جمعه ۲۵مهر۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۱۹۷
گفت وگو با گروه بازخواني نمايش هاي جشنواره تئاتر فجر
ارزيابي خلاقيت
اعلام نتايج بازخواني متون جشنواره تئاتر فجر امسال، بازتاب خاصي در نزد اهالي تئاتر و نيز دست اندركاران اين هنر داشت.
رد نمايشنامه هاي چهره هاي شاخص، تكراري بودن برخي متون كه بيشتر توسط كارگردان هاي ديگري در جشنواره هاي فجر شركت كرده بودند، تاكيد مسئولان برگزاري جشنواره بر انتخاب آثار كلاسيك و ... مهم ترين دلايلي بودند كه ما را واداشت تا با هيات بازخوان متون جشنواره امسال متشكل از حسين پاكدل، فرشيد ابراهيميان، فرزان سجودي، خسرو رستمي و سعيد كشن فلاح به بحث پيرامون مسئله فوق بپردازيم.
004626.jpg

گفت وگو:صبا رادمان
حسين پاكدل معتقد است شايد اگر به جاي اين پنج نفر هيات بازخوان، يك تركيب پنج نفري ديگري انتخاب مي شد، اين احتمال وجود داشت كه مقدار كمي تفاوت در انتخاب ها صورت بگيرد يا حتي اگر اين خواندن متن ها هم در شرايطي به دور از استرس و فشارهاي ناشي از جشنواره صورت مي گرفت و فرصت بيشتري براي مطالعه متن ها در آرامش وجود داشت، مقدار ناچيزي (حدود دو يا سه درصد) در تصميم گيري نهايي موثر واقع مي شد و ممكن بود اين افراد تغيير كرده و يا كم يا زياد شوند.
وي اضافه كرد: در هر حال معيارهاي انتخاب را تنها بازخوان هاي جشنواره هستند كه تعيين مي كنند، بعضاً ديده مي شده كه برخي از دوستان اعتراض مي كنند كه متن هاي آنها توسط نمايشنامه نويساني چون بهرام بيضايي، اكبر رادي، خسرو حكيم رابط و... خوانده شده؛ من در همين جا عرض مي كنم ضمن احترام به نظرات تمامي اين دوستان، اما تاييد يا رد اين بزرگواران، ملاك ارزش گذاري هيات داوران نبوده و نيست و ما تنها به ده فاكتور مهمي كه در فرم ها به ما داده شده، اكتفا مي كنيم.
در همين رابطه دكتر فرشيد ابراهيميان، ديگر بازخوان متون جشنواره نيز با اشاره به اين كه درام نويسي ما پيشرفت چشم گيري داشته و محمل هاي آن به مقدار زياد فراهم شده، اظهار خوشنودي كرد و اذعان داشت، اگر برنامه ريزي دقيق و اصولي اي در اين زمينه صورت گيرد، در آينده اي نزديك، ما شاهد درام نويساني در سطح بين المللي خواهيم شد.
البته اين موضوع از جهتي بسيار هم ناراحت كننده و دردناك است، زيرا ما شاهد آثاري هستيم كه در آنها خلاقيت و استعداد بسياري يافت مي شود. اما به دليل محدوديت بسيار زيادي كه در سالن هاي تئاتر داريم، مجبور به كنار گذاشتن و در حقيقت پشت در قرار دادن آنها شديم. گاهي اوقات از فكر اين كه ما چه درام نويساني در ايران خواهيم داشت، به خود مي بالم و در عين حال مو بر تنم راست مي شود. اي كاش زماني برسد كه لااقل تمامي افراد مستعد،  امكان كار و پيشرفت و موفقيت داشته باشند.
وي در ادامه گفت: ويژگي بارز و جالب درام نويسي نسل حاضر اين است كه مي بينيم بر خلاف سال هاي دورتر، متن ها داراي ساختار دراماتيك شده  اند و اين يكي از موارد مهمي است كه نمايش را از تئاتر جدا مي كند، زيرا هر تئاتري قطعاً نمايش هست، اما هر نمايشي لزوماً تئاتر نيست.
004629.jpg

اين بازخوان جشنواره درباره علت پايين آمدن آمار تعداد متن هاي پذيرفته شده نسبت به سال هاي گذشته، افزود: موضوع تاسف بار همين جاست. تعداد سهميه كل تهران كه قرار است به جشنواره راه يابد، تنها هجده متن است و ما مجبور شديم چهار برابر ظرفيت، يعني همين حدود هشتاد متن را انتخاب كنيم و اين يك حقيقت تلخ است. چنين آماري براي كشوري كه پانصد نمايشنامه نويس متقاضي ورود به جشنواره دارد، آماري تاسف انگيز است. شما تصور كنيد در تهراني با اين جمعيت، تنها هجده متن بخواهد در تنها جشنواره رسمي و بين المللي اش حضور يافته و سپس به اجرا دربيايد، اين واقعاً دردناك است.
دكتر ابراهيميان درباره اين موضوع كه چرا برخلاف قانون اورجينال بودن متن هاي جشنواره،در فهرست متن  هاي پذيرفته شده، نام متن هايي به چشم مي خورد كه قبلاً درجشنواره  ها و اجراهاي گوناگوني به روي صحنه رفته  اند، اظهار بي اطلاعي كرده و گفت: ما در جلسه ده ساعته اي كه با ديگر اعضاي هيات بازخواني و رييس مركز هنرهاي نمايشي داشتيم، تصميم قاطعي گرفته شد درباره اين كه تنها متن هايي تصويب شوند كه خصوصيت اورجينال بودن را داشته باشند و به همين دليل بسياري از متن هايي كه از نظر تكنيك در سطح خوبي بودند، اما قبلاً به اجرا درآمده بود از داوري كنار گذاشته و طبيعتاً مردود اعلام شد. اگر در اين ليست، نام فرد يا افرادي مشاهده مي شود كه متن هايي دست دوم ارايه داده و پذيرفته شده  اند، من به عنوان يكي از اين هيات پنج نفره، كاملاً از آن بي اطلاعم و بهتر است اين موضوع از دبير خانه جشنواره پيگيري شود.
وي درباره ملاك هاي ارزش گذاري گفت: همان طور كه ديگر دوستان بازخوان هم گفته  اند، فرمي در اختيار اين گروه قرار داده شد كه بر اساس آن نمره ها به دو بخش تقسيم مي شد. اما از آنها گذشته، همان طور كه در ابتداي صحبت نيز بيان كردم، بيشترين نمره به ساختار دراماتيك اثر تعلق مي گرفت. البته منظور از ساختار دراماتيك، صرفاً ساختار ارسطويي نيست، بلكه ساختار هاي متفاوتي است كه در درام وجود دارد. به عنوان مثال «بكت» در نمايشنامه «در انتظار گودو» ساختاري را ارايه مي دهد كه ارسطويي نيست بلكه ساختاري مدرن است و مي دانيم كه در ساختار مدرن، چالش به معناي ارسطويي آن وجود ندارد، بلكه تعليق است كه ايجاد كشش مي كند. به عنوان مثال بكت در اثر ياد شده، دو شخصيت نمايشنامه اش را به جان هم نمي اندازد تا چالش ايجاد كند بلكه تنها تعليق است كه در اثر او مخاطب را با خود همراه ساخته و دستخوش تعليق مي كند. در اين داوري هم ملاك ارزش گذاري همين داشتن ساختار مناسب بود در اثر. زيرا داشتن ساختار يعني ارايه تكنيك در يك نمايشنامه. گاهي در بعضي از آثار ديده مي شد كه نويسنده تلاش زيادي براي ارايه يك زبان زيبا و نثري شاعرانه كرده بود و اين شاعرانگي زبان متن به حدي اثر را زيبا و دل انگيز كرده بود كه ناخود آگاه انسان را وا مي داشت به تحسين نويسنده، اما مشكل بزرگ اين چنين متن هايي اين بود كه نويسنده آن قدر در شاعرانگي زبان غرق شده بود كه وجه دراماتيك اثر را از ياد برده بود و ما تنها با متني روبه رو مي شويم كه بيشتر از اين كه به درام نزديك باشد به شعر شباهت داشت و اين اگر چه زيبا بود اما درام نبود.
البته گاهي براي تشويق نويسنده هاي جوان و مستعد و با اين اميد كه در طول تمرينات، نويسنده متوجه وجه دراماتيك اثرش هم بشود، متن را قبول اعلام كرديم، اما در هر صورت اين اشكال متوجه اثر بود كه من به شخصه، اميدوارم نويسنده آگاه و پرشوري كه آن را نوشته است، به موقع متوجه اشتباه خود شود و در طول تمرينات آن را بازنويسي كند.
004641.jpg

در همين راستا، دكتر فرزان سجودي، يكي ديگر از اعضاي هيات پنج نفره بازخوان مي گويد: ملاك هاي ارزش گذاريي كه در فرم بازخواني به ما داده شده بود، شامل ده آيتم ساختار،كنش نمايشي، زبان دراماتيك، ديالوگ ، پيام و... و يك مورد انتهايي يعني نظر بازخوان بود كه هر كدام از اين عنوان ها ده نمره داشت (بنا به قانون هايي كه دبير خانه جشنواره ارايه داده بود.) اما در اين مرحله يك بحث مهم به وجود مي آمد و آن اين بود كه بيشتر نمايشنامه  هاي مدرن و پست مدرن، با ساختار ارسطويي همگوني ندارد و اگر بنا باشد تنها معيار ارزش  گذاري اين ساختار از پيش تعيين شده باشد، پس تكليف نمايشنامه هاي بسيار قوي با ساختار هاي مدرنيسم ، پست مدرنيسم و... در اين ميان چيست؟ و اين موضوع صحبت هاي زيادي را پديد آورد تا در نهايت به اين نتيجه رسيديم كه اگر به نمايشنامه هاي برجسته اي برخورد كرديم كه پيش بيني مي شد آثار خلاقانه و نوگرايانه تئاتري از آن بيرون بيايد، آن را استثنائاً خارج از اين قواعد ده گانه قرار دهيم. زيرا گاهي اوقات اثري وجود داشت كه ضد ساختار و ضد داستان عمل مي كرد، اما اين عمل را بسيار خلاقانه انجام مي داد. به طوري كه خواننده يا تماشاگر مبهوت خلاقيت اثر مي شد و طبيعي بود كه اگر مي خواستيم آنها را در ملاك هاي تعيين شده توسط ستاد جشنواره قرار دهيم،آن آثار مردود مي شدند و در عوض تنها آثاري به جشنواره مي آمدند كه به طور مثال با زبان و يا نثر زيبا و شاعرانه، اما به دور از هر گونه خلاقيتي به يك تقليد صرف روي آورده بودند، بنابراين سعي كرديم در بعضي موارد اين ملاك ها را كنار گذاشته و خلاقيت را ارزيابي  كنيم و نه چيزهاي ديگر را. اين بازخوان جشنواره در ادامه درباره چگونگي ورود متن هاي غير اورجينال به جشنواره ، اظهار بي اطلاعي كرد و با تعجب اعلام كرد: متن هايي كه حتي در جشنواره هاي دانشجويي و يا شهرستان هاي بسيار دور هم اجرا شده بودند، از داوري  كنار گذاشته شدند. نمي دانم چگونه ممكن است متن  هاي كار شده، اكنون وارد جشنواره شده باشند و اضافه كرد: حتماً در اين مورد اشتباهي شده و گرنه چنين امري از نظر قانوني غير ممكن است.
وي درباره كليت پديده اي به نام بازخواني متن هاي جشنواره و اين كه وقتي ما در دوره اي زندگي مي كنيم كه ديگر نمايشنامه نويسي صرفاً پشت ميز وكارگرداني جدا از ذهنيت نويسنده منسوخ شده و اكثر نويسنده  ها بر سر تمرينات گروه شركت كرده و متن را بارها و بارها در طول تمرينات تغيير مي دهند و يا از آن مهم تر، اصلاً متن به شكل كارگاهي و بر اساس قابليت هاي اجرايي گروه بر سر تمرينات نوشته مي شود، گفت: متاسفانه بايد بگويم، نه تنها حرف شما را قبول دارم بلكه خود نيز به شدت بر آن اصرار مي ورزم و حتي قبل از شروع آن جلسه طولاني و پاياني هم خود اين موضوع را مطرح كردم كه دو حوزه متفاوت وجود دارد كه در عين حال كه هم پوشي هم را دارند؛ اما در عين حال از هم جدا هستند و آن دو حوزه ادبيات نمايشي و تئاتر است، زيرا ادبيات نمايشي به معناي صرف كلمه يك سري معيارهاي خودش را دارد اما تئاتر معيارهاي درام را در خود دارد، به علاوه يك سري معيارهاي ديگر.
در تئاتر امروز دنيا، درام نويسي از نوع ابتدايي آن، ديگر منسوخ شده اما وقتي ما مي آييم تعداد زيادي متن به معناي ابتدايي اش از درام نويسان مي گيريم كه بر اساس آنها قضاوت كنيم،
004632.jpg

يعني ناديده گرفته شدن اصول نوين تئاتري دنيا، زيرا اصلاً اين احتمال وجود دارد كه در ابتداي انجام كار، هرگز متن كامل و مشخصي وجود نداشته باشد و متن در طول تمرينات شكل درست و كاملي پيدا كند. پس در نتيجه، انجام اين روش متن خواني يعني پايمال شدن حق كساني كه تئاتر روز را مي شناسند و سعي بر پياده كردن اين معيار هاي جهاني و پيش بردن تئاتر ايران دارند. به همين خاطر طرح هايي را كه اين قابليت به روز بودن در آنها ديده مي شد را نيز خوانده و قبول اعلام كرديم، البته اين به آن معنا نيست كه درام هايي را كه در غالب طرح نوشته شده بود را ما پذيرفتيم، بلكه بر عكس، اتفاقاً آن طرح ها را ما مردود اعلام كرديم چون اعتقاد داشتيم كه آن نويسنده ها هم بايد همانند ديگران، به موقع درام خود را نوشته و تحويل مي دادند؛ بل منظور من طرح هايي است كه تئاتر نرمال و روز جهان را در خود جاي داده بود كه از آن نمونه مي توان به نمايشنامه هاي ميم و غليظ مثل عسل اشاره كرد.
در انتها مي خواهم پيشنهادي را كه در پايان آن جلسه ده ساعته به مسئولين دادم ، يك بار ديگر تكرار كنم و آن اين است كه بياييم از سال آينده مسابقه درام نويسي را به صورت مستقل برگزار كرده و به برگزيدگان آنها جايزه داده و نمايشنامه هاي آنان را چاپ كنيم. اما براي جشنواره بين المللي فجر، ديگر بخش بازخواني را برداشته و تنها به بازبيني اجرايي اثر بپردازيم تا به اين وسيله، ديگر اين همه متن هاي آماتوري كه زير سطح حداقل هستند براي خواندن به دبير خانه جشنواره تحويل داده نشود، بلكه متن هاي محكم و قوي در غالب يك گروه تئاتري به هم پيوسته، به بازبيني مي رسند و خيلي راحت تر مي  توان از ميان  آنها اجرايي قوي و مستحكم را انتخاب و به جشنواره برد. آن وقت ديگر ما در جشنواره، قضاوتمان حقيقتاً بر اساس معيارهاي تئاتري است و نه تنها معيارهاي درام نويسي صرفاً پشت ميزي.
در ادامه اين روند گفت وگو با بازخوان هاي جشنواره، دو عضو ديگر هيات بازخواني (دكتر رستمي و سعيد كشن فلاح) از هر گونه گفت وگو و اظهار نظري خودداري كرده و بر خلاف اصرار مستمر ما براي انجام گفت وگو نسبت به انجام اين كار ابراز بي ميلي كردند.

طلاي سرخ بهترين فيلم شيكاگو
004635.jpg
سي و نهمين جشنواره بين المللي فيلم شيكاگو جايزه  بهترين فيلم را به «طلاي سرخ» ساخته  جعفر پناهي از ايران اهدا كرد.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران در اين دوره از جشنواره، تهمينه ميلاني كارگردان سينماي ايران، به عنوان عضو هيات داوران به داوري فيلم هاي بخش مسابقه اين جشنواره پرداخت.
علاوه بر ميلاني،فلورنيدا بالكان بازيگر و كارگردان برزيلي «كلاوس ايدر» رييس جشنواره مونيخ، نيك روريك نويسنده و منتقد سينمايي از انگليس، جان راسل تايلرر، نويسنده تاريخ سينما و منتقد از انگليس، ييم هو كارگردان هنگ كنگي، داوري بخش مسابقه اين دوره از جشنواره را به عهده داشتند.
در اين دوره از جشنواره  فيلم شيكاگو، بخش ويژه اي به نمايش آثاري از الياكازان كارگردان فقيد آمريكايي اختصاص داشت و از ديگر بخش هاي اين جشنواره مي توان به بخش فيلم هايي از «ايلويز و شيكاگو» مسابقه  مستند، مسابقه كارگردانان جديد و مسابقه  سينماي جهان اشاره كرد.
افتتاحيه جشنواره شيكاگو، در سالن شيكاگو تئاتر كه يكي از قديمي ترين و زيباترين سالن هاي تئاتر است و به سينمايي با ظرفيت ۳۰۰۰ نفر تبديل شده است برگزار شد و در روز افتتاحيه از «رابرت بينتون» كه پيش از اين به عنوان نويسنده  فيلمنامه  فيلم باني و كلايد و نويسندگي و كارگرداني كريمر عليه كريمر جايزه اسكار را دريافت كرده بود، به خاطر يك عمر فعاليت تقدير شد و جايزه اي را دريافت كرد.
در بخش مسابقه  اين جشنواره، آثاري از ايران، تركيه، هندوستان، بوسني، تايوان، آلمان، اسپانيا، فرانسه، قزاقستان، انگليس، دانمارك، روماني، پرتقال و سوييس حضور داشتند.
علاوه بر فيلم «طلاي سرخ» فيلم هاي «ساعت پنج عصر» ساخته  سميرا مخملباف و «لذت ديوانگي» ساخته  حنا مخملباف، در بخش مسابقه اين جشنواره حضور داشتند.
«جعفر پناهي» كه قرار بود بعد از داوري در جشنواره  پوسان به فستيوال شيكاگو برود و در فستيوال نيويورك حضور يابد، پيش از اين به دليل مسايل انگشت نگاري، انصراف خود را از رفتن به آمريكا اعلام كرده بود و به اين ترتيب نتوانست در مراسم اختتاميه  جشنواره شيكاگو كه جايزه  نخست آن به فيلمي از سينماي ايران تعلق مي گيرد، شركت كند.

صحنه
به بهانه نمايش هوسنامه مرد پرهيزكار
برداشت هاي سطلي
امير كمالي
۱- ما آدم هاي اسنوبي هستيم. مسلح به پيپ و بند شلوار و عينك گرد ته استكاني كه ادكلن خارجي مصرف مي كنيم و عطر توتون هاف اندهاف حالمان را جا مي آورد. معمولاً در تئاتر شهر و نياوران و گالري هاي معروف شهر رويت مي شويم و گاهي هم در «بعضي» كتابفروشي هاي خاص، تمام كتاب هاي عالم را مي خريم و در قفسه هاي چوبي جا مي دهيم- حيف كه فرصت مطالعه شان را نداريم- و مشتري ثابت مجله هاي هنري داخلي و خارجي به شمار مي رويم كه مدام هم در پاتوق هايمان با ساير رفقا راجع به محتواي مقالاتشان بحث مي كنيم . البته آن قدر كه از عنوان هر مقاله و چند پاراگراف اول آن دستگير آدم شود (بيشتر بستگي به نام نويسنده يا مترجم آن دارد) گاهي هم افتخار مي دهيم و در بعضي مطبوعات مطالبي قلم انداز مي كنيم (در حد يك ستون؛ حداكثر) معمولاً عادت داريم جوري رفتار كنيم كه بيشتر از آنچه مي دانيم و مي فهميم تحويلمان بگيرند. حس خوبي دارد. ما نمايش را ديديم و پسنديديم. فرم هاي بكري دارد. نوآوري كارگردان در تلفيق انواع داخلي و خارجي حركات موزون به همراه موسيقي نامتعارف قاشك ها و ساير آلات و ادوات سخت به دلمان نشست. اين نوع استفاده از هنرهاي ادبي كهن شيوه مناسبي براي توليد آثار فراملي به نظر مي رسد و به طور قطع مخاطبان جهاني را هدف قرار داده است. بازيگران و عوامل ديگر هم همگي از «بچه ها» هستند و كارشان حرف ندارد. موتيف اصلي كار هم كه قرار است مفاهيم فرامتني را فرافكني بكند بسيار هوشمندانه انتخاب شده. خلاصه اين كه كار حرف ندارد، «باحال» است و «خفن»!
۲- ما كارمند شريفي هستيم. اصلاً اهل اين جور ناپرهيزي ها نيستيم. يكي از دوستان توي رودربايستي ترتيب دو تا بليت مهمان براي ما و منزل داد كه به اتفاق صبيه ها رفتيم. نفهميدم چرا بوفه تئاتر شهر چيپس و پفك نداشت و چرا هيچ سوپري آن اطراف نبود. مجبور شديم تا آن طرف پارك برويم و برگرديم . از نمايش خوشمان نيامد. يك جوري بود. يعني خب تئاتر اين جوري است ديگر. يك عده جوان سياه پوش بالا و پايين مي پريدند و عربده مي زدند. يك خانمي هم بود كه مدام رل مردهاي شكم گنده را بازي مي كرد. اسم هاشان عجيب و غريب، قيافه هاشان عجيب و غريب، «رنگ»هاشان عجيب و غريب. يكي شان چنان موقع غرق شدنش ادايي درآورد كه دختر كوچكمان يك هفته است دارد كابوسش را مي بيند و گريه مي كند. نفهميدم چرا آخرش همه بلند شدند و كف زدند. ما كه حالمان بهم خورد. بعد كه آمديم بيرون ديديم بليتش هزار تومن بوده. يعني بقيه نفري هزار تومن داده بودند كه بيايند اين چيزها را ببينند؟ تازه از سينما هم زودتر تمام شد. آخر كم فروشي بود. شايد اينها هم كارت دعوت داشتند. ولي از حق نگذريم رقص قشنگي كردند. البته يك كمي جلوي خانم مان خجالت كشيديم ولي به هر حال ... خلاصه اين كه نمي ارزيد. سرجمع كه حساب كنيد نمي ارزيد.
۳- ما بفهمي نفهمي يك چيزهايي حاليمان مي شود. چون سرك كشيدن توي اين قبيل جريانات هنري و فرهنگي به نوعي مي شود گفت شغل دوم ماست. مثلاً مي فهميم از وقتي رفتن سراغ متون كهن ادبيات در تئاتر ما باب شده و بابتش امكانات و جايزه و غيره مي دهند، تماشاگر پيگير تئاتر بايد پيه تحمل تلفيق نچسب ذهنيات هنرمند امروز با حرف هاي ديروز را به خود بمالد. اما در عين حال اين را نمي فهميم كه اين جور تجربه ها به چه قيمتي حمايت مي شوند و چرا و چگونه جايزه مي گيرند. باز مثلاً مي فهميم كه انتخاب يك بخش خاص از هفت پيكر بدون در نظر گرفتن ارتباطش با كل اثر و زدن و سر و ته قصه، سرنا را از دهن گشاد زدن است و دم دست ترين نتيجه اش اين مي شود كه همه متفق القول متون كهن را ببوسيم و سر طاقچه بگذاريم چرا كه جز تجارب وحشتناك و اعصاب خردكن از اقتباس هاي اين چنين در نمايش هايمان چيزي از آنها در خاطر نمي ماند. باز هم نمي فهميم كه وقتي توانايي پروراندن يك درام ساده را نداريم، چه اصراريست بر قلم دست گرفتن و اقتباس كردن از گنجينه غني يكي از بزرگترين قصه پردازان ادبيات ايران؟ مگر متن نمايشي قحط است؟ كسر شانمان است كه متن يك نفر ديگر را يا متن ترجمه شده را كار كنيم؟ شايد هم اين يكي آخر و عاقبت بهتري داشته باشد (تقابل ازلي ميان نام و نان!) اما مهم ترين چيزي كه مي فهميم اين است كه نافهمي هايمان در اين وادي خيلي بيشتر از دانسته هايمان است و اگر بخواهيم سر سفره را باز كنيم مثنوي هفتاد من كاغذ كه سهل است ...!
۴- من يك تماشاگر عادي هستم كه آمده ام تماشا. بيشتر از همه اسم نمايش مرا جذب كرد و خيال كردم قرار است يك جور كمدي ببينم ولي در عين حال با ديدن شكل اجرا آنقدرها هم توي ذوقم نخورد چرا كه ديدم قرار نيست پند و موعظه به خوردم دهند و عشق انساني را به مباحث عرفاني ربط دهند. من داستان اصلي را نخوانده ام ولي به نظرم رسيد قصه نمايش بعضي جاها لنگ مي زند و منطق ندارد. در عين حال از انواع امكانات تئاتري اعم از بازيگر و نور و موسيقي، افكت و وسايل صحنه استفاده معقولي شده بود و ظاهر كار آن قدر برايم جذاب بود كه لنگي هاي قصه را فراموش كردم. به هر حال اين هم تجربه اي بود.
۵- آنچه خوانديد، حاصل زحمات همكاران ما در بهم چسباندن تكه هاي پاره شده فرم نظرخواهي بود كه از يكي از سطل هاي زباله پارك دانشجو به دست آمد. متن هاي ديگر به دليل فقدان تكه هاي مهمي از وسط يا گوشه هاي كاغذ، غير قابل فهم بودند. به بزرگواري خودتان ببخشيد!

هفت هنر
پول، فيلم نمي سازد
معاون امور سينمايي كشور درباره  اختلاف ميان شوراي صنفي نمايش و حوزه هنري كه تاكنون به تعطيل شدن چند سالن سينمايي انجاميده،معتقد است: حتماً رفع مي شود و عيبي ندارد كه ما در يك زمان هايي، تمرين اين كارها را با يكديگر داشته باشيم.
محمدمهدي حيدريان در گفت وگو با ايسنا در اين  باره توضيح داد: بايد تمرين كنيم، حرف يكديگر را گوش دهيم و توجه به نظر جمع داشته باشيم.
وي كه پيش از اين عهده دار مديريتي در سيمافيلم نيز بوده است، درباره  خبر فروش شهرك غزالي و وجود تناقض  در اظهارنظرهاي مسئولان سيمافيلم در اين خصوص گفت: خبر به فروش رسيدن شهرك كه تكذيب شده و البته در عين حالي كه آن جا جاي نامناسبي است، فكر نمي كنم تاسيساتي كه در آن جا هست زودتر از سه سال ديگر قابل جابه جا شدن باشند.
معاون امور سينمايي وزير فرهنگ  و ارشاد اسلامي كه طي روزهاي اوليه  برگزاري جشنواره  كودك و نوجوان خبر از اختصاص يك رديف بودجه، براي حمايت از سينماي كودك از جانب رييس جمهور خاتمي داده بود، درباره ميزان اين مبلغ اختصاص داده شده گفت: اجازه بدهيد فعلاً مبلغش را اعلام نكنيم و بماند براي بعد از ابلاغ سازمان برنامه و بودجه.
وي معتقد است: مهم، توجه رياست جمهوري، نفس اين قضيه و ابراز تعجب ايشان بود از اين كه چرا ما تا حال توجه جدي به اين ژانر مهم نداشته ايم.
معاون امور سينمايي تاكيد كرد اين بودجه صرفاً براي تقويت زيربناهاي سينماي كودك است.
وي تصريح كرد: صرفاً پول دادن به يك فيلم، نه سينماي كودك مي سازد و نه در آينده آن را حفظ خواهد كرد.
004638.jpg

رعد، يك داستان زنانه
اولين فيلم سينمايي برنا كازراني كارگردان ۱۸ ساله سينماي ايران اوايل شهريور ماه جلوي دوربين رفت و هم اكنون مراحل فيلمبرداري را پشت سر مي گذارد. اين فيلم «رعد، يك داستان زنانه» عنوان دارد، از ساختاري داستاني، مستند همراه با انيميشن بهره مي برد. كازراني تاكنون فيلم هاي كوتاه: طلسم تقدير، سرآغازي ديگر، ۲۴ ساعت من، مشمولين، بازيچه، آهنگ، عينك و ... را ساخته و «۲۴ ساعت من» برنده جايزه بهترين فيلم كوتاه، فيلمبرداري و بازيگر مرد از جشنواره كاتماندو در سال پيش بوده است. فيلمبرداري اين فيلم در تهران و يكي از زندان هاي شهر انجام مي شود.
عواملي كه در توليد اين فيلم همكاري مي كنند عبارتند از:
بازيگران به ترتيب حروف الفبا:
ياسر بختياري، صابر بختياري، وحيد توكلي، سهيل سبطي، اميرحسين خانقاهي، عقيل خدايار، هومن صالحي، دل آرا قلي زاده،  برنا كازراني، امير محمودي اصل، بيتا محامدي، مهرداد هندي، حسام مصطفوي و نازنين آقايي نژاد در نقش «رعد».
برنامه ريزي و هماهنگي: پريسا بخشي، فيلمبرداران: مسلم خدايار، رحيم بشارت. صدابرداران: حسين قورچيان، محمود طلايي. گريم: مژگان خورشيدي، مرتضي متقي. طراح صحنه و لباس: برنا كازراني. مشاور:  سعيد اسدي.

اكبر عبدي: هيچ تبليغي براي تئاتر صورت نمي گيرد
متاسفانه در كشور ما سالن هاي تئاتر خالي است و هيچ تبليغي براي تئاتر صورت نمي گيرد.
به گزارش ستاد خبري حوزه هنري، پس از اجراي نمايش«يوسف و زليخا»  به نويسندگي و كارگرداني داوود فتحعلي بيگي در تماشاخانه مهر، اكبر عبدي با بيان اين مطلب گفت: فرهنگ هر كشور با تئاتر آن شناخته مي شود اما با وجود اين اهميت تئاتر در كشور ما مورد بي توجهي قرار مي گيرد و در شهر تهران با جمعيت زياد و سالن هاي محدود تئاتر، هنوز بسياري از سالن ها خالي است.
عبدي با انتقاد از صدا و سيما در خصوص تبليغ تئاتر گفت: صدا و سيما مدعي كار فرهنگي است اما تبليغي براي تئاتر انجام نمي دهد. صدا و سيما كالاهايي مثل اشي مشي را تبليغ مي كند و مي خواهد براي تبليغ تئاتر هم، همان مبلغ را دريافت كند در صورتي كه تئاتر يك كار فرهنگي است.

هنر
ادبيات
ايران
تكنيك
جامعه
رسانه
زمين
سفر
شهر
عكس
ورزش
صفحه آخر
|  ادبيات  |  ايران  |  تكنيك  |  جامعه  |  رسانه  |  زمين  |  سفر  |  شهر  |
|  عكس  |  ورزش  |  هنر  |  صفحه آخر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |