هنگامي كه دستي به خون آلوده مي شود
پشت پرده ترديد
هديه آسماني
|
|
تعريف عصبيت از مرد
ديويد رايزمن در تقسيم بندي خود از جوامع بشري از انسان سنت راهبر سخن مي گويد. آنجا كه ذهن بشر براساس ساخته ها و باورهاي جامعه نشات گرفته از روابط قومي و قبيله اي عمل مي كند.تعريف مرد بودن در اين جوامع با عصبيت شديد مخلوط است؛ آن هنگام كه حتي سوءظني كوچك مرگ يك انسان از جنس مخالف را باعث مي شود.اكنون دگرگوني جوامع به نفي عصبيت غيرمنطقي منجر شده است.
پسر جوان در جايگاه ايستاد. سرش را بلند كرد و خطاب به پنج قاضي دادگاه كيفري گفت: به خواهرم سوء ظن داشتم، به همين خاطر او را كشتم. وقتي به خانه اش رفتم و از او پرسيدم آن مردي كه تو سوار خودرو پيكان كرم رنگش شدي، چه كسي بود؟ او تنها به من گفت: يك مسافركش. مي ترسيدم شايدخواهرم دچار فساد اخلاقي شود، به همين خاطر او را كشتم. او براحتي حرف مي زد؛ پسر جوان را مي گويم. اولياي دم در جايگاه قرار گرفتند و از حق قصاص گذشت كردند و بدين ترتيب پرونده يك قتل خانوادگي كه سرمنشاء آن سوءظن بود، بسته شد.
در لابه لاي پرونده هايي كه روي ميز قضات دادگاه كيفري استان رسيدگي مي شود، يكي از مهمترين انگيزه هاي وقوع جنايت هاي خانوادگي، سوءظن است؛ پرونده هايي كه بيشتر آنها با رضايت اولياي دم خاتمه مي يابد و متهم به قتل از لحاظ جنبه عمومي جرم به سه تا 10 سال حبس محكوم مي شود.
منصور ياورزاده – قاضي بازنشسته دادگستري– ضمن اشاره به افزايش اينگونه قتل ها عقيده دارد: در جامعه ما متاسفانه زنان بيشترين قربانيان اين حادثه هستند. گرچه در چند سال اخير زناني باهمدستي مردي بيگانه اقدام به قتل همسرانشان مي كنند، اما در اين زمينه فلش سوءظن و بدگماني رو به زنان و دختراني ست كه در برخي از پرونده ها تنها در حد يك شك باقي مانده است. من اينگونه قتل ها را تحليل مي كنم. اينكه زن كشي در جامعه به صورت اپيدمي تبديل شده است، خود جاي بحث و بررسي دارد.
مهم ترين مسئله در اينگونه قتل ها به ريشه هاي فرهنگي جامعه برمي گردد. در جامعه ما كار فرهنگي بسيار كم صورت مي گيرد. اينكه يك دختر از بچگي از مرد بترسد، زماني كه به خانه شوهر مي رود، مرد را يك هيولا مي بيند و تنها برايش آشپزي و بچه داري مي كند، بدون آنكه توجهي به رابطه زناشويي خود داشته باشد. پرونده هاي بسيار زيادي داشتم كه مرد به تصور اينكه همسرش ميلي به ايجاد رابطه زناشويي ندارد، به او مظنون شده و تنها به تصور اينكه وي با مرد غريبه اي رابطه دارد، او را به قتل رسانده است.
اين قاضي بازنشسته معتقد است يك مرد ايراني هرقدر هم در جامعه مدرن زندگي كند، چون آموزش هاي فرهنگي و اجتماعي نديده است، ممكن است نطفه جنايت و خيانت را در ذهن خود بپروراند.
متاسفانه در حال حاضر هيچ كار فرهنگي براي كاهش جرم و جنايت صورت نمي گيرد. همه چيز در جامعه ما زشت تلقي مي شود. سانسورهاي عجيب و غريب در پرونده ها صورت مي گيرد كه براستي جامعه را تهديد مي كند.
وي درباره كاهش اينگونه جرائم عقيده دارد: بايد در جامعه آموزش علمي جنسي به افراد داده شود. كودك قبل از رفتن به مهدكودك حدود 5هزار ساعت از تلويزيون و اينترنت استفاده كرده و شايد خيلي زود به بلوغ جنسي مي رسد، زماني كه سئوالي از والدينش مي پرسد، جواب انحرافي مي گيرد، در حالي كه او بايد آموزش هاي لازم را در اين زمينه در مقاطع گوناگون سني بگيرد.
در برخي امور هم اكنون در جامعه ما زنان از نظر مولفه هاي مدرنيته، پيشرفته تر از مردان هستند، به همين خاطر مردي كه هنوز سنتي فكر مي كند، دچار دوگانگي مي شود كه حاضر به پذيرش آن نيست، به همين خاطر وقتي به خانه تلفن مي زند و مي بيند گوشي تلفن اشغال است يا همسرش در خانه نيست، با تكرار اين وضعيت به او مظنون مي شود.
دكتر مهديس كامكار نيز به عنوان روانپزشك درخصوص اينگونه جنايت ها معتقد است: اصولا هر عقيده ساده مي تواند يك روز به يك باور كاذب و غيرقابل تغيير در حد ايمان در روابط زناشويي يا خانوادگي برسد؛ ترديدي كه قابل بحث است، اما در افراد مختلف باتوجه به شخصيت آنها متفاوت عمل خواهد كرد و در هر موردي باعث صدمه به خانواده مي شود.
سوءظن همانند تب است، در برخي افراد در حد معمولي ست، به طوري كه تنها يك سوءظن يا بدگماني معمولي نسبت به افراد منسوب به خود دارند و در برخي با درجات بالاتر، به طوري كه آنها را از كنترل خارج كرده و دست به جنايت مي زنند.
وي براي كاهش اين جنايات به بحث آموزش و اطلاع رساني اشاره كرده و مي گويد: ما بايد به انسان ها حق بدهيم تا اگر دچار تخلفي شدند، توسط سيستم هاي محوري حكومتي و قضاوت، مجازات شوند. اما مي توانيم با آموزش هاي لازم يا راه اندازي مراكز بهداشت روان در مراكز آموزشي از جمله دبيرستان ها و دانشگاه ها به شناسايي افراد مريض بپردازيم تا از موارد اورژانسي و وقوع اينگونه جنايت ها جلوگيري كنيم.
بهاره دولو – حقوقدان – با اشاره به نواقص موجود در قانون مجازات اسلامي و بازبيني آن معتقد است: قانون در برخي جهات با باز گذاشتن راه هايي، فرار از مجازات را براي وقوع برخي جنايات باز كرده است، به عنوان نمونه در تبصره 2 ماده 295 قانون مجازات اسلامي آمده است؛ در صورتي كه شخصي احساس كند فرد مهدورالدم است، مي تواند او را بكشد. در اين صورت قصاص از او منتفي خواهد بود و وي مستحق ديه است، بنابراين با ادعاي اين قضيه به نوعي راه براي وقوع جنايت باز شده است. از طرفي بيشتر سوءظن شوهر نسبت به همسر اتفاق مي افتد و ماده 630 قانون مجازات اسلامي، مجوز ديگري براي وقوع جنايات خانوادگي ست.
در هر صورت شايد لازم باشد اصلاحي راجع به مواد قانوني صورت گيرد تا در واقع قانونگذار با نگرش جديد و گسترش چتر حمايتي اش، زمينه را براي كم كردن اينگونه جنايت ها فراهم سازد.
|