سه شنبه ۶ آبان ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۰۸- Oct. 28, 2003
واكاوي تأثير ديك چني بر تصميم گيري هاي افراطي جورج بوش
سلطه بر رئيس
زير ذره بين
بايدن: پاول همواره بوش را همچون اسبي به سوي آب راهنمايي مي كند.اما درست وقتي كه بوش مي خواهد سرش را پايين آورد تا آب بنوشد ، چني سر مي رسد و پيش از آنكه بوش فرصت كند آب بنوشد افسار او را مي كشد و مي برد. اين تصور من است.چنين تصويري در محافل قدرت در واشنگتن نيز سر زبان هاست
000198.jpg
ديك چني معاون جورج بوش به «مرد در پرده» كاخ سفيد شهرت دارد. اين تصوير پس از انفجارهاي ۱۱ سپتامبر پررنگ تر شد كه ناگهان چني ناپديد شد و تا يك هفته از پناهگاهي نامعلوم آمريكا را اداره كرد.آسيا تايمز با چنين رويكردي جايگاه ديك چني را در هيأت حاكمه آمريكا تحليل كرده و نتيجه گرفته است كه او رئيس خود را اداره مي كند.
تصوير نامناسبي نبود: رئيس جمهور آمريكا اسبي است كه سوار آن معاون رئيس جمهور است. اين تصويري است كه سناتور جوزف بايدن از اعضاي ارشد كميته روابط خارجي سنا در سخنراني اخير خود با نشنال ژورنال از آن براي توصيف رابطه قدرت ميان جورج بوش و ديك چني معاونش استفاده كرد.
به گفته بايدن كالين پاول وزير خارجه گاهي با بوش صحبت مي كند تا وي را به اتخاذ خط سياست خارجي آشتي جويانه متقاعد كند، همانطور كه در رابطه با كره شمالي يا سازمان ملل چنين كرد.
بايدن در آن مصاحبه گفت: پاول همواره بوش را به سوي آب راهنمايي مي كند، مثل اسب. اما درست وقتي كه بوش مي خواهد سرش را پايين آورد تا آب بخورد، چني سر مي رسد و پيش از آنكه بوش فرصت كند آب بنوشد افسار او را مي كشد و مي برد. اين تصور من است.
چنين تصويري در محافل قدرت در واشنگتن نيز سر زبان هاست.
در حوزه سياست خارجي همه مي دانند كه افسار در دست چني است. رسانه ها همچنان از بوش به عنوان كاپيتان كشتي سياست خارجي آمريكا ياد مي كنند، اما به طور تلويحي مي گويند كه چني، جمهوريخواه راستگراي درحلقه نو محافظه كاران، شخصيتي با نفوذ در ديپلماسي واشنگتن است و به هيچ وجه نمي توان او را ناديده گرفت. يكي از شگفت آورترين نمونه هاي اين نفوذ در يكي از مقالات اخير واشنگتن فاش شد كه به ا رزيابي عملكرد كاندوليزا رايس به عنوان مشاور امنيت ملي پرداخته بود.
به گفته نويسندگان اين مقاله، بوش به مقامات كابينه دستور داده بود كه هيچ رفتار ويژه  و برتري جويانه اي با كنگره ملي عراق به رهبري احمد چلبي هنگام ورود نيروهاي نظامي به عراق نداشته باشند.
تصور كنيد چه شوكي به وزارت خارجه وارد شد .وقتي بلافاصله بعد از دستور بوش، پنتاگون چلبي و ۶۰۰ تن از نيروهاي مسلح او را با پرواز ويژه به جنوب عراق برد. اين كار با تأييد معاون رئيس جمهور انجام شد.
اعمال نظم در خط مشي ها به ويژه در دولتي كه دچار اختلاف نظر است معمولاً وظيفه مشاور امنيت ملي است. اما رايس، يك دانشگاهي كه آگاهي او از سياست خارجي از او يك كارشناس به ويژه در زمينه شوروي و روسيه ساخته است، در اندازه اين كار نيست. ناتواني او در اين زمينه دركنار بي تجربگي و انفعال بوش موجب شده كه چني بر روند كار مسلط شود، به ويژه در حوزه خاورميانه ديدگاههاي او درباره آن به طور كامل بر نظرات نو محافظه كاران نزديك به حزب ليكود و آريل شارون منطبق است.
حتي پيش از ۱۱ سپتامبر هم چني سياست ترور اسرائيل را تأييد مي كرد و اين در حالي بود كه وزارت خارجه اين سياست را محكوم مي كرد. يك سال بعد چني به وزير دفاع اسرائيل به طور خصوصي گفته بود كه به نظر او بايد ياسر عرفات را دار زد.
اينكه چني چنين نقش و نفوذي داشته باشد چندان تعجب آور نيست، آن هم با توجه به ميزان وابستگي بوش به او در دوران تبليغات انتخاباتي و روزهاي نخست دولتش. بوش پيش از انتخابات از چني خواست كه درباره نامزد معاونت رياست جمهوري به او مشورت دهد. چني خودش را پيشنهاد كرد و گفت: اطمينان دارد كه بوش در صورت پيروز شدن به او قدرت فوق العاده اي مي دهد.
علي رغم رابطه نزديك شخصي رايس با بوش، چني نقشي به مراتب مهمتر از رايس در انتصاب كابينه و مقامات امنيت ملي داشته است كه شروع آن حضور دونالد رامسفلد در راس پنتاگون بود.
چني نه تنها شخصاً مداخله كرد تا اطمينان حاصل كند كه ريچارد آرميتاژ بهترين دوست پاول پست معاون وزارت دفاع را نداشته باشد، بلكه حداكثر تلاش خود را به كار بست تا اين سمت به پل ولفوويتز برسد.
از سوي ديگر اين چني بود كه پافشاري كرد جان بولتون به عنوان معاون تسليحاتي وزارت خارجه منصوب شود، جايگاهي كه از آن سياست هايي را دنبال مي كند كه خنثي كننده اولويت هاي پاول باشد.
«لوويس اسكوترليبي» رئيس دفتر چني و مشاور امنيت ملي او كه حقوقداني بوروكرات و از شاگردان پل ولفوويتز است به لحاظ بازيگري سياسي از كاندوليزا رايس با تجربه تر و ماهرتر است.
نيروهاي امنيت ملي چني كه از نظر تعداد با معاونان سابق رئيس جمهوري هاي آمريكا قابل مقايسه نيستند همگي هم بر اساس انگيزه هاي ايدئولوژيك و هم تجربه انتخاب شده اند. يك مقام وزارت خارجه آمريكا درباره آنها مي گويد: آنها براي برد بازي مي كنند.
چند تن از متحدان ليبي در ميان كارمندان رايس هستند كه از جمله آنها مي توان از استفان هادلي معاون مشاور امنيت ملي و اليوت آبرامز مدير دفتر خاورميانه شوراي امنيت ملي نام برد.
با وجود اين افراد، ليبي مي تواند حلقه هاي اطراف رايس را به خوبي اداره كند.
چني در سپردن مسئوليت بازسازي عراق بعد از جنگ به پنتاگون نقش مهمي داشت. اين خلاف رويه هاي گذشته بود كه چنين مأموريت هايي به وزارت خارجه سپرده مي شد.
چني همچنين از تصميم پنتاگون براي كنار گذاشتن مقام هاي وزارت خارجه آمريكا در دولت موقت بعد از جنگ در عراق حمايت كرد. ازجمله اين مقام هاي كنار گذاشته شده، «تام واريك» است كه از متخصصان امور عراق است.
همچنين ديدارهاي گاه به گاه چني و ليبي از سازمان  سيا در آستانه جنگ عراق نقش مهم و تعيين كننده اي در اختلال روند اطلاعاتي كار داشت و تحليلگران سيا را در ارائه شواهدي كه جنگ را توجيه كند تحت فشار گذاشت.
همين اواخر چني سعي كرد مسئوليت مذاكره درباره قطعنامه جديد عراق در شوراي امنيت را از پاول سلب كند. اين قطعنامه در جهت كاهش كنترل و مسئوليت پنتاگون در دوران گذار سياسي در عراق تهيه شده بود. شخص بوش چنين توافقي را تأييد كرده بود اما حتي با وجود تأييد رئيس جمهور، چني به تلاش هايش ادامه مي داد.
حتي همين حالا هم بر اساس برخي گزارش ها، چني به طور فعال تلاش مي كند تا از فشار كنگره براي كاستن از ميزان سيطره پنتاگون بر سياست هاي عراق و اخراج برخي ازتندروهاي بلندپايه پنتاگون بكاهد. در رأس فهرست مغضوبين پنتاگون، داگلاس فيث معاون وزير دفاع در امور سياستگذاري و خط مشي است كه گفته مي شود كنگره را درباره مدارك مورد استفاده در توجيه جنگ و اوضاع بعد از جنگ عراق گمراه كرده است.
ريچارد لوگار رئيس كميته روابط خارجي سنا و جوزف بايدن از دموكرات هاي اين كميته در سخنان و اظهار نظرات خود درگفت وگوهاي تلويزيوني و مطبوعاتي به صراحت از چني نام مي برند.
بايدن در يكي از اين مصاحبه ها گفت: حرف من اين است، آقاي رئيس جمهور! مسئوليت را بر عهده بگيريد، مسئوليت را بر عهده بگيريد و به وزراي دفاع، خارجه و معاون رئيس جمهورتان بگوييد كه اين سياست من است، هر يك از شما كه از اين سياست تخطي كنيد از گروه خارج مي شويد.
لوگار كه از جمهوريخواهان سرسخت اما ميانه روست نيز با بايدن موافق است و مي گويد: رئيس جمهور بايد رئيس جمهور باشد. يعني براي معاونش و براي وزرايش رئيس جمهور باشد.
گزارش هاي ماه گذشته مبني بر اينكه رايس، رابرت بلك ويل سفير سابق بوش در هند از بروكرات هاي جمهوريخواه بامهارت را به عنوان معاون ارشد خود منصوب كرده و رياست يك گروه جديد داخلي با عنوان ثبات عراق را به عهده گرفته است نشان مي دهد كه او بالاخره قصد دارد مسئوليت را به عهده بگيرد. اما تاكنون نشانه اي حاكي از آمادگي چني براي پياده شدن از اسب،  ديده نشده است.
ترجمه : نيلوفر قديري

آخرين تحولات ژئوپولتيك آسياي مركزي
بازي بزرگ جديد
اشاره :جنگ افغانستان به حضور نظامي امريكا در كشورهاي آسياي ميانه منتهي شد. طي دو سال گذشته ايجاد پايگاه هاي ارتش امريكا در قرقيزستان و قزاقستان زمينه تشديد رقابت ها در اين منطقه را فراهم كرده است و بار ديگر رقابتهاي استعماري اواخر قرن نوزدهم امپراتوري انگليس و روسيه تزاري در آسياي ميانه موسوم به بازي بزرگ را به ذهن متبادر مي كند . مقاله زير كه توسط لوتز كلومن نويسنده كتاب« بازي بزرگ جديد: خون و نفت در آسياي ميانه» در روزنامه گاردين به رشته تحرير درآمده جنبه هايي از اين موضوع را بررسي مي كند .
000204.jpg
ترجمه: دكتر علي صباغيان
دو سال قبل در اين روزها جمهوري قرقيزستان شاهد يك واقعه تاريخي يعني استقرار اولين نيروهاي جنگي آمريكا در خاك شوروي سابق بود. آن زمان، در چارچوب جنگ افغانستان، نيروي هوايي آمريكا يك پايگاه در نزديكي بيشكك، پايتخت اين جمهوري كوهستاني شوروي سابق تأسيس كردند. در اين پايگاه صدها چادر براي استقرار حدود ۳ هزار سرباز آمريكايي برپا شد. در آن زمان فرمانده اين نيروها در پاسخ به اين پرسش كه آنها چه موقع خاك قرقيزستان (و همسايه آن قزاقستان كه آمريكا دومين پايگاه خود را در آن ايجاد كرده بود) ترك خواهند كرد گفته بود: «محدوديت زماني براي باقيماندن وجود ندارد و ما تنها زماني از اينجا خواهيم رفت كه هسته هاي القاعده از بين رفته باشد.»
اكنون پس از گذشت حدود دو سال از آن زمان، آمريكايي ها هنوز در قرقيزستان باقيمانده اند و بسياري از چادرهايي كه آن روز براي استقرار سربازان آمريكايي برپا شده بود جاي خود را به ساختمان هاي مستحكم داده است. بوش از حضور گسترده نظامي نيروهايي آمريكايي در كشورهاي آسيايي ميانه به عنوان تأييدي بر پيروزي در جنگ سرد عليه روسيه، مهار نفوذ چين و محكم كردن كمربند پيرامون ايران سود جسته است. مهمتر از اين، واشنگتن - با حمايت دولت انگليس - از «جنگ عليه تروريسم» براي تأمين بيشتر منافع نفتي آمريكا در منطقه درياي خزر استفاده كرده است. اما اين قمار ژئوپلتيك مستلزم وجود ديكتاتورهاي آدم كش و حكومت هاي فاسد است كه خود عامل تشديد تروريسم هستند.
طي دو سال گذشته ژنرال ها، روساي شركت هاي نفتي، جنگ طلبان و ديپلمات ها در منطقه آسياي ميانه همگي از بازيگران يك مبارزه ژئواستراتژيك موسوم به «بازي بزرگ جديد» بوده اند. اولين بازي بزرگ در اين منطقه در قرن نوزدهم بين قدرت هاي استعماري رقيب يعني امپراتوري انگليس و روسيه تزاري شكل گرفت. اكنون بار ديگر اين بازي درحال تكرار است و بازيگران جديد براي كنترل بر قلب اورآسيا موضع گرفته اند. امروزه، آمريكا نقش اصلي را از انگليس به خود انتقال داده است. اين كشور همراه با روسيه، و قدرت هاي جديد منطقه اي همچون چين، ايران، تركيه و پاكستان وارد اين منطقه شده اند و در كنار آنها شركت هاي نفتي فرامليتي نيز منافع خويش را به پيش مي برند.
مهمترين غنايم بازي بزرگ فعلي نفت و گاز درياي خزر است. در سواحل و بستر درياي خزر بزرگترين منابع دست نخورده سوخت هاي فسيلي وجود دارد. برآوردها ميزان اين ذخاير را بين ۱۱۰ تا ۲۴۳ ميليارد بشكه نفت خام به ارزش بيش از ۴ تريليون دلار تعيين كرده است. طبق برآوردهاي وزارت انرژي آمريكا، جمهوري هاي آذربايجان و قزاقستان به تنها بر روي بيش از ۱۳۰ ميليارد بشكه نفت نشسته اند كه بيش از ۳ برابر ذخاير آمريكا مي باشد. غول هاي نفتي همچون اكسون موبيل، شورون تكزاكو و بريتيش پتروليوم از قبل بيش از ۳۰ ميليارد دلار در تجهيزات جديد نفت در اين منطقه سرمايه گذاري كرده اند.
ديك چني، معاون كنوني رييس جمهور آمريكا در سخناني كه در سال ۱۹۹۸ در جمع صاحبان صنايع نفت ايراد كرد گفته است: «من نمي توانم تصور كنم كه منطقه اي در جهان وجود داشته با شد كه همچون منطقه درياي خزر يكباره از اهميت استراتژيك برخوردار شود.» در ماه مه سال ۲۰۰۱، معاون رئيس جمهور آمريكا در گزارش سياست ملي انرژي توصيه كرده كه «رئيس جمهور بايد امنيت انرژي را به عنوان اولويت سياست تجاري و خارجي ما قرار دهد.» او در ادامه منطقه خزر را به عنوان يك «منطقه جديد رو به رشد عرضه» مطرح كرده است.
منطقه درياي خزر با توان بالقوه توليد روزانه بيش از ۶ ميليون بشكه در روز تا سال ۲۰۱۵ در سياست «متنوع كردن منابع عرضه انرژي» آمريكا نقش حياتي به دست آورده است. اين سياست آمريكا به منظور كاستن از وابستگي كشور به نفت اوپك كه اكنون از يك نقش شبه انحصاري در بازار جهاني نفت برخوردار است و از آن به عنوان اهرم فشاري عليه كشورهاي صنعتي استفاده مي كند،  طراحي شده است. به موازات اين كه مصرف جهاني نفت افزايش مي يابد و تعداد زيادي از چاه هاي نفت خارج از منطقه خاورميانه خشك مي شوند،  اوپك سهم خود از بازار جهاني نفت را افزايش مي دهد. در عين حال، آمريكا مجبور است كه بيش از دوسوم كل نفت موردنياز خود را تا سال ۲۰۲۰ عمدتا از خاورميانه وارد كند.
بسياري از افراد در واشنگتن به طور مشخص از افزايش قدرت عربستان سعودي ناراضي هستند. آنها نگران اين هستند كه گروه هاي اسلامگراي تندرو نظام پادشاهي عربستان را سرنگون كنند و جلو جريان نفت را به سوي «كفار» بگيرند. دولت آمريكا در تلاش خود براي كاهش وابستگي اش به نفت شيخ هاي سعودي، به دنبال كنترل منابع نفتي درياي خزر است. با وجود اين ، منازعات سختي برسر مسيرهاي احداث لوله انتقال نفت درياي خزر درگرفته است. روسيه، هنوز خود را به عنوان ارباب، مستعمرات سابقش تلقي مي كند و مسيرهاي خط لوله را از قلمرو خود ازجمله چچن در شمال قفقاز احداث مي كند. چين، غول در حال بيداري منطقه كه به طور روزافزون وابستگي اش به نفت بيشتر مي شود خواستار احداث يك خط لوله شرقي از طريق قزاقستان است. ايران نيز شبكه خط لوله خود را از طريق خليج فارس مطرح مي كند.
در مقابل، واشنگتن از دو خط لوله حمايت مي كند كه روسيه و ايران را دور مي زند. يكي از اين خطوط از تركمنستان و از طريق افغانستان به اقيانوس هند منتهي خواهد شد. ديگري خط لوله باكو - جيهان است كه عمليات ساخت آن به ارزش ۸/۳ ميليارد دلار قبلا آغاز شده و از باكو پايتخت جمهوري آذربايجان از طريق خاك گرجستان به بندر جيهان در ساحل درياي مديترانه در خاك تركيه منتهي مي شود. شركت بريتيش پتروليوم به عنوان عامل اصلي احداث اين خط لوله ميلياردها دلار در منابع نفت جمهوري آذربايجان سرمايه گذاري كرده و اكنون مي تواند به حمايت دولت بوش كه اخيرا حدود ۵۰۰ نيروي برگزيده در گرجستان جنگ زده مستقر كرده، دلگرم باشد.
مخالفان بازي بزرگ واشنگتن، به ويژه در مسكو و پكن اين اقدام را به عنوان يك اقدام امپرياليستي مبتكرانه مطرح كرده اند. چين كه نگران آن است كه حضور آمريكا در آسياي ميانه ممكن است موجب ناآرامي داخلي در استان سين كيانگ آن كشور شود، اخيرا اقدام به برگزاري رزمايش هاي نظامي مشترك با قرقيزستان كرده است. دولت روسيه نيز اساسا با دخالت آمريكا در امپراتوري سابق خود، با اين اميد كه واشنگتن هم در عوض ، بيرحمي هاي او را در چچن ناديده بگيرد، با مدارا رفتار كرده است. با وجود اين ، به نظر مي رسد «همكاري راهبردي جديد» آمريكا و روسيه در جنگ عليه تروريسم يك تاكتيك موقت باشد. ازنظر بسياري از مقامات روسي تصور اين كه آمريكا به طور دائمي ادعاهاي سيطره جويانه در آسياي ميانه داشته باشد غيرممكن است.
اندكي قبل، سرگئي ايوانف، وزير دفاع روسيه آشكارا خواستار آن شد تا آمريكايي ها طي دو سال آينده از منطقه خارج شوند. ولاديمير پوتين، رئيس جمهور روسيه نيز قراردادهاي امنيتي جديدي با حاكمان آسياي ميانه امضا كرده كه به نيروهاي روسي اجازه مي دهد يك پايگاه جديد نظامي در قرقيزستان آن هم در ۳۵ مايلي پايگاه هوايي آمريكا در آن كشور ايجاد كند.

سايه روشن سياست
مهلت ۴۵ روزه
000200.jpg

جمهوري اسلامي مي بايست براي تحقق خواسته ها و شرايط خود كه در نشست تهران با ۳ وزير اروپايي به توافق رسيد، يك مهلت زماني تعيين كند.
محسن رضايي دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام در گفت وگو با «بازتاب» ضمن بيان مطلب فوق افزود: با توجه به تداوم اظهارات ترديد آميز مسئولان اروپايي كه به ثبات سياسي و اقتصادي ايران لطمه مي زند و عدول آنها از تعهداتي كه در نشست سعدآباد مورد توافق چهارجانبه قرار گرفت، ايران بايد براي انجام تعهدات متقابل اروپا يك مهلت زماني معين- مثلاً ۴۵ روز- تعيين كند تا در صورت عدم اجراي تعهدات اروپا، جمهوري اسلامي نيز همكاري هاي جديد خود را كه در بيانيه نشست تهران و همچنين اظهارات رئيس جمهور و نمايندگان ايشان بيان گرديد، متوقف نمايد.
رضايي افزود: متأسفانه مسئولان اروپايي در اظهاراتي يكسويه هرگونه توجه به خواست هاي ايران را به اتمام انجام تعهدات ايران موكول مي كنند و اين به معناي يكجانبه گرايي كامل و بر خلاف مذاكرات تهران مي باشد.
وي گفت: همان گونه كه ما براي اثبات حسن نيت خود به افكار عمومي و دولت هاي جهان برخي تعهدات را در نشست تهران پذيرفتيم، اروپا نيز بايد از مرحله تعارف هاي ديپلماتيك خارج شود و تعهدات خود را در عرصه عمل برآورده كند.
رضايي ضمن خودداري از ارائه توضيحات بيشتر، با اشاره به ضعف ديپلماسي كشور در مذاكرات مربوط به چالش هسته اي افزود: در فرصتي مناسب، نظرات خود را درباره اين موضوع اعلام خواهم كرد.
تحريك اسرائيل پاسخ آلمان
يوشكا فيشر وزير امور خارجه آلمان به تحريكات اسرائيل عليه ايران پاسخ منفي داد.
000202.jpg

به گزارش راديو آمريكا فيشر كه مدت زمان كوتاهي پس از ديدار از ايران به اسرائيل رفته بود در گفتگو با سيلوان شالوم وزير خارجه اسرائيل، وي را از نتيجه مذاكراتش در تهران مطلع كرد.
در اين گفتگوها شالوم بر خطر ايران تاكيد كرد و گفت: ايران خواهان نابودي اسرائيل است و پيشرفت برنامه هاي اتمي ايران كه از ترور و تروريسم حمايت مي كند، خطري عظيم براي اسرائيل به شمار مي رود و هدف اصلي برنامه هاي اتمي ايران نابودي اسرائيل است اما برخلاف انتظار شالوم يوشكا فيشر در عين حال كه با نظر همتاي اسرائيلي در مورد مبارزه با ترور و تروريسم موافقت داشت و تنها راه رسيدن به صلح در خاورميانه را طرح نقشه راه مي دانست، اما در عين حال تاكيد كرد كه به گفت وگوي خود با مقامات جمهوري اسلامي ايران خوشبين است.
راديو آمريكا گزارش در اين باره را به شرح زير ادامه داد: پس از مراجعت يوشكا فيشر از ايران، گفت وگوها و اظهارنظرها در مورد نتايج اين سفر و دست آوردهاي آن همچنان ادامه دارد و گروه هاي بسياري از سياستمداران اين كشور معتقدند سفر يوشكا فيشر به تهران به همراه وزيران خارجه انگليس و فرانسه و اعلام موافقت تهران براي امضاي پروتكل الحاقي يكي از بزرگترين موفقيت هاي سياسي وزير امور خارجه آلمان بوده است.
اما در مقابل گروه ديگري كه به سياستهاي مقامات جمهوري اسلامي ايران با شك و ترديد مي نگرند، اعلام موافقت براي امضاي پروتكل الحاقي از طرف مقامات ايراني را باور ندارند و تلاش وزيران خارجه سه كشور آلمان، انگليس و فرانسه و موافقت مقامات جمهوري اسلامي ايران با امضاي پروتكل الحاقي را يك بازي سياسي بيش نمي دانند.
آنها معتقدند آنچه كه حسن روحاني دبير شوراي عالي امنيت ملي ايران در سخناني كه يك روز پس از بازگشت وزيران خارجه سه كشور اروپايي از ايران بيان داشت و اعلام كرد كه ايران خواهان گرفتن امتيازاتي در مقابل امضاي پروتكل الحاقي است و همچنين تظاهراتي كه پس از گذشت دو روز از اعلام موافقت جمهوري اسلامي ايران، در جهت مخالفت با امضاي اين الحاقيه برگزار شد، نشان از متزلزل بودن تعهدات مقامات جمهوري اسلامي ايران به وزيران خارجه سه كشور اروپايي و نيز جامعه بين المللي دارد .

سقوط مرگبار- ۶
جستجو
000196.jpg
خالد نمي داند كه از هنگام خروجش از عربستان سعودي هيچ حركت او از ديد مأموران مخفي نمانده است و سيا همه جا دنبال اوست. جاسوسان هشت مركز سيا در كشورهاي غربي و آسيايي ، او را تحت نظر دارند. آنها اميدوارند كه اين جوان عربستاني آنها را به شناسايي افراد رده بالاي القاعده نزديكتر كند. سيا براي آنكه آنها مطمئن بشوند كه اگر لازم باشد در هر جاي كره خاكي در زير نظر هستند از نيروهاي امنيتي چندين كشور خارجي ديگر نيز كمك گرفته است. علت علاقه سيا به تعقيب خالد بي جهت نيست. يك سال و نيم است كه آنها تلفن خانه پدر زن او «احمد محمد الهدي» راگوش مي كنند و مي دانند كه با شماره اي در صنعا قرارهاي زيادي براي القاعده گذاشته مي شود. در پايان اوت ۱۹۹۸، مأموران امنيتي اين امكان را پيدا كردند. در آن زمان آنها با مأمورين اف بي  آي آمريكا به دنبال دستگيري كساني بودند كه سفارتخانه هاي آمريكا در كنيا و تانزانيا را منفجر كرده بودند. اولين رد پاي مهم را مأموران آمريكايي كوتاه زماني پس از اين سوء قصدها پيدا كرده بودند، آن هم هنگامي بود كه در لندن نامه اي از سوء قصدكنندگان به سفارت آمريكا ارسال شد. در كمتر از چند ساعت فرستنده نامه شناسايي شد. نامه از باكو در جمهوري آذربايجان ارسال شده بود واز آنجا رابطه اي با يمن، جايي كه پدر زن «خالد» زندگي مي كرد برقرار شده بود.
كوتاه زماني پس از انفجار در شرق آفريقا شخصي به «صنعا» زنگ زده بود. اين تلفن كنجكاوي «سيا» را برانگيخته بود و «سيا» تماس گيرنده و محل تماس را زير نظر گرفته بود. كمي پس از انفجارها در شرق آفريقا اين تلفن دوباره زنگ زد. از يك تلفن همراه ماهواره اي كه «سيا» از مدتها قبل صاحب آن را «اسامه بن لادن» مي دانست به اين تلفن زنگ زده بودند. حداقل از اين زمان به بعد ديگر براي «سيا» مشخص شد كه اين تلفن به افراد رده بالاي «القاعده» تعلق دارد.
در دسامبر ۱۹۹۹ مأموران سيا كه آپارتمان واقع در «صنعا» را تحت نظر داشتند، متوجه شدند در آپارتماني كه متعلق به پدرزن «خالد» بود، فعاليت زيادتري به چشم مي خورد.شنودها مشخص كرد كه يك عضو عالي  رتبه «القاعده» قرار است در جمعي از طرفداران القاعده حضور يابد. شخصي به اسم «خالد» و فرد ديگري به اسم «نواف» نيز به اين جمع دعوت شده بودند.
در مركز «سيا» اين نظريه شكل گرفت كه اين دو نيز از اعضاي «القاعده» هستند وبراي يك حمله تروريستي تازه مشغول برنامه ريزي هستند. مأموران محلي هنوز نتوانسته بودند اسم و آدرس كامل اين دو نفر را پيدا كنند.
ولي خالد به زودي شناخته شد؛ شهروندي از عربستان با موهاي سياه و در حدود ۲۵ سال سن، وقتي او تحت نظر قرار گرفت مشخص شد كه همان «خالد المحدار» است.
اين شناسايي هنگامي صورت گرفت كه خالد به مالزي سفر كرد. تازه آن وقت سيا به مشخصات كامل او دست يافت.هنگام كنترل گذرنامه ها در فرودگاه كوالالامپور از گذرنامه او يك كپي تهيه شد و بدين طريق سيا به عكسي از او و مشخصات كاملش دست يافت. نام كامل او «خالد بن محمدبن عبدالله المحدار» متولد سال ۱۹۷۵ عربستان بود. مأموران سيا با ناباوري متوجه شدند كه او داراي ويزاي معتبر براي آمريكاست و به اين فكر افتادند كه شايد در نظر دارد با استفاده از اين ويزا به آمريكا پرواز كند و در عملياتي تروريستي شركت جويد و يا آن را طراحي كند.
لانگ لي- ششم ژانويه ۲۰۰۰
كوتاه زماني پس از ورود خالد به مالزي تلگرافي به مركز سيا رسيد كه در آن مأموران اين سازمان خبر از شناسايي خالد داده بودند. اين اطلاعات بلافاصله به مركز ضدتروريستي سيا انتقال يافت. اين مركز داراي رايانه بسيار قدرتمندي است كه تمام اطلاعات مربوط به آنچه با مسايل امنيتي ارتباط دارد حتي ازسالهاي دور در آن ذخيره شده است. CTC در سال ۱۹۸۶ تأسيس شده بود و يك سالي بود كه رياست آن را «كوفر بلاك» به عهده گرفته بود. كوفر بلاك يك كارشناس خبره ضد تروريستي بود و به عنوان يك اسطوره از او در محافل امنيتي نام برده مي شد. در مدت زمان همكاريش با سيا او از سال ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۵ در سودان مستقر بود و در دستگيري كارلوس نقش مهمي را بازي كرده بود.
كارلوس ونزوئلايي معروف ترين تروريستي بود كه دنيا به دنبالش بود و بيش از بيست سال بود كه مأموران امنيتي كشورهاي مختلف در جستجوي او بودند اما همواره توانسته بود از دست همه آنها بگريزد و بالاخره اين «بلاك» بود كه كارلوس را به دام انداخته بود. درآن زمان اسامه بن لادن هم در سودان بود و تعداد زيادي از كساني كه در افغانستان در كنار مجاهدين افغاني جنگيده بودند نيز گرد او جمع شده بودند. فعاليتهاي بن لادن توجه بلاك را هم به خود مشغول كرده بود ولي بن لادن زودتر از حد مقرر سودان را ترك كرد.
گفته مي شود كه بن لادن دستور قتل بلاك را صادر كرده بوده است. اگر هم چنين نباشدبلاك با غرور بارها اين موضوع راعنوان كرده است. به طور كلي بلاك علاقه به حرفهاي اغراق آميز داشت. بارها ازجنگ با تروريستها سخن مي گفت و از وظيفه مركزي كه او اكنون رهبري آن را به عهده گرفته بود با غرور ياد مي كرد. از سيا همواره به عنوان نخستين سپر دفاعي آمريكا سخن به ميان مي آورد و افتخار مي كرد كه بعضي از فعاليتهاي اين سازمان با خشونت همراه بوده است. نظر كارشناسانه او وقتي داراي معناي زيادتري شد كه در جلسه اي در سناي آمريكا اعلام كرد كه اسامه بن لادن تصميم گرفته است حملاتي را در داخل آمريكا انجام دهد. در مورد هر آنچه در مالزي رخ مي داد كوفربلاك تأكيد كرده بود كه بايد در جريان قرار گيرد. تنت رئيس سيا نيز در جريان ريز خبرها قرار مي گرفت.
ادامه دارد

سياست
ادبيات
اقتصاد
سفر و طبيعت
فرهنگ
مدارا
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  مدارا  |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |