دوشنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۴
هنر
Front Page

به انگيزه برپايي نمايشگاه آثار رئاليسم و هايپررئاليسم معاصر ايران در فرهنگسراي نياوران
معرفي توانايي هاي هنري و آكادميك
004995.jpg
الهه رحماني خاكي
هنرمندان نقاش واقع گرا براي دومين بار در تاريخ هنري كشور با يك صدا كردن قلم و رنگ اقدام به برپايي نمايشگاهي با عنوان رئاليسم و هايپررئاليسم كردند. آنها مي خواهند هنر صحيح رئال را به مخاطب خود معرفي كنند تا شايد راهي باشد براي تميز دادن هنر حقيقي با هنر مجاز .اين سبك امروزه تحت عنوان نقاشي بازاري كه اصول اين سبك را رعايت نمي كند و در باور مخاطب با نوعي خطاي تشخيص رئال همراه شده است. فرهنگسراي نياوران از۲۰ آذر الي ۱۵ دي پذيراي برگزيده اين مجموعه هنري از هنرمندان واقع گراي كشور است.در اين نمايشگاه حدود ۲۰۰ اثر به نمايش گذاشته شده كه از اين ميان ۴۰ اثر از كارهاي اساتيد صاحب نام اين سبك انتخاب شده است.
براي انتخاب آثار ارسالي كه از سراسر كشور صورت گرفته بود، هيأتي مشتمل بر نه نفر از هنرمندان جهت انتخاب آثار به شور نشستند. اين هيأت انتخابي عبارت بودند از: سيد جمال الدين خرمي نژاد، علي اكبر صادقي، منوچهر معتبر، علي پتگر، نامي پتگر، ايرج اسكندري، چليپا، عليزاده و كفشچيان مقدم.
اين هيأت آثار را بر اساس عنوان نمايشگاه يعني رئال «واقع گرايي» و هايپررئال به معني اجراي اثر با نگاه شخصي خود هنرمند كه حس و نظر او نيز دخيل و با ساز و كار واقع گرايي به اجرا درآمده باشد، انتخاب كردند. در واقع هدف كلي از برپايي اين نمايشگاه مطرح كردن توانايي هاي نقاشان معاصر ايران در حوزه هنر واقع گرا و فراواقع گرا به دور از هرگونه انحصار طلبي عنوان شده است. در مجموع آثار انتخابي بر اساس اظهار نظر هيأت داوري بايد واقعيتي از جامعه امروز را به مخاطب خود نشان دهند و با عنصر رنگ و طراحي دقيق هدف و حركت را دنبال كند. در اين نمايشگاه از نمايش آثاري كه صرفاً عكس را مدنظر قرار داده بود و پيرو سبك فوتورئاليسم بود خودداري شد و به همين جهت تعداد كثيري از آثار به دليل نبودن در حوزه و عنوان انتخابي نمايشگاه مورد قبول واقع نشدند. در اين نمايشگاه آثاري از نقاشان قديم سبك رئاليسم همانند جعفر پتگر و همچنين آثار مرتضي كاتوزيان كه در موزه هنرهاي معاصر نگهداري مي شود، براي نمايش به اين نمايشگاه آورده شده است.
عليرضا نوروزي طلب دبير اين نمايشگاه هدف برپايي آن را ايجاد زمينه و معرفي توانايي هاي آكادميك و هنري و زيباشناسي خلاق نقاشان معاصر ايران در مكتب رئاليسم و هايپررئاليسم عنوان كرد. وي در پاسخ به اين سؤال كه ايده برپايي دومين جشنواره كشوري رئاليسم از كجا منشأ گرفت، مي گويد: «در حال حاضر در مورد اين سبك بحث چندصدايي مطرح است. براي يك صدا كردن و جهت دادن به اين جريانها و ايجاد زمينه رشد و شكوفايي و معرفي سبك رئاليسم چنين تصميمي در خصوص برپايي نمايشگاه اتخاذ شد.
گرايشهاي مختلف هنري در تمام دنيا و طول تاريخ هنري وجود دارد و هيچ گاه هيچ گرايشي حق ندارد زبان سلطه براي ساير سبكها شود و گرايشهاي ديگر را محكوم كند و بخواهد كه آنها را از ميدان معرفي خارج كند.
حال ما براي يكسوي كردن اين شعار چندصدايي در حيطه رئاليسم تصميم به اجراي اين تجربه هنري گرفتيم تا افرادي كه در اين زمينه توانايي هاي هنري و آكادميك بيشتري دارند خودشان را معرفي كنند. بهتر است خاطرنشان كنم كه ما انتظار يك نتيجه بسيار پربار را نداريم و حداقل انتظاري كه مي توانيم داشته باشيم ارائه توانايي هاي نقاشان معاصر اين سبك است و در اين خصوص از كليه هنرمندان در تمام گرايشهاي هنري دعوت كرديم كه اگر در اين زمينه تجربه اي دارند، براي نمايشگاه ارسال كنند. حال ممكن است كه عده اي به اين جريان به علت برخوردهاي دل آزارانه اي كه در خصوص انحصارطلبي هاي هنري شده است، بدبين بوده باشند كه ما اميدواريم كه برپايي چنين نمايشگاه هايي باعث جلب اعتماد آنها بشود و آنها را به صحنه رقابت وارد سازد. ما با اين اقدام فقط يك اتود كوچك را اجرا كرديم و هيچ ادعايي هم نداريم.
وي در پاسخ به اين سؤال كه در جهت اصلاح باور مردم در خصوص تشخيص سبك صحيح رئال از جريانات غلطي كه تحت همين عنوان نزد افراد ديگر در حال اجرا است، چه بايد كرد، مي گويد: متأسفانه در اكثر جوامع در كنار هر جريان هنري و تفكر اصيلي يك جريان غيرهنري و غيراصيل هم رشد مي كند كه اين مسئله در تمام شاخه هاي علوم انساني وجود دارد؛ به طور مثال ما يك هنر به معني حقيقي داريم كه به آن هنر متعالي مي گويند و در كنار آن هنر ديگري هم داريم كه مجازاً به آن هنر مي گويند. در حقيقت به اين هنر مجازي در خصوص ساختار و نحوه اجرايش مي توان واژه مبتذل يعني به ابتذال كشيدن سبك صحيح كار را به كار برد و اگر دقيق تر بخواهيم اين گونه آثار را به نقد بگذاريم بايد يك نمونه از اين گونه كارها را در كنار يك اثر صحيح سبك رئال قرار دهيم و دلايل ابتذال اثر را در قالب چندين عنوان مطرح كنيم. در مجموع بايد دلايل ما عيني باشد و ذهني نباشد. اگر بخواهيم در اين سبك به دنبال بزرگان نقاش و پايه گذاران آن بگرديم به نام هنرمنداني همچون كورپه، رپين، شيشكين و... برمي خوريم. اين نمايشگاه به ما كمك مي كند كه اين مرزهاي تشخيص را مشخص تر كنيم و در حقيقت اين گردهمايي هنرمندان در قالب نمايشگاه مي تواند يك اتود باشد كه ما توانايي هاي اوليه را نشان دهيم. البته احتمال دارد به دليل كثرت تعداد داوران و تنوع بينش هنري آنها تأثيراتي در نحوه قضاوتشان به وجود آيد. ولي در نهايت بايد بگويم كه كلمه صحيح مطلق و بدون نقص را در اين برپايي نمي توان به كار برد و اين ادعا شايسته هيچ كس نيست؛ چنانچه ارسطو مي گويد: شايسته نيست كه فيلسوف ادعا كند آنچه من مي گويم حقيقت است!
در ادامه و به همين مناسبت با تني چند از اعضاي هيأت انتخاب كه آثارشان در گروه اساتيد سبك رئال در نمايشگاه به نمايش درآمده است به  گفت وگو نشستيم. از جمله گفت وشنودها با سيد جمال الدين خرمي نژاد دبير اولين دوره نمايشگاه آثار رئال انجام شده است.
004998.jpg
اين هنرمند در خصوص نحوه اجراي سبك رئال توسط هنرمندان ايراني و تغييراتي كه بر اثر مرور زمان و نياز هنرمند رئاليسم در طول تاريخ هنري اين سبك به وجود آمده مي گويد: رئاليسم يك سبك قديمي است و ما مي دانيم كه تمام مكاتب هنري، مايه گرفته از ادبيات و رخدادهاي اجتماعي است. رئال موضوع جديدي در ايران و دنيا نيست. رئاليسم يعني واقع گرايي، يعني آنچه كه در پيرامون ما مي گذرد، نه به صورت مو به مو و دوربين گونه پياده كردن؛ بلكه با تفكري انديشمندانه، آنچه را كه مي بينيم به نحوي كه فكر مي كنيم بر روي بوم يا كاغذ بياوريم. در واقع ردپاي تفكر و انديشيدن در يك اثر رئاليسم بايد وجود داشته باشد؛ به خصوص در چنين قرني نبايد رئاليسم معاصر را فراموش كرد. رئال قديمي با حال و هواي چندين قرن پيش از خود ويژگي هايي داشت كه ديگر پاسخگوي نقاشان واقع گراي امروز نبود. به همين دليل با توجه به اقتضاي زمان تغييراتي در اين سبك به وجود آمد. به هر حال با توجه به سبكها و مكاتب گوناگوني كه در زمينه هنر وجود دارد، هنرمند نقاش حق دارد كه راه و روش خاص خود را انتخاب كند. من نيز خود به رئال تمايل بسياري دارم؛ رئاليسمي كه معاصر باشد. يعني بيننده حس كند كه اثر از جنس گذشته نيست و به زمان حال تعلق دارد.
خرمي نژاد همچنين درباره اين دوره از نمايشگاه و نحوه داوري آن مي گويد: اين رخداد هنري به نظر من بسيار مبارك و خوشحال كننده است، زيرا هر حركت هنري قابل تحسين است. اما در خصوص نحوه انتخاب با توجه به اين موضوع كه در گرايشهاي مختلف علاوه بر نشان دادن فرم و فضاي رئاليسمي بايد در تكنيك و روشهاي قلم زني و مهارتهاي كاري تعمقي صورت گيرد و نظر دقيقي در امر قضاوت انجام شود، متأسفانه در اين دوره هيأت داوري قبل از روز انتخاب آثار، جلساتي را در خصوص آشنايي بيشتر در مورد نظرات يكديگر و معيارهاي انتخاب آثار تشكيل ندادند و به همين جهت در مورد گزينش برخي آثار به خصوص آبرنگ، بي مهري صورت گرفت. از آنجا كه رنگ روغن گام اول ورود به رئاليسم است و اكثر هنردوستان، نقاشي را با اين ابزار هنري آغاز مي كنند، شايد شناخت اين سبك در نظر اكثر افراد استفاده از اين ابزار رنگي باشد. در حالي كه اجراي اين سبك توسط ابزار رنگي ديگري نيز ميسر است.
او ادامه مي دهد: در انتخاب آثار اين دوره رأي كارهاي آبرنگ در اقليت بود و من معتقد بودم كه نسبت به هر اثر رئاليستي آبرنگ با توجه به فضاي تكنيكي آن قضاوت شود. ولي متأسفانه با بي مهري هايي كه انجام شد، اكثر آثار آبرنگ متعلق به آبرنگ كاران موفق ايراني كه در عرصه هاي بين المللي هم موفق بودند، انتخاب نشدند. اين در حالي است كه آبرنگ در دنياي هنري حاضر از موقعيت بسيار والايي برخوردار است و انجمن هاي متعددي در اين رابطه وجود دارد.
علي پتگر نيز در زمينه نحوه انتخاب آثار مي گويد: معيارها در انتخاب آثار مشخص نيست و قبل از چنين نشستي بايد معياري در جهت گزينش كارها در نظر گرفته مي شد. در اين خصوص مي توان به عناويني همچون توانايي اجراي اثر، خلاقيت، شناخت كمپوزيسيون و اجراي كار في البداهه و فكري اشاره كرد؛ چنانچه با در نظر گرفتن اين عناوين به هر يك از كارها امتياز داد. به نظر من اين گونه انتخابي كه در اين دوره از داوري صورت گرفت، دو يا سه مورد مد نظر بود و بقيه موارد مغفول واقع شد. به هر حال معيار قضاوت درست، از خود قضاوت بسيار مهم تر است.
وي در ادامه مي گويد: البته من اولين باري است كه براي چنين انتخابي دعوت شده ام و به همين دليل تجربه چنداني در اين امر ندارم. ولي بعد از اين برنامه به اين نتيجه رسيدم كه بايد قبل از اين كه اعضاي هيأت داوري به قضاوت بنشينند، ميزگردهاي علمي تشكيل دهند و با نقطه نظر يكديگر آشنا شوند. همچنين لازم است كه در اين گونه انتخابات معيارهاي جهاني را هم در نظر گرفت و آن معيارها با توانايي هايي كه هنرمندان جهان به آن دست يافته اند، مقايسه شوند. بايد دريابيم كه هنر ما در كدام مرحله از اين رقابت جهاني قرار دارد و سپس به يك قضاوت صحيح بنشينيم. در غير اين صورت اگر گزينش آن به گونه نادرستي صورت گيرد و بدون ارائه دليل قاطع و مشخص به هنرمند، اثر مردود اعلام شود، مي تواند تأثير مخربي بر هنرمند به خصوص هنرمندان جوان باقي بگذارد.

گفت وگو با ليلي گلستان دبير جايزه عكاسي خبري گلستان
سكوت به ما كمك كرد
004986.jpg
عكس: مريم تخت  كشيان

فرانك آرتا
اشاره :دومين دوره جايزه عكس مطبوعاتي كاوه گلستان كه اخيراً در تهران و ماهشهر برگزارشد، در ماه هاي آذر ودي در شهرهاي شيراز و اصفهان نيز برپا مي شود. به همين مناسبت با ليلي گلستان دبير جايزه عكاسي خبري گلستان گفت وگويي در اين باره انجام شده است كه در پي مي آيد.
چگونه «جايزه كاوه گلستان» به وجود آمد؟
- در سيزده فروردين سال ۱۳۸۲ كاوه بر اثر برخورد با مين در عراق كشته شد. پس از شنيدن اين خبر ناگوار فكر كردم كه چه كاري مي توانم براي برادرم انجام دهم. كاوه توانسته بود با عكس هايش حقايق و وقايع را عريان و كوبنده نشان دهد. خيلي جسور بود و با شهامت.
بالاخره پس از مدت ها فكر به اين نتيجه رسيدم، بهترين كاري كه مي توان براي كاوه انجام داد، اين است كه جايزه اي به نام و به ياد او اختصاص دهيم و از اين طريق به خواسته قلبي اش كه گسترش و توسعه عكاسي خبري در ايران بود، تحقق ببخشيم. موضوع را با چند نفر از دوستان مطرح كردم و متوجه شدم آنها هم علاقه مند به اين موضوع هستند. حتي سردبيران مجله «عكسنامه» تمايل داشتند، در اين مسير كاري انجام دهند پس با خانم رعنا جوادي و آقاي بهمن جلالي، سردبيران مجله عكسنامه، وارد مذاكره شدم و به اتفاق تصميم گرفتيم اين كار را سرو سامان دهيم.بلافاصله دست به كار شديم. طي فراخوان عمومي موضوع را علني كرديم كه اتفاقاً مورد استقبال عكاسان جوان قرار گرفت. در ادامه راه كم كم ديگران هم به كمك ما آمدند و بالاخره در سال ۱۳۸۳ نخستين مراسم اين جايزه را برگزار كرديم.
براي تحقق اين ايده، چگونه عمل كرديد؟
- در ابتدا، جلسات متعددي با آقاي جلالي و خانم جوادي داشتيم كه در همان زمان خانم سيما مايل افشار هم به جمع ما پيوستند. ايشان سابقه كارهاي اجرايي زيادي دارند و داشتند و توانستند به ما كمك هاي بسياري كنند. در واقع ما چهار نفر هيأت برگزاري جايزه را تشكيل داديم...
* يعني هيأت مؤسس جايزه...؟
- بله، همين طور است. در فراخوان عمومي شرايط مان را مطرح كرديم، شرايطي كه طي جلسات متعدد مورد اتفاق نظر اعضاي هيأت مؤسس قرار گرفت. اعلام كرديم كه در يك محدوده زماني مشخص آثار را دريافت خواهيم كرد. در سال نخست «عكس» خواسته بوديم كه كار را مشكل مي كرد، ولي چاره اي نبود. دريافت، نگهداري، فيش و فايل كردن عكس ها به عهده من بود. در سال دوم دبيرخانه برپا كرديم و حتي توانستيم حمايت مالي جذب كنيم. در بدو امر مسئول دبيرخانه پيشنهاد كرد، به جاي عكس، از عكاسان CD بگيريم تا هم به كيفيت مطلوب عكس ها نزديك شويم و هم در چاپ عكس ها براي ارايه در نمايشگاه و كاتالوگ كمتر مشكل داشته باشيم. پيشنهاد پذيرفته شد. حُسن ديگر آن، اين بود كه توانستيم عكس ها را در قطع و اندازه مورد نظرمان چاپ كنيم و خود را به اندازه هاي از پيش تعيين شده توسط عكاسان محدود نكنيم. به هر حال از نظر ما شكل اجراي اين دوره در مقايسه با سال گذشته رضايت بخش بود. البته هميشه سعي مي كنيم اشتباهات گذشته خود را جبران كنيم تا به نتيجه  كافي و كامل برسيم.
* شرايط و معيار شركت در اين مسابقه چيست؟
- فقط معيار ما، عكس خبري- مطبوعاتي است.
* تعريف تان از عكس خبري- مطبوعاتي چيست؟
- معيار و تعريف عكس خبري كاملاً مشخص است. عكس خبري، انتقال دهنده و بيان كننده يك خبر مهم است. اين خبر مهم مي تواند سياسي باشد مثل انتخابات رياست جمهوري و يا حادثه طبيعي و فاجعه آميز باشد نظير زلزله بم. اصولاً عكاسي خبري موضوعات گسترده اي را در بر مي گيرد.
جايزه كاوه در سه بخش اهدا مي شود: تك عكس، گزارش تصويري (مجموعه عكس) و استعداد جوان بخش «تك عكس» موضوع ويژه اي را شامل مي شود. در بخش «گزارش تصويري» مجموعه اي از عكس ها از مضمون واحد به نمايش در مي آيد. اتفاقاً كاوه در اين مورد در يكي از مصاحبه هايش توضيح داده بود كه «گزارش تصويري» از يك مضمون يا سوژه، شروع وسط و پايان دارد و حتماً از توالي منسجم برخوردار است، نه اين كه از يك اتفاق عكس هاي مختلف و بي ارتباط بگيريم. بخش «استعداد جوان» محدوديت سني دارد از ۱۸ تا ۳۰ سال. و در واقع در اين بخش، قصد كشف استعدادهاي نهفته را داريم. مثلاً سال گذشته عكس آقاي خاتمي كه يك ملخ سبز روي سرشان بود، منتخب اين بخش بود در واقع آقاي حسن سربخشيان آن لحظه را دريافته بود و بعد ثبت كرد. البته برخي مي گفتند كه اين عكس در كامپيوتر ساخته شده است و يا برخي ها گفتند كه اين عكس فاقد ويژگي هاي عكس خبري است. ولي اين را بايد عنوان كرد كه عكس خبري، لحظات را در مي يابد و آقاي سربخشيان واقعاً آن لحظه را دريافته بود. امسال هم در بخش تك عكس، عكس جنيني را كه كنار جوي آب رها شده بود، انتخاب كرديم. عكس بسيار كوبنده و ناراحت كننده بود و به همين دليل داوران به آن جايزه دادند.
* عكاس آن چه كسي بود؟
- محسن صالحي كه ما اصلاً او را نمي شناسيم حتي هنگام دريافت جايزه در فرانسه بود و پدرش به جاي او جايزه را دريافت كرد. او هم لحظه را دريافته بود و بعد آن را ماندگار كرد. خانم جيهان عمار از آژانس فرانس پرس كه يكي از داوران ما بود درباره اين عكس تحليل زيبايي ارايه كرد.
* هيأت برگزار كننده، داوران اين مسابقه را چگونه انتخاب مي كند؟
- در نخستين سال، داوري ها طي دو نوبت صورت گرفت. در دور اول هيأت برگزاري تعدادي عكس از ميان عكس هاي رسيده انتخاب كرد و در دور دوم، داوران منتخب هيأت برگزيدگان را انتخاب كردند. كه به اين مسأله انتقاداتي شد.
* از چه نظر؟
- از اين نظر كه مي گفتند داوران همه عكس ها را نديدند! شما سليقه خودتان را اعمال كرديد! خب از آن جا كه آدم منصفي هستم، گفتم تا حدودي درست مي گوييد. هرچند معتقدم كه سليقه مان را اجرا كرديم و نه اعمال. همين مسأله باعث شد كه در دوره دوم داوران همه عكس ها را ببينند و هيأت برگزاري هم هيچ دخالتي در اعلام نتايج نداشته باشد.
* تركيب هيأت داوران براساس چه معيارهايي صورت گرفت؟
- اتفاقاً يكي از بحث هاي اساسي و مهم ما در خصوص تركيب هيأت داوران بود. براي اين كه معتقديم بايد نگاه هاي متفاوت از طيف هاي مختلف هنري كه به يك اثر هنري بشود. يعني داوران عكس، فقط عكاسان نيستند. بلكه در كنار عكاسان حرفه اي بايد ساير هنرمندان و متخصصان در هيأت داوري حضور داشته باشند.
در تركيب هيأت داوران اين دوره آقايان: حسن سربخشيان و كامران جبرئيلي كه هر دو عكاس خبري بودند حضور داشتند. ضمن اين كه آقاي سربخشيان سال گذشته يكي از برندگان اين جايزه بود و رسم بر اين است كه برنده هر سال، داور سال آينده خواهد بود.
خانم جيهان عمار هم كه عكاس شناخته شده اي هستند. آقاي دكتر يونس شكرخواه، و خانم رخشان بني اعتماد هم كه نام آشنا هستند و هر دو با وسواس و دقت هر چه بيشتر كار داوري را دنبال كردند. آقاي دكتر شكرخواه متخصص علوم ارتباطات هستند و آن قدر در دوره  فعاليت شان عكس ديده اند پس كاملاً با اين مقوله آشنايي و تسلط دارند.
خانم بني اعتماد به قدري در ارزيابي آثار و ديدن عكس ها وسواس به خرج دادند كه تا حدودي مرحله داوري بيش از زمان مقرر به طول انجاميد. ايشان در فيلم هاي مستند و داستاني شان همواره مسائل و معضلات اجتماعي را مطرح كردند. پس انتخاب اين دو در مقام داور كاملاً بجا و درست بود.
اساساً در خصوص داوري انتقاد به ما كردند. ولي از آن جا كه هميشه پذيراي انتقادهاي بجا هستيم، نتوانستيم به انتقادات بي منطق وقعي بگذاريم. از سويي معتقديم كه در تركيب هيأت داوران يك گرافيست هم بايد حضور داشته باشد.
* چرا گرافيست؟
- چون عكس ممكن است تركيب بندي گرافيكي داشته باشد. كسي از كاوه پرسيده بود تو كه آن قدر سريع عكس مي گيري، چگونه عكس هايت از كمپوزيسيون هاي درستي برخوردارند؟ او در پاسخ گفت آن لحظه كه عكس مي گيرم، كمپوزيسيون را هم در نظر مي گيرم. پس از اين نظر گرافيست خيلي مي تواند در قضاوت صحيح تركيب بندي عكس كمك كند.
* پاسخ تان به برخي از اعتراض ها در خصوص برپايي اين مسابقه چيست؟
- البته انتقادها و اعتراض ها امسال نسبت به سال گذشته كمتر بود. ولي گروه كوچك و معروفي بودند كه بنا به دلايل مختلف به اعتراض دست زدند. تعدادي به دليل اين كه از آنها دعوت نكرديم جزو بانيان و برگزاركنندگان جايزه باشند، معترض بودند. برخي ها چون فكر مي كردند دوست كاوه هستند بايد در تمام جلسات حضور پيدا مي كردند. عده اي مي گفتند چرا بهمن جلالي و رعنا جوادي بايد حضور داشته باشند و ما نه.
به هر حال هر كاري مي كرديم يك عده اعتراض مي كردند. بنابراين تصميم گرفتيم راه سكوت را پيش بگيريم و هيچ جوابي ندهيم. سكوت به ما كمك كرد كه فقط كارمان را به نحو صحيح ادامه دهيم و نتيجه اين شد كه در سال دوم قضيه اثبات شد و خستگي هم از تن ما بيرون رفت. من هيچ وقت جمله پدرم را فراموش نمي كنم. ايشان روزي به من گفت: «موقعي كه دشمنانت زياد شد، بدان كه آن روز، روز موفقيت توست.» من اين جمله را هميشه آويزه گوش خود كرده ام.
* براي سال آينده، آيا برنامه جديدي داريد؟
- تصميم گرفتيم نمايشگاه را به شهرستان ها ببريم و اگر اين اتفاق عملي شود آرزوهاي كاوه تحقق پيدا مي كند. او هميشه معتقد بود كه بايد امكانات شهرستان ها را بيشتر كنيم و دغدغه هاي بچه هاي شهرستاني را داشت.
فكر مي كنم تمام سال آينده بايد تور جايزه كاوه را به جاهاي مختلف ايران ببريم. شهرستان هايي كه خواهيم رفت: بندرماهشهر، اصفهان، شيراز، رشت، كرمان، اروميه، بوشهر، بندرعباس و تبريز است و قول مساعدت هم دادند. براي آباداني ها هم تسهيلاتي قائل شدند تا بتوانند نمايشگاه را ببينند.

نگاه
طراحان گرافيك معاصر ايران - ۵

004992.jpg
طراحان گرافيك معاصر ايران _ ۵ ،مجموعه آثار كوروش پارسانژاد منتشر شد.
ساعد مشكي در مقدمه كتاب مي نويسد: نزديك به شش دهه از عمر طراحي گرافيك ايران مي گذرد و نسل پنجم طراحان، زندگي حرفه اي خود را آغاز كرده اند.
با اين حال، گرافيك ايران در دنياي امروز آنگونه كه بايد شناخته شده نيست. اغلب تلاش هاي انجام شده در اين جهت نيز مكتوب و مستند نبوده است. مجموعه طراحان گرافيك معاصر ايران، تلاشي است براي معرفي طراحي گرافيك ايران.
اين كتاب كه توسط انتشارات يساولي به چاپ رسيده است، با مقدمه اي از قباد شيوا و ابراهيم حقيقي به همراه بيوگرافي كامل كوروش پارسا نژاد آغاز مي شود.
قباد شيوا نوشته است: با ورود رايانه به كارگاه هاي گرافيك، شهوت استفاده از فتوشاپ، فري هند و ... و امكانات بالقوه طراحي شده در آنها به خصوص در كشور ما اوج گرفت تا آن جا كه در توليدات گرافيك، بيننده بيشتر حضور شخصيت ماشيني رايانه و بندبازي هاي آن را شاهد است تا تجلي ارتباط صحيح بصري از خلال تفكر يك هنرمند گرافيك. اما در اين آشفته بازار ابزارسالاري استثناهايي هم هستند كه بسيار خوش مي درخشند.
تنوع آثار كوروش پارسانژاد در زمينه هاي مختلف براي من خيلي جذاب است. طراحي آرم، صفحه آرايي، روي جلد كتاب ها و مجلات، تصويرسازي، پوستر و طراحي حروف در تمام آنها حضور شخصيت و نگاه او مستتر است. گرچه او هم با قلم موي رايانه اي سرو كار دارد كه البته بايد و همين است كه هست، اما به خوبي پيداست كه او گرافيك را با تمام رمز و رازهايش سال هاست كه تحصيل و تجربه كرده و طرح و طراحي را خوب درك كرده و بعداً تمام قلم موي رايانه اي را به دست گرفته است. او كامپيوتر را اجير خود كرده تا اين كه خود اجير و اسير آن باشد.
قباد شيوا در ادامه آورده است: در آثار كوروش پارسانژاد هر جا رنگ، فرم و يا لكه اي پراكنده است، معنا و پيامي را القا مي كنند. ساعتي چند پرونده كاري ايشان را در لوح فشرده نگاه مي كردم. براي من آثار ساده او بسيار دلنشين تر و صميمي ترند، آثاري مثل كتاب حكايت نامه يا صفحه آرايي كتاب طوطي و بازرگان كه از ايجاز و بيان بسيار هنرمندانه اي برخوردارند. روي جلد كتاب هايش بسيار گويا و پرانرژي اند و آرم هايش لكه هاي بصري فراموش نشدني با ساختاري محكمند. در كل كوروش پارسانژاد هنرمندي است ستودني و پركار كه انبوه آثارش فانتزي بصري مردم را غنا بخشيده است و خوشحالم كه با او بيشتر از نزديك آشنا شدم.
004989.jpg
ابراهيم حقيقي نيز در بخشي از نوشته خود در كتاب آورده است: «كوروش پارسانژاد از طراحان گرافيك نسل بعد از انقلاب است كه به درستي تمام لوازم حرفه اي بودن را داراست» .
كوروش پارسانژاد يك طراح حرفه اي است، گستره سفارش هاي او در حيطه فرهنگي است. محدوده علائق و توانمندي خود را آشكار كرده. سفارش دهنده هاي هميشگي دارد. يونيفرم هاي پيشنهادي او براي مجلات كيان، زنان و كمان به يادماندني است. بيشتر آثارش بدون امضا قابل شناسايي است. تعداد اندك رنگ هاي تن پلات محدود به دو رنگ در جلدهاي كمان و به كارگيري زيبايي تكرار عناصر بصري دست و چشم و قلم و پرنده در  آثار او ستودني است. پارسانژاد صفحه آرايي هنرمند است. تك صفحه هاي تك رنگ يا دو رنگ او (حتي با كيفيت چاپ نه چندان خوب) در حد آثار به يادماندني قابل نگهداري است. مثل تابلو مي توان آنها را به ديوار آويخت. دو صفحه اي هاي تازه و خاص خودش استقلال و استحكام لازم را دارا هستند. خوانده شدن نوشتار براي پارسانژاد مهم است و خواننده محترم. او درگير مد زمانه در جهت به هم ريختن نوشته ها و حروف نشده است و اين دوران مغشوش را برخلاف بعضي همكاران به سلامت عبور كرده و پايش را در جاي خود سفت كرده. طراحي و صفحه آرايي كتاب هاي حكايت نامه، طوطي و بازرگان و رستم و سهراب خلاقانه است، ايراني است، مدرن است، تازگي دارد، آشناست، از قديم آمده، امروزي است، خلاصه آن كه هنرمندانه و زيباست.
كورش پارسا نژاد آن قدر كار كرده و خود را از درون پالوده تا به موقعيتي سلامت دست يافته است.

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   ايران  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |