از۸۰۰ هزارتا بيش از ۱۵۰ ميليون تومان
ماجراي كلا هبرداري سه برادر
روش اين سه برادر روش خيلي هاست! اول از تو پول مي گيرند و برايت موبايل و ماشين مي خرند و به نفر سوم مي فروشند و بهره پول را - صدي پنج - به عنوان اجاره به تو مي دهند و تا اقساط كامل پرداخت شود، با سند موبايل و ماشين را به ده نفر ديگر هم فروخته اند. و حالا كه كلي پول به جيب زده اند ... غيبشان زده است!
|
|
۷۰ ميليون تومان پول نقد
«زاهدي» يكي از مالباختگان اين پرونده مي گويد: «شركت.... ۱۲ سال سابقه فعاليت داشت و افرادي كه با آن معامله مي كردند غالبا اشخاص ثروتمند و صاحب وجهه اجتماعي بودند. براي همين وقتي با اين شواهد مواجه شدم به صاحب شركت اعتماد كردم و در چند مرحله به وي ۷۰ ميليون تومان پول نقد دادم تا برايم تلفن همراه و خودرو بخرد و به صورت اقساط بفروشد.
«رسول. ر» صاحب شركت
آقاي «رسول.ر» كه صاحب شركت بود پس از تحويل گرفتن پول چند شماره موبايل به من داد و گفت اينها شماره خط هايي است كه براي من خريده و تا چند روز ديگر سند آنها آماده تحويل مي شود. از سويي قرار بود هر ماه، رسول مبلغي را بابت فروش خط هاي تلفن همراهم به من بدهد.»
موجودي ندارد
زاهدي مي افزايد: «رسول بابت مبلغي كه بايد پرداخت مي كرد يك چك به من داد اما هنگامي كه براي وصول چك به بانك رفتم متوجه شدم او موجودي ندارد، براي همين بلافاصله به دفتر شركت مراجعه كردم و در آنجا فهميدم شركت را تخليه كرده اند و رسول نيز متواري است.
لطفا جهت شكايت از كلاهبرداران فراري به دادسراي صادقيه (ناحيه ۵) به آدرس فلكه دوم، خ آيت الله كاشاني، بلوار اباذي، مراجعه و به طبقه سوم دادسرا، شعبه دهم (قاضي بناكار) مراجعه كنيد و شكايتتان را ضميمه پرونده متهمان كنيد.
لازم به ذكر است مسووليت پرونده بر عهده سروان اميري (آگاهي شاپور، مركزي، شعبه) است. شماره پرونده آگاهي ۵۱۰۲۹، شماره كلاسه پرونده دادسرا، ۱۰۷۵ ب ۸۲/۱۰ است.
همين! اتمام سرمايه هاي بيش از صد نفر همشهري من و تو به همين راحتي دود شد و رفت آسمان. تا امروز كه اين نوشته به در شركت چسبيده را مي خواني خبري از متهم نيست. بهتر است بنويسيم متهمان! ظاهرا سه نفر هستند.
-سه تا برادرند- آقا! اسم يكي شان رسول بود و آن يكي داوود و ديگري محمد!
آقاي سعادت مي گويد: «مرد ميانسالي كه كارمند نيروي دريايي است و ما را از ماجرا باخبر كرده است، تكيده و حالا مبهوت. او يكي از بيش از صد نفري است كه شركت «...» از آنها كلاهبرداري كرده است.»
- چطور با اين شركت آشنا شديد؟
از طريق آگهي اين شركت در يكي از روزنامه هاي پرتيراژ كشور!
- نمونه آگهي را داري؟
بله!
آگهي بوي تازگي مي دهد. علي رغم اينكه در قابي كاهي و سرخ رنگ نشسته است. «شركت بازرگاني ... - شماره ثبت - ۱۵۹۵۰۰ با ۱۲ سال سابقه درخشان در غرب تهران سرمايه گذار مي پذيرد. تضمين صد درصد سند قطعي اتومبيل و تلفن همراه با بيمه كامل به نام شما... با انتقال سند قطعي.
به نام شما و به كام! آگهي انگار اينطور مي گويد. اين سه برادر همه كاري مي كردند. خريد و فروش موبايل، فرش، خودرو و...
«اين... شده كجاست؟ ۵۰ ميليون تومان منو بالا كشيده... فكر كرده! پدرشو در مي يارم!»
پيرمردي كه سنش لابد سه برابر من است مي گويد. و من متعجبم از اينكه اين مرد فرش فروش چطور به اين چند نفر جوان اعتماد كرده است؟
اول آمد در مغازه من تو بازار و چند تا فرش خريد، شيرين هم خريد. پولهايش را هم در جا داد. بازار كساد و من دشت خوبي كرده بودم. دوباره اومد و براي چند نفر ديگر فرش خريد و بعد من اومدم دفترش و با هم رفيق شديم. هفته پيش به من گفت چند تا فرش مي خوام و از من خواست ببرم فلان جا و فرش ها را تحويل دهم و حالا آمدم و مي بينم كه زده به چاك!
روش اين سه برادر روش خيلي هاست! اول از تو پول مي گيرند و برايت موبايل و ماشين مي خرند و به نفر سوم مي فروشند و بهره پول را - صدي پنج - به عنوان اجاره به تو مي دهند و تا اقساط كامل پرداخت شود، با سند موبايل ماشين را به ده نفر ديگر هم فروخته اند. و حالا كه كلي پول به جيب زده اند... غيبشان زده است!
- ميگن ۱۰ ميليارد تومان پول بالا كشيده...
كسي آن ميانه مي گويد. «سعادت» مي گويد من از طريق آگهي آمدم اينجا و ۶ ميليون تومان پول زبان بسته را دادم به اين آقا كه ۱۰ روز ديگر يك پرايد برايم بگيرد. در مقابل هم چك گرفتم و بعد رفتم بانك و استعلام كردم و ديدم كلي پول تو حسابش هست و به او اطمينان كردم...
خانمي حاضر نيست نامش را بگويد و در برابر اصرارمان چند تا ليچار بارمان مي كند و از صحنه مي گريزد. در اين ميان هستند كساني كه ۱۰۰ ميليون تومان پولشان را از كف داده اند و همچنين كساني كه ۸۰۰ هزار تومان تمام دار و ندارشان را به باد داده اند. چند نفري هم آمده اند كه ماشين و موبايل خريده اند و اقساطش را داده اند و حالا معطل سند و تكليف سرمايه شان هستند.
- شما چقدر پول داديد؟
سه ميليون تومان.
- در عوض چي؟
سه تا خط موبايل. قرار بود به اسم من بكند. پولش را نقدا دادم.
نامش مجتبي است و چند روز ديگر پدر مي شود و از آن جوانهاست كه بعد از چند سال كشيدن مرارت و بدبختي در ژاپن، سرمايه اي دست و پا كرده و به كشور برگشته. يكي ديگر از شاكيان نامش احمد است و مي گويد: «من از اينها يك پژو ۲۰۶ خريدم. شرايطي ۶ ميليون نقد دادم و ۵/۲ ميليون باقي اش را با ۳ چك قرار شد پرداخت كنم. حالا ماشين دست من است و سند ندارم.
قبل از اين هم چند بار نيروي انتظامي اينجا آمده بود و با اينها مثل اينكه دعوا داشتند.
يكي از همسايه ها مي گريد و با شنيدن رقم هر شاكي نچ نچ مي كند و آه مي كشد
«زاهدي» يكي از مالباختگان اين پرونده مي گويد: زماني كه دريافتم تمام اين ماجرا يك كلاهبرداري بزرگ بوده است سعي كردم شماره تلفن همراه هايي را كه صاحب شركت به من داده و گفته بود آنها متعلق به من است، رديابي كنم اما از اين راه نيز نتيجه اي نگرفتم چون تعدادي از شماره ها دروغي بود و چند خط نيز به افراد ديگري تعلق داشت كه اصلا از ماجراي خريد و فروش بي اطلاع بودند. بالاخره با پيگيري هايي كه انجام دادم متوجه شدم، صاحب شركت انصار از خيلي ها كلاهبرداري كرده و پس از به دست آوردن مبلغي هنگفت، عصر پنج شنبه هفته گذشته دفتر و محل زندگي اش را تخليه و فرار كرده است. از سويي ۲ برادر ديگر رسول نيز كه در كارهاي شركت با او همكاري داشتند، متواري شده اند.»
«شريف زاده» يكي ديگر از مالباختگان نيز توضيح مي دهد: «شركت ... مرتب در روزنامه ها آگهي چاپ مي كرد. از طرفي «رسول.ر» صاحب شركت بسيار خوش برخورد و شيك پوش بود و همين مسايل باعث شد من فريب بخورم و ۴ ميليون تومان به وي بدهم.»
اين شاكي مي گويد: «رسول در ازاي ۴ ميليون تومان به من گفت ۴ خط موبايل برايم خريده و اجاره داده است و هر ماه ۲۰۰ هزار تومان به من مي دهد اما فقط ماه اول به من پول داد و بعد از آن يك چك از او گرفتم كه بلامحل بود. اكنون كه دارايي خودم را از دست داده ام تازه مي فهمم كه اعتماد به آن مرد چه اشتباه بزرگي بود او هميشه خود را دكتر جراحي پلاستيك و زيبايي معرفي مي كرد و اين در حالي بود كه روي كارت هاي تبليغاتي سمت خود را مهندس ذكر كرده بود. يكي از مسايلي كه باعث شد به رسول اعتماد كنم اين بود كه مي گفت پدرش تاجر بزرگ فرش است از سويي خودش خودروي گرانقيمتي داشت و معامله هاي كلان انجام مي داد.»
جعفري يكي از شاكيان پرونده هم مي گويد: «روبروي شركت...، يك فروشگاه فروش آلات موسيقي دارم كه چندي پيش صاحب شركت به مغازه من آمد و ۷ميليون و نيم دستگاه صوتي، ميكسر، پيانو و ... خريد.
خريدار ۵/۲ ميليون پول نقد داد و ۵ ميليون تومان بقيه را چك داد و براي ضمانت سند پيكاني را به من داد. هنگامي كه زمان وصول چك ها رسيد به بانك رفتم ولي تمام چك ها برگشت خورد.
هنگامي كه براي وصول طلبم به شركت مراجعه كردم متوجه تعطيلي شركت و فرار صاحب آن شدم. حتي براي اطمينان، دستگاه صوتي را خودم در خانه اش نصب كردم اما وقتي به خانه اش رفتم در آنجا مشخص شد صاحب خانه كليه اثاثيه اش را جمع كرده و از آنجا فرار كرده است.
پس از اين ماجرا به اداره آگاهي مركز رفتم و از صاحب شركت شكايت كردم. تاكنون هيچ اقدامي صورت نگرفته است. پس از بررسي هايم همچنين مشخص شد ماشين پيكاني كه سندش را براي ضمانت به من داده را به ۱۰۰نفر ديگر بدون سند فروخته است.»
|