پنجشنبه هاي شلوغ
بازار خانم هاي خوش سليقه
پيشنهاد مي كنيم كه براي خريد هديه براي همسرتان سري به اين بازارچه بزنيد زيرا از آنجايي كه بيشتر فروشندگان اين بازارچه خانم ها هستند، مي توانند با سليقه اي زنانه در انتخاب هديه اي بهتر به شما كمك كنند
شادي طلوعي
احتمالا اگر پنج شنبه ها از روبروي فرهنگسراي ارسباران كه به تازگي نامش به فرهنگسراي هنر تغيير كرده است عبور كنيد، با ترافيك سنگيني مواجه مي شويد كه اين ترافيك تنها به خاطر شلوغي روزهاي پنج شنبه نيست. علت اصلي آن پارك دوبله ماشين هايي است كه براي بازديد و خريد از پنج شنبه بازاري كه هر هفته در محوطه جلوي فرهنگسرا برپاست، آنجا توقف كرده اند.
اگر تا به حال از اين پنج شنبه بازار ديدن نكرده ايد پيشنهاد مي كنم به بازديد اين بازارچه برويد و اگر در انتخاب هديه اي براي دوست، همسر و يا نامزد خود به مشكلي برخورده ايد، يكي از بهترين جاهايي كه مي توان پيشنهاد كرد، همين جاست.
در اين بازارچه، چترهايي وجود دارد كه در زير آنها عموما خانم هاي هنرمند، آثار هنري خود را به معرض فروش گذاشته اند و مي توان انواع زيورآلات، ظروف، نقاشي، وسايل تزييني، عروسك و گل چيني را از آن ميان نام برد. ساعت كار اين بازارچه، از ساعت ۹ صبح تا ۹ شب است. اين پنج شنبه بازار از سه سال پيش فعاليت خود را آغاز كرد. در ابتدا اين چادرها به صورت رايگان در اختيار هنرمندان قرار داشت و بعد از آنكه استقبال از اين بازارچه زياد شد، قرار شد كه هر هفته دو هزار تومان از هر غرفه دار دريافت شود كه اين مبلغ تاكنون به ۳، ۵ و ۷ هزار تومان افزايش يافته است.
يكي از فروشندگان مي گفت: «اوايل كار ما تنها ۱۰ نفر بوديم ولي به تدريج تعداد افراد زيادتر شد و بسياري از كساني كه مشتري ما بودند بعد از مدتي همكار ما شدند.»
روزي باراني براي تهيه اين گزارش به ديدن اين بازارچه رفته بودم و خانمي كه زيورآلات براي فروش عرضه كرده بود در جواب اين سوال كه با سرما و باران چه مي كنيد؟ گفت: «مي سازيم» دختر خانمي ديگر در حالي كه شالي پشمي بر روي پا انداخته و صورتش از سرما سرخ شده بود به مشتريانش در انتخاب بهتر كمك مي كرد.
باز اگر شما جزو آن دسته از مرداني هستيد كه همسرتان سليقه شما را قبول ندارد ،پيشنهاد مي كنم كه حتما براي خريد هديه براي همسرتان سري به اين بازارچه بزنيد زيرا از آنجايي كه بيشتر فروشندگان اين بازارچه خانم ها هستند، مي توانند با سليقه اي زنانه در انتخاب هديه اي بهتر به شما كمك كنند و حتي اگر خانمي هستيد كه معمولا درخريد دچار ترديد مي شويد مي توانيد با همفكري يكي از خانم هاي فروشنده كار خود را راحت تر كنيد. البته همه فروشندگان اين بازارچه خانم ها نيستند و چند آقاي هنرمند هم در جمع فروشنده ها حضور دارند.
نكته قابل توجه ديگر، طرح هاي منحصر به فرد اجناس عرضه شده دراين بازارچه است. اكثر اين طرح ها به قول معروف تك هستند، چون سليقه سازنده آن درساخت آنها دخيل است و توليد انبوه و بازاري ندارند. البته اگر دقت بيشتري كنيد متوجه مي شويد كه اينجا هم الگو برداري نادرست ديده مي شود و گويا قانون كپي رايت در اينجا هم طرفداري ندارد. خانمي گفت: الگوبرداري باعث كاهش فروش ما شده است.
شايد شما هم گاهي اوقات هنگام خريد وسيله مورد نظر خود به اين مشكل برخور كرده باشيد كه فروشنده آگاهي لازم را براي فروش جنس مورد نظر نداشته، ولي اين مشكل در اين بازارچه وجود ندارد چون فروشندگان خودسازنده اقلام عرضه شده هستند و درباره جنس، دوام و... آن اطلاعات كافي دارند.
همينطور كه از بازارچه ديدن مي كردم متوجه شدم كه مردي به هر غرفه يك لامپ مي دهد وقتي علت را سوال كردم مشخص شد كه هر هفته بعد از اتمام كار، لامپ هاي غرفه ها را باز مي كنند و دو هفته بعد دوباره آنها را مي بندند چون به قول يكي از آقايان فروشنده: بعضي هافكر مي كنند هرچيزي كه صاحب آن در كنارش نباشد مال آنهاست. و بالاخره اين كه اگر از اين بازارچه خريدكنيد، يك نكته براي چندمين بار به شما ثابت مي شود و آن اين است كه خانم ها بسيار هنرمند و با سليقه هستند.
|
|
نقاشي مذهبي يا نقاشي مقدس
|
|
هيوا عزت پور
روز گذشته، خبري در مورد نمايشگاه آثاري از هنر مسيحي، خوانديد. اين خبر توضيحاتي درمورد هنر مذهبي و هنر مقدس داده بود كه اين دو را در هم تنيده معرفي مي كرد. اما بدنيست بدانيد كه به لحاظ قالب و محتوا، هنر مذهبي و هنر مقدس با يكديگر تفاوت هاي اساسي دارند.
آنچه كه ساختار و استخوان بندي اثر هنري را تشكيل مي دهد، قالب ناميده مي شود و بخشي كه مفاهيم و منظور هنرمند (چه بخش آگاهانه و چه ناخودآگاه) را شامل مي شود محتوا نام دارد.
درتقسيم بندي محتوايي هنر به سه بخش كلي دنيوي،مذهبي ومقدس، به تفاوت هاي آشكاري برخورد مي كنيم. در هنر دنيوي، حضور زمان و مكان را به وضوح مي بينيم و زماني كه موضوع اثر هم از زندگي روزمره نشات بگيرد، قالب و محتوا هر دو دنيوي مي شوند.
در هنر مذهبي، قالب، دنيوي است اما محتوا، غالبا مفهومي مذهبي دارد. درهنر مسيحي - از آغاز دوران رنسانس به بعد (قرن ۱۴ و ۱۵ ميلادي)- مي توان به نقاشي هايي از مريم مقدس و عيسي مسيح اشاره كرد كه موضوعات مختلف را به روايت از كتاب مقدس نشان مي دهد.
اما مشاهده مي كنيم كه در دوره ها و اقوام مختلف، شخصيت ظاهري مريم مقدس، مطابق با مد و مشخصه هاي ظاهري آن دوران وآن مردم تصوير شده. هرچند كه برخي جزئيات، هميشه تكرار مي شوند؛ مثل هاله دور سر كه نشانه تقدس است و يا گل زنبق كه نشان دهنده بكارت و پاكي و صداقت است.
و اما در هنر مقدس، هم قالب و هم محتوا غير دنيوي هستند و از روش هاي معمول براي نشان دادن سطح و حجم و نور و سايه استفاده نمي شود، در نتيجه، اثر گذاري آن دنيوي نخواهد بود. هنر مسيحي، در دوران صدر مسيحيت و قرون وسطي چنين ويژگي هايي داشت، يعني زماني كه مسيحيان در خفا به گسترش دين مسيح مي پرداختند و در كانال هاي زيرزميني در رم كه به آنها «كاتاكومب» گفته مي شد، به نقش كردن روايات و داستان هاي كتاب مقدس و همچنين دردها و رنج هايي كه بر آنها وارد مي آمد، مي پرداختند اما با شيوه طبيعت گريزي.
ما در ايران، هنر مذهبي نداريم. زيرا آنچه كه در تصور هنر مذهبي مي آيد، به كلي هنر مقدس شمرده مي شود كه برگرفته از فلسفه، شعر و ادبيات است. مشخص ترين آن هم هنر نگارگري ايراني است . از ديگر مكاتبي كه خالق هنر مقدس شده اند، مي توان به آئين ذن و بودا نيز اشاره كرد.
|
|
اجراي زنده در واگن
پشت چشمان پيرمرد كور
شهرام فرهنگي
ساز نمور كه كوك نمي خواهد. هر قدر كه دقيق باشي باز هم يكي از سيم هايش خارج است. اصلا از اين هم كه بگذري قرار نيست با يك اركستر بزرگ، هم نوازي كني. از آن كنسرت هايي كه اولش يك نفر با ويلن اش سرپا مي ايستد و ديگران را در كوك سازشان رهبري مي كند. براي ويلن زن كور، همنوايي، صداي سكوت مردم عادي كوچه و بازار است. چه كنسرت بزرگي!
حس عجيبي است. قابل توصيف نيست اما وقتي در سينه آدم مي نشيند باور مي كنيم كه اتفاقي در راه است. چه خوب، چه بد. روزي كه پياده در اتوبان حقاني راه افتاديم تا به متروي ميرداماد برسيم از همين جنس بود. حس عجيب انتظار.
اتفاقي در مترو انتظار ما را مي كشيد. رسيديم و سوار شديم. خبري نبود. شايد محيط روي اين حس هم تاثير گذاشته و ديگر رو راست نيست. چه اهميتي دارد كه ميان اين همه مشغله حسمان هم دروغگو باشد؟
اين حس عجيب را ريشخند مي كرديم وقتي مامور مترو دست در دست مردي كور وارد واگن شد، مرد را برد و گوشه اي نشاند. «خب راحت شدم حالا تا ايستگاه آخر، كار به كار كسي ندارد.»
كار به كار كسي نداشت. فقط همان اتفاقي بود كه منتظرش بوديم. اين حقيقت را چشمان كور ويلن فرسوده اش فرياد مي زد.
به خودمان كه آمديم به پيرمرد كور خيره شده بوديم. لحظه اي سرها را برگردانديم. ده ها سر را ديديم كه به سوي پيرمرد برگشته اند. همه منتظر آغاز كنسرت بودند نه كوكي و نه سرفه اي براي صاف كردن صدا. صدايي خش دار و خارج از نت روي نواي ويلن - كه وضعي بهتر از صدا نداشت - نشست. اي الهه ناز...
عمله ها سكوت كرده بودند. خوش تيپ ها هم كه اصولا هميشه ساكت هستند، به گوشه اي خيره مي شوند و ژست روشنفكرانه به خود مي گيرند. همين براي عوام كافيست تا از زندگي لذت ببرند. حتي با يك پيرمرد كور كه ويلني كهنه در دست دارد. اين وسط هميشه تنها چند نفر مزاحم هستند. آنهايي كه وقتي به هم مي رسند در اين دنيا نيستند. انتهاي واگن يك جفت از اين گروه نشسته بودند. صداي خنده آنان چه گوش خراش بود.
صداي خانمي در واگن پيچيد. بلندگو بود. «ايستگاه...» صداي ويلن قطع نشد. پيرمرد مي نواخت و شنونده هاي تازه، از در باز واگن به داخل نفوذ كردند. حالا كنسرت شلوغ شده بود. آنقدر شلوغ كه مردم ايستاده به صداي پيرمرد كور و ويلن اش گوش مي سپردند. كسي شكايتي هم نداشت. كمبود موسيقي، داخل واگن هميشه حس مي شود. حالا آنها در ازدحام از اجراي زنده موسيقي لذت مي بردند.
انگار پيرمرد كور پشت فضاي سياه چشم هايش همه جا را مي ديد. مثلا نت ها را در آن فضا گذاشته بود. او ناگهان دچار مشكل شد. انگار كاغذهاي نت از پشت چشمان كورش فرو ريختند. تنمان لرزيد. نكند ميان جمع شرمنده شود. نفس آزاد كرديم وقتي نت ها دوباره پيدا شدند.
چند اسكناس و مقداري پول خرد نصيب پيرمرد شد. جيب هايش باد كردند. شايد از ترحم، شايد از...
بگذريم. پيرمرد حالا ايستاده اجرا مي كرد. «علي، علي مولا...» رفت به سمت انتهاي واگن. فرياد قطاري كه روي ريل كناري حركت مي كرد صداي پيرمرد و ويلن اش را بلعيد. لحظه اي بعد پيرمرد كور به جايي رسيده بود كه كسي از آنجا پولي در دست اش نگذاشته بود و حالا يك نوستالژي ديگر براي نسلي كه عمر را به نيمه رسانده اند. «يه دلم مي گه...» باز هم صداي خنده آمد. آن دو نفر روبروي پيرمرد نشسته بودند و او را نمي ديدند. در آن شلوغي ديگر كسي حوصله دست در جيب كردن هم نداشت. سكه اي در راه نبود. پيرمرد هم ترانه ديگري بلد نبود. كنسرت تمام شد. كسي براي پيرمرد كور دست نزد. «ايستگاه...» راديوي داخل سالن مترو موسيقي پخش مي كرد. صداي ويلن مي آمد. صداي ويلن سالم چه گوش خراش بود!
|
|
ستون شما
حروفچيني مطالبي كه از دل دستگاه فكس بيرون مي آيد، به دليل ميل كاغذ به لوله شدن و البته ناخوانا بودن خطوط در اكثر مواقع دشوارتر از تايپ نامه هاست.
بنابراين احساس مي كنيم توطئه اي در كار است كه يك روز كاغذ فكس نداريم، يك روز دستگاه استارت نمي شود، يك روز خط فكس به علت بدهي قطع است و يك روز هم ما كاري برايمان پيش مي آيد و نمي آييم روزنامه. به هر حال شما نااميد نشويد و فكس بفرماييد!
دقت كنيد
يك مادر ايراني از ايرانشهر خواسته دقت بيشتري داشته باشد: «۹ دي ماه عكس اولتان از بم است و گورستان و خاك و خون و در قسمت پايين تبليغي كه مادري با كودكانش مي خندد» چشم.
مهر و محبت زنده است
دومين مطلب رسيده، نامه اي است از مهندس محمدرضا بوربوري، درباره زلزله. در پايان مطلب آمده است: «درست است كه در اين حادثه خسارات جاني و مالي زيادي به هموطنان ما وارد شده كه خيلي از آنها قابل جبران نيست، اما حداقل به من و خيلي از افراد ثابت شد كه ايراني هست و تا زماني كه ايراني هست مهر و محبت و بخشش نيز زنده است. »
شعر
شعري بدون عنوان شاعر درباره بم، البته درتيتر شعر آمده: «از لهراسبي در سوگ بم.» چيزي كه ما از اين شعر عمودي انتخاب كرديم اين سه مصرع است: «اهورامزدا را به ياري مي طلبم تا اهريمن بد سرشت مرگ را از فراز آسمان زيبايت برانم.»
ببخشيد از اينكه روي شعر بودن مطلب تاكيد كرديم!
ميول
خانم آرام اعتمادي، خانم نسيم گلي، خانم زيبا كامران، آقاي نامدار كاملي، آقاي اسماعيل حاج مهدي، آقاي نيما، آقا يا خانمA-E و يكي دو نامه بدون عنوان. متشكريم از اينكه آدرس هاي الكترونيكي بالاي صفحات را جدي گرفته ايد.
ماريتا
مرگ «ماريتا»ي نگون بخت، همچنان مطلب توليد مي كند. آقاي محسن «كوثري خواه» به اينكه اين خبر آنچنان كه بايد در روزنامه ها منعكس نشده اعتراض دارد. خدمت ايشان عرض كنيم، افرادي نيز هستند كه به درج اين خبر اعتراض دارند. اين به آن در.
منتظريم
ميز دبير تحريريه براي نامه هاي شما به اندازه كافي جا دارد:
تلفن: ۹-۲۹۰۲۹۳۸
فكس: ۲۹۰۲۹۴۰
|
|
رفتار با حيوانات در خانه
پاتوق فرهنگي كتاب ما در ادامه جلسات و سمينارهاي هفتگي اش، ديروز يك سمينار آموزشي جالب وبي سابقه برگزار كرد. اسم جلسه، «آشنايي بابهداشت و نگهداري از حيوانات خانگي» بود و سخنران جلسه، دكتر هومن ملوك پور، با هدف آگاهي دادن به افراد، بخصوص جوان ها ونوجوان ها در رابطه با حيوانات و پرندگان خانگي، رفتارشناسي، بهداشت و نگهداري و محسنات آنها و همين طور خطراتي كه حيوانات براي انسان به وجود مي آورند، سعي كرد فرهنگ نحوه رفتار با حيوانات را به حاضران در جلسه آموزش دهد تا مشكلات ارتباط انسان بامحيط هاي طبيعي و طبيعت تا حدودي طي اين جلسه و جلسات آينده مرتفع شود.
اين جلسه در راستاي يك سلسله برنامه با همين مضمون، يكشنبه بعدازظهر برگزار شد و قرار است اين بحث ها در هفته هاي آينده هم ادامه داشته باشد. براي گرفتن اطلاعات بيشتر از برنامه هاي پاتوق فرهنگي كتاب ما مي توانيد با تلفن ۷۵۳۲۹۶۷ تماس بگيريد.
|
|
كوتاه
تحول
تو قاموسشون صبر معنا نداشت.
فقط كارشون شده بود گلايه از روزگار و اينكه چرا بايد اونجور خلق بشن. تصور اينكه اونها رو موجوداتي زشت و بي قواره لقب بدن، آزارشون مي داد. دوست داشتن يه نفر رو پيداكنن و با تمام توان سرش داد بكشن.
اين گذشت... تا اينكه صبح يه روز قشنگ، با نغمه سرايي هزاري بي قرار، از خواب طولاني بيدار شدن.
«خداي بزرگ معجزه شده!!»
حالا اونها پروانه هايي بودن كه بالهاشون رو بهم ميزدن تا پرواز رو تجربه كنن.
گلهاي رنگارنگ، اونها رو به مهموني شيريني دعوت كرده بودن.
مرتضي شكري
|
|
صبح تا شب
جواد رسولي
سينما
امروز در سالن كوچك حوزه هنري يكي ديگر از فيلم هاي اواسط دهه نود نمايش داده مي شود كه از روي يك رمان خيلي پرفروش ساخته شده. «زنان كوچك» را گيليان آرمسترانگ سال ۹۴ ساخته و همان طور كه مي دانيد (چون كارتونش قبلا از تلويزيون پخش شده) داستان يك خانواده پرجمعيت را روايت مي كند كه همه بچه هايش دخترند و پدر هم در جنگ است. راوي داستان هم يكي از همين خواهرهاست كه علاقه زيادي به نوشتن دارد. اما تامپسون، سوزان ساراندون، وينونا رايدر، كلردنس و كرستن دانس در فيلم بازي مي كنند. مثل هميشه ساعت ۳۰:۱۶ و ۱۹ فيلم به نمايش درمي آيد.
كانون فيلم جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران امروز اين فيلم ها را نشان مي دهد: ساعت ۱۴ يكي از ساخته هاي دهه هفتاد سام پكين پا يعني «سر آلفردو گارسيا را برايم بياوريد» (۱۹۷۴) ساعت .۱۶ فيلم «ديگران» ساخته آلخاندرو آمنابار كه سينماي خودمان هم تا مدت ها روي پرده نشانش دادند و نيكول كيدمن يكي از بهترين بازي هايش را در آن ارايه مي دهد و بالاخره ساعت ۱۸ فيلم «جزيره دكتر مورو» كه وان تيلور آن را سال ۱۹۷۷ ساخته است.
كتاب
امروز چطور است برويم سراغ چند تا كتاب شعر كه طي هفته گذشته به بازار آمده اند؟
«ابر و كوچه» نام نسبتاً معروفي است و احتمالاً خاطرات يك نسل با شعرهاي اين كتاب جان مي گيرد و زنده مي شود. اين كتاب شعر فريدون مشيري حالا به چاپ سوم رسيده (البته توسط نشر چشمه) و به بازار آمده. كتاب، ۱۵۶ صفحه و قيمتش ۱۲۰۰ تومان است.
كتاب «سهرابي ديگر: نگاهي تازه به شعرهاي سهراب سپهري» هم اگرچه شعر نيست اما درباره يك شاعر مطرح معاصر است. اين كتاب را ضياءالدين ترابي نوشته و نشر دنياي نو آن را با قيمت پشت جلد ۲۵۰۰ تومان منتشر كرده است.
آنهايي كه به اساطير قديم و شخصيت هاي شاهنامه علاقه مندند مي توانند سراغي از كتاب آقاي ابوالفضل مصفي بگيرند. نام كتاب هست «فرهنگ اساطيري و تاريخي از كيومرث تا اسكندر با شواهدي از شاهنامه فردوسي.» نشر اشتياق اين كتاب ۲۴۰ صفحه اي را با قيمت ۱۵۰۰ تومان منتشر كرده است.
تئاتر
در تالار سنگلج نمايش «فالگوش» به كارگرداني خانم منيژه محامدي روي صحنه است. اين نمايش ساعت ۳۰:۱۸ شروع مي شود و قيمت بليتش هم ۱۵۰۰ تومان است.
تالار هنر (هفت تير، جنب ورزشگاه شهيد شيرودي) در اختيار نمايش غول كوچولوست كه جعفر مهياري آن را كارگرداني كرده. اين نمايش ساعت ۳۰:۱۷ شروع مي شود. در تالار انديشه و مولوي جشنواره تئاتر ماه برقرار است. مجموعه شهيد چمران ميزبان سه نمايش كودكان است. آي قصه، قصه، قصه (مجتبي مهدي)، يك اختراع ساده (مجتبي مهدي) و قصه سيبي كه نصف شد (باز هم مجتبي مهدي). در تالار لاله زار دو تا نمايش اجرا مي شود. يكي نمايش سه قلوها كه در دو سانس ۱۴ و ۱۸ اجرا مي شود و ديگري «ازدواج دو زنداني» كه ساعت ۱۲ و ۱۶ اجرا دارد. اولي را جعفر رازپوش كارگرداني كرده و دومي را غلامرضا اميري.
فرهنگسرا
فرهنگسراي بهمن هم جزو مراكز فعال فرهنگي آموزشي تهران است. كلاس ها و دوره هاي آموزشي اين فرهنگسرا را ببينيد و اگر نزديك اينجا زندگي مي كنيد در آنها شركت كنيد.
قرآن: فصيح خواني (پنج شنبه ها ساعت ۱۲ تا ۱۴)، روخواني و روانخواني (يكشنبه و سه شنبه ۸ تا ۱۰)، صوت و لحن (يكشنبه و سه شنبه ۳۰:۱۳ تا ۱۵) و احكام (چهارشنبه ها ۱۴ تا ۱۶) موسيقي: تئوري موسيقي (يكشنبه و سه شنبه ۳۰:۸ تا ۱۰)، دف و تنبك (دوشنبه ۳۰:۱۰ تا ۱۷)، سنتور (دوشنبه ۱۴ تا ۱۷ و ۱۷ تا ۲۰) .خوشنويسي: خوشنويسي نستعليق و شكسته نستعليق (دوشنبه ها ۱۴ تا ۱۷ و ۱۷ تا ۲۰) و خوشنويسي خط تحريري (يكشنبه ها و پنج شنبه ها). هنرهاي خانه: خياطي با الگو (پنج شنبه ها ساعت ۳۰:۱۱ تا ۳۰:۱۴ و ۳۰:۱۴ تا ۳۰:۱۷)، قالي بافي و گليم بافي (دوشنبه ها ساعت ۹ تا ۱۲)، گلسازي ايتاليايي (شنبه و چهارشنبه ساعت ۸ تا ۱۰) و گلسازي بلندر (يكشنبه ها وچهارشنبه ها ساعت ۱۰ تا ۱۲).
تلويزيون
اول اين كه بازي پرسپوليس و پيكان امروز ساعت ۳۰:۱۴ به شكل زنده از شبكه ۳ پخش مي شود. برنامه هاي پيشنهادي براي امشب هم، اينها هستند: نود؛ برنامه جنجالي عادل فردوسي پور كه لابد بازي هاي امروز را هم بررسي مي كند، نقطه چين و شيرين كاري هاي مهران مديري كه ساعت ۱۵:۲۱ از شبكه ۳ پخش مي شود. مجموعه فانتزي ديروز، امروز، فردا (شبكه ۵، ساعت ۱۹)، روشن تر از خاموشي يا همان ملاصدرا (شبكه يك، ساعت ۲۰:۲۲)، سواران كوچك (شبكه ۵، ساعت ۲۳)، هتل پياده رو (شبكه يك، ساعت ۱۰:۱) و دو مستند اين جا فرداست (شبكه يك، ساعت ۴۵:۱۹) و پرنيان (شبكه ۴، ساعت ۱۰:۲۲) از جمله برنامه هاي ديدني امشب هستند.
|
|
بهروز افخمي
خبر رسيدن «گاوخوني» به جشنواره فجر از سال گذشته به گوش مي رسيد. آخرين اثر افخمي قرار بود يك فيلم جمع وجور وكم هنرپيشه باشد. پس خيلي ها احتمال دادند كه فيلم، با وجود تاخير آغاز فيلمبرداري به جشنواره سال گذشته برسد. اما تدوين و ميكس فيلم تازه پاييز امسال تمام شد. درباره نمايش گاوخوني در جشنواره فجر امسال هم هزار اما و اگر وجود داشت. اما تهيه كننده فيلم به درستي اعتقاد داشت كه با توجه به مخاطب خاص اين فيلم، تعداد نمايش زياد در اين چند روز به فروشش حسابي لطمه مي زند. پس تا وقتي توافق مسوولان جشنواره را براي نمايش محدود فيلم نگيرند، فرم جشنواره را پر نمي كنند.خبر ديگر اين كه گفته مي شود براي نمايش اين فيلم در سينماهاي جشنواره به لنز خاصي نياز هست كه هنوز بنيادفارابي آن را خريداري نكرده.
|
|
ساموئل خاچيكيان
يكي دو سال است كه ساموئل خاچيكيان مرده ولي چند روزي است كه اثر و آثاري از او در سالن هاي سينمايي ما يافت مي شود.
شنيده مي شود كه فيلم «دعوت به شام» كه چند روزي است بر پرده سينماهاي تهران به نمايش درآمده و بر تابلوهاي تبليغاتي آن، نام داود موثقي به عنوان كارگردان نقش بسته، همان فيلمي است كه خاچيكيان هم در ساختش نقش داشته است. احتمال موفقيت تجاري دعوت به شام، چيزي نزديك به صفر است ولي كساني كه به تماشاي آن مي روند؛ احتمال دارد چيزي از سبك پرتعليق استاد قديمي سينماي ايران را در آن بيابند.
|
|
يان اندرسن
پيرمردهاي موسيقي راك قرار است به صحنه برگردند. آن هم كجا؟ در دبي. دو سال پيش «راجر واترز» در دبي كنسرت داد و بيشتر از آنكه جماعت عرب را تحت تاثير قرار دهد، باعث جنب و جوش مسافران ايراني شد. خبر كنسرت واترز به عنوان يكي از دايناسورهاي پروگرسيو راك دهه هفتاد و از اعضاي اصلي گروه پينك فلويد، در ايران دهان به دهان گشت و كلي توريست را روانه اين كشور عربي كرد. «يان اندرسن» و گروه «جتروتال»، البته به اندازه «واترز» معروف نيستند و شنيدن اسم شان بيشتر ذهن راكرهاي جدي و حرفه اي را تحريك مي كند. اما به هرحال اگر مخاطباني براي اين كنسرت در كار باشند، در اين سوي آب هاي خليج حضور دارند. كنسرت جتروتال، نهم بهمن ماه امسال در دبي برگزار خواهد شد.
|