كرد آنقدر مي گذرد كه كسي يادش نمي آيد چه سالي بود. حالا ديگر در هر شهري كلي مغازه شيك وجود دارد كه رويش نوشته شده: آرايشگاه. البته بعضي از آنها هم آنقدر درب و داغان هستند كه به همه چيز شبيهند جز آرايشگاه.
بگذريم. در اين گزارش قصد داشتيم در مورد وضعيت خاص آرايشگاه هاي تهران مطلب بنويسيم اما مشاهده چند مورد مشابه باعث شد كه به خصوصيات مشترك اين جولانگاه هاي قيچي و شانه در اين شهر بپردازيم.
۱-طراحي داخلي: آرايشگاه هاي تمام مناطق شهر با توجه به مقدار سرمايه شان بودجه اي را صرف خريد انواع و اقسام آينه،صندلي آرايش،صندلي انتظار و ... مي كنند. از آينه هاي منقوش و صندلي هاي اتوماتيك برقي و مبلمان راحتي آرايشگاه هاي بالاي شهر گرفته تا آينه هاي قديمي و صندلي هاي زهوار در رفته پدالي آرايشگاه هاي قديمي تر، همه طراحي دكوراسيون را مد نظر داشته اند. مسوول آرايشگاه سلين در طبقه همكف يكي از برج هاي خيابان وليعصر با پرداخت ۵ ميليون تومان طراحي دكوراسيون مغازه اش را به يك طراح سپرده و اين به غير از ۹ ميليوني است كه بابت خريد وسايل مورد نياز اين طراح خرج كرده است. بقيه لامپ هاي رنگي در كف مغازه، طراحي نورهاي موضعي و يكي دو تا لوح كه به دست نوشته هاي حمورابي شبيه است ماحصل اين ولخرجي آرايشگاه سلين است. اما بعضي آرايشگاه ها هنوز به فضاهاي قديمي بيشتر اهميت مي دهند. اگر سريال آرايشگاه زيبا را ديده بوديد بين آن مغازه و آرايشگاه عباس در ميدان گل ها كلي وجه اشتراك پيدا مي كرديد. سقف پوشيده شده از برگ هاي پيچك و سماور هميشه جوش كنج مغازه وچند نفر از كسبه محل كه هميشه در آرايشگاه گپ مي زنند، آرايشگاه زيباي عباس را به عنوان سرشناس ترين مغازه ميدان گل ها معرفي مي كند.
۲-پوستر: با كمي انصاف مي توان گفت در حدود ۸۰ درصد آرايشگاه هاي شهر با پوستر و عكس هايي مشترك ديوارهاي مغازه شان را زخمي مي كنند. از آرايشگاه ۴۰ ساله نيلوفر در خيابان ظهيرالاسلام تا آرايشگاه هاي چند ماهه چهارديواري همگي يكي از پوسترهاي زير را در مغازه نصب كرده اند.
فردين با آن موهاي جوگندمي كه بعد از مردنش كلي پوستر از او چاپ شد يا دي كاپريو با آن موهاي لختش يا باتيستوتا كه شرح احوال موهايش را شما از ما بهتر مي دانيد. البته موارد ديگري مثل عكس تختي خدا بيامرز (به ويژه در آرايشگاه هايي با آرايشگران اهل مرام و پهلووني) هم وجود دارد ولي محض اطلاع بدانيدكه پوستر واحدي نيكبخت و علي كريمي (موقشنگ هاي آبي و قرمز) شمايل حضرت علي، پوسترحيوانات به ويژه پلنگ سياه (احتمالا جهت سيخ شدن موي مشتري براي اصلاح راحت تر)، خشايار و دار و دسته هاي تلويزيوني اش، دل پيرو و ... به طور وفور در آرايشگاه هاي پايتخت رويت شده است.
۳-مواد آرايشي بهداشتي:وقتي كوچك بوديم و روي يكي از صندلي هايي كه با يك تخته چوب مجهز شده بود تا بتوانيم خود را تويآينه ببينيم حسابي ادكلن هاي دور و بر مغازه را مي پاييديم و نقشه مي كشيديم كه آرايشگر كدام را براي ما استفاده كند. حالا قضيه حل شده چون مي دانيم آن همه شيشه ادكلن و عطر،خالي تشريف دارند. در صورتي كه به آرايشگاه محلتان سري بزنيد حتما شيشه هاي خالي سانتياگو،درك، چارلي و ... و قوطي هاي خالي انواع و اقسام نرم كننده و چرب كننده را روي پيشخوان دكوري هاي مغازه ملاحظه مي كنيد. البته اگر سري به آرايشگاه فرزين در خيابان فرشته آزادي بزنيد ميينيد كه آرايشگر محترم در كمال خونسردي و سليقه قوطي هاي پلاستيكي انواع و اقسام شامپوهاي وطني را هم توي دكور چيده است. احتمالا اين شيشه هاي خالي ادكلن و ... رازهاي زيادي را در سينه دارند چون هيچ كس نديده كه كسي ازشان استفاده كند. دوستي مي گفت شركت هاي سازنده اين ادكلن ها براي آرايشگرهاي ايران بعضي قوطي ها را خالي بسته بندي مي كنند وگرنه بعد از اصلاح سر شما آرايشگر از بين آن همه ادكلن يك شيشه سفيد كوچك را رو نمي كرد كه معلوم نيست توش چي ريخته و آن را با لطف فراوان به سر و كله شما نمي ماليد.
۴- چنگ: يكي از وجه اشتراكات تمام آرايشگاه ها اين است كه اگر شما دچار اين اشتباه شويد و بخواهيد موهايتان را بشوييد يك شاگرد ويژه كه دوره چريكي ديده گردن شما را مي گيرد و مي چپاند توي آن كاسته لعنتي دستشويي وآنقدر سرتان را چنگ مي زند كه فكر مي كنيد پوست سرتان سريده توي سينك. البته بعضي ها از وقتي ديده اند كه سر جهانگير فروهر توي سريال هزاردستان را روبروي همان سنگ مرمرين ويژه شست وشو بيخ تا بيخ بريدند ديگه اگر مو تا اعماق كمرشان هم نفوذ كند در آرايشگاه سرشان را نمي شويند. ناگفته نماند كه اين چنگ ها بر اساس شدت آن و كلاس هاي ويژه چريكي شاگرد مغازه ها از ۴۰۰ تومان تا ۱۵۰۰ تومان در نوسان است.
۵- صنعتي به نام مو: شاگرد مغازه هر ساعت يك بار كلي مو را مي ريزد روي هم و تركيبي درست مي كند از موهاي فر، لخت، سفيد، سياه و خرمايي و همه آنها را يكجا مهمان يك سطل زباله مي كند. شما مي دانيد كه اين موها كجا مي روند؟ اگر فكر مي كنيد كه شهرداري هر شب اين موها را همراه آشغال هاي ديگر جمع مي كند سخت در اشتباهيد. اين موها... هيچي،فيلم نسخه سحرآميز را حتما ببينيد و به قلم موهاي دور و برتان هم خوب نگاه كنيد.
۶ -حرفه، باربر: اگر قبول داشته باشيد كه بيشتر آرايشگرها شمالي هستند حتما اين را هم قبول داريد كه اكثر آنها موهاي نافرمي دارند. يا كچل هستند يا آنقدر موهايشان بد حالت است كه هيچ پروژه خاصي روي موهايشان اجرا نمي شود. احتمالا دلايلي وجود دارد چون اگر موهاي خوبي داشتند هر بار مي خواستند موهايشان را به يك مدل اصلاح كنند و اگر هر آرايشگر ساده پنج، شش مدل مو را هم بلد باشد بايد يكسره با موهاي خودش درگير شود. راستي تا يادمان نرفته بگوييم كه جالب ترين مدلي كه آرايشگرهاي اين شهر بلدند دم اردكي، آلماني، تيفوسي، تن تن و ... نيست. اين مدل استراتژيك كه آنها بلدند حمل چند تار مو از يك سمت به سمت ديگر كله كچل ها است.

صبح تاشب
سينما
با وجود اين كه از مدت ها قبل، براي اولين انيميشن بلند ايراني «خورشيد مصر» تبليغات زيادي شده بود و قرار بود عيد فطر اين فيلم روي پرده سينماهاي تهران بيايد، هنوز خبري ازش نيست. يعني در واقع فقط در يك سينما (جي ۳) به نمايش درآمده. با اين حساب، اگر هيچ كدام از سينماهاي مركز شهر اين انيميشن دو بعدي را - كه داستان زندگي حضرت يوسف (ع) را روايت مي كند - اكران نكنند فيلم با شكست بزرگي مواجه خواهد شد. هنوز تغييري روي پرده سينماهاي تهران رخ نداده و فيلم هاي اصلي همچنان «دختر ايروني»، «دختري در قفس»، «چشمان سياه»، «شب هاي روشن» و «رقص در غبار» هستند.
