سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۴۱- Aug, 19, 2003
ماندگاران فرهنگ
نقش بند نقش ها
اميد نيايش
006640.jpg

ساختمان بوي كهنگي مي داد. بوي گرد و خاك. بوي غبار. تو گويي، سالها بود كه زمان در اينجا از حركت بازايستاده بود. در هر طبقه، واحدهاي متروك، با تلي از نامه ها و قبض ها بر جلوي در. اساساً كساني كه هنوز در اينجا حضور داشتند، شايد از آخرين بازماندگان نسل پيشين يا بهتر بگويم نسل پدربزرگ ها بودند. كاغذهاي ديواري، پرده سبز گرد گرفته، كركره هاي نيم گشوده، همه و همه محيطي كلاسيك را تداعي مي كند. با تابلوهايي بر ديوار كه تقريباً همه جا حضور دارند. از پنجره پشتي ساختمان مي شد بقاياي عمارت نيمه ويراني كه معماي دوران قاجار را دارد، تشخيص داد.
گويي پاي در محيطي گذاشته اي كه از دهه ۴۰ يا حتي ۳۰، تندباد زمان بر آستانش گذر نكرده است. اينها آخرين تصاويري است كه از آتليه نقاشي استاد مرتضي رسام نخجواني به خاطر مي آورم. قرار گرفتن دراين محيط ها، هميشه حسي نوستالژيك را برايم تداعي مي كند. نوعي دلتنگي براي آنچه كه خود،  شاهد آخرين ميراث هايش بوده ام.
اما آيا اين استاد عزلت گزين كه وي را آخرين بازمانده نسل پيشين نقاشي معاصر ايران مي شناختيم، نيز در اين احساس، با من همدردي مي كرد؟
خبر رفتنش را چند روز پيش شنيدم. بسيار عادي و البته غيرمترقبه. از دوستي خبرنگار كه از پشت گوشي تلفن مي خواست خبر جديد را به همكاران روزنامه اش اطلاع دهد:
006660.jpg

- «اين را هم بزن. رسام نخجواني مرد. امروز تشييع جنازه اشه....»
كلمات بي هيچ پشتوانه حسي جاري مي شود. اقتضاي حرفه اي گري مطبوعاتي هم همين است.
اما مرگ او، شايد مرگ يكي از اصيل ترين سبك هاي هنر رئاليستي ايران بود.
چندي پيش به تبريز رفته بودم. براي تجديد خاطرات و به ياد آن ساختمان قديمي افتادم. اما ديگر آن ساختمان نبود و بر جايش عمارتي نو ساخته بودند. چنانكه گويي، پيش از اين هيچ نبوده است.
عجبا كه حتي خاطرات نيز روزي تو را فراموش خواهند كرد. تابلوها اما، تابلوهايي كه از پرده ديريافته خيال بر پرده بوم مي كوچد، اگرچه به ابديت پيوند نمي خورد،  اما ماناتر و ديرپاي تر خواهد بود.
استاد نخجواني در سال ۱۲۹۴ خورشيدي به دنيا آمد. هرچند كه در بسياري از منابع و ازجمله در كتابي كه تحت عنوان «مروري بر زندگي و آثار نقاشي استاد مرتضي نخجواني» و توسط فرزند ايشان نوشته شده و دستمايه راقم اين سطور در مرور حيات هنري استاد قرار گرفته است، محل تولد ايشان محله «دوه چي» تبريز ذكر شده، اما او هميشه به ريشه هاي نخجواني خانواده اش مي نازيد و معتقد بود كه خانواده اش، زماني كه وي هنوز طفلي خردسال بود، از نخجوان خود را به اين سوي افكنده اند.
«جو فرهنگي- اجتماعي جامعه آن روز كه آميخته با تعصبات و خرافات سنتي بود، مانع مي شد كه فردي از يك خانواده مذهبي و متشخص با اعلام نوعي تجددخواهي به هنر، آن هم هنر نقاشي روي آورد... و كار به جايي مي رسد كه وي را به اتاق كوچكي كه در آن سوي حياط بزرگشان بود، تبعيد مي كنند.»
006695.jpg

طرد شدن و زندگي در يك اتاق كوچك با كمترين امكانات از يك سو و عدم توانايي براي تهيه حداقل لوازم نقاشي موردنياز از سوي ديگر، تأثيرات بسيار منفي در روحيه او در عنفوان جواني ايجاد كرده بود. رنج هاي عميق روحي در بهترين سال هاي جواني، منجر به ايجاد تنش هاي رواني و افسردگي هايي شد كه در سال هاي بعد هم گريبانگيرش بود. حساسيت فوق العاده و روح لطيف و هنرمندانه، در تكوين و تشديد اين حالات مؤثر بود و باعث شد تا اين افسردگي- كه گاهگاهي شدت مي يافت و سپس به حالت عادي برمي گشت- در آثار ساليان بعد هنرمند به نحو چشمگيري خود را نمايان سازند. در هيچ يك از آثار رنگ روغن يا آبرنگ او، خنده اي بر لبان هيچ كس نقش نبسته است، حتي دريغ از تبسمي! تمامي پيرمردهاي ظاهر شده در بومهاي نخجواني، كه افسرده حال در گوشه اي كز كرده يا به ديواري كهنه و نمناك تكيه داده و سر در گريبان فروبرده و يا ضمن سبدبافي، قاليبافي يا پينه دوزي در تفكرات خود غوطه ورند، آئينه اي تمام نما از روح افسرده نقاش را به نمايش گذارده اند. نخستين استاد نقاشي وي «ميرمصور ارژنگي» بود. ميرمصور كه نقاشي را در تفليس و نزد استادان آنجا فراگرفته بود، رئيس مدرسه صنايع مستظرفه تبريز بود. خوب به خاطر مي آورم كه استاد،  همواره از ميرمصور با احترام و ارادت ياد مي كرد و معتقد بود كه مرتبت او در هنر حتي از كمال الملك هم بالاتر است. عجبا كه تركان آذري به شخصيت هاي فرهنگي- تاريخي خود، همواره نگاهي توأم با عشق و تقديس داشته اند.
006690.jpg

بنابه تشويق و توصيه مرحوم ميرمصور و براي ادامه فراگيري نقاشي، در معيت مرحوم حاج حسين نخجواني- دايي اش كه همواره حامي و مشوق او در فراگيري بود- به تهران رفته، در مدرسه صنايع مستظرفه به حضور استاد علي محمد حيدريان كه از شاگردان مبرز كمال الملك بود، راه يافت...
***
هنر ويژه نخجواني در سبك پرداز آبرنگ متجلي شده است. گو اين كه استادان زبده اي چون ميرمصور، كمال الملك، وارطانيان، طاهرزاده، بهزاد و صنيع الملك، قبل از ايشان آبرنگ را به شيوه پرداز كار كرده اند، ولي آثار پرداز استاد به تأييد اهل فن و كارشناسان هنري، تفاوت ماهوي با آثار ديگران دارد. اين تفاوت در تكنيك هاي اجرا، نرمي و غناي رنگي و نيز درجات متعدد سايه روشن و مهمتر از همه ريزتر بودن عناصر تشكيل دهنده پرداز، يعني نقطه ها نمود عيني مي يابد.
مرحوم فيروز نخجواني برادر استاد،  معتقد بود كه ريشه اصلي پرداز هاي ايشان برمي گردد به دوراني كه به يادگيري رتوش در تهران پرداخت. هرچند كه استاد، شيوه پرداز را از مرحوم ميرمصور فراگرفته بود، ولي مي توان پذيرفت كه ضمن رتوشكاري، اين شيوه تكرار و بر ظرافتش افزوده شده و بعدها به شيوه پردازهاي ريز آبرنگ تبديل گرديده است.
نخجواني، نقاش نقش ها بود. بسياري از نقش آفرينان تاريخ در آثار او، نقشي جاودانه يافته اند.
تك چهره هايي كه او از ستارخان، اقبال آذر، اميركبير و... آفريده و البته در بسياري از آنها (به ويژه آنهايي كه استاد، خود شخص را نديده و تنها به تصويرشان دسترسي داشته است) عنصر خيال نقشي بارز دارد و از شاهكارهاي نقاشي معاصر است.
نخجواني نقاشي رئاليست بود. طبيعت آذربايجان، مردمان روستايي، محله  هاي قديمي شهر تبريز، همه و همه الهام بخش اين وجه از آفرينش هنري استاد بوده اند.
اين پرده ها درواقع اسناد زنده اي هستند از فرهنگ و آداب و سنت هاي قديم آذربايجان كه در شكل امروزي آن، شاهد تغييرات ساختاري و بنيادي نسبت به گذشته هستيم. نمي دانم صدها تابلوي هنري ارزنده او كه ميراث و در عين حال شاهد مقطعي خاص از تاريخ هنر ايران بوده اند، چه خواهند شد؟ آيا مجبور به تحمل غبار نسيان در گوشه اي دست نيافتني خواهند بود يا در موزه اي يادآور خاطرات؟
آتليه استاد نخجواني در عين حال يك محفل فرهنگي بود. خوب به خاطر مي آورم كه بسياري از شخصيت هاي فرهنگي- هنري تبريز در اين محفل گرد مي آمدند و ساعتي به گپ و گفت وگو مي نشستند.
اينك نه آن استاد، نه آن عمارت و نه آن روزها و ساعت ها. تنها خاطراتي كه در گذر نسيم زمان به آرامي پراكنده و دور مي شود و نقش هايي كه نقش بند ازل، به هر آني دگر باره مي آفريند.

نگاه
دل مشغولي ها و نيازهاي متفاوت
006655.jpg
فرهاد صالح پور
آموزش و پرورش پيش شرط توسعه اقتصادي و اجتماعي بلند مدت در هر يك از جوامع بشري عصر حاضر به شمار مي رود. اگرچه هنوز معدود كشورهايي وجود دارند كه از دسترسي به اين موهبت بي بهره هستند، اما در ممالكي هم كه از آموزش و پرورش برخوردار مي باشند، بخش عمده اي از مردم از داشتن يك آموزش و پرورش كارآمد بي نصيب هستند و نيازهاي واقعي آنان به طور كامل برآورده نمي شود و توانايي هاي بالقوه اي كه در جامعه، بويژه نسل جوان وجود دارد به نحو شايسته اي شكوفا نمي گردد.
در مواردي حتي مي توان ادعا كرد كه قابليت ها و ظرفيت هايي كه در نوجوانان و جوانان قابل بهره گيري است، توسط سيستم آموزش و پرورش به هدر مي رود. اگرچه در شرايط كنوني توجه به كيفيت بخشي نظام هاي آموزشي مشهود است و بسياري از كشورها به اين موضوع اهتمام مي ورزند، ليكن در دهه آينده اغلب آنها به مسائلي فراتر از بهبود كيفيت خواهند پرداخت و اين در حالي است كه بعضي از نظام هاي آموزشي و پرورشي هنوز به سئوالاتي در مورد اهداف برنامه ها، تناسب ساختار، محتوا وفرايندهاي آموزشي خود پاسخ مناسبي نداده اند.
اين اطمينان وجود دارد كه آموزش و پرورش كشور ما نيز به دل مشغولي هاي خود درباره ابزارهاي ضروري بهبود كيفيت آموزش ادامه مي دهد؛ از آن جمله بهبود بخشيدن كيفيت كار كاركنان اداري و آموزشي از طريق آموزشهاي ضمن خدمت، افزايش حقوق معلمان، بازنگري منظم برنامه هاي آموزشي و درسي، تأمين كتب درسي، سنجش پيشرفت تحصيلي، احداث فضاهاي آموزشي و توسعه و تجهيز آنها و ساير موارد مشابه است، اما به جرأت مي توان اظهار داشت كه اين فعاليتها از لحاظ كمي و كيفي در سطح مناسبي قرار نگرفته و نتوانسته است رضايت كامل جامعه را به دست آورد. البته شايد دست اندركاران آموزش و پرورش كشور اين نكته را از خاطر برده اند كه امروزه اين فهم روز افزون در همه جاي دنيا از جمله ايران وجود دارد كه عصر حاضر بيشتر در جستجوي اثربخشي است تا كارآيي، انجام كارهاي درست تا درست  انجام دادن كارها، ساختن چيزهاي بهتر تا بهتر ساختن چيزها و لذا در راستاي چنين تفكري گام هاي كمتري برداشته شده است.
تمامي اين موارد اشاره به كوششهايي دارد كه براي اثر بخشيدن بر ناخوشي هاي  هميشگي نظام هاي آموزش و پرورش در قرن بيست و يكم صورت مي گيرد.آموزش و پرورش فارغ التحصيلاني را بيرون مي دهد كه نمي توانند شغلي براي خود دست و پا كنند و دانشجوياني را به عنوان محصول خود به آموزش عالي تحويل مي دهد كه به خاطر تجربه تحصيل در يك نظام آموزشي ديگر به جوامع و موطن اوليه خود و در مواردي به كشور خود باز نمي گردند.
آموزش و پرورش مقررات تحصيلي سنتي را به جاي مطالعات موضوعي كه به حق نيازهاي جامعه، مردم و فردا را برآورده مي سازد همچنان ادامه مي دهد.
كشورهايي كه قبلاً بازنگري بنيادي قضاياي نظام هاي آموزشي خود را آغاز نموده اند و آنهايي كه مي توانند جاده صاف كن ديگراني باشند كه در دهه هاي آينده پيرو آنان خواهند بود به نظر مي رسد كه بر دخالت مردم در سطح عامه به عنوان كليد اصلاحات مي نگرند. اين مسأله با روند جهاني مساعدت هاي فرعي و تمركززدايي از حاكميت، بويژه در كشورهاي بزرگتر به خوبي تناسب دارد.
در دنيايي كه برنامه هاي آموزشي و درسي بيشتر بر اساس مسائل موضوعي و مهارتهاي زندگي سازماندهي مي شوند تا موضوعات درسي سنتي نظير آنچه در كشور ما به شدت از جانب طيف هاي  انحصار طلب حمايت مي شود و تعليم و تربيت يك روش يادگيري مكاشفه اي و مشاركتي را براي دانش آموزان تجويز مي كند ما هنوز هم با روش ارائه يك سويه مطلق دانش از نوع غيركاربردي و چه بسا زيان آور آن به فرايند تربيت جواناني كه نتوانند خود را با نيازهاي جامعه، بازار كار، قوانين موضوعه، انضباط و اخلاق اجتماعي و دهها مورد مشابه تطبيق دهند، همچنان مشغول هستيم.
با توجه به اينكه شكل دقيق امروزي اصلاحات در كشورهاي مختلف، تفاوتهاي ريشه اي  با يكديگر دارد، معذالك با اطمينان مي توان گفت كه در بسياري موارد، مسير تغيير با ساختار هاي سنتي آموزش و پرورش كه مديران اين سامانه با آن خو گرفته اند فاصله زيادي دارد. اين فاصله برداشته نخواهد شد مگر با پي ريزي مجدد يك نظام آموزشي و پرورشي متحول كه مديران سنتي جاي خود را به مديران نوانديش و نوگرا سپرده و مسند خود را كريمانه به آنان واگذار كنند.

همگام با انديشه ورزان جهان - ۱۴
نيچه، فريدريش
(Nietzsche, Fridrich)
006680.jpg
دكتر محرم آقازاده
نيچه، آلماني تبار است؛ در ۱۵ اكتبر سال ۱۸۴۴ در راخن متولد شده، و در ۲۵ اگوست سال ۱۹۰۰ در وايمار آلمان ديده از جهان بسته است. از علايق نيچه مي توان به هستي شناسي، شناخت شناسي، تفكر مسيحي و يوناني، نظريه ارزش ها، نهيليسم، زيبايي شناسي و نظريه فرهنگ اشاره كرد. نيچه از سال ۶۴-۱۸۵۸ تحصيلات كلاسيك و اوليه خود را در مدرسه پفورتا به انجام رساند، پس از ورود به دانشگاه بن، به تحصيل در رشته الهيات و واژه شناسي علاقه مند شد و به دانشگاه لايپز يك رفت تا تحت نظر ريتشل به مطالعه واژه شناسي ادامه دهد. بنيان هاي فكري نيچه متأثر از تفكر يونان باستان، به ويژه هراكليتوس؛ سقراط و افلاطون، اسپينوزا، ليختن برگ، شوپنهاور، واگنر، كونوفيشر و امرسون است. نيچه، از سال ۷۹-۱۸۶۹ استاد فلسفه دانشگاه بازل بود. همچنين نيچه در جنگ فرانسه و پروس داوطلبانه در جنگ شركت، و در جوخه هاي پزشكي به خدمت پرداخت.
آثار نيچه در زمان حياتش و پس از آن تأثيرات بسيار جدي بر جنبش هاي فلسفي، ادبي، فرهنگي و سياسي قرن بيستم گذاشت. آثار مكتوب و منتشر شده نيچه نشان مي دهد كه حيات خلاق او بين سال هاي ۱۸۷۲ تا ۱۸۸۸ بوده است. ياسپرس، نيچه و كي يركه گر را دو فرد استثنايي برمي شمارد و نيچه را مي توان استثنايي تر از كي يركه گر دانست، چرا كه نيچه، شوريده سري است كه در شوريدگي و آفرينشگري اش بي مانند است. خطا نيست، اگر گفته شود نيچه چونان سقراط به زايش و زايندگي اشتياق وافر داشت، چون نيچه بيش از آن كه به توليد انديشه يا ايده پردازي دست يازد، در پي آن بود كه انديشيدن را مورد توجه قرار دهد. از اين روست كه اگر فلسفه از نگاه نيچه تعريف شود چيزي نخواهد بود مگر اين كه «فلسفه عبارت است از آفريدن ارزش هاي نو».
نگاه نيچه به هرچه هست، تازه است. قضاوتي كه او درباره جهان مي كند و آن را به پرسش مي گيرد، داوري متفاوتي است وي مي گويد: «جهان چيزي جز آنچه هست نيست، و دنياي حقيقي، دروغي بيش نيست»؛ به ديگر سخن، جهاني در پساپشت اين جهان وجود ندارد.
يك وجه بنيادي كار نيچه نقد فرهنگ است. نقد فرهنگ شرح و پرده برداشتن از آموزه هاي اخلاقي، ساختارهاي سياسي، هنر، زيباشناسي و... است و نقد فلسفي فرهنگ، حمله يا دفاعي در برابر باورهاي يك يا چند اجتماع است.نيچه به انحطاط فرهنگي عصر خود نظر داشته است و نمود انحطاط فرهنگي را بي ارزش شدن برترين ارزش ها مي داند. او چنين نمودي از انحطاط فرهنگي را نهيليسم مي نامد. نيچه در كتاب «دانش شاد»، «حكمت شادان»، چگونگي انحطاط فرهنگي را در قالب داستان مرد ديوانه اي بيان مي كند. او داستان «مرد ديوانه اي را بيان مي كند كه در روز روشن فانوس بدست، به ميان بازار دويد و در ميان شگفتي مردم بي اعتقادي كه به تماشاي او ايستاده بودند و مي خنديدند فرياد برآورد: من در جست وجوي خدا هستم،... و گفت: ما بوديم كه او را كشتيم؛ ما تبهكاران، ما بوديم كه زنجيري را كه زمين را به خورشيد مي پيوست، گسستيم و اكنون زمين به سوي نامعلوم مي رود. اكنون آيا سرما و تاريكي ونيستي را حس نمي كنيد؟ مرد ديوانه را تماشاگران به مسخره گرفتند و ريشخندها كردند. ديوانه، آن گاه، فانوس را بر زمين كوبيد و گفت: «من زود آمده ام، زمان من هنوز نيامده است و اين خبر هراس انگيز هنوز به گوش مردمان نرسيده است.»
نگاهي به استعاره هايي كه در كتاب «چنين گفت زرتشت» نيچه وجود دارد، طبقه بندي گونه هاي فرهنگي را در جوامع به خوبي به تصوير مي كشد- اگرچه، نيچه در كتاب يادشده با به كاربردن استعاره هاي خاص به تحول انسان نظر دارد.
استعاره هايي كه نيچه در «چنين گفت زرتشت» آورده است، عبارتند از: شتر، شير، و كودك. به اعتبار اين استعاره ها، برخي فرهنگ ها را مي توان به شتر، مانند كرد؛ اين فرهنگ ها زاينده نيستند، بلكه حافظ آنچه هست و آنچه از گذشته برجا مانده هستند. چنين فرهنگ هايي چونان شتر فقط باركشي و فرمانبري مي كنند. با اين همه فرهنگ در جا نمي زند و گاهي از وضعيت موجود رها مي شود؛ يعني شتر تبديل به شير مي شود. در اين مرحله است كه فرهنگ بار مي افكند و چموش مي شود. بار افكندن فرهنگ و شير شدن آن، در فضايي آرام رخ نمي دهد. آن گاه كه شتر- فرهنگ- بار مي افكند، بار تبديل به اژدها مي شود؛ شير با اژدها مي جنگد، شير اژدها را مي درد و خود را از «تو بايدهاي» اژدها رها مي سازد و به جاي آن «من مي توانم» را علم مي كند و كار شير بيش از آن نيست. جنبش ديگر در تحول فرهنگي، تبديل شدن شير به كودك است. كودك سرآغاز آفرينندگي است، كودك بي پيرايه است، بازي مي كند، فراموش مي كند، مي سازد، فرو مي ريزد و از نو مي سازد. از اين رو، مي توان گفت  «فرهنگ كودك»، فرهنگي آفريننده و پديد آورنده ارزش هاي نوين است.
نيچه، هيچ گاه رو به گذشته ندارد، كار نيچه برگرداندن ارزش ها نيست، بلكه تعاليم او برمبناي واژگون سازي ارزش هاست. از همين روست كه او نام زرتشت را چنان رمزگاني بر كتاب چنين گفت زرتشت نهاده است.
نيچه در ميان انواع نظريه هايش، يك نظريه بسيار بارز دارد و آن چيزي نيست، جز نظريه انسان برتر. انسان برتر كسي است كه در برابر ناملايمات قرار مي گيرد و بازهم زندگي شادمانه اي را پي مي گيرد.انسان برتر بايد برخود چيره شود و از خود فراتر رود، چرا كه انسان هدف نيست، بلكه پلي است بين حيوان و انسان برتر. آنچه انسان برتر مي كند، آري گفتن به زندگي است؛ انسان برتر هيچ گاه زندگي را خوار نمي شمارد.
بنابر آنچه گفته شد، از ديدگاه نيچه مي توان ايده هايي براي آموزش يا طرح يك نظام آموزشي بهره گرفت. نظام آموزشي مبتني بر ديدگاه نيچه مي تواند نظامي انتقادي و روشنگرانه باشد. كساني كه برپايه اين نظام تحصيل مي كنند كساني خواهند بود كه در جستجوي رسيدن به انسان برترند و نيز درصدد برمي آيند پيوسته به ارزش آفريني دست يازيده و براي خود انگيزه سازي كنند.
سرانجام آن كه، پند نيچه اين است كه در پي تحقق ارزشمندترين و برترين اهداف خود باشيد، چرا كه هرچه اكنون مي كنيد بازگشت دوباره در سراسر ابديت خواهد داشت. به ديگر سخن، هيچ چيز فقط براي يك بار نيست. نيچه جهان را داراي گردش و چرخش پايدار مي ا نگارد.
منابع و خواندني هاي پيشنهادي:


1- Brown,s., Collinson,D., & Wilkinson,R. (1989). One hundred Twentieth- Century Philosophers, London: Routledge.
2- Edgar,A.,& Sedgwick,p. (2002). Cultural Theory The key Thinkers. New York: Routledge.

۳- تايشمن، ج، و وايت،گ.، فلسفه اروپايي در عصر نو، ترجمه محمد سعيد حنايي كاشاني، تهران: مركز، ۱۳۷۹.
۴- كالينسون، د.، ۵۰ فيلسوف بزرگ از تالس تا سارتر، ترجمه محمدرفيعي مهرآبادي، تهران: عطايي، ۱۳۸۰
۵- نقيب زاده، مير عبدالحسين، درآمدي به فلسفه، تهران: طهوري، ۱۳۷۲.


بازار فرهنگ
تحقيق كاربردي: برنامه ريزي و طراحي
006665.jpg

اين كتاب طيف گسترده اي از رشته ها را در اصول پايه اي تحقيق ياري مي دهد و بر خلاف بسياري از متون، براي گروه يا رشته خاصي نوشته نشده است. اثر را مركز انتشارات علمي دانشگاه آزاد اسلامي در شمارگان ۳۰۰۰ نسخه اي منتشر كرده است.
شرح استخوان بندي اصلي روش تحقيق به صورت عمومي، توضيح جزء به جزء مراحل تحقيق با استفاده از مثال ها و شواهد عملي و سرانجام بررسي انواع روش هاي تحقيق، دسته بندي ها و خصوصيات هر يك به ساده ترين شكل ممكن و با استفاده از جدول ها و تصويرها، سه نكته برجسته اين كتاب است كه بي شك در ترغيب دكتر «علي ياران» براي ترجمه اثر بي تأثير نبوده است. كتاب تأليف «پل.دي.ليدي» است.
006670.jpg

عمليات بيت المقدس:  آزادي خرمشهر
عمليات بيت المقدس را بايد از مهمترين عمليات دوران مقدس دانست. به ويژه آن كه خرمشهر علاوه بر اهميت استراتژيك براي ايران، به نوعي سمبل و نماد مقاومت نيز به شمار مي رفت. اين كتاب ۵۹ صفحه اي كه توسط مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و در شمارگان ۳۰۰۰ نسخه منتشر شده است، به بررسي طراحي، اجرا، نتايج، بازتاب ها و واكنش هاي عمليات آزادي خرمشهر مي پردازد.
006675.jpg

فرهنگ پايداري و نگاه
صاحب امتياز نشريه نگاه «مركز مطالعات و تحقيقات جنگ» است. اين نشريه بيشتر به گزارش ها و تحليل هاي نظامي- راهبردي مي پردازد. در شماره سي و چهار نگاه، مطالبي در مورد «سياست جامع آمريكا براي خاورميانه و راههاي مقابله با آن»، «بررسي و ارزيابي استراتژي سلطه عليه تروريسم» و.. ارائه شده است. آدرس اينترنتي اين مجله www.negah.ciw8.net است.
006685.jpg

فرهنگ پايداري را بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس منتشر مي كند. حوزه فعاليت اين ماهنامه، مسائل فرهنگي و هنري دفاع مقدس است. در شماره دوم فرهنگ پايداري مطالب و گفتارهايي در مورد «سينماي ماندگار جنگ»، «بررسي ساختار نمايشنامه هاي دفاع مقدس»، «ادبيات نمايشي»، «سينماي جنگ جهان» و... نوشته شده است.
006645.jpg

دوستت دارم گيلان زيبا!
دوستت دارم، ايران!  اي سرزمين زيبايي ها و شگفتي ها!  تاريخ و تمدن كهن و فرهنگ غني تو را، و مردمان كوشا و مهربانت را دوست دارم!
مجموعه «دوستت دارم ايران» كوششي است براي نشان دادن جلوه هاي هر استان، تا كودكان شاد و اميدوار سرزمين ايران، با ميهن خود بيش تر آشنا شوند.
دفتر انتشارات كمك آموزشي وابسته به وزارت آموزش و پرورش به همت محمودپور وهاب كتاب «گيلان» از مجموعه دوستت دارم ايران را در ۶۶ صفحه خشتي مصور، با كيفيتي مطلوب و با تصاويري رنگي تهيه و منتشر كرده است.
در اين كتاب، اطلاعاتي درباره طبيعت گيلان و آداب و رسوم مردم اين خطه از كشور عزيزمان، ارائه شده است. همچنين در بخش هايي مجزا، مكان هاي مقدس، صنايع دستي، غذاهاي محلي، بازي هاي محلي، بازارها و بندرها معرفي شده اند.
تصاوير زيبايي از طبيعت سبز گيلان زينت بخش صفحات اين كتاب است.
كتاب گيلان در چهاربخش تابلوي طبيعت، يادها و يادگارها، ريشه ها و برگ ها و پنجره هاي زندگي نوجوانان را با گيلان سرسبز آشنا مي سازد.همچنين كشاورزي گيلان در بخش خاصي معرفي شده و خوانندگان با محصولات كشاورزي اين استان و مراحل كاشت، داشت و برداشت برنج و كشاورزي صنعتي، به صورت مصور و رنگي آشنا مي شوند.
006650.jpg

گربه اي به دنبال نام و نشان
«با كفش هاي برفي» عنوان كتابي است كه توسط دكتر علي رووف بازآفريني شده و موسسه فرهنگي منادي تربيت، آن را در شمارگاه ۵۰۰۰ نسخه و به قيمت ۸۰۰ تومان راهي بازار كتاب كرده است.
اين كتاب ۶۰ صفحه اي، ترجمه اي است از كتاب Cat Wallk اثر (Mary Stolz) و داستان ندانستن ها و بي خبري هاست، بريدن از دلبستگي ها و پيوستگي ها، پذيرش تلخي ها و ناروايي ها و سرانجام بيداري و رستن از ناكجاهاست. در اين داستان كه براي نوجوانان گروه سني «ج» منتشر شده است، گربه كوچولوي انباري كه موجود خيال پردازي است، دنبال نام و نشان مي گردد و آرزوي آرامش در سر مي پروراند. او با اين آرزو، زادگاهش را رها و سفر آغاز مي كند و در سفري پرماجرا چندين نام تازه به خود مي گيرد، در حالي كه مادرش نام «ملوس» را بر او نهاده است.
گربه ملوس طلايي در سفر آرزومندانه خود، به تنهايي و سرگرداني هاي آزاردهنده گرفتار آمده و دچار ترس و وحشت بسيار مي شود.
اين داستان، در هفده بخش و به صورت مصور تنظيم شده است.

فرهنگ
ادبيات
اقتصاد
سفر و طبيعت
سياست
مدارا
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  مدارا  |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |