شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۳
سياست
Front Page

نگاه امروز
راه انتخابات رياست جمهوري
بعد از پيروزي اصول گرايان در انتخابات شوراها و سپس مجلس هفتم، حال همه نگاه ها به انتخابات رياست جمهوري در سال آينده معطوف شده و اينكه مردم اين بار نيز انتخاب خود در مورد مجلس هفتم را تكرار خواهند كرد يا نه؟
شايد پاسخ به اين سئوال چندان پيچيده نباشد. قريب به اتفاق تحليل گران سياسي، پيروزي اصول گرايان در انتخابات مجلس را ماحصل فعاليت مثبت و پوياي اعضاي شوراي شهر و همچنين شهردار تهران مي دانند. شايد پرهيز از مسائل سياسي و جناحي و در پيش گرفتن گفتمان «خدمت رساني صادقانه» از جانب اصول گرايان از يك سو و ادعاي اصرار ورزي بر پيگيري مطالبات سياسي و گاهي ايجاد تنش و درگيري هايي در اين زمينه از سوي اعضاي جبهه دوم خرداد موجب نوع انتخاب مردم در انتخابات اخير شد. حال در اين شرايط نيز، همه چيز به مجلس هفتم ختم مي شود. اصول گرايان بايد بدانند كه اگر بتوانند طي اين يك سال، با در پيش گرفتن خرد ورزي و اعتدال، در جهت برآوردن مطالبات واقعي مردم گام بردارند مردم انتخاب اخير خود را دوباره تكرار خواهند كرد.
اقدام اخير دكتر حداد عادل، رئيس مجلس شوراي اسلامي كه طي نامه اي به رئيس جمهور خواستار همكاري دولت و مجلس در جهت رفع گراني ها شده است را مي توان گام مهمي در اين راستا دانست. از سوي ديگر راي اعتماد شريف زادگان و تعامل مثبت و سازنده با دولت، تعيين ضرب الاجل مجلس براي ارائه لايحه نظام هماهنگ پرداخت حقوق، تصويب اعتبارنامه همه نمايندگان از تمامي جناح  ها، انتخابات هيأت رئيسه كميسيون ها و ... همگي نشان دهنده خط مشي معتدل و اصولي نمايندگان در مجلس هفتم است.
البته نمايندگان بايد بدانند جناح مقابل نيز در اين راستا دست به اقداماتي خواهد و زد و بيكار نخواهد نشست و اين امر نيز كاملاً طبيعي و از قواعد بازي دموكراسي است. مهم، حاكم كردن عقلانيت  در مصوبات و اقدامات نظارتي نمايندگان مي باشد.

مصاحبه با حميد رضا حاجي بابايي عضو هيأت رئيسه مجلس شوراي اسلامي
پرهيز از افراط و تفريط
حميدرضا حاجي بابايي نماينده مردم همدان را مي توان يكي از فعال ترين نمايندگان مجلس ششم دانست. وي در عين حال كه سعي دارد فراجناحي عمل كند به عنوان پيگيري كننده اصلي مطالبات مردم نيز ايفاي نقش كرده است.
حاجي بابايي كه اكنون در مجلس هفتم عضو هيأت رئيسه است در گفت  و گويي صميمانه از آنچه در مجلس ششم گذشت سخن گفت و پرهيز از افراط و تفريط را از مهمترين اولويت هاي مجلس هفتم ناميد.

ياسر مرادي
000699.jpg

بخش نخست
* با توجه به سابقه حضورتان در مجلس ششم، عملكرد نمايندگان آن را تا چه حد موفق ديديد؟
اظهارنظر و تحليل من دراين باره اصلاً سياسي و جناحي نيست و سعي مي كنم اين مقوله را منصفانه نقد كنم. مجلس ششم را بايد در يك فضا وجرياني عمومي تر ديد كه از سال ۷۶ به وجود آمده و تا به حال هم ادامه دارد و مجلس ششم در بريده اي از اين فضا قرار دارد و لذا محصور در يك جريانات و مسائلي است كه ناگزير از طي كردن آن است چرا كه فضا، فضاي اصلاحات و دوم خرداد بوده و درواقع شعاري داده شده و مجلس براساس آن تشكيل شده و بر همين اساس نيز بايد حركت كند و به راحتي نمي تواند اصلاح مسير كند لذا يك حركت محتوم براي مجلس ششم بايد در نظر گرفته شود.
مجلس ششم فارغ از مسائل فوق، يك مجلس پويا، فعال و پركار بود يعني افرادش توان كار و حركت را داشتند. اشكال در قدرت و حركت مجلس نبود بلكه در مصداق حركت آنها بود. شعاري تحت عنوان توسعه سياسي داده شد و اين، محوريت كار مجلس ششم قرار گرفت لذا نمايندگان فكر مي كردند خدمت صادقانه به مردم صرفاً از راه سياسي صورت مي گيرد و حتي حركت اقتصادي و فرهنگي هم از مسير توسعه سياسي مي گذرد. در فرضي خوش بينانه مي توان گفت مجلس ششم از اول، هم با قدرت هم با سرعت و هم با صداقت حركت كرد اما مسير را اشتباه رفت. همه مجالس از جمله مجلس ششم اين ادعا را داشته اند كه مطالبات مردم را پيگيري مي كنند. اما درواقع مي توان گفت مطالبات همه مردم در طول عمر مجلس ششم، مطالبات سياسي نبود و فقط درصد كمي از مردم چنين مطالباتي را داشتند اما اين درصد كم پرصدا و پرقدرت بودند و مطالبات خود را مطالبات تمام مردم نشان مي دادند در حالي كه اصلاً چنين نبود و همين امر مجلس ششم را در مسيري كه حركت مي كرد به اشتباه انداخت. اين باعث شد تمام شعارها و طرح هايي كه در مجلس مطرح مي شد شعارها و طرح هاي سياسي باشد حتي لوايحي كه از دولت هم به دست ما مي رسيد اكثرا سياسي بود و اين جريان همين طور هم ادامه پيدا كرد. اشتباه ديگر مجلس ششم در مسير به وجود آمد. در طول مسير هم مجلس ششم آن قدر به راه خود اطمينان داشت كه نياز به بازنگري پيدا نكرد كه بازتاب جامعه را دريافت كند و در همين مسير خود با سرعت جلو رفت و چون مسير هم، يك مسير سخت بود يعني نه نياز همه مردم بود و نه جامعه را اشباع مي كرد، لذا سعي مي كردند حركت خود را تندتر كرده و به همين دليل طرح ها و لوايح محكم تر و غليظ تري را وارد صحن كردند نهايتا نيز با بدنه ساختار قانون اساسي دچار اصطكاكاتي شدند. طرح هايي داده شد كه شوراي نگهبان به علت عدم سازگاري اين طرح ها با چهارچوب هاي تعريف شده نظام، ايراد و اشكال بر آن وارد مي كردند و اين ايرادات فوراً با عكس العمل مجلس روبه رو مي شد و مجلس هم خواسته يا ناخواسته به آن دامن مي زد به نحوي كه برخورد با شوراي نگهبان به هر دليلي يك هدف و يك خط كلي تعريف شد. بنابراين مجلس يك جبهه با شوراي نگهبان گرفت، يك جبهه با قوه قضاييه، يك جبهه با ارگانهاي ديگر و... همين طور مشغول جبهه گيري در مقابل ساير بدنه نظام شد و همين امر تمام توان مجلس را گرفت و مجلس را در يك موضعي قرار داد كه طرح هايي را وارد صحن بكند كه درواقع جواب و پاسخ به ساير ارگانها بود كه مجلس با آنها مشكل داشت يعني از يك موضع فعال برخورد نكرد و خود را در موضع انفعال قرار داد. اما مجموعه حاكم و كليت مجلس قصد نداشت اين روند را اصلاح كند لذا كم كم بين اجزاء و افراد مجلس اين قضيه جا افتاد كه بيشتر مطالبات مردم اقتصادي است نه سياسي و لذا نمايندگان حدوداً از سال سوم به بعد در نطق هاي خود كمتر از مسائل سياسي صحبت مي كردند و بيشتر جنبه اقتصادي به خود گرفت. البته زماني مجلس اين واقعيت را فهميد كه شايد مقداري دير شده بود و امكان اصلاح وجود نداشت و يا اگر هم مي شد اصلاح كرد، چون بدنه را خيلي سخت و متعصب كرده بود و مخاطبان خود را آنقدر با اين گونه حركات سياسي صيقل داده بودند، قدرت برگشت و اصلاح را نداشتند و خيلي راحت بدون اينكه اصلاحي در حركت خود انجام دهد تسليم شد و مردم اعلام كردند اين مسير را قبول نداريم و كار خاصي هم نمي شد كرد. لذا نمايندگان به اقداماتي نظير تحصن رو آوردند كه اين گونه اقدامات هم جواب نداد.
000702.jpg

مجلس ششم،مثل اتومبيلي با يك موتور قوي و قدرتمند بود كه مي توانست با قدرت و سلامت در اتوبان عبور كند ولي به دو دليل عدم تشخيص مسير صحيح و انحراف در مسير و عدم طي طريق از جاده، هم به بدنه ماشين ضربه وارد كرد و هم وقت نظام گرفته شده و سرنشينان ماشين هم دچار سانحه شدند و ضرر كردند.
* با وجود تأكيد شما بر وجود چهره هاي معقول و معتدل در مجلس ششم نقش راديكاليسم در جهت گيري هاي انجام شده چقدر مؤثر بود؟
از آفات بزرگ جريانات سياسي در كشور ما، وجود چهره هاي افراطي و راديكال است. افرادي كه در مجلس ششم هم حضور مؤثري داشتند، اين افراد فكر مي كردند همه چيز بايد با عينك آنها ديده شود و به دليل محدوديت و جزئي نگري كارهايي انجام مي دادند كه از يك جهت ممكن بود مثبت باشد اما از ده جهت ايجاد مشكل مي كرد و اين باعث شد بين جناح هاي سياسي موجود در جامعه اختلافات بيشتر شود و كل مجلس را ناخواسته درگير قضاياي جنجالي مي كرد.
گروه هاي سياسي، امروز بايد افراد تندرو، احساسي و جزئي بين را در بين خودشان محدود كنند. مهمترين ركن يك حزب تعامل است كه با احزاب رقيب خودش صورت مي گيرد. در بازي احزاب در كشور سياه و سفيد نداريم، همه چيز خاكستري است و فقط ميزان سياه و سفيد آن با هم فرق مي كند. به هر حال لازمه خاكستري بودن، تعامل و با هم مخلوط شدن است و كشور ما هم كاملاً نياز به چنين حركاتي دارد. در عامل سياست، سياه و سفيد ديدن بزرگترين معضل و ضربه اي است كه به كشور و حتي قبل از آنها به خود آن حزب وارد مي شود. متأسفانه مجلس ششم هم علي رغم اينكه نيروهاي عاقل و فكوري را داشت اما يكسري ديدهاي راديكال حزبي غليظ بر آن حاكم بود كما اينكه بعضاً در مجالس قبلي هم وجود داشت اما مهم قدرت اين مجلس است كه تا چه حد موفق به مهار اين افراطي گري ها مي شود. مجلس ششم بخصوص از سوي رئيس مجلس خيلي تلاش كرد كه جلوي اين گونه حركات را بگيرد و همين امر موجب درگير شدن و صرف انرژي هاي زيادي در آن مجلس شد. هر چند كه جلوي برخي حركات تند گرفته شد ولي بسياري از اين موارد نيز از دست عقلاي مجلس در رفت و به مجلس و كشور ضربه زد.
* تعامل فراكسيون اكثريت با اقليت مجلس ششم چگونه بود؟
- در مجلس ششم يك اكثريت قاطع و يك اقليت ۶۰ نفره وجود داشت.
اكثريت با نگاه خودش كار را پيگيري مي كرد اما برخي طرح ها آنقدر مردمي بود كه حتي با مخالفت اكثريت هم رأي مي آورد مثل بحث بازنشسته ها، ساماندهي بهداشت و درمان و...
لذا اقليت و اكثريت زياد كار ساز نبود و اقليت هم طرح هاي زيادي را ارائه كرد كه آراء بالايي را از نمايندگان كسب مي كرد.
* اين رابطه در مجلس هفتم چگونه تعريف مي شود.
- در مجلس هفتم تعداد اقليت كمتر از مجلس هفتم است و حدوداً ۴۰ نفر مي باشند و ساير نمايندگان در جايگاه اصول گرايان هستند كه اكثريت را تشكيل مي دهند، هر چند اختلاف روش هايي داشته و تقسيمات دروني هم داشته باشند. مجلس هفتم تا امروز با اقليت خوب رفتار كرده و در انتخابات هيأت رئيسه و همچنين تعاملات در درون صحن علني تفاهمات خوبي ايجاد شده است كه اميدوارم اين روند ادامه يابد چرا كه هم اقليت نيروهاي اهل فكر و انديشه اند و هم اكثريت اعتقادي به انحصار گرايي ندارند.
ادامه دارد

نگاه
درباره «انتخاب بعدي»

«انتخاب بعدي» عنوان مقاله اي است كه در تاريخ ۶ مرداد ۸۳ در صفحات پنج و شش و هفت روزنامه همشهري به چاپ رسيد. اين مقاله با همه مزايايي كه در خود داشت، به دليل حساسيت موضوع ممكن است سوءتفاهماتي را در اذهان برخي از بزرگان معرفي شده يا بعضي از خوانندگان گرامي ايجاد كرده باشد. منشأ اين سوءتفاهم مي تواند نحوه تنظيم مقاله و ترتيب معرفي اشخاص توسط نويسنده محترم باشد.
در مقاله مذكور، غرض نويسنده آن بود كه با اطلاع رساني راجع به كانديداهاي احتمالي دور نهم انتخابات رياست جمهوري، به تنور انتخابات بدمد و مسئوليت خود را در قبال اين واقعه سرنوشت ساز كشور عزيزمان ايران به انجام رساند.
مسئولان روزنامه همشهري نيز تلاش كردند تا مقاله بدون جهت گيري و بر اساس شفافيت در اطلاع رساني به مخاطبان ارائه شود. از اين رو، سعي وافري به عمل آمد تا «اصل تعادل» و اجتناب از نگاه جانبدارانه هم در محتوا و نحوه معرفي كانديداها ملحوظ نظر قرار گيرد و هم در شكل و نحوه صفحه آرايي مطالب.
با عنايت به اصل تعادل در صفحه آرايي بود كه يك صفحه به معرفي كانديداهاي جناح اصلاح طلب اختصاص داده شد و يك صفحه به كانديداهاي جناح اصول گرا.
در بخش محتوا نيز نويسنده تلاش كرده است اجمالاً سابقه اي از فعاليت هاي علمي و اجرايي كانديداها و تا حدي جهت گيري هاي سياسي آنها ارائه دهد.
با اين همه، همانگونه كه گذشت همواره احتمال ايجاد سوءتفاهم نسبت به مقالاتي از اين دست و برداشت هاي متفاوت در اذهان مخاطبان وجود دارد.نويسنده مقاله مذكور هرچند تلاش وافري را به عمل آورد تا با رعايت اعتدال و اجتناب از يكسونگري، در مورد كانديداهاي احتمالي رياست جمهوري اطلاعاتي مهم و لازم را در اختيار مخاطبان خود قرار دهد، اما اين امر به دليل اهميت موضوعي چون انتخابات سال ۸۴ همواره مي تواند از جانب مخاطبان يا كانديداهاي معرفي شده ناكافي تلقي شود. لذا روزنامه همشهري آمادگي خود را براي درج مطالب عزيزان در همان صفحات اعلام مي دارد.
اميد است، با مشاركت هرچه بيشتر فعالان سياسي در اين عرصه، شاهد رقابتي سالم و انتخاباتي پرشور باشيم.

با واژه هاي سياسي - ۱۲
حاكميت

واژه «حاكميت» يكي از بنيادي ترين واژه هاي عرصه سياست است كه نقش اساسي در شكل گيري دولت - كشور دارد. حاكميت به معناي قدرت عالي و صلاحيت اتخاذ تصميم نهايي در دولت - كشور ،ابتدا جوهر سياسي داشته و بعدا داراي تعبير حقوقي گرديده است. درحقوق اساسي براي تشكيل دولت - كشور عناصري همچون، جمعيت، سرزمين و حكومت (وجود سازمان هاي اداره كننده كشور) ضروري است. اما به فرض وجود اين عناصر نبود حاكميت به عنوان عنصر چهارم مانع از شكل گيري دولت - كشور خواهد شد.
اگرچه حاكميت به مفهوم قدرت برتر از دوران باستان مورد بحث فلاسفه سياسي بوده است اما از زماني كه در قرن ۱۶ ميلادي ژان بودن فرانسوي اصطلاح حاكميت را وارد علوم سياسي كرد بحث و بررسي درخصوص جوانب مختلف اين مفهوم ازجمله ويژگي ها و منشا آن تاكنون ادامه داشته است. البته سير تحولات اجتماعي جوامع غربي در عصر فروپاشي نظام فئوداليته و حركت به سمت تمركز قدرت در حكومت مركزي نقش مهمي در تثبيت مفهوم حاكميت به شكل امروزي با ويژگي هاي كنوني آن داشته است.
حاكميت به مفهوم قدرت برتر دولت - كشور داراي دو بعد دروني و بيروني است كه البته درواقع امر اين دو روي يك سكه هستند. بعد دروني حاكميت به معناي آن است كه دولت دارنده حاكميت در داخل كشور خود قدرت برتر است و تمامي قدرت هاي ديگر اعم از گروه هاي سياسي و طبقات اجتماعي و يا تقسيمات سرزميني همچون استان، شهر و بخش تابع آن هستند. حاكميت در بعد داخلي به دارنده خود كه دولت است صلاحيت انحصاري تصميم گيري مي دهد و اراده او را بر تمامي اراده هاي جزئي تابع غلبه مي دهد.
بعد خارجي حاكميت يك دولت - كشور همان استقلال است. اين بعد از حاكميت كه در روابط بين دولت ها ظهور مي كند مستلزم نفي هرگونه سلطه،  تبعيت يا وابستگي در برابر ساير دولت هاي خارجي است. دولت داراي حاكميت از اين صلاحيت برخوردار است تا در روابط خود با ساير دولت هاي داراي حاكميت در كمال آزادي و بدون فشار و اجبار خارجي در حدود مقررات حقوق بين الملل، تصيمات لازم اتخاذ كند. البته ترديدي نيست كه بعد خارجي حاكميت وقتي قابل ظهور است كه دولت ازنظر داخلي داراي حاكميت باشد.
حاكميت در سير تحول خود مراحلي همچون حاكميت مطلق، حاكميت مردم و حاكميت ملت را طي كرده است. همچنين درخصوص منشا حاكميت دو منشا مهم حاكميت الهي و حاكميت مردمي مطرح است.
قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران كه تبيين كننده نظام سياسي جمهوري اسلامي است در فصل پنجم تحت عنوان «حاكميت ملت و قواي ناشي از آن» در اصل پنجاه و ششم در اين خصوص تصريح مي كند:
«حاكميت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعي خويش حاكم ساخته است. هيچكس نمي تواند اين حق الهي را از انسان سلب كند يا در خدمت منافع فردي يا گروهي خاص قرار دهد و ملت اين حق خداداد را از طرقي كه در اصول بعد مي آيد اعمال مي كند.»

|  اقتصاد  |   انديشه  |   سياست  |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |