سهراب حبيب نژاد
آنچه بارها و بارها در تعريف كلانشهرها و ابرشهرها گفته شده است و شنيده ايم تعاريفي است كه فقط از بعد جمعيتي بيان مي شود. همان طور كه تبديل شدن از روستا به شهر تعاريفي مانند افزايش جمعيت و سكنه را در پي دارد.
تنها نكته اي كه در اين تعاريف كمتر به چشم مي خورد، امكانات موجود در شهرهاست. حتي در تعاريف بين المللي (يونسكو و...) شهرها، كلانشهرها و ابرشهرها با جمعيت موجود در آنها تقسيم بندي و تفكيك مي شوند، نه امكاناتشان. در تغييرات اجتماعي، (گذر از زندگي قبيله اي و كشاورزي و رسيدن به شهرنشيني و صنعتي شدن) يك رويكرد مشترك وجود دارد با نام مهاجرت. آنچه مسلم است در زندگي قبيله اي و كوچ نشيني اقوام و قبيله ها در فصول مختلف از جايي به جايي ديگر نقل مكان مي كردند. در زندگي كشاورزي نيز اقوام كوچ نشين پس از مهاجرت در جايي ساكن مي شدند و به كشاورزي مي پرداختند كه اين اسكان بيشتر در مناطق خوش آب و هوا و در كنار بستر رودها و جلگه هاي سرسبز بود. در بسياري موارد اين امر باعث جذب مهاجران ديگري نيز مي گرديد و روستاها از بعد جمعيتي توسعه مي يافتند. در روند صنعتي شدن شهرها نيز مهاجرت از روستاها به شهرها رو به فزوني گذاشت. حاصل اين فزوني، رشد توده اي شكل شهرهاي صنعتي بود كه هيچ يك از فاكتورها و زيرساخت هاي زيست محيطي را دارا نبودند. اين رويه از اواخر قرن 19 ميلادي آغاز گرديد و در اواسط قرن بيستم به اوج خود رسيد. اين شكوفايي صنعتي علاوه بر نياز به مواد خام و تشديد استثمار كشورهاي فقير و مستعمره شدن آنها (كه پيامد سياسي و اجتماعي آن بود) مشكلات زيست محيطي فراواني را به وجود آورد. از اين رو خيلي زود كشورهاي صنعتي و حتي فقير به تكاپو درآمدند و با چالش زيست محيطي به طور جدي به مقابله برخاستند؛ تلاشي كه منجر به تلقي جديد از توسعه و تعريف پايدار در اين حوزه شد. از آن پس توسعه مبتني بر حفظ محيط زيست و منابع طبيعي تعريف شد. اين تعريف جديد براي كشورهاي توسعه يافته كه از منابع طبيعي و مواد خام كشورهاي فقير يا در حال توسعه استفاده مي كردند، قابل درك و اجرا بود. از سويي كشورهاي در حال توسعه برنامه هاي خود را جهت رسيدن به شرايط آرماني توسعه و رشد اقتصادي با برنامه هاي كشورهاي توسعه يافته هماهنگ كرده و به نسخه هاي بدلي آنان روي آوردند. حال نياز به بازنگري جامع در برنامه هاي توسعه اي آنان اجتناب ناپذير است. بي ترديد تقليد بدون تفكر از فرآيند صنعتي شدن در اين كشورها موجب مهاجرت روستاييان به شهرها و رشد حاشيه نشيني گرديده است؛ رشدي كه به هيچ عنوان با رشد امكانات شهري در كشورهاي مذكور تناسب نداشت. اين مسئله باعث شد تا تعاريف شهرنشيني بين شهر و روستاشهر در نوسان باشد؛ موضوعي كه در اين كشورها هنوز هم ادامه دارد. خيلي زود افزايش جمعيت شهرها منجر به تشكيل كلانشهرهايي گرديد كه بيشتر به كلان روستا شبيه بودند، زيرا زيرساخت هاي بنيادين آنها تفاوت فاحشي با زيرساخت هاي اصولي كلانشهرهاي واقعي داشت. رشد سريع جمعيت در شهرهاي بزرگ به ويژه پايتخت كشورهاي در حال توسعه تا حد زيادي توان مديريت شهري را نيز كاهش داد. زيرا مديران شهري به جاي بهسازي و افزايش خدمات و ارتقاي سطح ارائه آن، مي بايست به هزينه كردن و خدمات رساني در بافت هاي حاشيه اي جديد شهرها مي پرداختند.
|
|
تهران؛ كلانشهري فقير
جمعيتي كه به دليل توزيع نامناسب امكانات به تهران و شهرهاي بزرگ اطراف آن هجوم آورده اند، باعث تشديد بحران هاي زيست محيطي و اجتماعي و شهري تهران شده اند. هجوم جمعيت، عدم گسترش امكانات شهري از قبيل پارك ها، بزرگراه ها، گسترش خودروها، ساخت وسازهاي غيراصولي و غيرمجاز در اطراف شهر تهران و بافت داخلي شهر تهران، استفاده از خودروهاي فرسوده در چرخه ترافيك، عدم امكان آموزش هاي فرهنگي و شهرنشيني در همه بافت ها و اجتماعات شهري، عدم پذيرش شهرنشيني، هنجارشكني ها، رعايت نكردن قوانين و مقررات شهري، قرار گرفتن امكانات شهري در بافت مركزي شهر به دليل گسترش ناموزون و سريع شهر و… از مشكلاتي است كه فراروي مديران شهر تهران قرار گرفته است.
از سويي براي غلبه كردن بر اين مشكلات، شهروندان نياز به تكاپو و حركت دارند؛ تلاشي كه هدف از آن رفع نيازهاي فرهنگي و اجتماعي است. بنابراين افرادي با فرهنگ ها، آموزش ها، كاركردها و سليقه ها و مشاغل و عقيده هاي متفاوت و مختلف كه در اين حركت و تكاپو يك وجه اشتراك دارند. به منظور رسيدن به مقصدي كه براي رفع نيازهاي خود در نظر گرفته اند، با مشكلات فراواني روبه رو مي شوند. اين مسئله (تفاوت هاي ذكر شده) از يك سو و عدم تناسب معابر و وسايل حمل و نقل عمومي و امكانات شهري، عدم آموزش اصولي و رعايت نكردن قوانين از سوي ديگر سبب بروز مشكلات ترافيكي در كلانشهر تهران مي شود. مشكلي كه سبب تشديد آلودگي هاي زيست محيطي، هنجارشكني ها، رعايت نكردن قوانين و ناديده گرفتن آنها و دامن زدن به بحران هاي روحي و جسمي شهروندان مي گردد.
پيشرفت و رشد جمعيت در كلانشهرهايي مانند تهران سبب مي شود كه مديران شهري بيش از پيش به فكر گسترش خدمات رفاهي، خدمات شهري و تأمين احتياجات شهروندان باشند. در صورتي كه زيرساخت ها و برنامه ريزي پيشين شهر براي جمعيت موجود تهيه شده است.
يكي ديگر از مسائل موجود در پايتخت، معضل فرهنگي در مسائل ترافيكي است. جامعه شناسان براي درك بهتر پس افتادگي فرهنگي به خيابان هاي قديمي و فرسوده و تخريب شده شهرها از سويي و خودروهاي پيشرفته از سوي ديگر اشاره مي كنند.
در تهران بزرگ وسايل حمل و نقل عمومي مانند مترو، اتوبوس ها و تاكسي هاي جديد و حتي تاكسي بي سيم، پاركينگ هاي طبقاتي، مراكز كنترل ترافيك، چراغ هاي راهنمايي هوشمند، مراكز مكانيزه معاينه فني خودرو و… وجود دارند كه همه از ويژگي هاي قابل توجه اين كلانشهر با وجود اين ويژگي ها در شهر بزرگ تهران، هنوز هم خودروهاي فرسوده اي كه بيش از 30دهه عمر دارند، در حال تردد هستند.
مصرف سوخت حتي در خودروهاي جديد بيشتر از حد استاندارد بين المللي است. ابتدايي ترين قوانين راهنمايي و رانندگي از سوي شهروندان ناديده گرفته مي شود و نقض مي گردد. پس مي توان به جرأت گفت كه ترافيك شهر تهران در بسياري موارد دچار مشكل است. براي اين پس افتادگي فرهنگي نمي توان و نبايد مسئولان حمل و نقل و مديران شهرداري را به تنهايي مقصر دانست، بلكه در بسياري از موارد ياد شده شهروندان، سيستم مديريت كلان و مديران آموزش كشور نيز بايد پاسخگو باشند.
آموزش مسائل شهري، تبليغات براي رعايت قوانين، آموزش شهروندي و شهرنشيني و تأكيد بر اهميت هنجارها، مسائلي هستند كه از كودكي و نوجواني بايد به شهروندان آموزش داد و مديران شهري نمي توانند به تنهايي آن را به كار بندند.
يكي ديگر از معضلاتي كه مديران شهري را در تهران با مشكل مواجه كرده است، عدم وجود مديريت واحد ترافيكي است. در شهر تهران بسياري از سازمان ها و ارگان ها خود را در مديريت ترافيك دخيل مي دانند.
هر كدام از اداره ها و سازمان ها از قبيل نيروي انتظامي، راهنمايي و رانندگي، محيط زيست، سازمان بهينه سازي مصرف سوخت، شهرداري تهران، كميسيون عمران مجلس و از همه مهمتر، شوراي عالي ترافيك وزارت كشور همگام با هم در راستاي حل معضل ترافيك تهران پيش مي روند. اما اقدام هاي آنها غالباً متناقض بوده و يا اينكه دچار حركت هاي موازي است. عدم وجود مديريت واحد سبب مي شود كه براي برخورد با بي قانوني و يا تبليغات در مسائل مربوط به رعايت قانون مديران شهري اقدام به كارهاي نمادين بنمايند؛ اقدام هايي كه به هيچ عنوان ريشه اي نيستند و بيشتر مقطعي و بي اثر است.
اين مسائل نمادين مي تواند شامل عبور مسئولان با دوچرخه و يا به صورت پياده در منطقه اي مشخص، ايستادن آنها پشت چراغ قرمز و بسياري موارد ديگر شود.
اقدام هاي نمادين اگرچه زيبا هستند و در بعضي امور شهروندان را براي بهتر رعايت كردن قوانين ترغيب مي كنند، اما بي ترديد براي فرهنگسازي در مسئله ترافيك و حل معضلات ترافيكي چاره ساز نخواهند بود.
در واقع اين گونه اقدام هاي نمادين زماني كه با حل معضلات و مشكلات ترافيكي همراه باشند، اثري چند برابر خواهند داشت.
يكي از مسائلي كه در كلانشهرها باعث جذب افراد مهاجر مي شود، ساخت وساز بي رويه است. اين ساخت وسازها در كلانشهرها به صورت انبوه سازي است و در بسياري موارد با تخلفات قانوني همراه است.
اين گونه ساخت وسازها به منبع درآمد شهرداري كلانشهرها تبديل شده است در حالي كه مسئولان شهري به فكر كسب درآمد و بالا بردن سطح بودجه خود با ساخت وساز غيراصولي و جرائم كميسيون هاي شهرداري هستند، به برخي مسائل توجه كافي ندارند.
موضوع ديگري كه امروزه به يك بحران جدي تبديل شده است، اينكه هيچ كدام از مسائل و امكانات شهري و حتي معابر و فضاهاي شهري با جمعيت موجود تناسب ندارد و توسعه آن همگام با توسعه جمعيت نيست. در چنين مواقعي گاهي از وقت ها جمعيت مهاجر سبب گسترش ساخت وساز در شهر مي شود، در مواردي نيز ساخت وساز بيش از حد باعث جذب جمعيت اضافه به شهر مي شود كه در مورد كلانشهرهاي ايران به ويژه تهران، مورد دوم مصداق بيشتري دارد.
سياست ها و مديريت ساخت وساز، با در نظر گرفتن اشتغالزايي كه اين صنعت در پي دارد! بدون در نظر گرفتن توانايي خريد مسكن توسط شهروندان سبب مي شود كه جمعيت شهرهايي چون تهران غيرقابل كنترل شود.
با توجه به نكات گفته شده بايد اذعان كرد ناهنجاري هاي فرهنگي زماني رخ مي دهد كه در اثر تحولات شتاب آلود اختراع- نوآوري و رشد جمعيت سازش و تطابق اجتماعي به سرعت انجام نگيرد در نتيجه هماهنگي و سازش ميان جنبه هاي مختلف فرهنگ از ميان مي رود.
در فرهنگ عناصر مادي و معنوي وجود دارند. عناصر معنوي فرهنگ يا هسته دروني آن را مي توان به شيوه زندگي، مسائل اخلاقي، مذهبي، اعتقادات و... تقسيم كرد و عناصر مادي فرهنگ يا پوسته بيروني آن كه اثر متقابل با هسته دروني دارد، همان مسائل مربوط به تمدن و شهرنشيني است.
حال بايد ديد با وجود كمبود امكانات و اشتغال، عدم توسعه مسائل بهداشتي، گسترش جمعيت، عدم وجود بهداشت رواني، مشكلات اقتصادي و... در شهر تهران و گسترش حاشيه نشيني و عدم آموزش مناسب به شهروندان اين مسائل تا چه حد در زندگي و شهرنشيني تهران اثرگذار بوده است!
معضلات يك كلانشهر
تهران، اين كلان شهر بزرگ پر از معضلات و مشكلات فراوان با تراكم جمعيتي فراوانش هر روز مشكلي جديد را پيشروي مديران قرار مي دهد. يكي از مسائلي كه در كلانشهرها باعث جذب افراد مهاجر مي شود، ساخت وساز بي رويه است. اين ساخت وسازها در كلانشهرها به صورت انبوه سازي است و در بسياري موارد با تخلفات قانوني همراه است. از سويي مصرف سوخت در خودروهاي جديد بيشتر از حد استاندارد بين المللي است. ابتدايي ترين قوانين راهنمايي و رانندگي از سوي شهروندان ناديده گرفته مي شود و نقض مي گردد.