استفاده از اين روش هزار برابر بهتر از آفت كش هاي شيميايي است. برخي از آفات مقابل تركيبات شيميايي به مرور زمان مقاوم مي شوند و بدين ترتيب مبارزه شيميايي عليه آنهاچندان موفق نيست
نكته مهم اين است كه فرهنگ استفاده از آفت كش هاي بيولوژيكي در ايران وجودندارد...
زنبور پراكون و پروانه افستپا. حشره كش را فراموش كنيد. نه، لازم نيست به فكر مراقبت هاي ويژه براي مقابله با هجوم حشرات به شهر هم باشيد. شايد تا به حال نام اين دو حشره را با اين پسوندها نشنيده باشيد، ولي اگر بدانيد كه چه خدمتي به نسل بشر مي كنند حتما نام آنها را به ذهن مي سپاريد.
خانم ها از حشرات نفرت دارند. در اين حقيقت جاي ترديدي نيست. بعضي ها حتي حاضر نيستند از فاصله چند متري يك حشره را نگاه كنند. از نظر اين قبيل افراد، حشرات موجودات چندش آوري هستند كه هيچ نفعي به ما نمي رسانند و فقط بايد بميرند. كدام گوش است كه تاكنون صداي جيغ خانم ها را در لحظه برخورد با يك حشره نشنيده باشد؟ با اين حال اگر كمي منصفانه به قضيه نگاه كنيد، جامعه حشرات را هم درست مثل جوامع انساني مي بينيد. در دنياي حشرات هر نوع حشره اي پيدا مي شود. بعضي ها موذي هستند، بعضي ها خطرناك والبته بعضي ها هم دوست داشتني، درست مثل دنياي ما.
و اما غرض از اين همه مقدمه چيني اين بود كه بگوييم يك بانوي گرگاني نظر متفاوتي نسبت به حشرات دارد. اودر آزمايشگاه شخصي اش حشراتي را پرورش مي دهد و سالانه بيش از 3 ميليون حشره براي دفع آفات گياهي توليد مي كند.
خانم فلورا طاهري ليسانس زيست شناسي دارد و يك دوره آموزشي هم براي پرورش حشرات مفيد گذرانده. او از سال 79 با حشرات رابطه برقرار كرد.
آزمايشگاه فلورا طاهري شامل دو سالن مجزاست كه در آنجا زنبور پراكون و پروانه افستپا براي مقابله با كرم غوزه پنبه، گوجه فرنگي و سويا پرورش مي يابند. اين حشرات به جاي سموم كشاورزي براي مبارزه با آفات استفاده مي شوند.
پرورش اين همه حشره فقط در 200 متر مربع فضا صورت مي گيرد. در اين آزمايشگاه دو كارمند ديگر هم هستند كه با خانم طاهري همكاري مي كنند. به هر حال وجود همكار براي نگهداري اين همه حشره لازم نيست؛ شايد از فضاي آزمايشگاه خارج شوند!
ياد فيلم هايي مي افتيم كه يك حشره آزمايشگاهي مثلا زنبور بر اثر يك اتفاق ساده به فضاي بيرون راه مي يابد، تكثير پيدا مي كند و چه مصيبت هايي كه به بار مي آيد.
البته اينجا قضيه كمي فرق مي كند، چون دستكاري ژنتيك روي اين حشرات انجام نمي شود، در نتيجه وجودشان در طبيعت غيرقابل كنترل نيست.
در حقيقت اين حشرات جزو آفت كش هاي بيولوژيك هستند. آفت كش هاي بيولوژيك به جاي آفت كش هاي شيميايي براي كنترل حشرات، علف هاي هرز و بيماري هايي كه باعث كاهش توليد در كشاورزي است. مصرف مي شوند.
امروزه در اغلب كشورهاي پيشرفته، مبارزه بيولوژيك جايگزين مبارزه شيميايي شده.
استفاده از اين روش هزار برابر بهتر از آفت كش هاي شيميايي است. برخي از آفات مقابل تركيبات شيميايي به مرور زمان مقاوم مي شوند و بدين ترتيب مبارزه شيميايي عليه آنهاچندان موفق نيست.
از اين گذشته آن دسته از حشرات كه توليد مثل بالايي دارند به راحتي مي توانند در مقابل سموم مقاومت كنند و كشاورزان هم مجبور مي شوند مدام غلظت بالاتري از سموم شيميايي را به كار ببرند. مشكل بعدي در مورد بقاياي سموم و تاثير آن بر محيط زيست است؛ مثلا سم د.د.ت كه استفاده از آن در اغلب كشورها ممنوع شده ولي هنوز در كشورهاي آفريقايي، جهان سوم و البته ايران !مصرف مي شود.
استفاده از عوامل بيولوژيك جهت كنترل آفات از ساليان دور شناخته شده بود. مثلا چيني ها براي كنترل آفات غلات انبار شده از يك گونه مورچه استفاده مي كردند يا استفاده از سگ و ساير جانوران ديگر براي كنترل جوندگان؛ نمونه معروف آن هم استفاده از گربه هاي خانگي براي مبارزه با موش است.
در اين موردآخر البته ماجراي قديمي موش و گربه مفهومي ندارد. حالاگربه ها ترسو شده اند و موش ها گنده. حالا كارتون تام و جري براي گربه ها حكم نوستالژي را دارد!
بگذريم و برگرديم به گرگان. خانم طاهري در پرورش حشرات مشكلاتي هم دارد. او با گله و شكايت مي گويد: متاسفانه فرهنگ استفاده از آفت كش هاي بيولوژيك در بين مردم ما وجود ندارد و در اين زمينه هم هيچ كس با ما همكاري نمي كند. حتي ترويج و فرهنگ سازي بين كشاورزان انجام نشده و براي استفاده بيشتر از اين آفت كش ها، هيچ تبليغي انجام نمي شود.
مساله اين است كه مردم ما و همين طور كشاورزان نمي دانند محصولاتي كه عاري از سم هستند چه مزايايي دارند. كاربرد سموم براي از بين بردن آفات عواقب جبران ناپذيري دارد واين احتمال وجود دارد اغلب بيماري هاي صعب العلاجي كه امروزه گريبانگير مردم جهان شده، ناشي از همين سموم و آفت كش ها است. همچنين برخي موادي كه در آفت كش ها استفاده مي شوند، مانند اغلب فلزات سنگين، خاصيت تجمع دارند. اين سموم از بدن يك جاندار به ديگري منتقل مي شوند و از بين نمي روند؛ از گياهان به علفخواران و بعد به گوشتخواران و دست آخر هم به انسان مي رسند. يعني ما سمومي را براي كشتن آفات استفاده مي كنيم كه در نهايت مجددا به بدن خودمان وارد مي شوند. اگر متوجه قضيه نشديد همان چرخه معروفي را كه در كتاب زيست شناسي دوره دبيرستان مي خوانديم به خاطر بياوريد. ما با دست خودمان گورمان را مي كنيم!