آسيب شناسي جناح اصولگرا و ارزشي
با نزديك تر شدن انتخابات آتي رياست جمهوري، رفته رفته معادلات پيچيده تر مي شود. آرايش نيروها در هر دو جناح اصلي كشور به گونه اي است كه نمي توان روند اوضاع را به روشني پيش بيني نمود. اين گفته درست است كه صحنه كنوني تا حد زيادي به انتخابات رياست جمهوري در سال ۱۳۷۶ شباهت دارد. آنچه اين شباهت را بيشتر مي كند نحوه تعامل جناحي است كه به اصولگرايي و ارزشي بودن شهره است.
جناح اصولگرا در حالي وارد صحنه انتخابات خرداد ۷۶ شد كه اكثريت مجلس شوراي اسلامي را در اختيار داشت و با اطمينان زايدالوصفي خود را براي رقابت با رقيبي كه آن را خيلي جدي نمي گرفت آماده مي شد. اما فرجام رقابت براي آنان خوشايند نبود؛ زيرا مجبور شدند در پي ۱۶ سال دوري از سيطره بر قوه مجريه ۸ سال ديگر نيز در انتظار بنشينند. اين سخن درست است. در ۲۴ سال گذشته هيچگاه جريان اصولگرا و ارزشي قوه مجريه را در دست نداشته است. گرچه برخي از نيروهاي منتسب به آنان در برخي مسئوليتها حاضر بوده اند ليكن اولا نسبت آنان با ديگر مسئولين متعلق به جريانهاي رقيب قابل مقايسه نيست و ثانيا هيچگاه در موقعيت تصميم گير كل قوه مجريه و مدير آن قرار نداشته اند. به همين دليل افكار عمومي قادر به هيچ قضاوتي در مورد ميزان كارآيي آنها نيست.
و آنها نيز حق دارند كه مدعي باشند برخي قضاوتها در مورد نحوه كارآمدي ما بيشتر از تبليغات مخالفين ما ناشي مي شود تا متكي بودن به يك تجربه دقيق عيني.
اينك جريان اصولگرا و ارزشي بار ديگر خود را براي يك بازي سخت انتخاباتي گرم مي كند. در حاليكه خوشحال از پيروزي در انتخابات مجلس هفتم است، و در توانمندي جناح رقيب دربازسازي مجدد و ورود قدرتمند به عرصه ترديد جدي دارد؛ زيرا ضربات سنگيني را تحمل كرده است. اين نگرش مي تواند زمينه هاي بروز اختلاف در صفوف آنها را فراهم آورد و در نتيجه امكان مانور رقيبشان را بالا ببرد؛ جناح رقيب آنها شايد به مانند همه جريانهاي چپ در منطقه از نگاه استراتژيك ضعيفي برخوردار باشد ليكن يقينا در «تاكتيك» فوق العاده نيرومند عمل مي كند به گونه اي كه شايد جناح اصولگرا حتي با بسيج تمام امكانات خود باز هم در رقابت با آن با نارسايي و دشواريهايي مواجه باشد. از اينرو نيروهاي اصولگرا و ارزشي ناگزير بايد به ترميم شكافهايي بپردازند كه به طور طبيعي در ميان آنها وجود دارد.
وقتي از وحدت سخن گفته مي شود حتما منظور آن نيست كه گرايشهاي طبيعي موجود جاي خود را به يك روش ديكته شده از سوي مركزيت جناح بدهند. طيف بودن جناح اصولگرا يك حقيقت ذاتي و نقطه قوت آن است؛ چه كه با برخورداري از انديشه هاي مختلف در صورتي كه بتواند برخورد آراء در ميان نيروهاي خود را مديريت كند مي تواند مناسبترين راهكار را براي حل مشكلات كنوني كشور و برآوردن نيازهاي عمومي مردم ارائه دهد. از اينرو مي توان از باب تحليل چنين گفت كه اگر جناح اصولگرا و ارزشي بتواند به چالش اوليه خود در انتخاب يك نامزد مناسب فائق آيد و از انسجام عمومي خود با حفظ گرايشهاي مختلف دفاع كند آنگاه فاصله خود با قوه مجريه را كمتر و كمتر خواهد كرد. آنچه ۲۴ سال در انتظارش نشسته است. در مقاله بعدي به آسيب شناسي جناحي كه به دوم خردادي شهره است خواهيم پرداخت.
|