چهارشنبه ۲۴ تير ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۳۷
خبرسازان
Front Page

گفت وگو با كلثوم رضايي اولين زن تكنيسين الكترونيك (تلويزيون) در ايران
مردها به من حسادت مي كردند
چشم هايتان را ببنديد و به حدود نيم قرن پيش برگرديد، زماني كه تلويزيون تازه جايش را در خانه هاي ايراني باز كرده بود. حالا  تصور كنيد چندي از ورود اين قدم نورسيده نگذشته ، زني هنجارهاي جامعه سنتي را مي شكند و تمام سختي ها را به جان مي خرد و وارد حرفه تعمير تلويزيون مي شود
با توجه به اينكه جثه ظريفي داشتم جا به جايي تلويزيون هاي سنگين كه براي تعمير بايد اين ور و آن ور مي  شدند، برايم خيلي سخت بود
011439.jpg
مي  گفتند ما ۷۵ سال در اين زمينه فعاليت داريم و تاكنون نديده ايم زني با خصوصيات شما در اين حرفه مشغول باشد و حتي اينقدر به من لطف داشتند كه وقتي ملكه هلند و وليعهدش (دخترخانمش) به تهران آمده بودند من را به آنها معرفي كردند
ليلا  درخشان 
خانم رضايي! چه شد كه وارد حرفه الكترونيك شديد؟
من از بچگي به علم خيلي علاقه مند بودم و تمام وقتم را به مطالعه مي گذارندم. يادم مي آيد از همان ايام كودكي وقتي پيچ راديو را باز مي كردم، فورا به فكر فرو مي    رفتم كه چه طور مي شود صدا از درون راديو ميآيد؟ بعد هم پاسخ خود را اينگونه مي دادم: حتما از جايي كه برنامه پخش مي شود صدا وارد سيم برق مي شود و سيم هاي برق اصوات را به راديو انتقال مي دهند! البته با ورود راديوي باتري دار به منزلمان تمام معادله هاي ذهني ام (به زعم خودم) به هم ريخت و وقتي مي ديدم كه يك راديوي باتري دار همان كاري را مي كند كه راديوي برقي انجام مي دهد بيشتر به فكر فرو مي رفتم.
آيا در آن زمان تلويزيون هنوز وارد ايران نشده بود؟
خير وارد نشده بود، دقيقا به خاطر ندارم شايد سال ۱۳۳۷ بود كه تلويزيون هم جايش را در خانه هاي ايراني باز كرد كه البته اين ميهمان نورسيده مشكلات مرا دوچندان كرد و من كه هنوز پخش صدا برايم معما بود، اين دفعه با غول بزرگتري (تصوير) مواجه شده بودم و در واقع يك دنيا سوال بدون جواب در ذهنم داشتم.
و بعد...
و اين كنجكاوي ها ادامه داشت تا اينكه در سال ۱۳۴۱ كه آن موقع من ۱۶ ساله بودم، از طريق استخدامي كه شركت فيليپس انجام مي داد من به عنوان مونتا ژ كار جذب شدم و در آنجا قطعات الكترونيكي مثل مقاومت، خازن، كوئل، IC و لامپ و ... را مونتاژ مي كرديم. كه البته من ۲ الي ۳ ماه بيشتر در اين كار نبودم و براي يافتن پاسخ سوالاتي كه از بچگي در ذهن داشتم و نيز براي تكميل اطلاعاتم به موسسه اي فرهنگي با نام كانون فرهنگي پارس رفتم. اين موسسه كارش تدريس الكترونيك بود كه من در آنجا مدرك تكنيسين الكترونيك علمي و عملي را گرفتم.
اشاره كرديد از ۱۶ سالگي مشغول به كار شديد، آيا لطمه اي به درس و مشقتان وارد نشد؟
صددرصد وارد شد. چون من از ۵/۷ صبح تا تقريبا ۵/۹ شب كار مي كردم كه اين امر سبب شد به مدرسه شبانه بروم، البته رشته اي كه مورد علاقه ام بود (رياضي) را به دليل دوري دبيرستان مورد نظر از منزلمان نتوانستم ادامه دهم وبه رغم ميلم در رشته فني (كار دانش) ديپلم گرفتم.
بعد از اخذ مدرك تكنيسين چه كار كرديد؟
بعد از آن با توجه به علاقه اي كه از خود نشان مي دادم خيلي زود در قسمت تعميرات تلويزيون شركت فيليپس مشغول به كار شدم.
اولين تلويزيوني را كه تعمير كرديد چه احساسي داشتيد؟
احساس مي كردم كه كار خيلي مهمي انجام داده ام. غرور خاصي داشتم.
بستگان و آشنايانتان در مورد شغل شما چه نظري داشتند؟
خيلي تعجب مي كردند ،چون خانم ها حتي نمي توانستند نزديك يك وسيله برقي شوند، چه برسد بخواهند آن را تعمير كنند. علاوه بر اين تلويزيون هاي آن موقع با توجه به اينكه لامپ تصويرهايش با ولتاژ ۱۸ هزار ولت يا ۲۲ هزار ولت كار مي كردند براي آقايان هم كار پرخطري بود چه برسد به خانم ها.
اعضاي شركت در مورد كار شما چه نظري داشتند؟
خيلي خوشحال بودند و مي  گفتند ما ۷۵ سال در اين زمينه فعاليت داريم و تاكنون نديده ايم زني با خصوصيات شما در اين حرفه مشغول باشد و حتي اينقدر به من لطف داشتند كه وقتي ملكه هلند و وليعهدش( دختر خانمش) به تهران آمده بودند من را به آنها معرفي كردند. اعضاي اين شركت مي  گفتند ما افتخار مي  كنيم كه شما اولين زني هستيد كه در مجموعه كارخانه هاي جهاني ما فعاليت داريد و همين باعث شده بود بالاترين امكانات را براي من فراهم كنند و نيز در اولين نمايشگاه مهندسي و صنايع آسيايي كه بين سال هاي ۴۶-۴۳ در تهران برگزار رشد من به عنوان اولين تكنيسين زن معرفي شدم.
و به شما بيشتر خوش مي گذشت؟
مشكلات و سختي ها واقعا زياد بود. به عنوان مثال من با توجه به اينكه جثه ظريفي داشتم جا به جايي تلويزيون هاي سنگين كه براي تعمير بايد اين ور و آن ور مي  شدند، برايم خيلي سخت بود. منتهي اين سختي ها را تحمل مي كردم و حتي هيچگاه از همكاران مرد هم كمك نمي گرفتم و به تنهايي آنها را جا به جا مي كردم كه البته اين قضيه در سن بالا باعث ديسك كمرم شد و تا حالا ۴بار مهره هاي كمرم را عمل كرده ام.
آيا علت خاصي وجود داشت كه از همكاران مرد كمك نمي گرفتيد؟
دقيقا، بله متاسفانه بايد اعتراف كنم، آنها به من خيلي حسادت مي    كردند. مخصوصا زماني كه از تعميرات راديو به تلويزيوني آمده بودم اين قضيه تشديد شده بود. چون تلويزيون تعميرش از راديو خيلي سخت تر بود و حتي به خاطر دارم چند تا از همكاران مرد، برنامه اي چيده بودند كه برق مرا بگيرد و اتفاقا همين طور هم شد و من يك روز تا آمدم تلويزيون را تعمير كنم، برق مرا محكم به طرف ستون پرت كرد و پرت شدن همانا و خنده از ته دل آنها هم همان.
شما چه عكس العملي از خود نشان داديد؟
من با اينكه درد داشتم و تمام بدنم مي لرزيد ولي ظاهرم را حفظ كردم و رفتم به كارم مشغول شدم. چون نمي  خواستم با اظهار ناراحتي و عصبانيت خوشحالي آنها را چندين برابر كنم.
آيا اگر در فاميل و اطرافيانتان تلويزيوني خراب مي شد به شما مراجعه مي كردند؟
بله، خيلي پيش مي آمد.
خب كارتان در شركت فيليپس به كجا رسيد؟
من تا سال ۴۸ در شركت فيليپس كار كردم و بعد از آن در مخابرات نيروي زميني ارتش در دپو تعميراتي (واقع در جاده كرج) به عنوان تكنيسين الكترونيك كار را شروع كردم.
دقيقا چه كاري مي كرديد؟
در آنجا من بيسيم هاي ارتش كه حدودا ۸۰-۷۰ درصد كارايي شان را از دست داده بودند و در اصطلاح به آنها رده پنج مي گفتند تعمير مي كردم.
كار در محيط ارتش با ضوابط خاصش چگونه بود؟
اولش خيلي سخت بود. مخصوصا همكاران مرد خيلي سعي در آزار و اذيت من داشتند. مثلا يك روز كه من در محل كارم بودم و مي خواستم براي صرف ناهار از اتاق خارج شوم يك سگ گرگي از سوي يكي از همكاران مرد به طرف من رها شد كه آن سگ هم به روي من افتاد و مرا به زمين انداخت كه البته همان لحظه فرمانده ارتش فورا مرا صدا زد و از من خواست كه نام اشخاصي كه اين كار را كرده اند بگويم و من با اينكه آن همكاران را مي شناختم، ولي اسمشان را نگفتم و گفتم ترس و جيغ خودم باعث شد آن حيوان به سمت من حمله ور شود كه بعد از اين قضيه همكارانم از من عذرخواهي كردند و حتي به من گفتند تو در صفت مردانگي از مردها مردتري... البته بعد از مدتي كه در دپو كار كردم من را به دانشكده مخابرات نيروي زميني ارتش كه واقع در عباس آباد بود آوردند ودر آنجا، هم تعميرات انجام مي دادم و هم كمك استاد تعميرات وسايل الكترونيكي بودم كه بعد از مدتي كار در آنجا وارد انرژي اتمي شدم و به عنوان تكنيسين وسايل الكترونيكي مركز تحقيقات انرژي اتمي فعاليت كردم كه در آنجا بعد از سال۶۱ دچار ديسك كمر شدم و استعفا دادم.
با چند سال سابقه كار، بازنشسته شديد؟
من خودم ۱۹ سال سابقه كاري تكنيسين الكترونيك دارم، ولي چند سالش را بازخريد كردم و از طريق سازمان تامين اجتماعي بازنشسته شدم.
كمي از خودتان بگوييد.
من متولد ۱۳۲۵ هستم. داراي دو فرزند پسر، يكي مهندس مكانيك و ديگري دانشجوي مهندسي صنايع است. همسرم هم مهندس برق هستند.
دوران بازنشستگي را چگونه مي گذرانيد؟
مطالعه و تحقيق و گاهي اوقات پياده روي و ديدن برنامه هاي علمي.
بزرگترين آرزويتان چيست؟
فهم بيشتر مسايل نجومي. خيلي دوست دارم بيشتر بدانم در كهكشان ها و آسمان ها چه مي گذرد.
اگر در خانه مشكل فني براي راديو و تلويزيونتان پيش آيد شما آن را تعمير مي كنيد؟
نه. ما خانواده مان فني است و من جزو بازنشسته ها هستم و هم پسرهايم و هم همسرم توي اين خانه (با خنده) براي خراب كردن وسايل! با هم رقابت دارند. ضمن اينكه رشته الكترونيك هم خيلي تغيير كرده.

دوباره مايك تايسون، اين بار يك مردخوب
بازگشتي نه از سر اقتدار
011448.jpg
مايك تايسون در بازگشت به رينگ چندان نشاني از قدرت پيشين خود ندارد. تمام آنان كه به اميد تجديد ديدار با بدترين مرد زمين مشتاقانه به تماشاي تمرينات اخير او رفته اند، اين امر را تصديق مي كنند. عضلات پشت و كمر تايسون به شدت منقبض شده و درد صورتش هم گويي خيال ندارد دست از سرش بردارد.
انصراف او از ادامه تمرين در راند ششم مقابل دني ويليامز انگليسي، در حقيقت سومين انصرافش از تمرين از زمان بازگشت به رينگ به شمار مي رود.
وي در پايان تمرين اخير، در حالي كه به شدت خسته و وارفته به نظر مي رسيد به خبرنگاران گفت: «متاسفم، نمي خواستم هوادارانم را مايوس كنم. قصد داشتم نمايشي واقعي از بوكس ارايه دهم، ولي درد صورت و پشتم امانم را بريده بود.»
