فردين، دي كاپريو و دل پيرو در آرايشگاه
مو قشنگ هاي شهر
|
|
مسعود مير
از روزي كه يك آقايي رسما خودش را آرايشگر معرفي كرد و مردم بيچاره را از كز دادن موهايشان معاف كرد آنقدر مي گذرد كه كسي يادش نمي آيد چه سالي بود. حالا ديگر در هر شهري كلي مغازه شيك وجود دارد كه رويش نوشته شده: آرايشگاه. البته بعضي از آنها هم آنقدر درب و داغان هستند كه به همه چيز شبيهند جز آرايشگاه.
بگذريم. در اين گزارش قصد داشتيم در مورد وضعيت خاص آرايشگاه هاي تهران مطلب بنويسيم اما مشاهده چند مورد مشابه باعث شد كه به خصوصيات مشترك اين جولانگاه هاي قيچي و شانه در اين شهر بپردازيم.
۱-طراحي داخلي: آرايشگاه هاي تمام مناطق شهر با توجه به مقدار سرمايه شان بودجه اي را صرف خريد انواع و اقسام آينه،صندلي آرايش،صندلي انتظار و ... مي كنند. از آينه هاي منقوش و صندلي هاي اتوماتيك برقي و مبلمان راحتي آرايشگاه هاي بالاي شهر گرفته تا آينه هاي قديمي و صندلي هاي زهوار در رفته پدالي آرايشگاه هاي قديمي تر، همه طراحي دكوراسيون را مد نظر داشته اند. مسوول آرايشگاه سلين در طبقه همكف يكي از برج هاي خيابان وليعصر با پرداخت ۵ ميليون تومان طراحي دكوراسيون مغازه اش را به يك طراح سپرده و اين به غير از ۹ ميليوني است كه بابت خريد وسايل مورد نياز اين طراح خرج كرده است. بقيه لامپ هاي رنگي در كف مغازه، طراحي نورهاي موضعي و يكي دو تا لوح كه به دست نوشته هاي حمورابي شبيه است ماحصل اين ولخرجي آرايشگاه سلين است. اما بعضي آرايشگاه ها هنوز به فضاهاي قديمي بيشتر اهميت مي دهند. اگر سريال آرايشگاه زيبا را ديده بوديد بين آن مغازه و آرايشگاه عباس در ميدان گل ها كلي وجه اشتراك پيدا مي كرديد. سقف پوشيده شده از برگ هاي پيچك و سماور هميشه جوش كنج مغازه وچند نفر از كسبه محل كه هميشه در آرايشگاه گپ مي زنند، آرايشگاه زيباي عباس را به عنوان سرشناس ترين مغازه ميدان گل ها معرفي مي كند.
۲-پوستر: با كمي انصاف مي توان گفت در حدود ۸۰ درصد آرايشگاه هاي شهر با پوستر و عكس هايي مشترك ديوارهاي مغازه شان را زخمي مي كنند. از آرايشگاه ۴۰ ساله نيلوفر در خيابان ظهيرالاسلام تا آرايشگاه هاي چند ماهه چهارديواري همگي يكي از پوسترهاي زير را در مغازه نصب كرده اند.
فردين با آن موهاي جوگندمي كه بعد از مردنش كلي پوستر از او چاپ شد يا دي كاپريو با آن موهاي لختش يا باتيستوتا كه شرح احوال موهايش را شما از ما بهتر مي دانيد. البته موارد ديگري مثل عكس تختي خدا بيامرز (به ويژه در آرايشگاه هايي با آرايشگران اهل مرام و پهلووني) هم وجود دارد ولي محض اطلاع بدانيدكه پوستر واحدي نيكبخت و علي كريمي (موقشنگ هاي آبي و قرمز) شمايل حضرت علي، پوسترحيوانات به ويژه پلنگ سياه (احتمالا جهت سيخ شدن موي مشتري براي اصلاح راحت تر)، خشايار و دار و دسته هاي تلويزيوني اش، دل پيرو و ... به طور وفور در آرايشگاه هاي پايتخت رويت شده است.
۳-مواد آرايشي بهداشتي:وقتي كوچك بوديم و روي يكي از صندلي هايي كه با يك تخته چوب مجهز شده بود تا بتوانيم خود را تويآينه ببينيم حسابي ادكلن هاي دور و بر مغازه را مي پاييديم و نقشه مي كشيديم كه آرايشگر كدام را براي ما استفاده كند. حالا قضيه حل شده چون مي دانيم آن همه شيشه ادكلن و عطر،خالي تشريف دارند. در صورتي كه به آرايشگاه محلتان سري بزنيد حتما شيشه هاي خالي سانتياگو،درك، چارلي و ... و قوطي هاي خالي انواع و اقسام نرم كننده و چرب كننده را روي پيشخوان دكوري هاي مغازه ملاحظه مي كنيد. البته اگر سري به آرايشگاه فرزين در خيابان فرشته آزادي بزنيد ميينيد كه آرايشگر محترم در كمال خونسردي و سليقه قوطي هاي پلاستيكي انواع و اقسام شامپوهاي وطني را هم توي دكور چيده است. احتمالا اين شيشه هاي خالي ادكلن و ... رازهاي زيادي را در سينه دارند چون هيچ كس نديده كه كسي ازشان استفاده كند. دوستي مي گفت شركت هاي سازنده اين ادكلن ها براي آرايشگرهاي ايران بعضي قوطي ها را خالي بسته بندي مي كنند وگرنه بعد از اصلاح سر شما آرايشگر از بين آن همه ادكلن يك شيشه سفيد كوچك را رو نمي كرد كه معلوم نيست توش چي ريخته و آن را با لطف فراوان به سر و كله شما نمي ماليد.
۴- چنگ: يكي از وجه اشتراكات تمام آرايشگاه ها اين است كه اگر شما دچار اين اشتباه شويد و بخواهيد موهايتان را بشوييد يك شاگرد ويژه كه دوره چريكي ديده گردن شما را مي گيرد و مي چپاند توي آن كاسته لعنتي دستشويي وآنقدر سرتان را چنگ مي زند كه فكر مي كنيد پوست سرتان سريده توي سينك. البته بعضي ها از وقتي ديده اند كه سر جهانگير فروهر توي سريال هزاردستان را روبروي همان سنگ مرمرين ويژه شست وشو بيخ تا بيخ بريدند ديگه اگر مو تا اعماق كمرشان هم نفوذ كند در آرايشگاه سرشان را نمي شويند. ناگفته نماند كه اين چنگ ها بر اساس شدت آن و كلاس هاي ويژه چريكي شاگرد مغازه ها از ۴۰۰ تومان تا ۱۵۰۰ تومان در نوسان است.
۵- صنعتي به نام مو: شاگرد مغازه هر ساعت يك بار كلي مو را مي ريزد روي هم و تركيبي درست مي كند از موهاي فر، لخت، سفيد، سياه و خرمايي و همه آنها را يكجا مهمان يك سطل زباله مي كند. شما مي دانيد كه اين موها كجا مي روند؟ اگر فكر مي كنيد كه شهرداري هر شب اين موها را همراه آشغال هاي ديگر جمع مي كند سخت در اشتباهيد. اين موها... هيچي،فيلم نسخه سحرآميز را حتما ببينيد و به قلم موهاي دور و برتان هم خوب نگاه كنيد.
۶ -حرفه، باربر: اگر قبول داشته باشيد كه بيشتر آرايشگرها شمالي هستند حتما اين را هم قبول داريد كه اكثر آنها موهاي نافرمي دارند. يا كچل هستند يا آنقدر موهايشان بد حالت است كه هيچ پروژه خاصي روي موهايشان اجرا نمي شود. احتمالا دلايلي وجود دارد چون اگر موهاي خوبي داشتند هر بار مي خواستند موهايشان را به يك مدل اصلاح كنند و اگر هر آرايشگر ساده پنج، شش مدل مو را هم بلد باشد بايد يكسره با موهاي خودش درگير شود. راستي تا يادمان نرفته بگوييم كه جالب ترين مدلي كه آرايشگرهاي اين شهر بلدند دم اردكي، آلماني، تيفوسي، تن تن و ... نيست. اين مدل استراتژيك كه آنها بلدند حمل چند تار مو از يك سمت به سمت ديگر كله كچل ها است.
|