گروه حوادث: نخستين جلسه محاكمه عاملان قتل دو كودك و يك دختر و پسر كه در پي نقشه شيطاني يك زوج جوان به طرز فجيعي به قتل رسيده بودند، در شعبه ۷۱ دادگاه كيفري استان در حالي برگزار شد كه هر يك از متهمان از خود دفاع كردند و به تشريح جزييات اين حادثه دلخراش پرداختند.
به گزارش خبرنگار ما، اين جلسه جنجالي كه ساعت ۳۰/۹ صبح ديروز در شعبه ۷۱ دادگاه كيفري استان برگزار شد، رئيس دادگاه عزيز محمدي و چهار مستشارش به نام هاي كوه كمره اي، حسيني، سبزواري و باقري، مسئول برگزاري جلسه محاكمه بودند. در ابتداي جلسه محاكمه دلداري، نماينده دادستان، با قرائت كيفرخواست به تشريح بخشي از جزييات حادثه پرداخت.
به گفته نماينده دادستان تهران در اين پرونده، كليه مدارك كشف شده از متهمان در رابطه با اين جنايات همراه پرونده از دادگاه كيفري استان به دادسراي امور جنايي تهران فرستاده شد تا موضوع افساد في الارض متهمان بررسي شود. وي افزود: «متهمان در اين پرونده ها دچار اعمالي شده اند كه امكان دارد از مصاديق افسادفي الارض باشد كه در اين صورت كيفر خواست ديگري در اين رابطه صادر مي شود.»
وي در ادامه قرائت كيفرخواست گفت: شامگاه دوشنبه سوم شهريور ماه سال ۸۲ وقتي زني در پي فرزندانش به خانه پدر شوهر خود رفت با همسرش روبه رو شد كه خونسرد از خانه خارج شد. او به همسرش گفت: زن برادرش دو پسر او را به حمام برده است. اين زن كه به رفتار شوهرش مشكوك شده بود، سراغ جاري خود رفت اما او با رد حرف همسر اين زن گفت: عماد و امير را نديده است. آنها سراغ حمام خانه رفتند ولي با در قفل شده روبه رو شدند. مادر دو كودك پس از باز كردن در حمام با جسد فرزندان خود روبه رو شد. اين زن پس از ديدن صحنه مرگ دو پسر خود از خانه بيرون دويد و فرياد زنان گفت: «مي دانستم اين مرد بي رحم است. او بچه هايم را كشت.»
وقتي چند زن و مرد همسايه وارد قتلگاه دو پسر شدند،با جسد عماد ۱۱ ساله و امير مهدي شش ساله كه به طرز فجيعي كشته شده بودند،روبرو شدند. مركز فوريت هاي پليسي ۱۱۰ دقايقي بعد گزارش اين جنايت را از طريق تماس همسايه ها دريافت كرد و آن را به مأموران كلانتري پيشواي ورامين اطلاع داد. وقتي مأموران تجسس كلانتري همراه احمدي بازپرس ويژه قتل در محل جنايت در روستاي سناردك حاضر شدند مادر دو كودك، همسر خود را به نام اسماعيل به عنوان عامل جنايت معرفي كرد. مأموران در نخستين مرحله، بازجويي از زن عموي قربانيان را در دستور كار خود قرار دادند كه مشخص شد اين قتل زماني رخ داده كه او تصور مي كرد «اسماعيل» براي شست وشو، كودكان را به حمام برده است. وي گفت: «در خانه پدر شوهرم بود كه اسماعيل همراه دو پسرش به آنجا آمد و خواست عماد و امير مهدي را به حمام ببرد.
وقتي آنها به حمام رفتند من در اتاق خودم بودم. دقايقي بعد اسماعيل از خانه خارج شد و به دليل اين كه هيچ صدايي از حمام نمي آمد، فكر كردم بچه ها با پدرشان رفته اند. ۱۰ دقيقه بعد از رفتن اسماعيل همسر او به نام فاطمه به خانه آمد و از من سراغ بچه ها را گرفت. به او گفتم كه اسماعيل آنها را به حمام برده است. او به سمت حمام دويد. من هم همراهش شدم و در حمام را با زحمت باز كرديم و با اجساد امير مهدي و عماد روبه رو شديم. برادر شوهرم به دو پسرش رحم نكرده و آنها را به قتل رسانده بود.»
مأموران سپس اقدام به بازجويي از مادر قربانيان كردند. او گفت: «از مدت ها قبل به دليل بيكاري اسماعيل به منطقه جمكران رفته بوديم. چند روز پيش براي ديدن بستگانمان به پيشواي ورامين آمديم. در روستاي سناردك وقتي در خانه پدرم بوديم، اسماعيل به بهانه خريدن ساندويچ بچه ها را بيرون برد. ساعتي نگذشته بود كه علي يكي از پسرانم به خانه بازگشت. او ساندويچي به دست داشت. وقتي سراغ امير مهدي و عماد را گرفتم، شنيدم كه پدرشان آنها را به حمام برده است. به دليل اين كه شوهرم چند باري دو پسرم را تهديد به مرگ كرده بود پي بردم اين مرد نقشه اي در سر دارد. هراسان به خانه پدر شوهرم رفتم، اما باجسد پسرانم روبه رو شدم.» پس از بررسي هاي مقدماتي جسدهاي اين دو كودك به پزشكي قانوني منتقل شد و كارآگاهان كه توانسته بودند عامل جنايت ها را شناسايي كنند، تحقيقات براي دستگيري اين پدر را آغاز كردند. آنها در تجسس هاي ويژه خود پي بردند اسماعيل به روستاي گچه در حوالي سيمين فيروزكوه فرار كرده و با يك مرد افغان به نام غلامحسين در خانه يكي از دوستانش مخفي شده است. مأموران آگاهي ورامين خانه را به محاصره در آوردند و پي بردند اسماعيل و مرد افغان قبل از حضور مأموران از آنجا فرار كرده اند. زن صاحبخانه زماني كه خود را در برابر پليس ديد، گفت: «آنها چند روز اينجا مهمان بودند، اما ديروز در حالي كه پسر مرد افغان در روستا مانده است آنان روستا را ترك كرده اند.» پسر غلامحسين بازداشت شد و خانه پدرش را در پيشواي ورامين به آنها نشان داد، اما مشخص شد پدر فراري و غلامحسين ساعتي قبل از رسيدن پليس آن خانه را هم ترك كرده اند.
هنوز تحقيقات پليس در رديابي پدر فراري و غلامحسين به نتيجه نرسيده بود كه بابك، مردي كه متهمان را چند روز در خانه خود مهمان كرده بود در دادگستري پيشواي ورامين پرده از راز يك جنايت برداشت. او گفت: حدود يك ماه پيش مردي به نام اسماعيل همراه همسرش فاطمه ،مردي افغان و مردي به نام جعفر، مردي را كشته اند و اين جنايت در كوه هاي اطراف روستاي گچه رخ داده است. در تحقيق از اين مرد مشخص شد قاتل فراري به بهانه پيدا كردن گنج مردي به نام ابراهيم را به كوه كشانده و او را با انگيزه اي مرموز به قتل رسانده است. وقتي تيم ويژه عملياتي جسد ابراهيم را از داخل چاله اي و از زير خروارها خاك بيرون كشيد موفق شد جعفر را در روستا دستگير كند و از آنجا به دو چهره بودن مادر عماد و امير مهدي و همدستي او با اسماعيل پي ببرد. فرد دستگير شده در بازجويي ها گفت: قرباني با اسماعيل و همسر او آشنا بود. وي همچنين مدعي شد كه آنان وي را به كوه هاي اطراف روستاي گچه كشانده و به قتل رسانده اند.
پليس سپس اقدام به مواجهه حضوري فاطمه و جعفر كردند كه اين زن با وجود اصرارهاي جعفر هرگونه دخالتي در قتل ابراهيم رامنكر شد. كارآگاهان سپس رديابي خانواده قرباني گنج را در دستور كار قرار دادند و پي بردند خانواده او در روستاي طوقان درحوالي جواد آباد ورامين زندگي مي كنند. پدر مقتول در پاسخ به پرسش افسر پرونده كه از او در مورد سرنوشت پسرش پرسيده بود، گفت: ابراهيم همراه دختر مورد علاقه اش كه قرار بر عروسي گذاشته اند براي گردش و تفريح از روستا خارج شده اند و ديگر بازنگشته اند. پدر ابراهيم به اداره آگاهي ورامين احضار شد و با ديدن فاطمه در آنجا گفت: اين دختر هانيه است. دختري كه قرار بود با پسرش ازدواج كند. اين زن اسم واقعي اش معصومه است و او را فاطمه صدا مي زنند وقتي خود را در برابر مردي ديد كه او را عروس خود مي دانست ناگزير شد اعتراف كند زني دو چهره است.
|
|
وي گفت: يك روز وقتي مي خواستم از ورامين به پيشوا بيايم سوار خودروي ابراهيم شدم و با اين پسر طرح دوستي ريختم. به دروغ خود را دانشجوي دانشگاه ورامين معرفي كردم . او به من ابراز علاقه كرد و من هم شماره تلفن خانه را به او دادم و خودم را هانيه معرفي كردم. همسرم از اين رابطه اطلاعي نداشت. يك روز كه من و همسرم سوار موتور سيكلتي بوديم و به سمت ورامين مي آمديم متوجه خودروي ابراهيم شدم و از اسماعيل خواستم سريع تر حركت كند تا راننده مرا نبينند. د رخانه از سوي همسرم بازخواست شدم كه به ناچار ماجراي دوستي ام را با ابراهيم مطرح كردم كه او خواست به دوستي با او ادامه دهم. خانواده او از من خواستگاري كرد. شوهرم وقتي در جريان قرار گرفت خواست به آنان وعده ازدواج دهم بعد خودش را نزد ابراهيم و پدر و مادرش دايي من معرفي كرد.
اين زن ادامه داد: حتي وقتي بچه هايم به خانه ابراهيم مي آمدند به اصرار پدرشان من را عمه صدا مي زدند تا اين كه اسماعيل نقشه سرقت دارايي هاي خانواده ابراهيم را طراحي كرد. او از يكي از دوستانش به نام علي اصغر خواست كه با نام محمد خود را برادر من معرفي كند و به خواستگاري فاطمه خواهر ابراهيم بيايد. در يك مراسم رسمي فاطمه را براي علي اصغر خواستگاري كرديم كه خانواده اين دختر هم پذيرفتند.
زن دو چهره كه تاكنون راز دو جنايت را در سينه خود نگه داشته بود ادامه داد: پس از آن براي عقد عروسي تاريخ تعيين كرديم و به بهانه اي نزد آنها طوري وانمود كردم كه برادرم بايد به شهرستان برود. خانواده ابراهيم با سفر دروغ برادرم به شهرستان، جهيزيه او را تهيه كردند و منتظر بازگشت داماد شدند. درنبود داماد، اسماعيل به خانه ابراهيم رفت و گفت بايد پيش از بازگشت داماد خانه اي در ورامين بگيريم و جهيزيه را در آن بچينيم. جهيزيه بار كاميون شد و ما همراه فاطمه به پيشوا آمديم. فاطمه افزود: براساس نقشه اسماعيل با بهانه اين كه داماد خانه را نمي شناسد از فاطمه خواست همراه بچه ها به روستاي قلعه بلند بروند تا علي اصغر داماد به آنجا بيايد و او را ملاقات كند. فاطمه ابتدا به رفتارهاي
ا سماعيل شك كرد اما پذيرفت و همراه بچه ها به روستاي قلعه بلند رفت، اسماعيل هم داروي خواب آور را به فاطمه و بچه ها داد و وقتي فاطمه به خواب رفت او را با ضربات چاقو كشت. او براي انتقال جسد ابتدا آن را در حمام پنهان كرد تا كسي جسد را نبيند اما امير مهدي كه براي خوردن آب از خواب بيدار شده بود صحنه قتل را ديد. او شبانه موضوع را به عماد، كودك ۱۱ ساله،گفت: زماني كه من هم به روستا رفتم اسماعيل من را در جريان قتل فاطمه قرار داد. سپس او را در قنات چاله موت پيشوا انداختيم. اين زن در بازگويي ماجراي قتل ابراهيم گفت: براساس نقشه پس از قتل فاطمه نوبت ابراهيم بود، كشته شود. ما اين پسر را به بهانه پيدا كردن گنج به روستاي «گچه» كشانديم. من، اسماعيل، غلامحسين و جعفر در تاريكي شب در دامنه كوهي رفتيم. ابراهيم شروع به كندن زمين كرد غافل از اين كه قبر خودش را حفر مي كند. زماني كه او در گوشه اي نشست تا استراحت كند، غلامحسين با كلنگ ضربه محكمي به سر او زد و اسماعيل نيز با ضربه هاي چاقو به جانش افتاد. سپس جسد را درون همان گودال انداختيم و از محل فرار كرديم.
اين مادر ادامه داد: به دليل اين كه دو پسرم از ماجرا خبر داشتند، اسماعيل آنها را مزاحم خود مي ديد به همين خاطر روز حادثه آنها را به بهانه خريد ساندويچ از من جدا كرد و آنها را به قتل رساند. پس از اعترافات متهم، قاضي پرونده او را راهي زندان ورامين كرد و تحقيقات براي دستگيري قاتل فراري آغاز شد. مأموران در تجسس هاي خود موفق شدند رد اسماعيل را در چند شهر كشور شناسايي كنند اما او قبل از حضور مأموران مخفيگاه خود را تغيير مي داد و مأموران را در دستگيري خود ناكام مي گذاشت.
|
|
سرانجام ۱۶ بهمن ماه سال ۸۲ كارآگاهان ردپاي اسماعيل را در يك تعميرگاه موتورسيكلت در كرمانشاه شناسايي كرده و او را قبل از هرگونه اقدامي دستگير كردند. متهم در بازجويي ها به قتل دو فرزند خود و خواهر و برادر اعتراف كرد و گفت: من ازسوي همسرم جادو شده بودم و ناخواسته اين چهار نفر را كشتم. مأموران همچنين در بازرسي از خانه متهمان تعدادي فيلم ويدئو كشف كردند كه مربوط به مراسم عقدكنان و نامزدي عروس و داماد قلابي با آن خواهر و برادر بود. با تكميل تحقيقات براي هر دو متهم از سوي بازپرس پرونده قرار مجرميت صادر شد كه اين قرار مجرميت از سوي دادستان تأييد شد و براي متهمان به اتهام قتل، سرقت و معاونت در قتل قرار مجرميت صادر شد. با ارسال پرونده به دادگاه كيفري استان تهران، ناصر سراج رئيس دادگاه هاي كيفري استان تهران، قاضي نورالله عزيز محمدي رئيس شعبه ۷۱ دادگاه كيفري استان را مسئول محاكمه متهمان اين پرونده كرد. ناصر سراج و قاضي باتوجه به ابهامات موجود در پرونده روز يكشنبه راهي زندان ورامين شدند و اقدام به تحقيق از دو متهم اصلي پرونده كردند. اسماعيل كه خود را به ديوانگي زده بود با اظهارات دروغ سعي در تغيير مسير تحقيقات داشت. او پس از گذشت حدود يك سال از دستگيري اش همسرش را به عنوان قاتل معرفي كرد. مأموران در ادامه تحقيق خود كه حدود هفت ساعت به طول انجاميد در بند زنان زندان با مادر دو چهره ديدار كردند كه او اقدام به تشريح ماجراي آشنايي خود با ابراهيم و نحوه قتل او و خواهرش كرد.
در ادامه جلسه محاكمه اولياي دم فاطمه و ابراهيم هر يك جداگانه در جايگاه حضور يافتند و از دادگاه خواهان قصاص نفس (اعدام) براي متهمان اين پرونده شدند.
پدر مقتولان در حالي كه گريه مي كرد خطاب به قاضي گفت: اين كافرها نان و نمك خانه مرا خورده بودند. چطور حاضر شدند مرا به خاك سياه بنشانند. روز اول اين زن به خانه من آمد و پس از مدتي مدعي شد كه مي خواهد با پسرم ازدواج كند. من اگر مي دانستم كه اين دختر ازدواج كرده و صاحب فرزند است اصلاً اجازه نمي دادم كه پسرم با او ازدواج كند. پسرم ليسانس داشت و در مركز بهداشت مشغول كار بود. روزي كه از او خواستم تا مرا با خانواده اش آشنا كند اسماعيل را به ما نشان داد و گفت دايي اش است ما هم كه باور كرده بوديم مراسم عروسي را برپا كرديم.
پدر مقتولان در پاسخ به قاضي پرونده كه از وي پرسيد شما در مراسم عقد پسرت حضور داشتي يا نه گفت: نه آنها براي عقد به محضر رفتند و ما را با خود نبردند. آنها وقتي برگشتند به ما گفتند كه عقد كرده اند و رابطه عروسم با پسرم مثل يك زن و شوهر بود.
قاضي: قضيه خواستگاري فاطمه به چه صورتي بود؟
پدر مقتولان بيان داشت: مدتي از ازدواج معصومه با پسرم نگذشته بود كه او پيشنهاد ازدواج فاطمه را با يكي از دوستانش كه حسن نام داشت به ما داد. يك روز هم براي او انگشتري آورند و علي رغم مخالفت ما دست دخترم كردند.
قاضي: آيا در اين مدت اين زن و مرد، بچه هايشان را به آن جا آورده بودند؟
پدر مقتولان: بله. دو مرتبه اما بچه ها هيچ صحبتي در مورد اين كه اين دو پدر و مادرشان هستند، با ما نكردند وقتي هم از اسماعيل كه به ظاهر دايي عروسم بود جريان را پرسيدم گفت مادرشان سرطان دارد و در بيمارستان بستري است.در همان لحظه قاضي از متهم رديف اول كه اسماعيل نام داشت خواست تا در جايگاه حضور يابد. وي پس از حضور در جايگاه از سوي قاضي پرونده تفهيم اتهام شد و قاضي به او گفت: طبق كيفرخواست شما متهم به قتل عمدي ابراهيم ش و مباشرت در قتل عمدي مرحومه فاطمه ش و همچنين مباشرت در قتل عمدي دوفرزندتان امير مهدي(۵ ساله) و عماد (۱۱ ساله) هستيد آيا اتهام را قبول داريد؟
متهم در حالي كه به شدت گريه مي كرد گفت: بله قبول دارم، تمام اين نقشه ها از طرف معصومه طراحي شده بود. مرا تحت تأثير خود قرار مي داد و مي گفت بايد چه كارهايي انجام دهم.
قاضي: در باره جزئيات حادثه توضيح دهيد؟
متهم: من زماني كه فاطمه را كشتم احساس مي كردم در حال كشتن گوسفند هستم. فقط مي خواستم از ابراهيم كه به همسرم تعرض كرده بود انتقام بگيرم. وقتي جهيزيه فاطمه را به خانه مان آوردند و ما تنها بوديم ناگهان به طرفش حمله ور شدم و او را تكه تكه كردم.
وقتي در حال شستن تكه هاي جدا شده بدن فاطمه بودم مهدي پسرم پيش من آمد و با تعجب به من نگاه كرد. همان موقع او را به داخل اتاق فرستادم. ابراهيم را هم به بهانه پيدا كردن گنج به اطراف قلعه بلند برديم و نيمه هاي شب زماني كه در حال استراحت بود با دوستم حسن با كلنگ ضربه اي به سرش وارد كرده و من گردنش را بريدم.
معصومه (همسرم) وقتي از جريان دو قتل اطلاع پيدا كرد، به من گفت دو فرزندمان مهدي و عماد را بكشيم چون آنها تنها كساني هستند كه از قتل اطلاع دارند. به اين ترتيب دو هفته بعد از مرگ ابراهيم دو فرزندم را داخل حمام به قتل رساندم و سپس متواري شدم.
قاضي: اول كدام فرزندت را كشتي؟
متهم: اول مهدي را در حمام و بعد عماد را كشتم.
قاضي: در نظريه پزشكي قانوني آثاري از شيشه بر روي گردن فرزندانت پيدا شده است آيا با شيشه هم سرشان را بريده اي؟
متهم: نمي دانم. به خاطر نمي آورم.
در آن لحظه قاضي عزيز محمدي چندين مرتبه با تأكيد بر اين كه راستي باعث نجات افراد مي شود از متهم خواست تا واقعيت را بگويد. سپس از كشاورز (دادستان ورامين) خواست تا به عنوان مطلع در جايگاه قرار گيرد و به توضيح پاره اي از قسمت هاي پرونده بپردازد.
كشاورز افزود: اين جنايت، جنايتي نيست كه به راحتي بتوانيم از آن بگذريم. متهمان از هوش سرشاري برخوردارند و هر يك سناريوي خاص و جالبي را براي خود ساخته اند و بارها و بارها آن را تكرار كرده اند. اما متهم رديف اول بارها و بارها در تحقيقاتي كه از سوي قاضي، جانشين بازپرس، مأموران اداره آگاهي و اينجانب صورت گرفته، به قتل اعتراف كرده است اما براي هر يك سناريوي جديدي را مطرح كرده است وي از ارتكاب اين قتل ها تنها انگيزه انتقامجويي داشته است.
در ادامه جلسه دادگاه معصومه. ش (۳۱ ساله) در جايگاه حضور يافت و قاضي خطاب به او گفت: شما متهم به زناي محصنه با ابراهيم و معاونت در قتل ابراهيم و فاطمه و آمريت در قتل عمدي دو فرزندت هستي آنها را قبول داري.
متهم: بله قبول دارم. اما حرف هاي همسرم را در اين دادگاه قبول ندارم. زماني كه من به خانه ابراهيم رفتم و كار را شروع كردم، اسماعيل از آن خبر داشت. او حتي در ابتدا مي دانست كه من با ابراهيم هيچ رابطه خاصي ندارم. اما به من شك كرده بود.
يك مرتبه از من خواست تا او را به عنوان دايي ام معرفي كنم بدين ترتيب بود كه ديگر وارد خانه ابراهيم مي شد. او براي اين خانواده پول بسياري خرج مي كرد فقط به خاطر اين كه از جريان رابطه من با ابراهيم سردرآورد. در حالي كه من بارها به او اطمينان داده بودم تا اين كه اسماعيل خودش، نقشه ازدواج من و ابراهيم را طراحي كرد و مراسم عروسي برگزار شد. در تمام طول برگزاري مراسم هم وي در عروسي حضور داشت و تنها انگيزه اش از اين كار انتقام از ابراهيم بود.
قاضي: زماني كه فهميدي فاطمه كشته شده است چرا جريان را به پليس اطلاع ندادي؟
متهم: نمي دانم. سكوت طولاني فضا را گرفته بود.
قاضي: وقتي از قتل ابراهيم متوجه شدي چرا اين كار را نكردي؟
متهم: مي ترسيدم. بچه هايم را دوست داشتم.
قاضي: چرا حاضر شدي به عنوان همسر ابراهيم از او تمكين كنيد؟
متهم سكوت كرد.
در پايان قسمت نخست محاكمه، دو متهم ديگر نيز كه حسن و جعفر نام داشتند، به دفاع از خود پرداختند. ادامه جلسه محاكمه ساعت ۳۰/۱۳ برگزار شد.
رسيدگي به اين محاكمه نيز با حضور وكلاي متهمان و دفاع آنها ادامه يافت.
قاضي پس از اخذ آخرين دفاعيات در مورد اين بخش از اتهامات اعلام كرد كه ظرف ۱۰ روز آينده حكم متهمان صادر خواهد شد. به بخش ديگري از اتهامات اين افراد كه مربوط به اعمال منافي عفت و زناي محصنه است طي روزهاي آينده رسيدگي خواهد شد. وقت رسيدگي به اين بخش اعلام نشد.