ايوان كوزاريچ در فرهنگسراي نياوران
ستيز با جهان بي روح
مي گويند ايوان كوزاريچ يك شب دوربين اش را هم با خود به رختخواب برده و كنار آن به خواب رفته، چون مي خواسته از روياهايش عكس بگيرد. اين ممكن است احمقانه به نظر برسد اما تفاوت يك هنرمند با آدم هاي معمولي بيشتر وقت ها از همين چيزها است كه معلوم مي شود. چيزهايي كه تنها «احمقانه» به نظر مي رسند اما در آنها رازي است كه فقط ذهن حساس هنرمند از وجودش باخبر مي شود وسعي مي كند پرده از رويش بردارد. كوزاريچ، هنرمند با سابقه كروات اين روزها با مجموعه اي از رازهايش در تهران است. در نمايشگاهي كه اسمش را گذاشته «چيدمان.» اگر گذارتان به فرهنگسراي نياوران و گالري اصلي آن بيفتد، مي توانيد اين پيرمرد دوست داشتني را با آن پوست قرمزرنگ، عينك بزرگ روي بيني، چشم هاي روشن نافذ، موهاي خاكستري و پيشاني بلندش ببينيد. در حالي كه يك پيراهن چهارخانه روشن و شلوار جين آبي رنگ پوشيده و پاچه هاي شلوارش را تا زده و دارد با خبرنگاري حرف مي زند يا سوال يك آدم كنجكاو را با حوصله جواب مي دهد.
امروز كه افتتاحيه نمايشگاه است، او مرتب تر از هميشه توي سالن ايستاده و يك دسته گل بزرگ توي دستش است. دور و برش پر از كروات هايي است كه به دلايل مختلف گذارشان به تهران افتاده. بعضي از آنها كاركنان سفارت كرواسي هستند، بعضي هايشان براي تجارت آمده اند و بعضي هم چهره هاي مشهوري هستند. مثل ايوان برانكوويچ مربي تيم ملي كشورمان كه مثل هميشه در هيبت يك جنتلمن واقعي پا به نمايشگاه گذاشته، يا وينگو بگوويچ مربي پرسپوليس كه ميزان محبوبيت اش اصلا به پاي همكارش در تيم ملي نمي رسد. براي شهروندان كروات تهراني نمايشگاه چيدمان كوزاريچ از آن فرصت هايي است كه خيلي به ندرت پيش مي آيد. فرصت هايي كه در آن براي مدتي كنار هم وطن ها خوش مي گذرد و آدم خودش را در خانه احساس مي كند. كروات ها با زبان دشوار و پرطنين شان با هم حرف مي زنند و مثل هميشه ايراني ها چيز زيادي متوجه نمي شوند. اگرچه تعداد ايراني هاي توي نمايشگاه به تعداد انگشتان دست هم نمي رسد.
در بين حاضران ايراني دكتر سميع آذر، رئيس موزه هنرهاي معاصر ديده مي شود و كمي بعد دكتر سوري هم به جمع اضافه مي شود و سخنراني كوتاهي درباره هنر مدرن و كانسپچوال ايراد مي كند. در گوشه اي از سالن يك فرش باريك قرمز پهن شده كه ادامه اش تا ارتفاع حدود يك متر روي ديوار سفيد سالن هم آمده. به جز اين فرش هاي زيادي مي شود كف سالن ديد. به نظر مي رسد كوزاريچ بناي كارش را بر همين فرش ها گذاشته و از آنها براي پس زمينه همه آثارش در اين نمايشگاه استفاده كرده است. يك گوشه ديگر روي قالي به كاغذي سفيد برمي خوريد كه مچاله شده، آن طرف تر چند قطعه لباس مردانه چيده شده اند. لباس ها معمولي هستند. پوشش عادي ايراني ها مثل شلوار، پيراهن و كت و از اين قبيل. يك طرف ديگر و باز هم روي فرش، كوزاريچ قطعه نسبتا بزرگي از يك فويل آلومينيوم را قرار داده. كاغذهاي سفيد بزرگ با خط هاي عمودي، افقي و مورب روي آنها قسمت ديگري از چيدمان استاد را تشكيل مي دهند. كارهاي او ممكن است شما را ياد اندي وارهول بيندازد. همان هنرمند مشهور آمريكايي كه پايه گذار «پاپ آرت» است و يك بار در يكي از فيلم هاي معروف اش خورشيد را از لحظه طلوع تا موقع غروب در كادر گرفت و از آن فيلمبرداري كرد.
ايوان كوزاريچ خيلي هم جوان نيست. او متولد سال ۱۹۲۱ در كرواسي است. يعني حالا ۸۳ سالش است و اين سن خيلي به قيافه سر حالش نمي آيد. او تا به حال نمايشگاه هاي زيادي از آثارش را اين طرف و آن طرف دنيا برپا كرده و نامش در بسياري از كتاب هاي نوشته شده درباره مجسمه سازي و هنر مدرن آمده. عمده شهرت كوزاريچ براي مجسمه هايي است كه ساخته و بعضي از آنها در اماكن عمومي پايتخت كشورش زاگرب نصب شده اند. با اين حال مي توانيد آثار زيادي از او در زمينه طراحي، حجم، چيدمان، نقاشي، كلاژ، جفت و جور كاري، عكاسي، داستان نويسي، نمايش و هنر ويديويي سراغ بگيريد. يك بار در دهه هفتاد او يكي از مكان هاي عمومي زاگرب را تبديل به نمايشگاهي كرده بود و در آن با استفاده از انبوه مواد زايد و زباله آثار عجيب و زيبايي ساخته بود. آثاري كه باعث مي شد عابران براي چند لحظه - يا حتي چند ساعت - بايستند و با حيرت همه چيز را تماشا كنند.
اينطور كه مي گويد، كوزاريچ برپا كردن نمايشگاه در تهران را با افتخار پذيرفته است چون خودش از طرفداران فرهنگ، سنت، فلسفه و مذاهب شرقي است. او با استفاده از عكس هايي كه در طول سفرش به قاهره گرفته سعي كرده فضاي مسجد را در اين نمايشگاه بازسازي كند. يك دليل فرش كردن كف گالري با قالي هاي ايراني هم القاي همين حس مذهبي است. ضمن اينكه فضاي آرامش بخش و گرم خانه هاي ايراني هم - كه اغلب با قالي فرش شده اند - از ديد او پنهان نمانده. آن قطعه موكت قرمزرنگ باريك كه در طول گالري پهن شده و از ديوار بالا رفته، پرواز را القا مي كند به همراه مفاهيم ديگري مثل رهايي از نيروي جاذبه، فضاي آسماني و روحانيت. آن لباس هاي پهن شده روي فرش هم ظاهرا انساني را در حال عبادت نشان مي دهد. خط هاي روي كاغذهاي سفيد هم بعيد نيست به تدريج بيشتر شوند و هر كدام يك تابلوي نقاشي را شكل دهند. كوزاريچ عادت دارد كه موقع برپايي نمايشگاه هم مدام خلاقيت به خرج دهد و در چيزها تغيير ايجاد كند.
كوزاريچ جايي در يكي از مصاحبه هايش گفته: «فكر مي كنم انسان بايد هر روز و حتي هر لحظه خود را به اثبات برساند. انسان بايد دايما با خودش در ستيز باشد تا بينش وسيعي نسبت به زندگي به دست بياورد. من هرگز با مرگ دست و پنجه نرم نخواهم كرد چون انسان راه گريزي ازمرگ ندارد. اما با پژمردگي و زندگي بدون طراوت بايد جنگيد. انسان بايد به زندگي ساكن و بي روح اعلام جنگ كند.»
|