تايسون آشكارا مي خواست ابهت و تاثيرگذاري هميشگي را در كلامش حفظ كند، اما شرمساري او بابت نحوه پايان تمرين نمايان بود. با اين همه هنوز هستند افراد پرشماري از كتك خوران تايسون كه تا ابد بر قدرت خارق العاده او تاكيد مي ورزند. تيمور ابراگيموف، بوكسور سنگين وزن ازبكي كه در مقابله با تايسون تنها ۳ راند دوام آورد، مي گويد: «در تمام دنيا هيچكس قدرت تايسون را ندارد. من مشابه سرعت و قدرت او را سراغ ندارم.»
در واقع، سرعت و قدرت تايسون در تمام ۱۸سال گذشته، از زمان نخستين پيروزي اش در دسته سنگين وزن، زير سوال نبوده است. هميشه مسايل حاشيه اي و اخلاقي، ورود و خروج او از رينگ را رقم زده اند.
او يكبار گوش رقيب جنجالي اش اواندر هاليفيلد را گاز گرفت و كند، يكبار بازوي رقيبي ديگر را شكست و يكبار هم لنوكس لوئيس را تهديد به خوردن كرد.
چندي پيش يك نشريه انگليسي نوشت كه تايسون اوضاع مالي اسفناكي دارد و خانه بدوش است، اما تايسون اين ادعا را رد كرده و اعلام كرد: من گفته ام نظر به تنهايي و دلسردي، احساس مي كنم خانه اي ندارم، نه اينكه كارتن خواب شده ام.
در تمرين اخير كه به انصراف تايسون انجاميد، دو خبرنگار او را تا رختكن همراهي كردند. او در حالي كه عرق از صورتش جاري بود نشست و با صدايي آرام گفت: «به اين نتيجه رسيده ام كه از نظر رواني، بسيار آشفته و مضطربم. هرگز نفهميدم چرا مردم بيش از حد توانم از من توقع دارند. آنها مي خواهند قوي ترين مرد دنيا باشم. اين توقع، فشار زيادي به من وارد مي كند. نمي دانم چطور با آن كنار بيايم. دلم مي خواهد مردم بدانند من مردي معمولي ام.»
او افزود: «ديوانه هستم، ولي آدم بدي نيستم.»
به يقين، اين جمله نشان از تناقض دارد. در حقيقت زندگي تايسون يكسر آبستن تناقض بوده است.
آن روز، تايسون از تمايلش به يك زندگي آرام و معمولي سخن گفت، ازنگهداري بچه ها و پاسخ به آنچه خانواده اش هميشه در آرزوي آن بوده است. چندي پيش او سي و هشتمين سالگرد تولدش را جشن گرفت، اما تناقض ها هنوز رويت مي شدند. تايسون در جشن تولد، پيش از بريده شدن كيك، تكه اي بزرگ از آن را گاز زد و بعد اعلام كرد: قصد دارد ادامه جشن را در يك كاباره برگزار كند. اما ناگهان پشيمان شد و گفت: «نمي خواهم بچه هايم درباره من فكر بد كنند!»
بازگشت تايسون به رينگ، اين بار بيش از هر چيز وابسته به پول است. او بايد سه سال متوالي مسابقه دهد تا بتواند بدهي هاي بانكي اش را بپردازد.
در سه سال گذشته، وي يك بار رو در روي لوئيس قرار گرفته و در راند هشتم ناك اوت شده و يك بار هم كليفورد اتين را در ۴۹ ثانيه مغلوب ساخته است. با احتساب نتايج گذشته و در نظر داشتن اينكه او يك حريف ضعيف را برده و از يك حريف قوي شكست خورده، مي توان حدس زد كه تايسون فقط مي خواهد با وقت گذراني در رينگ، بدهي اش را صاف كند، نه اينكه قدرت سابق خود را به نمايش بگذارد.
هواداران تايسون اكنون يك خواسته بيشتر ندارند: مسابقه بعدي او يا بايد بهترين نبردش باشد يا آخرين نبرد.
اگر تايسون يك سال تمام مسابقه دهد، ۸۰ ميليون دلار به جيب مي زند و به اين ترتيب، ركوردي از پولسازترين ورزشكار جهان را بر جاي خواهد گذاشت. تايسون با وضعيت كنوني شايد بتواند يك سال در رينگ دوام آورد، اما تمام آنان كه خود ويراني اين هيولا را شاهد بوده اند، معتقدند حضور او در رينگ براي سه سال آينده، امري محال و غيرممكن است.
عقيده مربي تايسون، فردي روچ البته متفاوت است، وي مي گويد: «اين، يك تايسون جديد است.» در تمام ۱۷ ماه گذشته - از زماني كه رو در روي اتين ايستاد - خبري از او نبود، تايسون مريض و بدحال بود تا اينكه ناگهان سر و كله اش پيدا شد، با يك خالكوبي در سمت چپ صورتش.
روچ معتقد است: «ورشكستگي به نفع مايك تمام شد. او به زندگي بازگشت و دوباره تصميم گرفت همان قهرمان شكست ناپذير باشد.»

«رود »به دام افتاد
011454.jpg
گرچه كمتر مدافعي در سطح جهان توانايي يارگيري رود را دارد، اما حتما نيازي نيست از راه خشونت وارد بشويد. خانم «لئونتيس سلتس»، همسر رود ون نيستلروي مهاجم بزرگ هلندي اين نكته را به شما ثابت مي كند.
صبح روز دوشنبه تيتر اول تمام روزنامه هاي هلند به مراسم ازدواج آقاي شاخ شمشاد (رود) و بانو لئونتيس اختصاص داشت، كسي كه عشق واقعي رود در تمام اين سال ها بود.
اين مراسم با چند ميهمان ويژه، از جمله سرالكس فرگوسن مربي منچستر يونايتد و همبازي هاي رود در تيم ملي برگزار شد و عروس و داماد با لباس سفيد درمركز جهان قرار گرفتند.نيستلروي كه بهترين گلزن تيم ملي هلند است اين مراسم را در نوتيگنداخت كلاب برگزار كرد، محلي كه براي اولين بار در شش سالگي در آنجا پا به توپ شد.

انتقاد از مايكل مور
فيلم تو مستند نيست
فرنك كاپرا در سال هاي جنگ دوم جهاني با مستندهاي «چرا مي جنگيم؟» تاثير زيادي در جبران تاثيرات فيلم لني ريفشنل به نام «پيروزي اراده» گذاشت كه كاري درباره چگونگي به قدرت رسيدن نازي هاي آلماني بود كه در سال ۱۹۳۶ ساخته شده بود و امروزه هم هنوز در دانشكده هاي فيلمسازي به خاطر تكنيك هاي برجسته اش تدريس مي شود.
تاريخچه مستندسازي هاي سياسي پر از خصمانه ترين روش و گاه تاثيرگذارترين روش هاي تبليغات است، اما عرضه مستند ضد بوش مايكل مور به نام فارنهايت ۱۱/۹ در هنگامه تبليغات رياست جمهوري از سوي بسياري از طرفداران بوش به عنوان يك «فول» سياسي مطرح شد.
بسياري نيز صداهايشان را بلند كرده اند تا بتوانند تعادل و انصاف را در يك مستند خواستار شوند. جاناتان سرينگ، مدير يك شبكه تلويزيوني كه فقط مستند پخش مي كند و اينديپندنت نام دارد، معتقد است «قسمتي از معناي مستندسازي، وجود نظر گاهي در برنامه مستند است، اگر اين طور نباشد مستند به يك دوربين ثابت يا برنامه  خبري تبديل مي شود.
رابرت تامپسون، استاد فيلم و سينماي دانشگاه سيراكوس مي گويد:« در فيلم هاي مستند هر امكاني وجود دارد، مثلا مي توان نوعي نظرگاه  خاص را مطرح كرد. مردم عادت  كرده اند كه فيلم هاي مستند را با برنامه هاي مستند تلويزيوني برابر بدانند و همان توقعات را از آن فيلم ها داشته باشند. به نوشته آتلانتا ژورنال - كانستيتوشن انتقادات طرفداران بوش به مستند مايكل موركماكان ادامه دارد و اين در حالي است كه اين مستند همچنان پرفروش است.

مولن روژ
تجديد ديدار با آكادمي پليس 
011445.jpg

پل ماسلانسكي، مسوول لودگي هاي بامزه ۷ پليس كم خرد در آكادمي پليس، خيال دارد تا دوباره پاي اين پليس ها را به سينما باز كند. سري فيلم هاي آكادمي پليس پس از اقبال نخستين قسمت آن در اواسط دهه ۸۰ ادامه يافت و اين روند به فيلم «آكادمي پليس: ماموريت مسكو» در سال ۹۴ ختم شد. اكنون ماسلانسكي احساس كرده دوباره نوبت شيرين كاري هاي ۷ شخصيت محبوبش فرا رسيده است.
011436.jpg

۴موجود عجيب الخلقه 
مدت هاست علاقه مندان ژانر تخيلي - فانتزي مشتاقند تا بدانند هنرپيشگان فيلم جديد كمپاني فاكس قرن بيستم با عنوان The Fantastic Four يا ۴ موجود عجيب الخلقه چه كساني خواهند بود. خب، اين كمپاني بالاخره نام ۳ نفر از بازيگران را اعلام كرد: يوان گروفود (بازيگر فيم آرتورشاه) در نقش خود آقاي فانتزي ظاهر مي شود. كريس اوانس (بازيگر فيلم امتياز كامل) نقش مرد مشعلي را ايفا مي كند و مايكل چيكليس (بازيگر فيلم حفاظ تلويزيون) در نقش غول ديوارشكن، آقاي چيز، ظاهر خواهد شد.
هنوز براي نقش زن نامرئي تصميم قطعي گرفته نشده است، اما شانس جسيكا آلبا (بازيگر فيلم عسل) و راشل مك آدامز (بازيگر دفترچه، دختران شرور) از ديگران بيشتر است.
011451.jpg

انصراف مك جي ازپروژه سوپرمن 
مك جي، كارگردان فيلم فرشتگان چارلي، از ساخت سري جديد داستان فانتزي سوپرمن منصرف شد. به گفته مسوولان كمپاني برادران وارنر، دليل اصلي انصراف وي، هزينه سرسام آور ۲۰۰ ميليون دلاري فيلم بوده كه هر چند با بودجه «مرد عنكبوتي۲» برابري مي كند، اما به عقيده مك جي براي پروژه سوپرمن بسيار زياد است. علاوه بر اين اختلاف هايي بر سر محل فيلمبرداري مزيد بر علت شده است تا ساخت اين فيلم فعلا به تعويق بيفتد. مك جي اصرار داشت فيلم در نيويورك كليد بخورد، اما استوديو استراليا را در نظر داشت.
كمپاني برادران وارنر اكنون به دنبال كارگردان جديدي مي گردد. اين، چندمين باري است كه تلاش هاي آنان براي توافق نهايي با كارگردان پروژه سوپرمن به نتيجه نمي رسد. نخستين پيشنهاد كمپاني به تيم برتن بود تا نيكلاس كيج را به شكل سوپرمن درآورد. بعد، نوبت به كارگردان فيلم ساعت شلوغي، برت راتنر رسيد تا جاش هارتنت را سوپرمن كند. بايد ديد گزينه بعدي چه كسي خواهد بود.
011442.jpg

انشعاب جديدي از جشنواره تريبكا
شاخه جديدي از جشنواره فيلم تريبكا پاييز امسال در شهر ميلان ايتاليا برپا خواهد شد تا جشنواره تريبكا كه موسس آن رابرت دنيرو است، كمي به پر و بال خود بيفزايد.
رويداد جديد سينمايي كه پنج روز به طول خواهد انجاميد، قرار است سايه روشني از دوره پيشين جشنواره تريبكا - كه ماه مي در نيويورك سيتي برپا شد- را ارايه دهد.دنيرو به تازگي در اين باره گفته است من و همكارانم در تريبكا خيلي خوشحاليم از اينكه مي بينيم مردم بيشتري به جمع بينندگان فيلم هاي ما اضافه شده اند.
دنيرو اين جشنواره را پس از حملات تروريستي يازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ با هدف افزايش انگيزه براي بازپروري نيويورك برپا كرد.
جشنواره تريبكا تنها در دوره آخر خود ۴۰۰ هزار بيننده داشت.

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   حوادث  |   خبرسازان   |   در شهر  |   درمانگاه  |
|  زيبـاشـهر  |   طهرانشهر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |