دوشنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۴
فرهنگ
Front Page

از اين سوي خط تا آن سو
004965.jpg
ليلا سليقه دار
مديريت به عنوان مهمترين مهره در هر سامانه اي، همواره مورد توجه همگان بوده است. هر مديري در هر اداره يا شركت، سازمان، آموزشگاه و يا هر واحد از خانواده، خواسته يا ناخواسته از يك سبك مديريت پيروي كرده و شرايط خاصي را براي كاركنان و يا افراد تحت نظر به وجود مي آورد، از اين رو نتايج به دست آمده از هر سيستم بنا به نوع نگاه و استراتژي اتخاذ شده توسط مدير متفاوت است. در اين نوشته، برخي عقايد و استراتژي ها در دو سوي يك پيوستار مطرح شده است، توجه به هر سو از هر محور، مبين نوع خاصي از سبك مديريت مي باشد.
همواره بايد به ياد داشت كه در هر سامانه اي، سبك و استراتژي به كار گرفته شده توسط مدير، روح و جريان اصلي سيستم را شكل مي دهد. هيچ گاه نمي توان محيطي سالم، زنده، با نشاط، متعهد و وابسته به يك هدف مشترك گروهي همراه با جديت و تلاش براي تحقق آن را بدون در نظر گرفتن ويژگي مدير ترسيم نمود، از طرفي عنصر اساسي سيستم عوامل و روابط انساني است. در حقيقت زمينه و بسترساز، هادي و مشوق در داشتن محيطي سالم با تكيه بر روابط انساني و توجه بر اصول و عوامل انساني، در درجه اول و در مهم ترين بعد آن، مدير و سبك مديريتي است.
005016.jpg
005019.jpg
منابع:
۱- علاقه بند، علي. مباني نظري و اصول مديريت آموزشي. نشر روان. ۱۳۷۷
۲- عسكريان، مصطفي. سازمان و مديريت آموزش و پرورش. اميركبير. ۱۳۷۹
۳- بهرنگي، محمدرضا. مديريت آموزشي و آموزشگاهي. كمال تربيت. ۱۳۷۶
۴- علاقه بند، علي. مقدمات مديريت آموزشي. بعثت. ۱۳۷۴
۵- اعضاي هيأت علمي دبيرخانه طرح كيفيت بخشي مديريت آموزشي. قلمروهاي ششگانه وظايف مديران آموزشي. اداره كل آموزش و پرورش شهر تهران. ۱۳۷۶.

چرا قديمي ترين جشنواره ،معتبرترين جشنواره نيست؟

در باور اجتماعي اغلب اقوام و ملل، هر چه از عمر يك شي ء يا پديده بگذرد، به عبارت ديگر بر قدمت آن افزوده شود. به نوعي بر اعتبار آن نيز افزوده مي شود. پيرها از منزلت اجتماعي برخوردار مي شوند. اشياء عتيقه و ارزشمند مي شوند و ... اما چرا اين قانون نانوشته در مورد جشنواره فيلم رشد، به عنوان يك رويداد فرهنگي و هنري صدق نمي كند؟ جشنواره اي كه عنوان قديمي ترين جشنواره ايران را يدك مي كشد، ولي هر چه بر عمر و تجربه آن افزوده مي شود، از كيفيت آن كاسته و بر هزينه هاي آن افزوده مي شود. جشنواره اي كه پس از گذشت ۳۵ سال از عمر آن، نمي تواند مدعي يك جشنواره تأثيرگذار بر روند توليد و مصرف فيلم هاي علمي و آموزشي در نظام آموزش و پرورش كشور باشد. سال ۱۳۷۸ يكي از منتقدين در روزنامه همشهري نقدي بر برگزاري اين جشنواره نوشت، تحت عنوان «جشنواره رشد كه هرگز رشد نكرد!»
اكنون ۶ سال از آن نقد مي گذرد، متأسفانه متوليان جشنواره، ملاك رشد را فقط در بعد كمي تعبير كرده اند و هر ساله به هزينه هاي اجرايي آن افزوده اند، ولي خبري از رشد كيفي نيست و همچنان جشنواره فيلم رشد دور تسلسل و بي فايده اي را مي پيمايد كه انگار قرار نيست از اين همه هزينه نفعي عايد آموزش و پرورش شود. اين جشنواره هر سال هزينه هنگفتي را بر بودجه آموزش و پرورش و دولت تحميل مي كند و در ازاي آن قرار است بر طبق اهداف جشنواره اين نتايج فرهنگي حاصل شود:
* رشد كمي و كيفي توليد آثار علمي و آموزشي و تربيتي و معرفي اين آثار جهت استفاده در نظام آموزش وپرورش كشور
* تشويق هنرمندان به توليد آثار علمي و آموزشي و تربيتي
از آنجايي كه اهداف اين جشنواره، اهدافي فرهنگي است پس نبايد در كوتاه مدت انتظار تأثيرگذاري آن را بر گستره مورد نظر داشت. چرا كه مي دانيم دستيابي به اهداف فرهنگي، مستلزم صبر و حوصله و صرف زمان است. سئوال اولي كه به ذهن متبادر مي شود،  اين است كه آيا پس از گذشت ۳۵ سال از آغاز برگزاري اين جشنواره، نبايد انتظار نمود تأثيرات فرهنگي آن را در نظام آموزش و پرورش داشت و حتي بتوان آن را ارزيابي كرد، آيا اين ارزيابي تا كنون به صورت اصولي انجام شده است؟ مثلاً آيا متوليان و حاميان برگزاري اين جشنواره مي توانند مدعي شوند كه استفاده از فيلم هاي علمي و آموزشي در برنامه درسي مخاطبان نظام آموزش و پرورش جاي خود را باز كرده است و به عنوان مثال در مدارس براي بهينه سازي امر آموزش از فيلم هاي علمي و آموزشي، حداقل ۲ ساعت در هفته استفاده مي شود؟ براي تحقق اين امر، تشكيلات موازي ديگري تحت عنوان طرح رشد در مدارش كشور آغاز شد كه اجراي اين طرح، يعني تجهيز مدارس به وسائل سمعي و بصري و اهداي آرشيو فيلم هاي آموزشي براي استفاده در كلاس هاي درس نيز هزينه هاي زيادي دربر داشت و هر سال مسئول اجراي اين طرح، آمار و ارقام رو به رشد مدارس تحت پوشش اين طرح را اعلام مي كرد، ولي واقعيت چيز ديگري است كه من معلم و همكارانم در مدرسه با آن مواجهيم. آرشيوهاي ضعيفي به لحاظ كمي در معدود مدارس كشور و عدم فرصت استفاده از آنها در برنامه هفتگي و دلايل متعدد ديگري كه از فرصت اين مقال خارج است، عملاً طرح رشد را به طرح بايگاني تعدادي كپي ويدئويي از فيلم هاي علمي و آموزشي تاريخ مصرف گذشته كه بعضاً هم نامتناسب با برنامه درسي دوره مربوطه بوده بدل كرده است.
صاحب نظري مي گفت: هر تغييري در نظام آموزش و پرورش، زماني مي تواند ادعاي توفيق در اجرا كند كه تأثيرش به كلاس درس برسد. يعني جهت نيل به هدف اول جشنواره فيلم رشد، زماني متوليان و مدافعان مي توانند ادعا كنند كه پس از گذشت ۳۵ سال و صرف هزينه هاي آن چناني از بودجه آموزش و پرورش فرهنگ استفاده از فيلم هاي علمي و آموزشي در فرآيند ياددهي و يادگيري را اشاعه داده اند كه پاسخ سئوال ما از فرزند دانش آموزمان مبني بر استفاده معلمان از فيلم هاي علمي در هنگام تدريس، مثبت باشد و يقيناً يك بررسي ساده خلاف آن را نشان خواهد داد. در مورد هدف دوم از برگزاري اين جشنواره كه تشويق هنرمندان آثار علمي و آموزشي و تربيتي است تأثيرات برگزاري اين جشنواره بايد در محافل فرهنگي و هنري به عنوان ملاك هايي براي توليد فيلم، مورد بحث و بررسي باشد كه اصلاً چنين نيست و اين را مي توان از آمار و ارقام توليدات فيلم هاي علمي و آموزشي در سال هاي اخير استنتاج كرد، به طوري كه نسبت فيلم هاي علمي آموزشي خارجي كه در جشنواره رشد به نمايش درمي آيند به فيلم هاي ايراني هر سال افزايش يافته است. حتي مسئولان برگزاري جشنواره را نيز وادار به اعتراف كرده است كه به لحاظ توليد فيلم هاي علمي وآموزشي در ايران با كمبود روبرو هستيم.
البته آنان دليل اين امر را عدم ورود تهيه كننده و سفارش دهنده قلمداد مي كنند، ولي فيلمسازاني كه به دفتر تكنولوژي آموزشي، متولي برگزاري جشنواره نزديكند، به خوبي مي دانند كه بودجه هاي توليد فيلم در اين دفتر، به جاي فيلم هاي علمي و آموزشي، صرف تهيه فيلم هاي سينمايي كمدي مي شود!
اين امر برگزار كنندگان اين جشنواره را در طول سال هاي اخير به تغيير رويكرد واداشته است. از يك سو با اضافه نمودن بخش آثار تربيتي به جشنواره (از آغاز، اين جشنواره مختص فيلم هاي علمي و آموزشي بود) تلاش كردند تا از فيلم هاي سينمايي داستاني براي جذاب كردن برنامه جشنواره دعوت كنند و حتي براي ترغيب تهيه كنندگان مبالغي به عنوان چاپ كپي هاي اضافي پرداخت شد و بعضاً كپي رايت آثارشان كه هيچ ربطي به مسائل آموزش و پرورش نداشت، خريداري شد تا آنان ترغيب به ارائه فيلم شان به جشنواره شوند و از سوي ديگر به بهانه بخش تربيتي، فيلم هاي بيشتري قابل نمايش در جشنواره باشند و آمار فيلم هاي رسيده به جشنواره افزايش يابد. پس اين جشنواره در ترغيب هنرمندان به توليد آثار علمي و آموزشي نيز ناموفق بوده و در نيل به اين هدف نيز ناكام مانده است. حالا ببينيم چرا جشنواره فيلم رشد نمي تواند مدعي دستيابي به اهداف خود باشد؟ اولين و مهمترين علتي كه مي توان برشمرد، عدم درك صحيح از گستره مخاطبان جشنواره است. جشنواره فيلم رشد نماد واقعي جشنواره اي است كه مخاطبان خود را گم كرده است.
علي الظاهر فعاليت هايي كه در آموزش و پرورش انجام مي گيرد، براي مخاطبان دانش آموز است، ولي آيا مخاطبان اين جشنواره دانش  آموز هستند؟ يعني آيا اين جشنواره تعدادي فيلم مناسب انتخاب مي كند كه در فرصت يك هفته اي نمايش آنها در سالن هاي محدود، دانش آموزان آنها را ببينند و از آنها در فرآيند آموزشي و روند تربيتي خود استفاده كند؟ اين ادعا آن قدر ناقص و نادرست است كه يقيناً متوليان برگزاري جشنواره نيز آن را قبول نخواهند داشت. نيازي به توضيح ندارد كه در صورت اجرا به قصد فراهم آوردن چنين موقعيتي، آن قدر اين فرصت، محدوديت زماني و مكاني دارد كه شمار بينندگان آن در مقايسه با آمار كل دانش آموزان كشور، اصلاً نمي تواند توجيهي منطقي براي چنين هزينه مالي و انساني باشد. اگر مخاطبان جشنواره اولياي دانش آموزان هستند كه اولاً نمايش فيلم هاي علمي و آموزشي براي آنان محلي از اعراب ندارد و ثانياً در مورد فيلم هاي تربيتي نيز با توجه به اينكه جشنواره فيلم رشد، فروش بليط ندارد، بنابراين فرصتي برابر براي خانواده ها، جهت تماشاي فيلم هاي مورد تأييد آموزش و پرورش ايجاد نمي شود. ثالثاً چه لزومي دارد كه آموزش و پرورش اين كار را به صورت جشنواره انجام دهد؟ كانون هاي فرهنگي و تربيتي آموزش و پرورش صاحب نزديك به ۴۰۰ سالن نمايش در سراسر كشور هستند. آيا نمي توان نمايش فيلم هاي مناسب براي خانواده دانش آموزان را با استفاده از اين امكانات به صورت مؤثرتر و فراگيرتري برنامه ريزي كرد؟
كارشناسان، صاحب نظران و معلمان هم كه جشنواره آنان را به عنوان مخاطبان مستقيم خود نمي شناسد. چون تا كنون حتي يك سانس هم در هيچ يك از دوره هاي جشنواره، سانس ويژه معلمان در برنامه هاي نمايشي ديده نشده است. معلمان مي توانند به عنوان همراهان دانش آموزان و اولياي آنان از فيلم هاي جشنواره ديدن كنند، ولي دسته بندي تخصصي از فيلم هاي جشنواره همواره با برنامه نمايشي ويژه براي آنان تدارك ديده نمي شود. اين، يعني گم كردن مخاطب و جشنواره اي كه نداند براي چه مخاطبي فيلم نمايش مي دهد و از طرفي مي خواهد مدعي جذب همه نوع مخاطب باشد، ناچاراً همه نوع فيلمي را مي پذيرد، همان طور كه در آيين نامه جشنواره ذكر شده است، فيلم هاي: كوتاه، بلند، داستاني، مستند، انيميشن، علمي، آموزشي، تربيتي و خانواده مي توانند در اين جشنواره شركت كنند. فقط نبايد قبلاً از تلويزيون پخش شده باشند (البته اجراي اين بند از مقررات و كنترل صحت و سقم آن هم جاي حرف و حديث مفصل دارد كه بماند) ببينيد چه مي شود همه نوع فيلم براي همه نوع مخاطب و آن وقت جشنواره اي كه قادر به طراحي درست و منطقي از چرايي و چگونگي خود ندارد، مدعي تأثيرگذاري بر ساختار نظام آموزش و پرورش است. البته قابل ذكر است كه تنها قدم مثبت اين جشنواره در نزديك شدن به معيارهاي استاندارد يك جشنواره بين المللي، استفاده از داوران خارجي در تركيب هيأت داوران است كه آن هم از دوره سي ام جشنواره مورد نظر قرار گرفته و برخلاف تركيب تقريباً ثابت هيأت انتخاب در سال هاي متمادي، هيأت داوران تركيبي متغير يافته است.
شايد ذكر نمونه اي مشابه كه به مراتب كم  هزينه تر و تأثيرگذارتر برگزار مي شود، راهگشا باشد و چند سال بعد بتوانيم مطلبي در باب فوايد برگزاري چنين جشنواره اي بنويسيم.
كانال تلويزيوني NHK ژاپن نيز جشنواره فيلم هاي علمي آموزشي برگزار مي كند. فيلم هاي رسيده به جشنواره به سالن هاي سينما نمايش داده نمي شوند، بلكه در جلسات برنامه ريزي شده براي صاحب نظران آموزش و پرورش (و البته در ژاپن براي كارشناسان وزارتخانه هايي كه به نوعي با آموزش عمومي جامعه سرو كار دارند) نمايش داده مي شوند. فيلم هاي مناسب و كاربردي انتخاب و حق مؤلف (كپي رايت) آنها خريداري مي شود و در اختيار وزارتخانه ها و از جمله آموزش و پرورش براي استفاده در هر مكاني كه خود لازم بداند مثل كلاس، اردوي آموزشي، سالن اجتماعات مدارس، گردهمايي ها و ... قرار مي گيرد. در ضمن اين كانال تلويزيوني از پروژه فيلم هايي كه متناسب با نيازهاي آموزشي كشور باشد، حمايت مالي مي كند. آيا هزينه هنگفت برگزاري سالانه جشنواره فيلم رشد، نمي تواند پشتوانه مالي مناسبي براي توليد فيلم هاي علمي و آموزشي و متناسب با برنامه درسي آموزش و پرورش كشور باشد؟
بهرام ابراهيم زاده دهقاني

نكته ها
ادب زباني

كار آموزشي با معلمان در اقصي نقاط كشور و حضور در كارگاه هاي آموزشي فراواني كه با شركت معلمان تشكيل مي شود، بلاواسطه، تجربه هاي نابي را در اختيارم قرار مي دهد كه براي كسب آنها، دوباره بايد سال هاي سال، معلمي پيشه كنم. در يكي از كارگاه هايي كه با حضور جمعي از مديران و معلمان تشكيل شده بود، در پايان جلسه، بحث زخم زبان در كلاس هاي درس و فرآيند ياددهي- يادگيري مطرح شد و حاضران، هر يك تجربه هاي تلخي را بيان كردند. برحسب عادت، اين قبيل تجربه ها را مكتوب مي كنم، از اين رو در مورد تجربه هاي اين كلاس نيز چنين كردم. آنچه در پي مي آيد، به ترتيب تجربه خانم فاطمه شفيعي و عليرضا پيرمرادي است كه در كارگاه مذكور برايم نقل كرده اند.
مرتضي مجدفر
دختر ۱۳ساله
در يك مدرسه راهنمايي دخترانه در منطقه محروم شهر خدمت مي كردم و چند سالي بود كه مدير مدرسه شده بودم. قرار بود زنگ تفريح اول، پنج دقيقه ديگر نواخته شود و دانش آموزان به حياط مدرسه بروند. هنوز دفتر مدرسه خلوت بود و هياهوي دانش آموزان در حياط و گفت وگوي همكاران در دفتر مدرسه، به هم نياميخته بود. در همين هنگام، مردي با ظاهري آراسته و سر و وضعي مرتب در دفتر مدرسه حاضر شد و خطاب به من گفت: «با خانم... دبير كلاس دومي ها كار دارم و مي خواهم درباره درس و انضباط فرزندم از او سؤال هايي بكنم.»
از او خواستم خودش را معرفي كند. گفت: «من «گاو» هستم ! خانم دبير بنده را مي شناسند. بفرماييد گاو، ايشان متوجه مي شوند.»
تعجب كردم و موضوع را با خانم دبير كه با نواخته شدن زنگ تفريح، وارد دفتر مدرسه شده بود، درميان گذاشتم. يكه خورد و گفت: «ممكن است اين آقا اختلال رفتار داشته باشد. يعني چه گاو؟ من كه چيزي نمي فهمم...»
از او خواستم پيش پدر دانش آموز ياد شده برود و به وي گفتم: «اصلاً به نظر نمي رسد اختلالي در رفتار اين آقا وجود داشته باشد. حتي خيلي هم متشخص به نظر مي رسد.»
خانم دبير با اكراه پذيرفت و نزد پدر دانش آموز كه در گوشه اي از دفتر نشسته بود، رفت. مرد آراسته، با احترام به خانم دبير ما سلام داد و خودش را معرفي كرد: «من گاو هستم!»
- خواهش مي كنم، ولي...
- شما بنده را به خوبي مي شناسيد. من گاو هستم، پدر گوساله؛ همان دختر۱۳ ساله اي كه شما ديروز در كلاس، او را به همين نام صدا زديد...
دبير ما به لكنت افتاد و گفت: «آخه، مي دونيد...»
- بله، ممكن است واقعاً فرزندم مشكلي داشته باشد و من هم در اين مورد به شما حق مي دهم. ولي بهتر بود مشكل انضباطي او را با من نيز در ميان مي گذاشتيد. قطعاً من هم مي توانستم اندكي به شما كمك كنم.
خانم دبير و پدر دانش آموز مدتي با هم صحبت كردند. گفت و شنود آنها طولاني، ولي توأم با صميميت و ادب بود. آن پدر، در خاتمه كارتي را به خانم دبير ما داد و با خداحافظي از همه، مدرسه را ترك كرد.
وقتي او رفت، كارت را با هم خوانديم. در كنار مشخصاتي همچون نشاني و تلفن، روي آن نوشته شده بود:«دكتر... عضو هيأت علمي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه...»
004962.jpg
استاد!
در دبستان ما دانش آموزي بود كه در كلاس چهارم درس مي خواند، اما شاگرد من نبود؛ و دانش آموز يكي ديگر از كلاس هاي پايه چهارم بود. او هر روز از كلاس اخراج مي شد، هر روز تكليف نمي آورد و هر بار كه شوراي معلمان تشكيل مي شد، حتماً جملاتي درباره او رد و بدل مي گرديد.
سه ماه گذشت و هيچ يك از تمهيداتي كه كادر آموزشي و پرورشي مدرسه درباره او به كار بردند، نتيجه نداد. در نهايت تصميم گرفتند، او را به كلاس من بفرستند. پايه درسي اش ضعيف بود و من نمي توانستم او را با كلاس پيش ببرم. تلاش كردم برايش جلسات آموزشي ويژه اي تشكيل دهم و به طور اختصاصي با او كار كنم، ولي واقعاً نتيجه نگرفتم.
به آخر سال نزديك مي شديم و عيد در حال رسيدن بود. هيچ تغيير خاصي در انجام تكاليف اين دانش آموز رخ نداده بود: يا تكاليفش را انجام نمي داد يا حتماً ناقص انجام مي داد. يك روز كه مثل هميشه تكاليفش ناقص بود، بدون اين كه حتي نيم نگاهي هم به آنها بيندازم، از نيمكتي كه او نشسته بود، رد شدم. از من پرسيد: «آقا، تكاليف ما را نمي بينيد؟»
گفتم: «نه! تو استادي، كارت درسته! معلم كه تكليف استادش را نمي بيند. اصلاً هر وقت من نيامدم، تو مي تواني جاي من تدريس كني...»
ساكت شد. از آن به بعد، تكاليفش را تقريباً به طور كامل انجام مي داد، در درس هايش هم، البته در حد نسبتاً قابل قبولي، پيشرفت كرده بود و بالاخره با نمراتي معمولي كه خيلي هم نمي توان در كلاس چهارم ابتدايي روي آنها حساب باز كرد، قبول شد و به پايه پنجم رفت.
روزي كه همراه با مادرش آمده بود كارنامه اش را بگيرد، در حالي كه به شدت گريه مي كرد، به سوي من آمد و گفت: «آقا، به خدا من استاد نيستم. كارم هم درست نيست... تو را به خدا! به معلم پنجم بگوييد به من استاد نگويد... به خدا من استاد نيستم!»

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   ايران  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |