كارلوس سالدانا كارگردان انيميشن عصر يخ؛ ذوب شدن يك فيلم بلند ديگر به نام روبات ها كارگرداني كرده كه سال گذشته در سينماهاي آمريكا به نمايش درآمد منتقدان مي گويند حضور او در كيفيت قسمت تازه عصر يخ تاثير زيادي داشته است
ترجمه: رضا مسلمي
بدون شك درصد زيادي از موفقيت قسمت دوم عصر يخ به كارگرداني كارلوس سالدانا برمي گردد.
سالدانا پيش از اين فيلم، يك فيلم بلند ديگر هم به نام روبات ها كارگرداني كرده كه سال گذشته در سينماهاي آمريكا به نمايش درآمد و تنها به خاطر درخشش والاس و گروميت و عروس جنازه بود كه نتوانست در ميان نامزدهاي اسكار قرار گيرد.
علاوه بر اين در قسمت اول عصر يخ هم دستيار كارگردان بود و پيش از آن در چند فيلم ديگر (مانند باشگاه مشت زني ) مسئوليت طراحي جلوه هاي ويژه را برعهده داشته است.
او اين روزها همراه با همسر و فرزندانش در نيويورك زندگي مي كند و در اين مصاحبه از تجربه ساخته شدن قسمت دوم عصر يخ مي گويد.
***
ساختن اين فيلم آسان بود؟ چون قسمت قبل، فيلم خيلي موفقي بود و در واقع بايد قبل از هرچيز با آن رقابت مي كردي.
- بعضي قسمت هايش آسان بود چون من شخصيت هاي داستان را دوست دارم و آنها را مي شناختم به خاطر همين در اين قسمت مشكل زيادي نداشتيم. در واقع اين شخصيت ها را قبلا ساخته بوديم. اما بزرگ ترين مشكل و نگراني من اين بود كه قسمت پيشين، فيلم خيلي موفقي بود و ما در اين قسمت بايد آن موفقيت را تكرار مي كرديم و حتي فيلم بهتري مي ساختيم. مي خواستيم فيلمي بسازيم كه تماشاگران به همان ميزاني كه فيلم اول را دوست داشتند، اين را هم دوست داشته باشند.
مي تواني مقداري درباره داستان اين قسمت صحبت كني؟ اصلا به نظر خودت اين فيلم درباره چيست؟
- در قسمت اول تمركز ما روي تناقض هاي بين كاراكترها بود. سه شخصيت اصلي داستان پيشينه متفاوتي داشتند، علاقه اي به هم نداشتند، همديگر را نمي شناختند و ناگهان كنار هم قرار گرفته بودند. بيشترين توجه ما در آن فيلم روي اين مسأله بود. اما در اين فيلم ما كاراكترهايي را داشتيم كه به يكديگر علاقه داشتند و ما مي خواستيم بيشتر درباره سفر شخصي هر يك از آنها فيلم بسازيم. داستان در اين قسمت بيشتر درباره اين است كه شخصيت ها چه طور خودشان را پيدا مي كنند و با ترس هايشان روبه رو مي شوند. فيلم درباره دوستي و كمك كردن به يكديگر است.
آنها چه طور اين كار را مي كنند؟
- سيد موجود بامزه اي ا ست اما حضور تأثيرگذاري در داستان دارد. او كسي ا ست كه به ديه گو كمك مي كند تا ترسش از شناكردن را كنار بگذارد. به منفرد هم مي گويد كه بايد با گذشته اش روبه رو شود. يا به عنوان مثال وقتي كه منفرد و الي يكديگر را ملاقات مي كنند و چندان مطمئن نيستند كه به درد هم مي خورند يا نه، ديه گو به منفرد مي گويد: منتظر چي هستي؟ تو دختر مناسب ات را پيدا كردي! و در واقع ديه گو است كه آن دو تا را به هم مي رساند. ديه گو در قسمت قبل بدمن و نقش منفي فيلم بود، اما در اين فيلم او موجود خوبي ا ست. او هيچ وقت به سيد توجه نمي كرد، اما حالا به حرف هايش گوش مي كند. در اين قسمت آنها به هم كمك مي كنند تا از پس مشكلات بربيايند.
در اين داستان، حيوانات نگرانند كه دره شان در آب غرق شود. چه احساسي داشتي وقتي داستان فيلمت به واقعيت بدل شد و در اثر توفان كاترينا جنوب آمريكا غرق آب شد؟
- اتفاقا مشابه اين حادثه در قسمت اول هم براي ما رخ داد كه خيلي عجيب بود. ما مشغول ساختن عصر يخ بوديم كه حادثه يازده سپتامبر اتفاق افتاد. من داشتم به محل كارم در نيويورك مي رفتم كه ناگهان ديدم ساختمان ها در پشت سرم فرو مي ريزند. لحظات دردناك و تلخي بود. صحنه هاي آغازين آن قسمت هم اين طور بود كه صخره هاي يخ روي سر اسكرت فرو مي افتادند. البته در اين قسمت مي شود ماجراي آب شدن يخ ها را به گرم شدن تدريجي زمين و ذوب شدن يخ هاي قطب هم نسبت داد، اما اين فقط يك كارتون است و براي سرگرمي ساخته شده.
مي شود مقداري درباره ايده هاي فيلم صحبت كني؟
- ما دنبال موضوع ها و ايده هاي واقعي بوديم كه مي توانستند تماشاگرها را تحت تأثير قرار بدهند. در واقع موضوع اصلي درباره حيوان هايي بود كه داشتند منقرض مي شدند. در قسمت اول منفرد خانواده اش را به خاطر اينكه انسا ن ها آنها را كشته بودند، از دست داده بود و در اين قسمت او با يك جور احساس مسئوليت روبه رو مي شد؛ احساس اينكه آخرين نماينده از همنوعان خودش است. بنابراين ما سعي كرديم روي اين احساس و ترس ناشي از آن متمركز بشويم. حيوانات ديگر هم در داستان در معرض خطر انقراض قرار دارند. در واقع داستان به نوع برخورد آنها با اين اتفاق و كاري كه بايد براي مقابله با آن انجام دهند، مي پردازد.
آيا سعي كردي كه بعضي از شخصيت ها نمادي از يك نژاد يا قوم باشند؟
- اين مسأله اصلاً براي من مهم نبود چون كمپاني ما ـ بلو اسكاي ـ مثل سازمان ملل است و در آن مي توانيد از هر مليتي نماينده اي پيدا كنيد. من فكر مي كنم ملت ها و كشورها خودشان را نشان مي دهند و اصلا نيازي نيست كه ما بين آنها فرق بگذاريم. همه در ساخته شدن اين فيلم سهم داشتند و تقريباً همه محصولات ما جهاني است بدون اينكه سعي كرده باشيم چنين اتفاقي بيفتد. من خودم برزيلي الاصل هستم اما هيچ موقع به آن فكر نمي كنم. من تحت تأثير چند فرهنگ مختلف بزرگ شده ام و احساس مي كنم كه آمريكا مجموعه اي ا ست از فرهنگ هاي مختلف، چون كشوري ا ست كه توسط مهاجران كشورهاي ديگر ساخته شده.
مي تواني مقداري درباره رابطه بين منفرد و الي توضيح بدهي؟ به نظرم رابطه بامزه و درعين حال عاشقانه اي است كه بخش مهمي از داستان به آن مربوط مي شود.
- من مي خواستم رابطه آنها در فيلم ديده شود و در انتها تماشاگرها آرزو كنند كه آنها به هم برسند...
چرا اين قدر اصرار داشتي كه به جاي نقش الي، كوئين لطيفه صحبت كند؟
- وقتي كه فهميدم در داستان يك ماموت خواهم داشت كه خودش نمي داند ماموت است، هيچ اسم ديگر به جز كوئين لطيفه در ذهنم نيامد. من مطمئن بودم كه او شخصيت درخشاني را خلق خواهد كرد و اميدوار بودم كه اين كار را بپذيرد. صداي او خيلي سريع تأثير مي گذارد و وقتي او پيشنهادم را پذيرفت، واقعاً خوشحال شدم. من هميشه به اين فكر مي كنم كه شخصيت ها چه كمكي مي توانند به فيلم بكنند. كوئين لطيفه نه تنها صداي زيبايي دارد بلكه به ديگر بخش هاي فيلم هم اهميت مي دهد. او خيلي گرم و دوست داشتني ا ست و با تمام شيريني اش، شخصيت محكمي دارد. من فكر مي كردم كه او براي نقش الي انتخاب مناسبي ا ست و در واقع هم همين طور شد. مي داني، منفرد راه و روش خودش را دارد. او كسي است كه براي حل مسائل، روش خاص خودش را دارد و دوست ندارد كسي مزاحمش شود.
او هميشه سيد را تحت فشار مي گذارد و به همين خاطر شخصيتي در داستان نياز داشتيم كه بتواند با او برابري كند. علاوه بر اين، الي يك حس مادرانه و زنانه هم به فيلم اضافه كرد كه در قسمت اول نبود. من مي خواستم او مستقيم به چشم ديگر شخصيت ها زل بزند و بگويد: تو اشتباه مي كني!
چرا فكر مي كني ري رومانو براي نقش منفرد انتخاب خوبي است؟
- ري، صدا و شخصيت فوق العاده اي دارد. وقتي به او نگاه مي كنم سريال هايي را كه در تلويزيون بازي كرده را نمي بينم، منفرد را مي بينم. وقتي با شما صحبت مي كند خيلي خونگرم و دلنشين است. ما مي خواستيم كه شخصيت منفرد مقداري دافعه داشته باشد، اما در باطن موجود دل رحمي باشد. ري با صدايش، گرماي زيادي به داستان داد.
خب، حالا درباره يكي از لذت بخش ترين و جذاب ترين قسمت هاي فيلم صحبت كن، درباره اسكرت ...
- اسكرت تحت تاثير اين ايده در قسمت قبل به وجود آمد كه ما مي خواستيم براي افتتاحيه فيلم يك موجود كوچك وقتي كوه هاي يخ سقوط مي كردند، ميان يخ ها باشد. صداي آن را هم كريس وج (كارگردان قسمت اول) خلق كرد. ما هميشه اسكرت را دوست داشتيم و وقتي قرار بود حركات او را طراحي كنيم، حسابي لذت مي برديم. شايد يك روز هم تصميم گرفتيم كه فيلمي درباره نوع حركت كردن سنجاب ها در يك پارك بسازيم! به خاطر همين خيلي لذت بخش بود وقتي او را در فيلم به حركت در مي آورديم. تماشاگرها هم او را در قسمت اول دوست داشتند و ما تصميم گرفتيم اين بار زمان بيشتري به او بدهيم و قسمتي از داستان را بر دوش اسكرت بگذاريم. اما مشكل اينجا بود كه چطور اين را در فيلم نشان دهيم و اسكرت هم چندان از بلوط مورد علاقه اش دور نيفتد. او در اين قسمت هم همه تلاشش را براي رسيدن به آن ميوه بلوط مي كند، اما مشكل اينجاست كه اين بار تمام دنيا برضد او متحد شده اند. چيز بيشتري نمي توانم بگويم!
به لحاظ بصري و جلوه هاي ويژه چه تغييري در كارتان داديد؟ اين بار نماهاي فيلم خيلي زيباتر از آب درآمده اند.
- چون اسم فيلم هم ذوب شدن است، من مي خواستم حال و هواي آن بيشتر مانند فصل بهار باشد. مانند هنگامي كه بهار به پايان مي رسد و تابستان شروع مي شود. اما نمي خواستم نماها و منظره ها خيلي پيچيده شود. به رنگ سبز زيادي در فيلم نياز داشتم و مي خواستم تركيب رنگ هاي مختلفي را امتحان كنم. البته چون داستان، اين بار عاطفي تر از قسمت قبل است فضاي آن هم بايد گرم تر مي شد تا گرماي ميان شخصيت هاي فيلم را منتقل كند.
صحنه محبوب خودت در فيلم كدام است؟
- نمي توانم درباره صحنه مورد علاقه ام صحبت كنم چون خيلي شخصي است!
ساختن فيلمي مثل اين، چه قدر دردسر دارد؟
- خيلي كار مي برد. بايد خيلي منظم باشي و هرچيزي را سر موقع انجام بدهي و تمام روزت را با برنامه جلو بروي. من به عنوان كارگردان بايد بر همه چيز نظارت كنم، شخصيت ها و حركات شان را زير نظر داشته باشم و با انيماتورها و ديگر عوامل درباره فيلم صحبت كنم.
در يك روز بايد تمام اين كارها را انجام بدهم و به تمام بخش ها سر بزنم. البته اين شيوه كار كردن را دوست دارم چون من را در مركز توجه ديگران قرار مي دهد.