امروز در سالن كوچك حوزه هنري مي توانيد فيلم «رونين» را ببينيد كه جان فرانكن هايمر سال ۹۸ آن را ساخته. رابرت دونيرو و ژان رنو از بازيگران فيلم هستند. طبق معمول ساعت ۳۰/۱۶ و ۱۹ اين فيلم نمايش داده مي شود. در تالار ناصر خسرو دانشگاه تهران هم سه تا فيلم خاطره انگيز و دوست داشتني روي پرده مي رود. ساعت ۱۴، كازابلانكا (مايكل كورتيز ۱۹۴۷)، ساعت ۱۶، جوليا (فردزينه مان ۱۹۷۷) و ساعت ۱۸، دكتر ژيواگو (ديويد لين ۱۹۶۵).
موسيقي 
دو تا آلبوم موسيقي پاپ تازگي به بازار آمده اند. اولي «معركه» است با صداي مجتبي كبيري. آلبوم را موسسه فرهنگي هنري پيغام سحر توليد كرده و كار تنظيم و آهنگسازي بر عهده امير قدياني و پدرام كشتكار بوده. پاشا تجلي، اشكان رحيمي، فريد احمدي و شيوا قهرماني هم براي اين آلبوم ترانه سروده اند. آلبوم دوم اسمش هست «رويا» با صدا و آهنگسازي جمال خدامي. براي اين يكي آلبوم فريد احمدي، رويا آخوندان، سهيل محمودي، ابوالفضل عزيزي و رهاشايان ترانه گفته اند. در ضمن كنسرت شهرام ناظري از پس فردا شروع مي شود، پس اگر بليت نگرفته ايد زودتر بجنبيد.
همايش 
از امروز چهارمين همايش مراكز تحقيق و توسعه صنايع و معادن كشور در سالن اجلاس سران كشورهاي اسلامي برگزار مي شود. هدف همايش بررسي توانمندي ها و چالش هاي واحدهاي تحقيق و توسعه(R D) است. معاونت برنامه ريزي، توسعه و فناوري وزارت صنايع و معادن به علاوه معاونت پژوهشي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري جزو حاميان اين همايش هستند.
امروزه در موزه هنرهاي معاصر هم همايش «بازيابي فيلم هاي نخستين تاريخ سينماي ايران» ادامه دارد. امروز مي توانيد از ساعت ۱۵ در اين برنامه شركت كنيد. بعد از ميزگرد تخصصي مديران لابراتوارها، ساعت ۱۷ فيلم «سكوت طلاست» (رنه كلر) را نشان مي دهند. بعد ساعت ۳۰/۱۸ اكبر عالمي سخنراني مي كند و ساعت ۱۹ هم نخستين فيلم هاي قاجار به نمايش در مي آيند. ساعت ۲۰ و به عنوان بخش پاياني فيلم «لوميرها» هم پخش مي شود.
در حوزه هنري هم از امروز همايش «فلسفه هنر و جايگاه وهم و خيال در عكاسي ايران» در سالن اجتماعات پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامي حوزه هنري برگزار مي شود. امروز دكتر لطفعلي زاده (رئيس انستيتو تصوير پارس) درباره عكاسي ديجيتال، تكنولوژي و عكاسي مستند سخنراني مي كند. اين برنامه از ساعت ۳۰/۱۴ تا ۳۰/۱۸ برگزار مي شود.
تلويزيون 
شبكه تهران، امروز ساعت ۱۳ يك قسمت از سريال گروه پليس را پخش مي كند. تكرار قسمت سوم كيف انگليسي هم ساعت ۱۵ از شبكه ۳ پخش مي شود. اما سريال هاي هفتگي، امشب از ساعت ۴۵/۱۹ تازه شروع مي شوند. در اين ساعت شبكه ۱ قسمتي از مجموعه «تب» را نشان مي دهد، بعد شبكه ۳ ساعت ۱۵/۲۰ «اين راهش نيست» را پخش مي كند. شبكه ۲ ساعت ۲۱ فيلم سينمايي دارد.
از شبكه تهران ساعت ۲۱ سريال «نقابدار» پخش مي شود و ساعت ۲۳ هم تكرار «جست وجو در شهر.» ساعت ۱۵/۲۳ از شبكه ۱مي توانيد يك قسمت ديگر از «پرستاران» را ببينيد. اگر چه براي بعضي ها شايد هيچ كدام از اين برنامه ها با ديدن پخش مستقيم فوتبال از ليگ قهرمانان اروپا قابل تعويض نباشد.

شاعر سركش
بنيامين زفانياه، يكي از شاعران برجسته انگلستان، جايزه افتخاري صاحب منصبي امپراطوري بريتانيا را رد كرده است. تا اين جاي خبر حداقل براي ما كه زفانياه را نمي شناسيم، چندان ارزش خبري ندارد. نكته اصلي اين جاست كه شاعر مذكور، به اين دليل اين جايزه افتخاري را رد كرده كه اصلا كلمه امپراطوري، او را به ياد سبعيت و درنده خويي مي انداخته و گفته اصلا حاضر نيست حتي به صورت افتخاري، لقب صاحب منصبي آن را به دوش بكشد.
اين را كه مي شنويم، ياد همه آن آهنگسازها،نويسنده ها و كارگردان هايي مي افتيم كه در تمام عمر، درباره آزادي و كرامت انساني سخن مي گويند اما براي دريافت يك لقب، در برابر ملكه زانو مي زنند. چند وقت پيش كه آلن پاركر، سينماگر ناراضي و شورشي انگليس، براي دريافت لقبي پيش ملكه رفت از سوي كن لوچ، سينماگر چپ گراي هموطنش مورد شماتت قرار گرفت؛ « چه طور تونستي خودتو راضي كني كه در برابر اون زن، زانو بزني؟»

يك فنجان چاي، يك كتاب
تعطيلي پاتوق فرهنگي براي اهل قلم و ادبيات فاجعه اي بزرگ بود اما به ما گفته اند هميشه بايد نيمه پر ليوان را ببينم و ما هم همين كار را مي كنيم. روزي كه پاتوق تعطيل شد دليلش را از ذهن بيرون مي كنيم و از روزي حرف مي زنيم كه پاتوق فرهنگي دوباره آغاز به كار كرد. پاتوق فرهنگي حالا محل تجمع اهل ادبيات است. چه اتفاقي رخ داد كه اين پاتوق از مرگ نجات يافت؟ خانم پروانه پورانفكر در اين مورد توضيح مي دهد. او يكي از عوامل جان دادن به پاتوق فرهنگي بود.
«بعد از چند ماه تعطيلي پاتوق فرهنگي، يك روز خبري خواندم كه در آن نوشته شده بود پاتوق دوباره آغاز به كار كرد. بلافاصله بامسوولان پاتوق تماس   گرفتم. با افراد جديد آشنا شدم و همكاري ما آغاز شد. بعد از مدتي متوجه شدم كه مي توانم در پاتوق طرح هايم را اجرا كنم. مسوولان پاتوق صميمانه با من همكاري كردند و تمام امكانات را دراختيارم گذاشتند.
در نهايت كانون ادبي نيما و بامدادتشكيل شد. خوشحالم كه مسوولان پاتوق هميشه با طرح هاي عجيب من موافقت مي كنند. آنها به من فرصت دادندتا موضوع و حتي افراد حاضر در جلسه هاي ادبي را خودم انتخاب كنم. حاصل اين برخورد، برپايي ۴جلسه  ادبي متفاوت وتازه بود كه با استقبال اهل قلم مواجه شد. واقعا حيف بود كه پاتوق فرهنگي تعطيل شود. هدف من اين بود كه به اهل قلم كمك كنم تا در اين محيط فرهنگي حداقل همان يك فنجان چاي و يك كتاب را داشته باشند، حالا ما پاتوقي داريم كه در آن روابط اداري نيست. اساتيد ادبي از حضور در پاتوق فرهنگي استقبال مي كنند. آنها حتي حاضرند برنامه هايشان را به شكلي تنظيم كنند كه به جلسه هاي پاتوق برسند.»

|  آرمانشهر  |   ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   حوادث  |   در شهر  |   درمانگاه  |
|  سفر و طبيعت  |   يك شهروند  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |