دوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۲۹- April, 21, 2003
بحثي درباره اهميت دموكراسي براي كشورهاي اسلامي
سكولاريسم دشمني با مذهب نيست
سكولاريسم به معناي ضديت با مذهب نيست بلكه معناي حقيقي آن اتخاذ موضع بي طرفانه در قبال مذهب است
008295.jpg
ترجمه: قاسم طولاني
كشورهاي اسلامي نيز به دموكراسي نياز دارند. در واقع بايد به اين نكته مهم توجه داشت.
• • •
چنين به نظر مي رسد كه ايالات متحده آمريكا دموكراسي را كشف كرده است. آمريكايي ها در چارچوب جنگ تبليغاتي گسترده اي كه حول مسئله عراق به راه انداخته اند، چنين ادعا مي كنند كه قصد دارند، در خاورميانه دموكراسي برقرار سازند. آنها چنين عنوان مي كنند كه حمله به عراق آغاز استقرار نظمي تازه در منطقه خاورميانه است.
برخلاف آنچه اغلب در اروپا بر زبان رانده مي شود، مشكل اصلي درباره طرح هاي آمريكا اين نيست كه اين طرح ها ناشي از توهم خودبزرگ بيني آمريكا بوده و بر اساس استراتژي توسعه طلبانه اين كشور استوار است، بلكه مسئله مهم تر اين است كه كسي ادعاهاي آمريكا را در اين باره باور ندارد، در شرايطي كه حتي متحدان آمريكا ادعاهاي مقامات اين كشور را درباره دموكراسي چندان جدي نمي گيرند، نمي توان انتظار داشت كه اين سخنان در خاورميانه گوش شنوايي بيابد.
به هر حال نبايد فراموش كرد كه در حافظه اروپايي ها و به ويژه آلماني ها نام ايالات متحده به عنوان نيروي رهايي بخش ثبت شده است، در حالي كه ايراني ها و اعراب چنين تجربه اي درباره آمريكا ندارند. در خاورميانه تصوير چندان خوشايندي از ايالات متحده وجود ندارد. چرا كه آمريكايي ها از همان ابتدا در اين منطقه از جهان سياست هايي مانند حمايت يكجانبه از اسرائيل، كنترل منابع نفتي، سرنگون ساختن دولت هاي منتخب و همكاري با ديكتاتورها را در دستور كار خود قرار داده اند و اكنون چه شده است كه واشنگتن به ناگاه به ياد دموكراسي افتاده است؟ اين سخن كه آمريكا و غرب بايد از ارزش هايي كه به آنها هويت مي بخشد دفاع كنند، آرماني تر از آن است كه عملي شود.
پس از حوادث يازدهم سپتامبر همواره گفته مي شود كه جهان اسلام رودرروي غرب ايستاده است. آمريكايي ها همواره از خود مي پرسند: «چرا مسلمانان از ما متنفر هستند؟» به نظر مي رسد، غرب از درك علل جدايي ميان مسلمانان و فرهنگ غربي عاجز است. در حالي كه روشنفكران در هر دو طرف خواستار درك متقابل هستند، نيروهاي افراطي و ستيزه جو خواهان برتري يافتن ارزش ها و نگرش هاي خودي مي شوند. هر دو گروه از اين واقعيت غافل هستند كه دليل خشنودي بسياري از مردم در كشورهاي اسلامي و همين طور كشورهاي جنوبي و شرقي از غرب اين نيست كه آنها با ارزش هاي غربي سر ناسازگاري دارند، بلكه علت اصلي اين است كه آنها به اين سادگي باور نمي كنند كه غرب واقعاً در پي دفاع از آنان باشد. به ديگر سخن آنها اعتماد خود را به غرب از دست داده اند. نوع برخورد اتحاديه اروپا با تركيه نمونه خوبي براي درك هرچه بهتر اين مسئله است. تركيه سال هاست كه براي پذيرفته شدن در جمع اروپايي ها تلاش مي كند، اما اروپا همواره اين كشور را طرد كرده است كه اين مسئله موجب مي شود، نوع نگرش مردم تركيه به غرب به تدريج تغيير كند.
اين طور نيست كه تصور كنيم اغلب مسلمانان مي خواهند كه در جوامعي غيردموكراتيك و تحت سيطره رژيم هاي خودكامه و مستبد عربي زندگي كنند و از اين رو هيچ تلاشي براي رهايي از اين وضعيت از خود نشان نمي دهند. البته بايد پذيرفت كه علت عدم گسترش دموكراسي در كشورهاي اسلامي دلايل مختلفي دارد كه بسياري از آنها ريشه هاي داخلي دارد، از جمله اين عوامل مي توان به بروز بحراني عميق و گسترده در فرهنگ، وجود ساختارهاي ناكارآمد اجتماعي، نارسايي ها و ناكامي هاي اقتصادي و به ويژه وضعيت فاجعه آميز در بخش آموزش و پرورش اشاره كرد. گزارشي كه اخيراً توسط سازمان ملل متحد درباره وضعيت حاكم بر جوامع عربي انتشار يافت، بسيار واقع گرايانه و تلخ بود اما كساني كه اعراب را انسان هايي غيراجتماعي و غيردموكراتيك مي دانند، بهتر است كه به اين مسئله توجه كنند كه اين گزارش تكان دهنده توسط خود اعراب تهيه شده بود. شايد بتوان اتهامات متعددي را به جوامع عرب نسبت داد، ولي انتشار اين گزارش نشان داد كه اعراب و به ويژه نخبگان آنها نسبت به عقب ماندگي خود و علل آن اشراف دارند و اين گامي بزرگ رو به جلو محسوب مي شود. اگر پا را از جوامع عرب فراتر گذاريم و به بررسي وضعيت مسلمانان در سراسر جهان بپردازيم، ممكن است اين تصور به وجود آيد كه مسلمانان در هر كجا كه باشند، غيردموكراتيك هستند و دموكراسي در كشورهاي اسلامي راه به جايي نبرده است. اما بايد دانست كه در كشورهاي پرجمعيت اسلامي مانند بنگلادش، اندونزي، تركيه و ايران دموكراسي در حال پيشرفت است، هرچند كه در اين كشورها برخي نيروها در مقابل حركت رو به جلوي دموكراسي ايستاده اند.
حتي در منطقه كشمير كه يك تاريخ پنجاه ساله سركوب و خفقان را پشت سر گذارده است، نظرسنجي ها و انتخابات نشان دهنده آن است كه اكثر مردم اين خطه خواهان حل مسالمت آميز مشكل خويش هستند. حتي در پاكستان نيز كه اخيراً احزاب مذهبي توانسته اند جايگاه خود را در اين كشور تثبيت كنند، تمايل مردم به گسترش دموكراسي بيش از هر زمان ديگري است. مردم پاكستان مي خواهند تحت لواي يك حكومت بنيادگراي مذهبي زندگي كنند. در جهان عرب نيز حكمرانان مستبد و خودكامه به طور محسوسي در حال عقب نشيني هستند. در اين ميان نبايد از نقش ارزنده شبكه تلويزيوني الجزيره در بيدار ساختن افكار عمومي در جهان عرب غافل شد. بدون ترديد شبكه تلويزيوني الجزيره به مراتب بيشتر از تمام طرفداران غربي دموكراسي در گسترش دموكراسي در جهان عرب تأثيرگذار بوده است.
به هر حال با بررسي شرايط كنوني در جهان اسلام مي توان چنين نتيجه گيري كرد كه دموكراسي پارلماني چيزي نيست كه بتوان آن را با توسل به خشونت به منطقه اي از جهان صادر كرد. شايد كاپيتاليسم را بتوان با توسل به خشونت گسترش داد، اما دموكراسي پارلماني به عنوان يك كالاي صادراتي بسيار باارزش غربي با روش هاي ديگري رواج مي يابد. شايد شرايط و وضعيت كنوني در كشورهاي مورد اشاره، عليرغم پيشرفت هاي حاصله، هنوز فاصله بسياري با استانداردها و معيارهاي غربي داشته باشد، اما مردم در كشورهاي اسلامي به هيچ رو از اين بابت شادمان نيستند، بلكه به شدت احساس دلسردي مي كنند. آنچه آنان را بيش از پيش آزرده مي كند، اين است كه غرب در بسياري موارد از ديكتاتورها، رژيم هاي فاسد و حتي تروريسم دولتي در اين كشورها حمايت مي كند. در حالي كه اين حمايت ها به سركوب هرچه بيشتر مردم و طرفداران دموكراسي در كشورهاي اسلامي منجر مي شود.
البته حمايت از اسامه بن لادن، طالبان يا صدام حسين در برخي از كشورهاي اسلامي تنها به محافل تندرو محدود مي شود، اما پرسشي كه ذهن مسلمانان را در سراسر جهان اسلام به خود مشغول داشته است، اين است كه چرا غرب سال هاي متمادي از اين هيولاهاي سياسي حمايت مي كرد؟ كسي كه همواره از نفرت توده ها در كشورهاي اسلامي از غرب سخن مي گويد، بهتر است يك بار در پايتخت كشورهاي بزرگ اسلامي سري به سفارت خانه هاي كشورهاي غربي بزند. اگر مسلمانان و به ويژه جوانان مسلمان از غرب متنفر هستند، چرا بايد براي گرفتن ويزاي سفر به كشورهاي غربي اين همه به خود زحمت بدهند و مدت ها در صف بايستند؟
همين مسلمانان وقتي به غرب بيايند، دست از عقيده خود برنمي دارند، بلكه آنها هم كه شيفته نظام هاي سكولار هستند، عقايد مذهبي خود را به عنوان امري مشخص حفظ مي كنند. در واقع اين مذهب نيست كه تمام شئونات زندگي اين عده را تعيين مي كند اين چيزي است كه غرب از درك آن عاجز است.
يكي ديگر از سوءتفاهم هاي غربي ها درباره مسلمانان آن است كه تعريفي براي مسلمانان ارائه مي دهند كه برگرفته از يك نگاه كليشه اي است. بايد دانست كه اسلام نيز همچون ساير اديان الهي براي تمام نظام هاي حكومتي مي تواند، به گونه اي مشروعيت ارائه كند. بدين ترتيب انسان هاي دموكرات هم مي توانند با استناد به آيات و آموزه هاي قرآن دموكراسي را توجيه كنند، همان گونه كه در طول تاريخ گذشته بسياري از حكومت هاي جابر با استناد به برخي آموزه هاي مذهبي همواره خود را توجيه مي كردند.
واقعيت آن است كه نگاه غرب به اسلام و جوامع اسلامي نگاهي بنيادگرايانه است. غربي ها همواره در مورد اسلام نگاه كليشه اي خود را دارند. در اينجا بدنيست، باز هم به سراغ تركيه برويم. مخالفان پيوستن تركيه به اتحاديه اروپا اين پرسش را مطرح مي كنند كه آيا اصولاً اسلام با ارزش هاي اروپايي سازگار است؟ آنها براي پاسخ دادن به اين پرسش به ذكر آياتي از قرآن روي آورده و به اين نتيجه مي رسند كه هيچ گاه نمي توان انتظار داشت اسلام و غرب در كنار هم قرار گيرند. درحالي كه موافقان پيوستن تركيه به اتحاديه اروپا سبك زندگي غربي در استانبول و آنكارا را به عنوان تاييدي بر سازگار بودن اسلام با ارزش هاي مثبت غربي مورد توجه قرار مي دهند.
اين درحالي است كه هر دو گروه از اين حقيقت غافل هستند كه به عنوان مثال مردم در روستاهاي منطقه دورافتاده آناتولي تركيه به جهان ديگري تعلق دارند. اگر قرار است مرزي ميان اروپا و فرهنگ هاي ديگر وجود داشته باشد، بايد در اطراف اين گونه مناطق امتداد داشته باشد. اگر اولين گروه از مهاجران تركي كه به آلمان رفته اند، هنوز نتوانسته اند، خود را با زندگي در غرب وفق دهند، به اين دليل نيست كه آنها مسلمان هستند، بلكه به اين دليل است كه آنها عمدتاً از جوامع كوچك روستايي تركيه بوده اند. اينها در كشور خود نيز به سادگي با نمادهاي مدرنيسم كنار نمي آيند. بي جهت نيست كه مهاجران ايراني يا لبناني در مدت بسيار كوتاهي پله هاي رشد و ترقي را در كشورهاي غربي پشت سر مي گذارند؛ چرا كه آنها در كشورهاي خود نيز از چنين قابليت هايي برخوردار بوده اند.
اصولاً اروپا يك پروژه سكولار است اما طي سال ها و ماه هاي اخير اروپاييان و به طور كلي غربي ها بدون توجه به ارزش هاي سكولار جوامع غربي به گونه اي سخن مي گويند كه گويا ريشه هاي مذهبي و در اينجا مسيحي يك بار ديگر اهميت خود را بازيافته است. البته در اينجا بايد خاطرنشان كرد، سكولاريسم برخلاف تصور بسياري از مخالفان آن به معناي ضديت با مذهب نيست، بلكه سكولاريسم در معناي حقيقي آن يعني اتخاذ موضع بي طرفانه در قبال مذهب.
از اين رو دسته بندي كشورها براساس مذهب مردمان آنها هيچ گونه سازگاري با اصول سكولاريسم ندارد. كشورهاي عربي نيز دير يا زود به اين حقيقت پي خواهند برد كه سكولاريسم تامين كننده منافع آنها نيز خواهد بود. در اين ميان غرب نيز بايد نگاه خود را به اسلام تغيير داده و از قضاوت هاي كليشه اي خودداري كند. همان گونه كه تركيه زماني مي تواند اميدوار باشد به جمع كشورهاي اروپايي بپيوندد. اشتباه ترك ها اين است كه تصور مي كنند، سكولاريسم يعني دشمني ورزيدن با مذهب.
منبع: دي سايت

اسلام و حقوق بشر
نصرحامد ابوزيد
مترجم: روح الله فرج زاده
008315.jpg

هر گاه درباره اسلام، فرهنگ و انديشه هاي اسلامي و يا حتي جوامع مسلمان و حقوق بشر بحث مي شود، صريحاً و يا تلويحاً موضوعات مشخصي مانند وضعيت غيرمسلمانان، وضعيت زنان، مجازات هاي اسلامي، برده داري و جنگي مقدس به نام جهاد به ميان مي آيند. به دليل برخي تجربيات و همچنين زمان و مكان، فقط موضوع غير مسلمانان و جهاد در اين مقاله بحث خواهد شد. من اميد دارم اين مقاله بتواند، نمونه اي باشد از آنچه كه در متون اوليه اسلام راجع به موضوع بسيار گسترده حقوق بشر آمده است.
در آغاز بايد توجه كرد كه نقض حقوق بشر در بسياري از كشورهاي اسلامي آنچنان عادي و تكراري شده است كه گاهي اوقات اكثر نخبگان نيز كه داعيه نگراني راجع به موضوعاتي نظير آزادي مطبوعات، آزادي بيان، پژوهش هاي دانشگاهي، آزادي تشكيل احزاب سياسي و غيره دارند، به آن كم توجهي نشان مي دهند. من مطمئنم هيچ كس مرا به سادگي متهم به عدم فهم اين موضوع بسيار مهم نخواهد كرد، چرا كه بنده شخصاً مثال زنده روشني هستم كه حقوق بشر در مورد او نقض شده است. آنچه من مي خواهم تاكيد كنم اين است كه هر لحظه بسياري از حقوق ابتدايي و حياتي افراد، مخصوصاً شهروندان كم سواد، به سادگي زير پا گذاشته مي شود، بدون اينكه به حوزه توجه عمومي آورده شود. چرا كه اين شهروندان نه به يك بدنه سياسي متصل هستند و نه به مطبوعات دسترسي دارند و احتمالاً چيزي در مورد حقوق بشر نشنيده اند و حتي نمي دانند معناي «بشر بودن» چيست؟
خارج از دنياي اسلام، جايي كه نام مودبانه دنياي پيشرفته را يدك مي كشد بايد توضيح داد كه در متون سياسي غرب، معني واژه «بشر» چيست؟ آيا مردم اسرائيل از لبناني «بشرتر» هستند؟ آيا لياقت مردم آمريكا براي زندگي از عراقي ها بيشتر است؟ اينها فقط دو مثال هستند تا روشن شود كه به نظر مي رسد، نقض حقوق بشر بيشتر قاعده و قانون است تا استثنا. من فكر مي كنم اين نه فقط يك وظيفه، بلكه يك اجبار براي ماست كه در مقابل نقض حقوق بشر به هر صورت، چه توسط دولت ها، چه توسط گروه هاي سياسي و يا اشخاص، با صداي بلند و رسا اعتراض كنيم. «دفاع از حقوق بشر» نبايد به عنوان اسلحه اي سياسي فقط عليه «برخي كشورها» استفاده شود و در مقابل نقض آن توسط برخي ديگر بي تفاوت باشيم. استفاده سياسي از حقوق بشر براي تامين منافع شخصي به خودي خود يك نقض آشكار بوده و به ارزش هاي ذاتي انسان آسيب مي رساند. در دنياي مدرن، همواره فاصله زيادي بين آرمان و تجربه وجود داشته است؛ اين امر در مورد اسلام هم صادق است. آموزه هاي آرمانگرايانه اسلام متناسب با موقعيت هاي سياسي و اجتماعي مشخص، جهت تعديل و اصلاح، تفسير و تفسير مجدد شده است. اگر با موضوع وضعيت غير مسلمانان شروع كرده و روش توضيح داده شده بالا را به كار گيريم، درخواهيم يافت كه آموزه اصيل اسلام، تساوي تمام انسان ها بدون توجه به نژاد، رنگ، مذهب و يا جنسيت است. در قرآن به صورت واضح بيان شده است كه: خدا همه بشر را از يك تن (اصلاح) آفريد و «جفت» او را نيز از «همان» تن خلق كرد و از آن دو تن خلقي بسيار در اطراف عالم پراكنده ساخت. (سوره نسأ، آيه ۱). بنابراين انسان ها از نر و ماده آفريده شده و به صورت قبايل و ملت هاي مختلف درآمده اند تا همديگر را بشناسند. علاوه بر اين «تساوي واقعي» خدا به انسان امتياز ويژه داده و او را اشرف مخلوقات خود قرار داده است. تا زماني كه جنگي عليه مسلمانان آغاز نشود، تساوي مذهب هاي مختلف در اسلام تضمين اساسي شده است، كه البته در اين صورت نيز بايد شرايط جنگي در نظر گرفته شوند. اين شرايط جنگي بايد تنها به عنوان آموزه هاي دستيابي تجربي، تاريخي فهميده شوند. اجازه بدهيد براي تضمين واقعي آزادي عقيده در اسلام آياتي از قرآن را نقل كنم: اِن الذين امنوا و الذين هادوا و الصابئون والنصاري من امن باللّه واليوم الاخر و عمل صالحاً فلا خوف عليهم و لاهم يحزنون.
008320.jpg

البته هر كس از گرويدگان به اسلام و فرقه يهوديان، ستاره پرستان (صابئين) و نصاري كه به خدا و روز قيامت ايمان آورد و نيكوكار شود هرگز (در دو جهان) او را ترس (از آنچه پيش آيد) و اندوهي بر آنچه از او فوت شود نخواهد بود (سوره مائده، آيه ،۶۱ ترجمه از الهي قمشه اي)
وان احد من المشركين استجارك فاجره حتي يسمع كلام اللّه ثم ابلغه مأمنه
اگر يكي از مشركان به تو (محمد) پناه آورد، به او پناه ده تا مگر كلام خدا را بشنود و پس از آن او را به جاي امن برسان. (سوره توبه) حتي برگشتن به كفر پس از پذيرش اسلام و تغيير مذهب نيز در اسلام جزو آزادي هاي فردي شمرده نشده است. طبيعي است كه در يك متن مذهبي مثل قرآن، مجازاتي براي تغيير مذهب و عقيده بيان شود، اما لازم به ذكر است كه هيچ مجازات فوري اي براي آن ذكر نشده است. اينچنين مجازات هايي مجدداً توسط فقه مطرح و به دين اضافه شده است. در اينجا نيز مراجعه به قرآن به روشن شدن بحث كمك مي كند. در سوره توبه، كه كل مفهوم جهاد (جنگ مقدس) و جزيه به عنوان ضروريات ديني از آن برداشت شده آمده است كه هرجا مشركي يافته شد، بايد كشته شود. اما اگر صرفاً، روايت دروني و مفهوم زباني اين سوره در نظر گرفته شود، بسيار واضح مي شود كه مراد از اين آيه صرفاً يك تهديد است. رفتار پيامبر پس از فتح مكه خود مدعايي فارغ از معناي لفظي آيه است. او به سادگي مردمان مكه را بخشيد و برايشان از خدا طلب مغفرت كرد. هيچ سندي مبني بر كشتار جمعي به وسيله مسلمانان صدر اسلام در تاريخ ثبت نشده است و اين بدان معني است كه مسلمانان اوليه نيز آن آيه به خصوص را به عنوان يك واجب عيني تلقي نكرده اند. جزيه تنها اجبار اضافه شده براي غير مسلمانان در مستعمرات جديدي است كه به وسيله مسلمانان فتح شده است.
مطابق نص قرآن اجبار در پرداخت جزيه فقط محدود به اهل كتاب نيست. بلكه شامل تمام غير مسلماناني است كه به خدا و قيامت اعتقاد ندارند، حرام خدا و پيامبرش را محترم نمي شمارند و به اين حقيقت روي نمي آورند. (سوره توبه)
درواقع جزيه از لحاظ حقوقي يك ماليات اضافي براي كساني است كه نمي توانند خدمت ارتش داشته باشند [و اين به معناي تبعيض مذهبي نيست] كه اگر تبعيض مذهبي بود زنان، كودكان و سالخوردگان و روحانيان از پرداخت جزيه مستثني نمي شدند. اين استثنا قائل شدن به معني آن است كه هر گاه در يك كشور چند مذهبي نظير مصر، تمام شهروندان از نظر خدمت ارتش با هم برابر باشند، هيچ كس نمي تواند ادعا كند كه غير مسلمانان بايد جزيه پرداخت كنند. اسلام نه دين تبعيض است و نه دين آزار و شكنجه. در اسلام قيم مآبي وجود ندارد. اما متاسفانه ركود فرهنگي، سياسي و اجتماعي در جوامع مسلمان باعث كج فهمي آموزه هاي اسلام شده و به ارزش هاي آن آسيب جدي وارد كرده است. اما نبايد فراموش كنيم كه حتي با وجود روشنگري و مدرنيته غرب، حقوق بشر كاملاً بشري نيستند. بنابراين حقوق بشر به جاي غربي شدن بايستي بشري تر شوند.

بازتاب
انديشه از نگاه انديشمندان
گروه انديشه، الميرا اكرمي: به مناسبت انتشار ويژه نامه سالگرد همشهري جهان با چند تن از انديشمندان درباره نظراتشان پيرامون اين بخش از روزنامه همشهري گفت و گو كرديم كه اظهارنظرهاي چند تن از آنان را مي خوانيد.
• • •
• مجيد مددي استاد دانشگاه و مترجم
008305.jpg

همشهري يكي از نشريات موردعلاقه من كه متاسفانه روزنامه خوان حرفه اي هستم، بوده و اگر به همين شكل و شيوه ادامه پيدا كند - كه خبرهاي ناگواري حاكي از ايجاد تغييراتي در آن است - در آينده نيز خواهد بود. دلايل بسياري براي علاقه من نسبت به اين نشريه وجود دارد كه در طول عمر يازده ساله خود توانسته گستره وسيعي از جامعه را زير پوشش خبري خود بگيرد و قشرهاي مختلف اجتماعي با ديدگاه ها و سلايق و سائقه هاي متفاوت را به خود جلب و جذب كند. از آن جمله اند:
۱ - شكل و فرمت (صفحه آرايي، ستون بندي، تيترگذاري و. . . ) كه در نهايت سليقه است و كاملاً حرفه اي است كه بي ترديد مي توان گفت با معتبرترين روزنامه هاي پرسابقه جهان قابل مقايسه است و به آنها پهلو مي زند.
۲ - پوشش خبري آن كه تا حد ممكن و تا آنجا كه شرايط اجتماعي ايران اجازه مي دهد كامل، بي نقص و بي طرفانه است و جنبه هاي مختلف اخبار را از زواياي گوناگون بازمي تاباند.
۳ - مقاله هاي سياسي، اجتماعي، فلسفي، هنري و غيره در همشهري كه با دقت و كارشناسانه تهيه و تنظيم مي شوند خود به تنهايي مي تواند نيازهاي اهل انديشه و جوانان علاقه مند به اين گونه مسائل را كه دسترسي كافي به منابع اصلي ندارند، برآورد. همچنين مصاحبه هاي گوناگون با اشخاص و شخصيت هاي علمي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي درباره مسائل روز ايران و جهان و برخي تحليل ها و ارزيابي هاي علمي كه در كمتر نشريه اي در چنين سطح گسترده اي به چشم مي خورد.
۴ - پوشش خوب اخبار هنري، علمي، ورزشي و غيره براي گروه هاي متفاوت اجتماعي و نيز ضميمه هاي گاه و به گاه روزنامه كه جاي خالي بسياري از مطالب و موضوعات مورد توجه و نياز خوانندگاني را كه در پي دريافت مضامين غيرخبري و ژورناليستي هستند پر مي كند.
۵ - عدم سوگيري هاي تند و غيراخلاقي كه از حرفه روزنامه نگاري غيروابسته به دور است و از ويژگي هاي برجسته و چشم گير همشهري ضميمه است.
سخن مي تواند به درازا بكشد اما به همين مختصر بسنده مي كنم و اميدوارم همشهري ضميمه با همين شكل و شيوه و كادر آزموده و فرهيخته اي كه در طول سال ها تلاش فراهم كرده است، به كار فرهنگي و خبررساني خود ادامه دهد.

• مرتضي مرديها نويسنده و استاد دانشگاه
008310.jpg

روزنامه همشهري در گذشته روزنامه اي با پتانسيل خيلي زياد و برنامه بسيار محدود و كنترل شده بود به اين معنا كه همشهري نه تنها از حيث امكانات مالي و تجهيزات، قدرت زيادي داشت بلكه نيروهاي خوبي هم جذب آن شده بودند و نيز از اعتماد قابل توجهي در ميان مردم برخوردار بود.
اگر اين روزنامه به لحاظ سياسي و فرهنگي با موانع و مشكلات رودررو نبود و اگر حتي در چارچوب همين موانع و مشكلات، اداره كنندگان اصلي آن كمتر ملاحظات ويژه داشتند، همشهري مي توانست كاري بسيار بزرگ تر از اينكه انجام داده انجام بدهد.
اين وضعيت باعث شده بود كه از اين پتانسيل بسيار خصوصاً نيروهاي توانا در داخل روزنامه استفاده بسيار محدودي به عمل آيد. اضافه شدن ضميمه همشهري يك مقدار اين مشكل را كم كرد و مشاهده كرديم كه به هر دليلي كه ممكن است براي خواننده روشن نباشد، نحوه استفاده از نيروهاي توانمند همشهري در ضميمه تفاوت جدي اي كرد. ضميمه در بسياري موارد جدي تر، عميق تر، علمي تر، و حتي حرفه اي تر و به لحاظ روزنامه نگاري زيباتر و جذاب تر عرضه مي شود.

•علي اصغر محمدخاني سردبير كتاب ماه ادبيات و فلسفه
008325.jpg

با توجه به علاقه و زمينه كاري ام هر روز ضميمه را مطالعه مي كنم. طبعاً نخست مطالبي كه در حوزه فرهنگ و ادبيات است توجه مرا جلب مي كند البته بخش هاي ديگر را هم مطالعه مي كنم. در اينجا چند نكته درباره ضميمه به نظرم مي رسد: نو و زنده بودن مطالب از ويژگي هاي بارز آن است، مخاطب به راحتي با مطالب ارتباط برقرار مي كند و اين احساس كه مطالب آرشيوي و كهنه است به مخاطب دست نمي دهد. حاشيه ها بسيار جالب است و به طور مختصر و كوتاه، مخاطب را در جريان اخبار و مسائل روز قرار مي دهد. در كنار حاشيه ها و خبرها به مسائل نظري هم (خصوصاً در عرصه فرهنگ) پرداخته مي شود و گفت وگوهاي متناوب حالت خشك نظري ماهنامه و فصلنامه را در مخاطب ايجاد نمي كند. از لحاظ صفحه آرايي و گرافيك، كار بسيار زنده و پويايي در صفحات صورت مي گيرد و عكس ها به راحتي با مخاطب ارتباط برقرار مي كند. البته جاي ادبيات كلاسيك در اين ضميمه خالي است چون در صفحه ادبيات بيشتر به ادبيات نو پرداخته مي شود. برخي از مقالات، هم به لحاظ حجم و هم به لحاظ مبحث و محتوا، بيشتر مناسب فصلنامه و ماهنامه هستند تا روزنامه.

حاشيه انديشه
طباطبايي و نقد ديباچه انحطاط
008300.jpg
سايت «ايران امروز» اخيراً در دو قسمت گزارشي را از نشست و نقد و بررسي آخرين كتاب سيد جواد طباطبايي، «ديباچه اي بر نظريه انحطاط ايران» منتشر كرده است. در اين نشست كه به همت «انجمن دوستداران انديشه» ۲۵ فروردين سال جاري در برلين برگزار شده بيش از ۱۵۰ نفر از ايرانيان شركت داشته اند و در آن ابتدا «ديباچه» به نحو اجمالي معرفي شده و سپس در نقد آن سخنراني هايي برگزار شده است. در اين نشست كه مجموعاً هفت ساعت طول كشيده است اصغر شيرازي، محمدعلي مرادي و شهرام اسلامي در نقد كتاب سخن گفته اند و پس از آن طباطبايي درباره موارد مطرح شده در اين نقدها و پرسش هايي كه در انتهاي بخش معرفي كتاب طرح شده صحبت كرده است. پيش از سخنراني منتقدان پرسش هايي طرح شده است كه اعضاي انجمن در جلسات متعدد خود درباره اين كتاب مطرح كرده اند، مانند اين كه «آيا فيلسوفان ايراني در «عصر زرين فرهنگ ايران» با پوشاندن لباس الهيات و كلام به فلسفه يونان آن را از نيروي پرسش تهي نكردند؟ آيا آغاز زوال انديشه و انحطاط در عمل را نبايد در دگرديسي متافيزيك ارسطويي به الهيات ابن سينايي و سقوط فلسفه هستي شناسي به «فلسفه» اطاعت جست؟»
اصغر شيرازي در سخنراني خود به اين نكته اشاره كرد كه خواننده ديباچه با طرح مسئله انحطاط فرض وجود يك وضعيت شكوفايي انديشه را لازم مي بيند كه نويسنده شاهدي براي آن به دست نمي دهد. ديگر اين كه طباطبايي در اين كتاب اصولاً به عوامل اقتصادي و اجتماعي انحطاط درست نپرداخته است. محمد علي مرادي به بحثي فلسفي درباره «شرايط امكان يا امتناع تاريخ نويسي در ايران» پرداخت و شهرام اسلامي به نقد روش شناسانه طباطبايي در اين كتاب پرداخت و نظريه ايرانشهري را عنصر متافيزيكي كليت كار طباطبايي دانست.
پس از سخنراني هاي منتقدان، سيد جواد طباطبايي به بحث درباره موارد طرح شده پرداخت. طباطبايي در هفت موضع به منتقدان پاسخ داد: فلسفه تاريخ و پرسش بنيادين، سكولاريزاسيون، تجدد و گسست در تداوم، دوران بندي تاريخ، كلام و الهيات، نهج البلاغه، و نظريه ايرانشهري و نقد ديدگاه جامعه شناسانه. طباطبايي با اشاره به كاستي هاي موجود در نظريه هاي مربوط به شناخت تاريخ و تاريخ انديشه ايران پاسخ به پاره اي از ابهامات را منوط به خواندن مجلدات بعدي كتاب دانست كه در دست دارد. او همچنين در بحثي درباره سكولاريزاسيون نظرگاه خاص خود را در اين باره دوباره مطرح كرد و گفت كه «اين يكي از مفاهيم غربي است و در مورد دين مسيحيت كارايي دارد، اما كاربرد آن در مورد اسلام نابجاست. زيرا اين دو دين با يكديگر متفاوتند و داراي دو سنت كاملاً مختلف مي باشند. پيامبر اسلام خود را فردي همانند ساير آدميان مي دانست، حال آن كه كليسا مسيح را فرزند خدا مي داند.مسيح داراي دو جسم است. به اعتبار جسم لطيفش در همه عالم حضور دارد و عالم چيزي نيست جز حضور او. از همين جاست كه سكولاريزاسيون ضرورت پيدا مي كند، يعني در الهيات مسيحي دنيا در استقلال آن وجود ندارد و عرفي كردن در واقع به معناي دنيوي كردن و طرح استقلال دنيا در كنار آخرت است. حال آن كه اسلام از همان آغاز، دنيا را در واقع به معناي دنيوي كردن و طرح استقلال دنيا در كنار آخرت پذيرفته بود و به عرف در كنار شرع باور داشت، مي دانيم كه بيشتر احكام اسلامي امضايي اند، يعني اسلام آنچه تاكنون در آن دوران وجود داشته است، پذيرفته است و آنها را امضا ـ يعني تصويب ـ كرده است. از اين رو در اسلام نيازي براي گشودن امر دنيا و سكولاريزاسيون وجود ندارد، از سوي ديگر اين دو دين داراي دو سنت مختلف اند. بحث سنت البته پيچيده تر از آن است كه بتوان اينجا مطرح كرد. من در جلد اول تاريخ انديشه سياسي در اروپا كه در دست انتشار است به تفصيل در اين باره بحث كرده ام. در الهيات مسيحي سنت يا قول و فعل عيسي مسيح آغاز مي شود و با سنت حواريان و نيز پدران كليسا و حتي پاپ ها ادامه پيدا مي كند. از همين رو به عنوان مثال پاپ نمي تواند حكم طلاق را امضا كند. حال آن كه مفهوم سنت به معناي كلامي و فقهي آن، در نزد اهل تسنن در سال هجري و در نزد تشيع تا حدود ۳۳۰ هجري، يا غيبت كبرا پايان مي يابد و بعد از آن منطقه عرف آغاز مي شود، همه در واقع تطبيق احكام اسلامي با عرف است.»

• نراقي و بررسي بحران فرهنگي
احسان نراقي سه شنبه ۲ ارديبهشت، در نشستي باعنوان «بحران مديريت فرهنگي در ايران» سخنراني خواهد كرد. به گزارش خبرگزاري كار ايران، ايلنا، دكتر نراقي، كه ميهمان اين هفته «باشگاه انديشه» است، سخنان خود را با عنوان «سازمان هاي پژوهشي و نقش آنها در مقابله با بحران فرهنگي» بيان خواهد كرد.
وي با تاكيد بر تجربه «موسسه مطالعات و پژوهش هاي علوم اجتماعي» به تبيين عملكرد چنين سازمان هايي در مديريت كلان فرهنگي مي پردازد.
گفتني است «باشگاه انديشه» سه شنبه هر هفته نشست هايي را با عنوان بحران مديريت فرهنگي در ايران برگزار مي كند كه در اين نشست ها انديشمندان و مديران اجرايي و فرهيختگان فرهنگي گردهم آمده و به بحث و گفت وگو مي پردازند.
ميهمان اين هفته «باشگاه انديشه»، دكتر «احسان نراقي»، پژوهشگر و نظريه پرداز اجتماعي است كه مدتي نيز در يونسكو به فعاليت پرداخته است.
لازم به ذكر است، سخنراني اين هفته ساعت
۳۰/۱۶ در «باشگاه انديشه»، واقع در خيابان طالقاني، جنب سينما فلسطين، خيابان شهيد برادران مظفر (صباي شمالي)، پلاك ۶۲ برگزار مي شود.
علاقه مندان مي توانند جهت كسب اطلاعات بيشتر با شماره تلفن ۶۴۹۵۵۴ تماس بگيرند.

فرهنگ
ادبيات
اقتصاد
ايران
جهان
زندگي
عكس
علم
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  عكس  |  علم  |  فرهنگ   |
|  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |