موضوع پيوند اعضا چيزي است درست شبيه يك تابوي جمعي: فقط اينجا كسي منع نمي كند اما كسي درباره اش حرف هم حتي نمي زند
جو پر از ترديد است. پذيرفتن سرنوشت كه همراه مي شود با يك موقعيت اجباري در تصميم گيري آني براي نجات دادن جان چند نفر ديگر يا رعايت رسوم.
شباهت جدي اي هم با آزمايش دارد انگار وقتي كه مي تواني تكه اي از يك جسم را - كه قانونا و بامنطق و طبق قوانين شرعي - ديگر جاني ندارد هديه اي دانست براي نجات جان پدر، خواهر، برادر، مادر، خاله و ... بي افتراق و مرزكشي و اين بار ساده تر: براي رهايي يك «انسان» از درد و يك جمع از دغدغه.
زحمت چنداني هم ندارد، در اصل چند دقيقه پياده روي از ورودي اصلي مجتمع بيمارستاني امام خميني لازم است تا بتوان به بانك اعضاي پيوندي ايران رسيد. بعد از آن هم پر كردن چند عدد فرم است و اعلام رضايت براي نجات جان انسان هاي ديگر.
حتي اگر مشغول به پاسخ دادن به چند ارباب رجوع باشد يا بيمار جديدي را به بخش آورده باشند كه دچار مرگ مغزي شده، دكتر نيك فرجام جداي از انجام وظايف رسمي خود - مسوول واحد فراهم آوري بانك اعضاي پيوندي - حاضر به همكاري است تا ثابت كند كاري كه انجام مي شود، يك عمل كاملا انساني است. در روز تهيه گزارش يك بيمار را كه دچار مرگ مغزي شده بود به بخش آورده بودند. اين فرد قطعا ازنظر علمي و قانوني فوت شده است. اما هنوز به كمك دستگاه و استفاده از تكنولوژي، گردش خون در بدن او برقرار است. دستگاه به او اكسيژن مي رساند و با داروهايي كه به بدنش تزريق مي شود - دكتر اسم مي برد - كاركرد قلب او به حالت طبيعي نگه داشته مي شود. بدن او حتي پس از برداشتن برخي اعضا و نسوج از نظر ظاهري تغيير نمي كند. اگر قلب يك واژه است كه در آناتومي كاربرد زيادي دارد، «دل» يك واژه كاملا مفصل ديگر است كه بيشترين كاربرد را در شاعري دارد. انسان ها دل دارند و به خوبي مي دانند كه چيزهايي كه دوست دارند، الزاما عاقلانه نيست، اما آن چيزها را باز دوست دارند.
|
|
مثلا خيلي ها خوششان مي آيد كه جسد (يا بدن) عزيز از دست رفته شان تغيير ظاهري چنداني پيدا نكند؛ تدابيري اتخاذ شده كه تغييرات را به وقت ديدن جسد از پشت شيشه هاي غسال خانه كسي نفهمد، چرا كه در جاي جراحي شده فقط جاي چند بخيه مانده است.
جداي از دلبستگي به خواسته هاي شخصي، مسايلي هم در باب مطابق شرع بودن اين كار هم وجود دارد، در حالي كه علما متفقا اعلام كرده اند كه وقتي نجات جان انساني منوط به انجام چنين عملي باشد، مشكلي ندارد.
به گفته دكتر نيك فرجام، نظر آقايان علما بر اين بوده كه هر چند حفظ حرمت مرده مسلمان واجب است، ولي حفظ حيات مسلمان ديگري از آن واجب تر است. اما گاهي مشكل فقط مردمي نيستند كه در اين باره ترديد دارند، بلكه حتي برخي از پرسنل مركز پيوند اعضا هم هنوز به اين امر، ايمان ندارند. به اين ترتيب ايران يكي از معدود كشورهاي جهان است كه در آن تعداد اهداكننده عضو، از تعداد گيرنده ها بيشتر نيست.
ترس خانواده ها، عمدتا از ندانستن آنها بر مي آيد. از رفتن آبرويشان مي ترسند : «نكند كسي فكر كند عضوي از عزيزانمان را فروخته ايم» در صورتي كه هيچ خانواده اي در قبال اهداي عضو ريالي پول دريافت نمي كند.
بسياري نمي دانند و احتمالا وقت نمي كنند بپرسند تا بدانند از نظر سن، فردي كه عضوي از او اهدا مي شود محدوديت حداكثر يا حداقلي وجود ندارد. بسياري خود تشخيص مي دهند كه چون بيمارشان به دليل فلان بيماري فوت شده، نمي تواند عضوي را اهدا كند، در حالي كه مطمئنا بانك پيوند اعضا هم بهتر مي تواند تصميم بگيرد كه چه عضوي قابل اهدا است و هم بررسي هاي كاملي را انجام مي دهد تا خداي ناكرده از راه پيوند، بيماري اي به فرد دريافت كننده عضو منتقل نشود.
افراد دريافت كننده عضو، كمابيش مثل خودمان هستند.عده اي از ما با افرادي آشناييم كه نياز به كليه دارند و حتما همه مان هم قصه هايي درباره مشكلات جدي بيماران نيازمند به كليه شنيده ايم. كلي تر كه نگاه كنيم:«عده اي از بيماران هستند كه در شرايطي ويژه قرار دارند.
آنها با درمان هاي معمولي جراحي و طبي قابل معالجه نيستند و به عنوان آخرين راه حل براي نجات آنها از مرگ حتمي يا جلوگيري از يك معلوليت دايمي، بايد از عضو يك فرد ديگر استفاده كنند.»
آن كس كه از بين ما مي رود، به هر دليلي كه مرده باشد، همه اعضاي بدنش با هم از كار نمي افتند. اعضا، بافت ها يا دست كم يك عضو وجود دارد كه وقتي در تن فرد ديگري قرار مي گيرد، با او بيگانه و همزمان نجات دهنده است.
پول نمي دهند
در بانك پيوند اعضا بيشترين اصرار بر نيامدن اسم و عكس هديه دهندگان است.