كودكاني كه كار مي كنند، كودكاني كه كار نمي كنند
كار، رنج و ديگر هيچ...
كودكان بسياري كار مي كنند و كسي آنها را در آمار كودكان كارگر قرار نمي دهد و همه اين ها با فقري كه در تار و پود بسياري از خانوارها تنيده شده، گره خورده
|
|
مرجان نماينده
مشكلا ت اقتصادي به پيكر اقشار ضعيف و كم درآمد جامعه شلا ق مي زند و تورم نيز موجب بروز فاصله روزافزون طبقاتي ميان اقشار مختلف جامعه شده تا كارهاي چند نوبته براي پرداخت مخارج سنين زندگي رسم روز شود.
در برخي از خانواده ها همه براي امرار معاش كار مي كنند، حتي بچه ها.
آن ها خيلي زود فرسوده مي شوند. بسياري از آنها هرگز دبيرستان يا حتي تحصيل در مدارس ابتدايي را به پايان نمي برند.
ترك تحصيل اجباري است، زيرا سبد خانواده بدون آن ها خالي تر مي شود.
طبق قانون افراد زير ۱۸ سال «كودك» ناميده مي شوند، اما طبق قوانين ايران اشتغال كودكان زير ۱۵ سال ممنوع است و با شرايط ويژه اي مي تواند انجام پذيرد. در واقع مسؤولين سنين ۱۵-۱۸ سال را سن آموزش مي دانند به طوري كه با آموزش هاي لا زم مي توانند با مهارت هاي حرفه اي آشنا شوند. اما گاهي كودكان به دليل فقر مالي خانواده بسيار زود به كار مشغول مي شوند. آن ها مجبورند از دوران كودكي صرف نظر كنند و وقت خود را براي كسب درآمد صرف كنند. اين كودكان كار مي كنند چرا كه خانواده به درآمدشان نياز دارد. آن ها از سنين كم به كار در كارگاه ها و توليدي هاي با درآمدهايي بسيار ناچيز مي پردازند. با نوعي اغماض حتي مي توان كودكاني كه در سطح شهر به دستفروشي مشغولند و يا كودكاني كه در كارگاه هاي خانگي اشتغال دارند را نيز كنار آن ها قرار داد.
مهاجرت هاي بي رويه به شهرها و نيز مهاجرت اتباع پاكستاني و افغاني به ايران موجب بروز مشاغل كاذب نه تنها در ميان بزرگسالان كه در ميان كودكان و نوجوانان نيز شده، كودكاني كه هدفشان از كار كردن جز كسب درآمد نيست و به همين دليل اغلب در گوشه خيابان كفاشي مي كنند و يا به دستفروشي، فروش فال، گل ، روزنامه و آدامس مي پردازند. عده اي، اين كودكان را با كودكان خياباني اشتباه مي گيرند، در حالي كه اكثر آن ها براي معاش خود و خانواده كار مي كنند. چهره شان تكيده شده و اندام نحيفي دارند. خيلي از آن ها خواندن و نوشتن هم نمي دانند و اگر اجناسشان را نخريد تير خلاص را به احساس شما شليك مي كنند. مي گويند «گرسنه ايم، گرسنه».
كودكان كار، بي رنگي اوقات فراغت
با شروع فصل تابستان تفاوت ميان طبقات مختلف جامعه پررنگ تر مي شود. در كنار كودكاني كه از صبح تا غروب وقت خود را در كلا سهاي آموزشي و تفريحي مي گذرانند، كودكاني هستند كه براي تأمين مخارج زندگي و يا كمك در هزينه هاي جانبي و تحصيل به كارهاي مختلف مي پردازند. برخي از اين كودكان به كارگاه ها و توليدي ها مي روند و يا در مغازه ها به پادويي مشغول مي شوند. تعداد زيادي از اين افراد آنهايي هستند كه هر روز شاهد حضور آنها در خيابان ها هستيم و به كارهاي غيرحرفه اي مشغول هستند.
سجاد نوجوان ۱۶ ساله اي است كه در يك تعميرگاه اتومبيل كار مي كند كه پدرش نيز كارگر است.
او مي گويد: هر سال تابستان ها به سركار مي روم، پدرم مي گويد بايد كار كني تا با حرفه اي آشنا شوي در آينده دانستن كار فني لازم است. از طرفي با حقوقي كه در تابستان دريافت مي كنم مايحتاج تحصيل سال آينده را تهيه مي كنم. پدرم مي گويد: كار كردن خيلي بهتر از بازي در خيابان ها است. نمي دانم شايد راست مي گويد.
محمدعلي ۱۰ ساله كه همراه پدرش در يك كارگاه ساختماني كار مي كند، مي گويد: در تابستان مشغول كار مي شوم و ديگر فرصتي براي رفتن به كلاسهاي آموزشي ندارم. البته من از اين كه در تابستان بايد كار كنم ناراحت نيستم چون به پدرم كمك مي كنم. ولي خب دلم مي خواست مي توانستم به استخر هم بروم و سفري به شمال كنم. مثل خيلي هاي ديگر.
او مي افزايد: دو برادر ديگر هم دارم كه آنها هم كار مي كنند. حتي يكي از برادرانم در فصل مدرسه هم مجبور است كار كند تا در تهيه بخشي از هزينه هاي منزل سهيم باشد.
محمدعلي مي گويد: البته خيلي دوست دارم به كلاسهاي آموزشي بروم؛ ولي فكر مي كنم اگر پول به دست آورم مي توانم در آينده به كلاسهاي مورد علاقه ام بروم. اميد دارم چنين باشد.
فرهاد ۱۴ ساله نيز كه در يك كارگاه كيف سازي كار مي كند از اشتغال خود راضي است و مي گويد: رفتن به كلاسهاي آموزشي و ورزشي خرج دارد اما با كار كردن مي تواني پول به دست بياوري. بنابراين مي توان بعد از اتمام ساعت كاري به يكي از كلاسهاي مورد علا قه رفت. از اين طريق مي توان تابستان خوبي را سپري كرد. و غير از آن در كنار اين كودكاني كه براي كسب درآمد كار مي كنند با حرفه اي آشنا مي شوند.
با كودكاني نيز روبه رو هستيم كه همه اوقات خود را در خيابان ها براي كسب درآمد سپري مي كنند كه اغلب آن ها از مهاجرين به شمار مي روند و نياز به كسب درآمد را بهانه اي براي اشتغال خود مي دانند.
محرم از مهاجرين افغاني است. او كه كفاشي مي كند، مي گويد: خانواده پنج نفري هستيم كه در اطراف شهريار زندگي مي كنيم. پدرم در كارگاه ساختمان كار مي كند. من بزرگ ترين فرزند خانواده هستم و فكر مي كنم وظيفه دارم كه به خانواده ام كمك كنم آن هم در حالي كه مي بينم مادرم هم براي همسايه ها گلدوزي مي كند.
محرم مي گويد: درآمدي كه از اين طريق به دست ميآورم ممكن است زياد نباشد ولي مي تواند تا حدودي به من و خانواده ام كمك كند.
زندگي بدون دوران كودكي همه اين كودكان باور كرده اند كار زودهنگام وظيفه مهم آنها است. هيچ كدام به امكانات خود واقف نيستند و البته اگر بودند هم كاري از دستشان بر نميآيد. آن ها چاره اي جز كسب درآمد براي خود و خانواده شان ندارند.
يك مشاور حقوقي در مورد كار كودكان مي گويد: در قوانين ايران كار كودك براي افراد كمتر از ۱۵ سال ممنوع است و كارشناسان سن ۱۵-۱۸ سالگي را مرحله اي براي يادگيري مي دانند به طوري كه كودك مي تواند كارآموزي كند و از اين طريق وارد عرصه اشتغال شود. در ايران از كودكان كار حمايت نمي شود. تنها مؤسسات غيردولتي تشكيل شده اند كه وظيفه حمايت از اين كودكان را به عهده دارند.
او در مورد ساعات كاري كودكان و كارفرماياني كه كودكان را به انجام كارهاي سخت وا مي دارند گفت: معمولا ً كودكان حدود ۲۰ ساعت كمتر از افراد بزرگسال كار مي كنند البته اين ساعت كاري براي مشاغل معمولي است در حالي كه ساعت كاري كودك در مشاغل سخت بسيار كمتر از دو ساعت و يا حتي ممنوع است؛ البته كمتر كسي اين قانون را رعايت مي كند.
او در مورد مجازات كارفرمايان گفت: كساني كه كودكان را به كار وا مي دارند به پرداخت جزاي نقدي و حبس محكوم مي شوند.
حمايت از آن ها
كودكان كار، كودكاني هستند كه تمام وقت خود را صرف اشتغال مي كنند و از امكانات اوليه اي نظير بهداشت، آموزش و ورزش محروم هستند. اين كودكان از سوي برخي از انجمن هاي غيردولتي كه به منظور حمايت از كودكان تأسيس شده اند حمايت مي شوند.
بناساز، مسؤول انجمن حمايت از كودكان كار مي گويد: انجمن حمايت از كودكان كار سالهاست در زمينه حمايت از اين قشر فعاليت مي كند. در واقع اين انجمن از دولت مي خواهد كه قوانيني به نفع كودكان كار وضع كند تا اين گروه بتوانند در آسايش زندگي كنند. قانون كار خاصي براي اين كودكان انجام نداده چراكه اغلب كارگاه هايي كه كودكان در آن كار مي كنند مخفي بوده و در واقع هيچ نظارتي بر آنها نيست. حتي برخي از كارگاه ها كه اعضاي آنها كمتر از ۵ تا ۱۰ نفر باشد، از قانون كار خارج هستند.
بناساز در ادامه گفت: كودكان كار تنها به كودكاني كه در كارگاه ها كار مي كنند محدود نمي شود، بلكه افرادي كه تكدي گري را حرفه اي كرده اند و يا به دستفروشي در كوچه و خيابان مي پردازند هم كودك كار به شمار ميآيند كه گاهي با كودك خياباني اشتباه گرفته مي شوند.
بناساز در مورد خدمات انجمن گفت: در حال حاضر انجمن حدود ۴۰۰ كودك را تحت پوشش خود دارد و با آموزش هايي كه به آنها مي دهد در جهت توانمند كردن استعدادهاي ايشان تلا ش مي كند. با اين روش بچه هايي كه از جامعه ترد شده بودند مي فهمند كه به خاطر شرايط مالي بايد كار كنند ولي ديگر احساس ضعف و سرخوردگي نمي كنند.
به جز اين مركز، انجمن حمايت از حقوق كودكان نيز پروژه كودكان كار را تشكيل داده است كه به حمايت از كودكان كار اختصاص دارد.
اما حقيقت اين است مشكل كار كودكان به اين سادگي حل نخواهد شد. تا زماني كه كارفرمايان به دليل سود مالي كودكان را به كار وا مي دارند و تا زماني كه ميان تشكل ها و نهادهاي حمايتي اتحاد وجود نداشته باشد، اين مشكل وجود خواهد داشت.
فراز، مسؤِول پژوهش هاي حقوقي خانه كارگر چندي پيش به مناسبت روز جهاني مبارزه با كار كودك گفت: ميان تشكل هايي كه در زمينه كار كودك فعاليت مي كنند، همبستگي و اتحاد وجود ندارد. در حالي كه حل اين مشكل به اتحاد و انسجام گروه هاي مربوطه بستگي دارد.
او گفت: نبايد فراموش كرد كه دولت در ساماندهي كار كودك نقش بسزايي دارد و ما در پي تدوين برنامه اي در حد استاندارد هستيم. به همين منظور به دنبال تشكل ها و گروه هايي هستيم كه در اين زمينه ها فعاليت مي كنند و به همكاري آنها در اين بخش نياز داريم.
اما تا حل معضل كار كودكان كه در سالهاي اخير به شدت ريشه دارتر شده راه طولا ني در پيش است و البته نه در كشور ما بلكه در بسياري از كشورهاي جهان هر روز بر تعداد كودكاني كه در گوشه خيابان ها دستفروشي مي كنند و به تكدي گري مشغول هستند، افزوده مي شود؛ هر روز افرادي كه از كودكان سوءاستفاده هاي مادي مي كنند، بيشتر مي شوند و كودكان بسياري هستند كه در خانه هاي خود كار مي كنند و حتي كسي آنها را در آمار كودكان كار قرار نمي دهد و همه اين ها با فقري كه در تار و پود بسياري از خانوارها تنيده شده، گره خورده است.
|