بزه ، اولين پديده اي است كه با تجمع افراد به دور يكديگر و شكل گرفتن جامعه ، تظاهر مي كند، زيرا گرد هم آمدن افراد موجب سرپيچي از برخوردهاي گوناگوني بين آنها شده و به همين دليل دستورات و مقرراتي پديد مي آيد تا قدري آزادي افراد را به سود جامعه مقيد گرداند و حدود هر يك از افراد جامعه را مشخص شود. بررسي هاي جرم شناسي نشان مي دهد كه هر معلولي ، علتي دارد و هيچ چيز به خودي خود به وجود نمي آيد بنابراين هر جرمي هم داراي علل سازنده اي است كه بر روي فرد اثر مي گذارد و او را بسوي ناسازگاري و نابهنجاري سوق مي دهد.
بزهكاري اصولاً از مجموعه اي از جرايمي به وجود مي آيد كه در يك زمان و مكان معين به وقوع مي پيوندد و به همين جهت زماني كه مورد بررسي قرار مي گيرند، در حقيقت كليه پديده هاي اقتصادي ،فرهنگي ، بهداشتي ، سياسي ، مذهبي ، خانوادگي و... يك جامعه عميقاً مورد مطالعه واقع مي شوند. در وهله اول بزهكاران از جهات مختلف ، سن ، ميزان تحصيلات ، جرم ، مشكلات خانوادگي و... تقسيم بندي مي شوند و بدنبال آن علل و عوامل مؤثر بزهكاري اطفال و نوجوانان و پيشگيري از اين عامل مورد بررسي قرار مي گيرد.
بند اصلاح و تربيت
در اين طرح پژوهشي علمي مجموعه افراد بررسي شده دراين طرح پژوهشي- علمي از لحاظ گروه سني در بند اصلاح و تربيت اردبيل در ۳ طبقه به شرح ذيل قرار گرفته اند:
براساس نتايج بدست آمده از اين بررسي هايي كه در بند اصلاح و تربيت اردبيل صورت گرفته است ، سن نوجواني يعني ۲۰ - ۱۸ سالگي بيشترين رقم بزهكاري با (۸/۵۳ درصد) را داشته است . بزهكاري ها در نوجوانان از اين جهت چشمگير است كه آنان نيروي فوق العاده اي دارند و در صورت عدم كنترل مي توانند مشكلاتي جدي براي خانواده و اجتماع خود ايجاد كنند.
مجموع افراد بررسي شده از لحاظ سطح تحصيلات در بند اصلاح و تربيت اردبيل در ۴ طبقه به شرح ذيل تقسيم شده اند:
همانطور كه جدول فوق نشان مي دهد از مجموع افراد مورد بررسي ، بيشترين فراواني مربوط به افرادي است كه داراي تحصيلات ابتدايي (با ۳/۳۲ درصد) و كمترين فراواني نيز به افراد با سطح تحصيلات متوسطه (با ۳/۱۲ درصد) تعلق دارد. به عبارت ديگر با افزايش سطح تحصيلات از تعداد اينها كاسته شده و دراغلب مواقع آنان را مددجويان كم سواد تشكيل مي دهند.
مجموع افراد بررسي شده از لحاظ جرم در بند اصلاح و تربيت اردبيل در ۴ طبقه به شرح ذيل تقسيم شده اند:
همانطور كه جدول فوق نشان مي دهد از مجموع افراد مورد بررسي ، بيشترين فراواني مربوط به جرايم سرقت (با ۰۷/۴۳ درصد) و كمترين فراواني نيز مربوط به جرايم قتل (با ۶۱/۴ درصد) است. بقيه افراد، بزه اعتياد و مواد مخدر و ايراد ضرب و جرح را ذكر كرده اند.
مجموع افراد مورد بررسي شده از لحاظ تعداد خانوار در ۴ طبقه به شرح ذيل تقسيم شده اند:
همانطور كه جدول فوق نشان مي دهد بيشترين فراواني مربوط به افرادي است كه تعداد خانوار آنان از ۶ تا ۹ نفر باشد. در واقع ، اين نشان دهنده اينست كه خانواده پرجمعيت بيشتر مرتكب جرم مي شوند، شايد علتش نيز اين است كه بخاطر پرجمعيت بودن خانواده ، والدين نمي توانند به فرزندانشان از نظر عاطفي رسيدگي كنند.
مجموع افراد بررسي شده از لحاظ سابقه كيفري در ۴ طبقه بشرح ذيل تقسيم شده اند:
همانطور كه جدول فوق نشان مي دهد از بين افراد بررسي شده افراد با سابقه به مراتب كمتر از افراد بدون سابقه است . از بين ۶۵ مورد بررسي شده ۴۵ مورد آنان يعني (۲۵/۶۹ درصد) داراي يك بار سابقه هستند بقيه افراد بررسي شده داراي ۲ بار يا بيشتر سابقه دارند.
وضعيت خانوادگي بزهكاران در بند اصلاح و تربيت اردبيل نشان مي دهد كه مهمترين مشكلات خانوادگي آنان شامل:فوت والدين، طلاق،ازدواج مجدد،اعتياد والدين،ناسازگاري والدين و عدم محبت بوده است.
از اطلاعات فوق مي توان نتيجه گرفت كه خانواده بزهكاران دچار نوعي اختلال و اشكال هستند. ۱۵/۵۳ درصد ناسازگاري در خانواده هايي كه پدر و مادر زنده بود ه و با هم بوده اند نمايانگر ارتباط نادرست خانوادگي است .اين ارتباط مي تواند باعث اقدام به بزه در نوجوانان شود. ۴۷/۳۸ درصد اين جوانان از محبت لازم كه اعضاي خانواده را به يكديگر نزديك مي كند، محروم بوده اند.
به عبارت ديگر بر اساس بررسي هاي انجام شده ، نداشتن سرپرست و جدا بودن پدر و مادر از يكديگر، ناهنجاريهاي خانوادگي و وجود اختلاف بين پدر و مادر، عدم توجه به تربيت فرزندان و فقدان راهنمايي لازم به آنان ، سخت گيري پدر و مادر و بدرفتاري آنان با فرزندان خود و ظلم و ستم ناپدري يا نامادري از عوامل گرايش نوجوانان به بزهكاري است.
علل و عوامل موثر در بزهكاري
علت بروز بزهكاري معمولاً علت واحدي نيست، بلكه هميشه چندين علت دست به دست يكديگر داده و باعث بروز بزه در افراد مي شوند. علل مهمي كه مي توان نسبت به ساير عوامل اساسي تر تشخيص داد شامل عوامل اجتماعي ، اقتصادي ، روابط والدين و نوجوان مي شود.
عوامل اجتماعي : جامعه شناسان به عوامل مستقيم و غير مستقيم محيط و تراكم جمعيت ، وضع سكونت ، آلودگي هوا و ... توجه كرده اند. نقش شرايط اجتماعي و تعارضاتي كه در چارچوب آن به وقوع مي پيوندد، انكارناپذير است . به همين دليل نه مي توان بزهكاري را تنها بر اساس عوامل اجتماعي بررسي كرد و نه يافته هاي مستقل اين زمينه قبلي همواره هماهنگ است .
بررسي ها نشان مي دهد وقتي كه در جامعه اي ثبات و پايداري اجتماعي وجود نداشته باشد، جامعه در شرايط دشواري چون شورش ، جنگ يا انقلاب باشد و يا پاره اي شرايط غير عادي و ناسازگاري عمومي در جامعه رواج داشته باشد، ميزان بزهكاري رو به افزايش مي گذارد. و به عكس ، هر قدر جامعه به سوي پايداري سوق داده شود، ميزان بزهكاري كاهش مي يابد.
طبقه اقتصادي : فقر يكي از عوامل مهم از انواع انحرافات از جمله دزدي و انحراف جنسي در مردم ، به ويژه اطفال و نوجوانان است . فقر بي گمان به وجود آورنده سختي ها و ناملايماتي است كه اگر نتوان با آنها مبارزه كرد، خواه ناخواه انسان را به زانو در مي آورد. بيشتر محروميتها و برآورده نشدن تمايلات كه موجب عدم اطمينان اجتماعي مي شود، ناشي از عامل فقر است و نمي توان آن را ناديده گرفت . بيكاري ، كمبود مواد غذايي و پوشاك ، بي سوادي و عقب افتادگي ، جهل و خرافات ، عدم بهداشت كافي و انواع بيماريهاي روحي و جسمي و حتي در سطح جهاني ، جنگها و خونريزي ها، ريشه در نيازهاي مادي و ترس از فقر دارد. فقدان مسكن ، زندگي در زاغه ها، سوء تغذيه و بهداشت ناكافي نيز كه با فقر، ارتباط دارند، از عوامل مهم بزهكاري به شمار مي آيند.
روابط والدين و نوجوان : احتمال مي رود مهم ترين عامل مؤثر در بزهكاري ، روش تربيتي نادرست يا اختلال در شبكه ارتباطي خانواده باشد. تقريباً تمام پژوهشها نشان داده اند والديني كه با كودكان خود مهربان نيستند بيشتر احتمال دارد كه فرزنداني بزهكار داشته باشند.
افزايش احتمال بزهكاري در خانواده هايي وجود دارد كه والدين از روشهاي انضباطي بسيار سخت گيرانه يا بسيار بي بندوبار و فريبنده استفاده مي كنند، شيوه انضباطي به جاي آنكه مبتني بر استدلال باشد مبتني بر تنبيه بدني است ، والدين نسبت به فرزندان خود به جاي آنكه گرم و صميمي و عاطفي باشند، بي توجه ، غافل و تمسخركننده هستند. آشكار شده است كه كودكان بزهكار رابطه بسيار ضعيفي با پدران خود داشته و آنها را به عنوان الگوهاي غير قابل پذيرش ارزيابي مي كنند. خانواده هاي كودكان بزهكار اغلب فاقد پدر بوده و يا پدر غيبت طولاني دارد، در حالي كه بزهكاري با جدايي و طلاق در خانواده همبستگي دارد. ثابت شده است كه داشتن مشكلاتي در مدرسه با بزهكاري رابطه بالايي دارد همچنين ، والديني كه از مشكلات عاطفي رنج مي برند. آنهايي كه سابقه جنايي دارند بيشتر احتمال دارد كه كودكان بزهكار داشته باشند. بررسي ها نشان داده است كه تنبيه والدين تاثيري بر تقليل بزهكاري ندارد و موجب تشديد و گاهي انتقامجويي مي شود. چنانچه «روسو» مي گويد آنقدر كتك خوردم كه حساسيتم نسبت به آن كم شد و سرانجام كتك به نظرم به صورت پاداشي براي دزدي هايم درآمد. با خود مي گفتم وقتي مثل يك دزد كتك مي خورم حق دارم مثل يك دزد هم رفتار كنم، متوجه شدم كه دزديدن و كتك خوردن به هم مربوط هستند.
نقش دوستان و همسالان :همانند سازي شديد با همسالان با وابستگي به آنها، صرف نظر از طبقه اجتماعي - اقتصادي ، عامل مهمي در بزهكاري است. نوجواني كه توسط والدينشان طرد مي شوند، براي كسب حمايت و تأييد به سوي همسالان كشانده مي شوند. چنين نوجواناني در مدرسه ضعيف هستند و به دنبال افرادي مي گردند كه مانند خودشان باشند؛ از اين رو احتمال دارد كه دست به اعمال ضد اجتماعي زنند و همديگر را براي اين اعمال مورد تشويق قرار دهند. اكثر بزهكاران در پاسخ به اين سوال كه بزه را از چه كسي فرا گرفته اند، دوستان خود را نام برده اند كه اين مسئله توجه بيشتر والدين و مربيان را به كنترل و نظرات بر دوستان فرزندان و مربيان مي طلبد.
عوامل روان شناختي : روان شناسان علل مختلفي را براي بزهكاري برشمرده اند، گاهي بزهكاري را نتيجه ناكامي و تعارضات شديدي مي دانند كه كودك در حال رشد به شدت از آنها رنج مي برد، روان شناسان اهميت زيادي به روابط مادر و فرزند داده اند. محروميت از وجود مادر عامل بزرگي است كه باعث بزهكاري يك نوجوان مي شود. بزهكاري با صفات روان شناختي مختلفي همراه است كه برخي از آنها عبارتند از هوش كمتر از متوسط ، سطوح بالاي خشم دروني و رفتار پرخاشگرانه ، ناشكيبايي ، نياز به هيجان ، فقدان هم حسي با ديگران و سطوح پايين استدلال اخلاقي. ثابت شده است كه بزهكاران نسبت به غير بزهكاران عزت نفس پائين تري داشته اند. بعضي از دانشمندان ، ضعف و كم خوني و خستگي زياد و كمي تغذيه را نيز جزو عوامل بزهكاري ذكر كرده اند. مهمترين اختلالات رواني كه منجر به بزهكاري مي شود و به آنها نام بيماريهاي شخصيت نيز داده اند عبارتند از:
۱- بيقراري : فرد فاقد قدرت تشخيص خير از شر مي گردد.
۲- كژخوئي : يكنوع تمايل ذاتي است به فساد و بدي .
۳- پارانوئيديها: كه اشخاص بد بين ، خود پرست ، خود خواه و متنفر از اجتماع مي باشند.
۴- صرع : اشخاصي هستند دروغ پرداز، گيج و متظاهر و اغلب در اثر حمله ناگهاني مرتكب ضرب و جرح و قتل مي شوند.
۵- هيستري : كه مهمترين علائم آن بي حسي ، كار نكردن يك عضو، گرفتگي صدا، تهوع و تنگي نفس است.
۶- كاتاتوني : كه يك حالت منفي بافي و لجاجت است ، خشم و فرياد و ناگماني و گاهي حمله به ديگران از علائم آن است.
۷- ساير اختلالات رواني : مهمترين علائم آن عبارتند از: وسواس ، انزوا، رفتار كودكانه و توهم از اينكه دشمنان مي خواهند او را از بين ببرند بنابراين احتمال ارتكاب جنايت دارند.
عوامل ديگري كه با ميزان بالاي بزهكاري همراه است عبارتند از: تغييرات سريع اجتماعي ، مهاجرت ، زندگي در شهرهاي شلوغ و پرجمعيت و تماشاي مكرر برنامه هاي خشونت بار.
بسياري از روان شناسان معتقدند كه شروع زودرس رفتار بزهكارانه نشان دهنده رفتار ضد اجتماعي شديد و طولاني مدت خواهد بود. از قبل اعتقاد بر اين بود كه سه علامت در اوائل كودكي؛ ايجاد آتش سوزي ، شب ادراري و آزار حيوانات نشان دهنده رفتارهاي ضداجتماعي در سالهاي بعد زندگي خواهد بود. پژوهش نشان مي دهد عوامل ديگر عبارتند از: جنگجو بودن ، جار و جنجال به راه انداختن ، داشتن مشكلاتي در مدرسه و گريز از مدرسه و ناتواني سازگاري با ديگران .
علتهاي ديگر بزهكاري :
۱- خانواده هاي ستيزه گر و متلاشي شده يكي از عوامل اصلي و اوليه گرايش به بزهكاري محسوب شده است ؛ زيرا اكثر ناراحتي هاي نوجوانان زائيده امر و نهي و سخت گيري هاي والدين و بي مهري در كودكي و محروميت و عدم رفاه و امنيت ، عصبانيت والدين ، سستي اصول اخلاقي ، حمايت زياد از نوجوانان و آرزوهاي جاه طلبانه والدين براي نوجوانان است كه گاهي هم به جنون منتهي مي شود. نوجواناني كه در كودكي و در نوجواني از آزادي و وسايل اوليه زندگي محروم بوده و نتوانسته اند به تحصيلات خود ادامه دهند، مسلماً مي خواهند حقوق از دست رفته را بدست آورند و انتقام خود را از والدين و اجتماع بگيرند؛ اين است كه بطور عمدي به دنبال اعمالي مي روند كه براي آنها منع شده است بنابراين به طغيان و تجاوز عليه حقوق ديگران از طريق ارتكاب بزهكاري اقدام مي كنند، تا بدين وسيله فشارهاي دروني و ناراحتي هاي خود را تسكين داده باشند؛ غافل از اينكه دردي بر دردهاي خود خواهند افزود. منازعات خانوادگي اعم از مشاجرات والدين و يا مشاجرات بين فرزندان ، اعتياد والدين به مواد مخدر و مشروبات الكلي ،
ازدواج هاي مكرر و بوجود آوردن برادران و خواهران ناتني ، حسادت و تبعيض بين فرزندان ، طلاق و ... ، همگي از عوامل مهم بزهكاري نوجوانان و اطفال محسوب مي شوند. اينگونه خانواده ها سازمانهايي بدون رخ هستند كه هيچگونه عاطفه و محبتي بر آنان حكمفرما نيست و به همين جهت نوجوان احساس ناامني مي كند و همين اضطراب و نگراني و عدم تامين زندگي اجتماعي او را وادار به خلافكاري مي كند. اينگونه نوجوانان به شدت از والدين خود ناراضي بوده و در عين حال چون نمي توانند با آنها ستيزه كنند، به ناچار شورش و طغيان خود را در خارج از خانواده و نسبت به هم رديفان والدين خود كه اولياي اجتماع باشند به ظهور مي رسانند، كودكي كه دائماً در خانواده با بي مهري و خشونت روبه رو بوده است نه تنها در نوجواني احساس خشم نسبت به آنها مي نمايد بلكه خشم خود را به خارج از خانواده نيز انتقال خواهد داد كه به آن مي توان نام بزهكاري داد.
همچنين خانواده اي كه در آن يكي از والدين حضور داشته باشد احتمالاً موجب ناراحتي و طغيان نوجوانان آن خانواده مي گردد. زيرا اگر مادر نباشد نوجوان يا كودك از كودكي احساس كمبود كرده و عواطف ناخوشايندي در او ايجاد مي شود كه عامل مهم بزهكاري به شمار مي رود.
۲ - مدرسه بعد از خانواده نقش بسيار مهمي در زندگي اجتماعي كودكان و نوجوانان به عهده دارد، زيرا دانش آموزان بيشتر وقت زنده و فعال خود را در مدرسه مي گذرانند. بنابراين اولياي آموزشگاهها بخوبي مي توانند ضمن مراقبت و كنترل رفتارهاي نوجوانان به مشكلات و ناسازگاري آنها پي ببرند. از طرف ديگر موقعيت و رفتار و برنامه هاي مدرسه اثر مهمي در علاقمندي و يا فرار نوجوانان از مدرسه دارد. مدرسه همچنين باعث رشد فكري ، عاطفي و اجتماعي كودكان مي شود و با آموزش حرفه اي خاص، آنها را براي وارد شدن به دنياي بزرگسالان آماده مي سازد.
۳ - عامل ديگري كه امروزه سبب افزايش بزهكاري اطفال و نوجوانان شده مهاجرت از روستا به شهر و مشكلات مربوط به حاشيه نشيني است. وضع مساعد و مطلوب مراكز شهري و تمركز امكانات رفاهي در شهرها باعث شده همه ساله عده اي از روستائيان به نقاط شهري و عده اي از شهروندان كشورهاي فقير به كشورهاي پيشرفته مهاجرت كنند. كمبود مسكن مناسب و عدم انطباق با قواعد و معيارهاي حاكم بر جوامع شهري باعث مي شود كه اين دسته از مهاجران با سكونت در حاشيه شهر، عملاً زندگي مجرمانه اي را آغاز كنند.
افزايش جرايمي نظير سرقت و خريد، فروش و استعمال مواد مخدر در اين گونه افراد به صورت معضلي بزرگ در آمده است. بديهي است سهم افراد خردسال در اين ميان بيش از سايرين است. مهاجران براي كسب درآمد، اطفال خردسال را نيز وادار به كارهاي كاذب كرده، عملاً راه سوء استفاده از آنها را براي ديگران باز مي گذارند و خود يا ديگران آنان را به تكدي ، سرقت ، جيب بري و يا خريد و فروش مواد مخدر وادار مي كنند.
بعضي از استادان معتقدند كه مهاجرتهاي داخلي و بين المللي ، امروز يكي از دلايل عمده افزايش نرخ بزهكاري مخصوصاً در ميان نسل اول مهاجران است.
۴- پيشرفت و توسعه وسايل ارتباط جمعي به رغم تمامي مزايايي كه داشته است داراي معايبي نيز هست. با توسعه وسايل تصويري از قبيل تلويزيون يا مجلات ، سينما، رايانه ، اينترنت و... اينگونه وسايل تبديل به مدارس آموزشي مجرمانه اي براي اطفال و نوجوانان شده است . نمايش فيلمهاي رزمي و جنگي ، افزايش صحنه هاي سرقت ماهرانه و افزايش صحنه هاي قبيح هر كدام در نوع خود باعث تأثير منفي بركودكان و گرايش آنان به اعمال مجرمانه مذكور شده است .
بديهي است آشنايي با اينگونه مسائل هر روز بر ميزان و گستره جرايم اطفال و نوجوانان مي افزايد.
به عنوان مثال در ارزيابي برنامه هاي سه شبكه تلويزيون آمريكا يعني ABC و NBC و CBS معلوم شده است كه اين شبكه ها در برنامه هاي خود در هر هفته ۹۲ مورد حمله با اسلحه گرم ، ۱۱۳ صحنه تجاوز به عنف ، ۹ صحنه خفه كردن ، ۱۶۸ صحنه نزاع با مشت و لگد و ۱۷۹ مورد تخلف از قانون را نمايش مي دهند. از سوي ديگر، هر كودك تا رسيدن به سن ۱۴ سالگي جمعاً ۱۳۰۰۰ مورد قتل و تجاوز را مشاهده مي كند.
به علاوه ، چون بيشتر تماشاچيان تلويزيون را طبقات فقير و محروم جامعه تشكيل مي دهند كه به علت نداشتن سرگرمي متنوع ديگر به تلويزيون پناه مي برند، بنابراين تأثير تلويزيون در ترغيب آنان به دزدي بيشتر بوده است .
پيشگيري و بازداري اطفال
و نوجوانان در مقابل بزهكاري
روشهاي درماني بسيار زيادي براي درمان و كاهش بزهكاري مورد استفاده قرار گرفته است . اعتقاد عمومي بر اينست كه گسترش برنامه هاي اجتماعي نظير: گواهي پيش از ازدواج ، تاسيس درمانگاههاي ويژه براي زنان باردار و ايجاد زايشگاهها و درمانگاههاي ويژه نوزادان ، برقراري و كمك هزينه هاي خانوادگي و بالا بردن سطح آموزش و پرورش ، روان درماني فردي و گروهي ، خانواده درماني ، اصلاح رفتار، كارآموزي ، تفريح و مطالعه كتاب و چندين عامل ديگر، متناسب ترين راه براي پيشگيري از ارتكاب بزهكاري اطفال و نوجوانان است. ذيلاً نكاتي به عنوان راهكارهاي پيشگيري و مقابله با زمينه هاي بروز ارتكاب جرم و بزه از طريق ايجاد محيطي آرام و سالم در خانواده مورد اشاره قرار مي گيرند:
۱- برقراري دوستي و تفاهم بين والدين . دوستي و تفاهم پدر و مادر موجب آسايش خاطر و اطمينان كودك و نوجوانان در خانواده مي شود. از هنگامي كه نوزاد چشم به جهان مي گشايد به محبت ، لبخند، مواظبت و نگهداري نيازمند است . از اين رو اگر در مواردي مشكلات و مسائلي در روابط پدر و مادر وجود داشته باشد، لازم است اين مسائل را نزد فرزندان آشكار نكنند يا احياناً يكي در غياب ديگري به انتقاد و بدگويي از طرف مقابل نپردازد. در روابط خانواده سعي شود با گذشت و سازش روابط صميمانه را روز به روز مستحكم تر ساخته و با انتظارات نامعقول و سخت گيري ، صميميت را به سردي و درگيري تبديل نكنيم چرا كه در اين صورت اولين كسي كه ضربه خواهد خورد، فرزند معصوم و بي گناه است.
۲- همبازي شدن با كودك و نوجوان : والدين بايد امكان سرگرمي ، استراحت و تفريحات سالم را براي فرزندانشان فراهم كنند. شركت در مسابقات ورزشي ، رفتن به پارك و ترتيب دادن مسافرتهاي دسته جمعي ، رفتن به باشگاههاي ورزشي و تفريحي ، فرهنگي و مجامع ديني مي تواند از بروز بزهكاري جلوگيري كند. تفريح و ورزش با كودكان و نوجوانان هميشه لذت بخش و شادي آفرين است .
۳- دوري از رقابت در جلب محبت فرزندان : اگر والدين بخواهند كه فرزندان آنها در كنارشان باقي بمانند و مسائل ساده باعث قطع ارتباط روحي آنان نشود، بايد بتوانند رابطه اي صميمانه با فرزندان خود داشته باشند. علاوه بر اين ، وجود رابطه صميمانه ميان والدين و فرزندان محيط خانه را به پناهگاهي عاطفي و امن براي فرزندان تبديل مي كند. آنها مي توانند در آن آرام گيرند و احساس امنيت كنند.
اگر محيط خانواده براي اعضاي آن يك محيط دوستانه باشد و دختر بتواند در مواقع حساس كه با يك بحران روحي روبه رو مي شود، موضوع را با پدر و يا مادر خود مطرح كند، قطعاً از بسياري از انحرافات كه در سر راهش قرار مي گيرد، جلوگيري خواهد شد.
۴- عدم ايجاد ناسازگاري در محيط خانواده : ناسازگاري محيط خانواده ، كودكان و نوجوانان را تحت تاثير قرار مي دهد. اگر اختلافات والدين به طلاق و جدايي منتج شود و طفل از محبت و توجه والدين يا يكي از آنها محروم شود، از محيط زندگي گريزان و اصولاً دلسرد و افسرده خواهد شد، اين وضع او را به انحراف ، لغزش و بزهكاري خواهد كشانيد.
۵- عدم پرخاشگري والدين نسبت به خود و يا نسبت به فرزندان : پرخاشگري والدين نسبت به يكديگر و يا نسبت به فرزندان خود، كودك را از محيط خانواده فراري و ناراضي مي سازد و ممكن است اين عدم رضايت او را به سمت بزهكاري سوق دهد.
۶- پرورش حس اعتماد به نفس : از دست دادن اعتماد به نفس موجب فلج شدن فكر و روح انسان مي شود، او را از خود مأيوس و متكي و وابسته به ديگران بار مي آورد. والدين به جاي اينكه همواره روي نقاط ضعف فرزند خود انگشت بگذارند و بخواهند از طريق سرزنش او را اصلاح كنند، بايد در كنار نقاط ضعف بيشتر به نقاط مثبت و امتيازات او توجه كنند و در اين زمينه او را تاييد و تشويق كنند تا اعتماد به نفس او بيشتر شود. توجه به نقاط مثبت باعث ايجاد اعتماد نسبت به والدين و برقراري ارتباط روحي و عاطفي با آنها مي شود.
۷- حفظ شخصيت فرزندان : جوانان و نوجوانان دوست دارند كه شخصيت آنان مورد توجه و احترام قرار گيرد و به همين سبب به صورتهاي مختلف به ابراز شخصيت مي پردازند.
اگر روزي دست به خطا زدند، سعي مي كنند كه آن را از ديد ديگران پنهان سازند تا خوار نشوند. از اين حيث بهتر است :
اولاً: از هر عملي كه باعث خدشه دار كردن عزت و كرامت فرزندان مي شود، اجتناب كنيم . اهانت ، تحقير، بكار بردن الفاظ طعن آلود، سركوفت زدن ، شكست ها را به رخ او كشيدن و سرزنش بي جا، عواملي هستند كه باعث از ميان رفتن احساس شخصيت در فرزندان مي شود.
ثانياً: براي اصلاح و معايب فرزندان خود از روش هاي غير مستقيم استفاده كنيم .
ثالثاً: اگر لازم آيد كه خطايي را بخواهيم بطور مستقيم يادآوري كنيم بهتر است اين تذكر بصورت علني و آشكار در حضور ديگران نباشد و يا اگر فرزند خودش عذرخواهي كرد بايد عذر او را به راحتي پذيرفت .
۸- مشورت با فرزندان : اين مشورتها سبب مي شود اولاً آنها احساس كنند كه در خانواده به حساب مي آيند، بدين ترتيب آنچه را كه در دل دارند با والدين خود در ميان مي گذارند و همين امر سبب پيدايش صميميت و همدلي در خانواده مي شود. ثانياً اگر فرزندان مورد مشورت قرار گيرند اين امر سبب مي شود والدين به تدريج راه و روش فكر كردن و تصميم گيري را به آنان بياموزند. برخي از افراد با وجود برخورداري از تحصيلات عالي ، در تصميم گيري بسيار ناتوان بوده و در زندگي اجتماعي و خانوادگي با مشكلات جدي روبه رو مي شوند. اين گونه افراد كساني هستند كه در محيط خانوادگي به درستي پرورش نيافته اند.
۹- ابراز مهر و محبت به فرزندان : بايد فرزندان را از مهر و محبت سيراب كرد. محبتي كه فرزندان در خانواده مي بيند، موجب آرامش رواني آنها شده و همين آرامش روان آنها را از تمايل به بسياري از لغزش هاي اخلاقي بازمي دارد. البته بايد خاطرنشان نمود كه تأكيد بر محبت به معناي افراط نيست، محبت بايد چنان باشد كه اولاً فرزندان بيش از حد وابسته بار نيايند و بتوانند در غياب والدين روي پاي خود بايستند و همواره خود را محتاج توجه و ياري آنها نبينند. ثانياً فرزندان از خود راضي و پر توقع به بار نيايند. چرا كه هنگامي كه وارد اجتماع مي شوند چون توقعاتشان برآورده نمي شود، سر خورده و مأيوس و افسرده مي شوند.
منابع :
۱- آسيب شناسي اجتماعي ، هدايت ا... ستوده
۲- بزهكاري اطفال و نوجوانان ، دكتر هوشنگ شامبياتي
۳- روان شناسي اجتماعي ، دكتر يوسف كريمي
۴- روان شناسي نوجوانان ، دكتر اسماعيل بيابانگرد
۵- روان شناسي نوجوانان و جوانان
۶- مباني جامعه شناسي ، ترجمه منوچهر صبوري
۷- مجرم كيست و جرم شناسي چيست ؟ تأليف دكتر تاج زمان دانش