شنبه ۴ بهمن ۱۳۸۲ - - شماره ۳۲۹۲
گزارشي از آسيب هاي كنكور بر مدارس و سطح علمي دانش آموزان
همه چيز براي كنكور
000075.jpg
طرح:فريد مرتضوي
زهرا حاج محمدي
هر بار كه كنكور برگزار مي شود، گفت وگوي مردم در محل هاي كار و كوچه و بازار حاكي از نارضايتي عمومي نسبت به روش  پذيرش دانشجو است و كار به جايي رسيده كه تقريباً همه صاحبنظران، كارشناسان و حتي مسئولان متفق القول «كنكور» را به نقد كشيده و آن را معضلي براي جامعه ايران مي دانند.
در حالي كه بازار كلاس هاي كنكور و كتابهاي كمك درسي و تست بسيار داغ است، پدر، مادر، مدير دبيرستان، دبير و دانش آموز، همه و همه اضطراب و دغدغه نتيجه اين مسابقه حافظه (كنكور) را دارند. تست بيشتر در مدت كمتر موضوع مسابقه اي است كه يك و نيم ميليون نفر را به رقابت سخت و پراضطراب در مدتي حدود سه چهار ساعت واداشته است و نتيجه جز براي اندكي، رضايت قبول شدگان را فراهم نمي آورد، چه رسد به خيل راه نيافتگان به دانشگاه را.
حد فاصل ميان نظام آموزش عمومي و آموزش عالي، امروز همان «هيولاي كنكور» يا شيوه گزينش و سنجش دانشجو نام دارد كه به تعبير بسياري از صاحبنظران و محققان، تمامي اركان و اجزاي نظام آموزشي، بويژه برنامه درسي و هدف هاي آموزشي را تحت تأثير قرار داده و اين تأثير در مقطع متوسطه از همه بيشتر است. ميزان و نحوه اثرگذاري كنكور بر سطح آموزشي مدارس، اهداف نظام آموزشي و سطح علمي دانش آموزان و داوطلبان ورود به دانشگاه موضوع گزارشي است كه به بهانه طرح اصلاح قانون پذيرش دانشجو در مجلس شوراي اسلامي تهيه كرده ايم. مجلس شوراي اسلامي كه آخرين روزهاي دوره ششم را سپري مي كندبه طرح فوريت اصلاح قانون مزبور  رأي نداد.
«ژاپني ها از ديرزمان آموزش و پرورش مردمان كشور خويش را تنها وسيله فائق آمدن بر مشكلات توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي مي دانستند و سرمايه گذاري در اين حوزه را باور كردند و به رغم گراني اين نوع سرمايه گذاري هيچگاه در آن ترديد به خود راه ندادند.»
با مرور اهداف، روش ها، برنامه هاي نظام آموزشي و سنجشي هر يك از كشورهاي موفق در حوزه آموزش و پرورش و آموزش عالي مي توان پاسخ صريح و قاطعي براي اين پرسش يافت كه: «اساساً در دنياي اطلاعات و ارتباطات، چه چيزي ارزش آموختن و صرف وقت در مدرسه و پس از آن را دارد؟»
توسعه آموزشي تنها مبتني بر يادگيري صحيح است كه اين خود از اركان آموزش تخصصي است. يعني همان چيزي كه نظام آموزشي ما به دلايل مختلف از آن بري است، واقعيت تلخي كه نظام «كنكور» بر نبود آن استوار شده است.
«هنر نوع امتحان، جهت گيري هاي ذهني خاص خود را به دنبال دارد. يعني اين نوع سنجش است كه بر محتوا و جهت  گيري نظام آموزشي تأثيرگذار است. اگر طراحي سؤال در المپياد هاي علمي امروز نياز به تفكر، تعمق، درك و تحليل دانش آموز از مطالب درسي داشته باشد، سؤالات كنكور نيز متكي بر يادگيري سطحي و بدون عمق دروس بنا شده اند.»
بر پايه تحليلي كه دكتر عليرضا كيامنش ارائه مي دهد، اگر كنكور نبود،  شايد دانش آموز به تبيين وضعيت يادگيري و طبقه بندي قواي ذهني خود مي پرداخت تا بنا به استعداد و قابليت هاي يادگيري به حضور خود در عرصه يادگيري سروسامان دهد. او مي آموخت كه براي يادگيري صحيح در ورطه اي از دانش ها و آموخته هاي سطحي غرق خواهد شد كه نه سهمي در آن دارد و نه قابليت درك يا جابجايي آن داده ها. حال آن كه امروزه سيستم آموزشي اي موفق تلقي مي شود كه قادر به تبيين قواي ذهني دانش آموز باشد.
ثمرات كنكور براي نظام آموزشي
احمد  حج فروش، در پژوهشي با عنوان «آسيب هاي كنكور بر هدف هاي دوره متوسطه» براساس تحقيق و نظرخواهي از ۶۲۹ نفر از دانش آموزان، دانشجويان، معلمان، مديران و كارشناسان برنامه ريزي آموزشي به اين نتيجه مي رسد كه كنكور مانع تحقق مهم ترين اهداف ويژه دوره آموزش متوسطه به شمار مي رود.
نتايج اين تحقيق نشان مي دهد: هدف هاي آموزش شامل تقويت روحيه مطالعه و تحقيق و نقادي، شناخت استعداد دانش آموزان و هدايت آن و ايجاد مهارت هاي لازم جهت اشتغال در يك شغل مولد و زندگي اجتماعي مناسب به خاطر كنكور خلاصه و يا ناديده گرفته مي شود.
در اين پژوهش با اشاره به اينكه به استناد تحقيقات علمي، توانايي هاي فارغ التحصيلان صرفاً با آزمون تستي تشخيص داده نمي شود، از مجموع داده هاي تحقيق چنين نتيجه گيري مي شود كه: شيوه كنوني سنجش دانشجو، موجب كاهش هدف هاي يادگيري، عدم استفاده از روشهاي تدريس فعال، بي توجهي نسبت به دروس عملي و آزمايشگاهي، كاستن اهميت ارزشيابي تحصيلي، ناديده گرفتن عدالت آموزشي و خلأ روشهاي آموزشي مبتني بر اصول علمي در مدارس شده است.
مهدي ميرشمسي رئيس سابق سازمان سنجش آموزش كشور و عضو هيأت علمي دانشگاه علم صنعت مي گويد: «كنكور نه فقط به ايجاد بستري براي مطالعه و تحقيق دانش آموز نمي انجامد بلكه با هر نوع روش مطالعه و تحقيق منافات دارد.» اظهارنظر دكتر زهرا گويا عضو هيأت علمي دانشگاه نيز مؤيد همين واقعيت است كه: «چيزي به اسم كنكور، كه مي تواند تنها در چارچوب آزمون ورودي دانشگاه هم خلاصه نشود، نتيجه اي جز ايجاد هيجان كاذب در جامعه ندارد. بلكه هدف كنكور آماده سازي دانش آموز براي پاسخ به سؤالات مشخص است كه با تعمق و تفكر هرگز هم خواني و مراوده اي ندارد. چرا كه تفكر تنها زماني شكل مي گيرد كه فرد در پايان آن به يافته هاي جديدي دست پيدا كند. حال وقتي در آزموني تنها به مرور دريافت هاي قبلي، آن هم در قالب سطحي بسنده مي شود، طبيعي است كه نه فرصتي براي تعمق باقي مي ماند و نه از خلاقيت در آن خبري هست.»
به عقيده دكتر فرهاد ميثمي، عضو انجمن ناشران كتاب هاي آموزشي، در حال حاضر سياست افراطي و بيمارگونه كنكور عملاً راه را بر هرگونه تفكر و تعمق در مطالب درسي بسته است: «حساسيت رواني شديد خانواده، دانش آموز و مربي نسبت به كنكور و پيامدهاي آن در كنار افزايش رقابت ها، نقطه شروع دانش آموزان براي برنامه ريزي و مطالعه در مسير كنكور را تا اوايل سال سوم دبيرستان به عقب آورده است تا در نهايت اين دغدغه نامبارك عملاً دوران تحصيلي دانش آموزان را به تباهي بكشد و دانش آموز بهترين سال هاي پرسشگري، ابتكار و نوآوري را به دليل محوريت كنكور و سيستم تست زني و حافظه پروري به طرز فاجعه باري از دست بدهد.
حال اگر مروري دوباره بر عملكرد آموزش و سنجش كشور ژاپن داشته باشيم، در پژوهش هايي كه دكتر عزت الله نادري و مريم سيف نراقي بر چشم انداز ها و ابعاد اين نظام داشته اند، تأكيد اين نظام را بر چند عنصر شامل: خانواده، تعامل خانواده با مدرسه و بهداشت رواني، سلامت خانواده، توجه بيشتر به وضعيت آموزش و پرورش دانش آموزان، بررسي چگونگي توليد مواد درسي در مدرسه، غني سازي محيط مدرسه و فرصت هاي يادگيري در مدرسه، تأكيد بر خلاقيت و پرورش اجتماعي دانش آموزان، توجه بيشتر به پرورش حرفه اي و تخصصي معلمان و به تبع آن دانش آموزان، اصلاح نظام ارزشيابي و حركت به سوي ارزشيابي فعاليت هاي دانش آموزان براساس رفتار آنها را به خوبي درخواهيم يافت. چنين رويكردي در سيستم آموزش و سنجش اين كشور تا امروز به اصلاحات عميقي در سيستم آموزشي اين كشور دست يافته است. حال آنكه كنكور در كشور ما بين برنامه هاي درسي و آموزشي با خلاقيت و يادگيري عميق ديواري بلند كشيده است و البته به همين نيز بسنده نكرده است و پا را از آموزش سطحي و فراگير مطالب درسي نيز فراتر گذاشته و دانش آموز را به وادي ديگري كشانده است كه عدم نياز به يادگيري مطالب درسي و لزوماً كسب مهارت تست زني و حدس  زدن عمده آن است.
تصوري كه امروز دانش آموز از كنكور و شرايط پذيرش در كنكور دارد، طبيعي است كه او را به سمت و سويي هدايت مي كند كه يادگيري و تجربه دبيرستان كمترين سهم را در آن دارد. اما كنكور پيامدهاي ديگري هم دارد: «ما قبول كرده ايم كه همه چيز در آزمون چهار ساعته اي خلاصه مي شود كه پول، تبليغات و انواع تضمين ها مي تواند آن را به ما پيوند دهد. تضمين در يادگيري نوع خاصي از تكدي ست كه همپايه تضمين در بقاي يك قطعه يا يك وسيله برقي است. همه چيز و همه كس بچه ها را براي كنكور و زدن تست آماده مي كنند. امروز حتي آماده كردن بچه ها براي كنكور دامنه اش به مدارس راهنمايي و دبستان نيز رسيده است. در حالي كه بارها از خودمان مي پرسيم مگر نه اينكه كنكور بخشي از كتاب هاي درسي بچه هاي ماست، پس اين همه اضطراب براي چيست؟ براي حجمي است كه در چهار ساعت خلاصه مي شود و براي سرعت بالاي تست زني است، براي توفيق در فن تست زني و براي تبحر در نوع خاصي از يادگيري ا ست ...».
دكتر كيامنش امروز كنكور را ملازم انواع فشارهاي عصبي دوراني به دانش آموزان و اولياء آنها در خانه ها و مدرسه مي داند.
طبيعي است كه در يك رقابت سخت و فشرده انديشه موفقيت، تنها انديشه حاكم بر ذهن دانش آموز است. داوطلبان كنكور امروز اين موفقيت را منحصر به طي راه هاي كوتاه مدت و سهل الوصول و به بياني تبحر در فن تست زني و متخصص شدن در پاسخ گويي به سئوالات چهارگزينه اي مي دانند.
حركت در اين مسير به تدريج روح تحقيق و زمينه بحث و گفتگو را در دانش آموز از بين مي برد. دكتر ميثمي مي گويد: داوطلب كنكور در اندك مدتي به يك ميرزا بنويس تمام عيار تبديل مي شود. او سعي مي كند با سرعت هرچه تمام تر واژه هايي كه از دهان مدرس خارج مي شود را به رشته تحرير درآورد. حال آنكه اين فرايند خالي از هر گونه گفتگو، تحليل و تدبر كاملاً يك سويه است. جرياني كه از يك داناي كل (مدرس)  به جانب يك محتاج كل (داوطلب) جاري مي شود. در نهايت دانش آموز نسبت به هر نوع مكانيزم آموزشي ديگري دافعه دارد.
او حتي رشته دانشگاهي خود را براساس ميزان معروفيت و مقبوليت رشته ها انتخاب مي كند و علاقه فرد در اين ميان كمترين سهم را دارد. كمتر مي توان دانش آموز يا داوطلب كنكوري را پيدا كرد كه براساس تطابق ويژگي هاي شخصيتي خود با رشته مورد نظر، رشته تحصيل آينده اش را انتخاب كند.»
اما مگرنه اين است كه دانش آموز به مدرسه مي رود تا ياد بگيرد بنويسد،  بحث كند و براي سئوالات خود به دنبال پاسخي دلخواه باشد؟
فرآيند مباحثه متوقف مي شود
دكتر زهرا گويا اين فرايند يعني بحث و گفتگو را در كنكور متوقف مي داند. به عقيده او گفتگو و بحث تنها زماني شكل مي گيرد كه فرصت كافي براي طرح موضوع و سنجش آن داشته باشيم. حال آنكه دركنكور اين فرصت عملاً از دست رفته است.
ورود به دانشگاه در حال حاضر مستقل از فرآيند كيفي يادگيري، بحث، گفتگو و قضاوت معلم نسبت به يادگيري دانش  آموزان است. امروز مي توان به مدرسه نرفت و دوران دبيرستان را سپري نكرد و تنها به آموزشگاه رفت، معلم گرفت، خود آموز گرفت و در نهايت موفق شد. اما حقيقت اين جاست كه اين موفقيت پوچ به معني موفقيت در نظام مدرسه اي نيست. به معني موفقيت در پرسش و دريافت جواب نيست. اين موفقيت تنها موفقيت در كنكور است.
واقعيت اين است كه وظيفه نظام مدرسه، تربيت شهروند است. ما پذيرفته ايم كه بايد ۱۲ سال سرمايه گذاري كنيم تا شهروندان آينده را تربيت كنيم. چرا كه جامعه بدون داشتن شهروند تربيت شده امكان بقا ندارد. شهروند ما به مدرسه مي رود تا مسئوليت پذير شود و قابليت هاي خود را شناسايي كند، فرصت هايي براي مسئوليت پذيري به دست آورد، انتخاب گر و نقدپذير باشد. توانايي اشتغال كسب نمايد و ... اين مهارت ها، مهارت هايي است كه نظام آموزشي درست مي تواند به دانش آموز ارائه دهد، حال آنكه چيزي به نام كنكور كه امروز هول ايجاد كرده برهزاران هزار دانش آموز ما بي آنكه نظري به اين مهارت ها داشته باشد و بي آنكه سرمايه گذاري ۱۲ ساله را در پشت سر خود داشته باشد، دست به انتخاب هايي بي هدف و سطحي مي زند.»
برخي كارشناسان نجات سيستم آموزشي و سنجش كشور را در دريافت الگوهاي مناسب خلاصه مي دانند. اگر نظام آموزش و سنجش كشور ژاپن به توفيقاتي دست يافته است و اين توفيق را پس از آزمون و خطاهاي فراوان كسب كرده است، استفاده از تجربه اين كشور مي تواند ما را در تدوين برنامه هاي درسي و سنجش درست و كيفي در كشور توفيق دهد. اگر چه اين تجربه را سال ها پيش ما در گرته برداري از نظام آموزش آمريكايي ها پشت سر گذاشته ايم. مهدي ميرشمسي با نگاه به اين تجربه مي گويد: «از اشتباهات ما رفتن به دنبال الگوهاي خارجي است. كما اين كه الگوي آموزشي ما كه به تقليد از الگوي آموزشي آمريكا تدوين شده است، امروز مشكلات فراواني برايمان به وجود آورده است. نظام آموزشي كشور ما سال ها پيش بي توجه به نيازهاي داخلي كشور، نظام آموزشي يك كشور پيشرفته در حوزه آموزش را در جامعه خود پياده كرد، غافل از آن كه آمريكا زماني به تأسيس دانشگاه دست زد كه از توسعه دانشگاه به تكنولوژي رسيد. دانش آموز ما در شرايط متفاوتي از دانش آموز آمريكايي تحصيل مي كند و در شرايط كاملاً متفاوتي به آينده تحصيلي خود نظر دارد. او و هم سن و سالان او به دانشگاه مي روند بي آنكه در توسعه صنعتي و تكنولوژيك كشور خود تأثيري داشته باشند. ظرفيت دانشگاه هاي ما متفاوت از دانشگاه هاي آمريكايي، امكان تحصيلات عاليه متفاوت، ميزان علاقه به ادامه تحصيل متفاوت و ده ها و ده ها تفاوت ديگر نظام آموزشي ما را متمايز مي كند. اين تجربه و الگوبرداري ناموفق امروز به مشكلي به نام كنكور دامن زده است. شايد اگر توان دانشگاه ها و ظرفيت آن ها براي پذيرش دانشجو بيشتر بود، شايد اگر نظام آموزش و پرورش، آموزش عالي و بهداشت و درمان به جاي آنكه از سه مجراي جداگانه سرچشمه بگيرند در يك شبكه متحد طراحي مي شدند، شايد اگر به جاي سه وزارتخانه اخير يك وزارتخانه آموزش و تحقيقات تمام مسايل آموزش و تحقيق كشور را زيرنظر داشت، امروز با مشكلاتي از جمله كنكور و عواقب ناشي از آن در افت كيفيت روش ها و سيستم هاي يادگيري دانش آموزان در مقاطع دبيرستاني مواجه نبوديم.»
آنچه نمود آن در پديده اي نظير كنكور هويدا مي شود، در واقع برآيند و بازتابي از وضعيت فرهنگي ماست.
دكتر ميثمي اعتقاد دارد: «امروز موفقيت در كنكور براي يك دختر با بافت خانوادگي سنتي به تأخير انداختن پديده در خانه شوهر ماندن است. در واقع بسياري از دختران ما قبولي دانشگاه را راه نجات موقت خود از برخي فشارها و تنگناهاي فرهنگ بومي خود مي دانند. در اين ميان نبايد چشم و هم چشمي هاي فراگير در سنت فرهنگي ما ناديده گرفته شود. پسر جوان ما نيز قبولي در كنكور را راه نجاتي در برابر سربازي مي بيند، اگرچه اين همه در نقش احتمالي كنكور براي زندگي بهتر موقعيت هاي مالي بهتر، امكانات شغلي و... نيز غيرقابل انكار است اما امروز كنكور با تارهاي چسبنده خود چنان به فرهنگ ما چسبيده است كه حركت تك بعدي را به سوي آينده نامعلوم تحصيلات عاليه با تمام پيامدهايش ترجيح مي دهد. در واقع مي توان گفت كه جوان فعال ايراني عملاً راه چنداني جز پذيرفته شدن در كنكور براي خود تصور نمي كند. اين نوع نگرش فرهنگي، مقبوليت ساير زمينه هاي فعاليت جوان را حتي در ذهن خود به درجه دوم و سوم نزول مي دهد. بدين صورت جوان در مقطع كنكور راه ديگري را كه جامعه آن را در ارزش گذاري هاي مرسوم خود «ارزشمند» تلقي كند، نمي يابد. اين در حالي است كه در بسياري جوامع ديگر، نياز به مورد توجه قرار گرفتن با ورود به عرصه هاي فراوان ديگري نيز پاسخ داده مي شود.»
دكتر علي رجالي كه تحقيقات گسترده اي از آسيب شناسي كنكور و پيامدهاي آموزشي آن دارد، با طبقه بندي دامنه اين آسيب ها به اين نكات اشاره دارد كه: «كنكور علاوه بر آن كه خلاقيت و عمق نگري نسبت به مسايل علمي را در دانش آموزان به شدت كمرنگ مي كند و توجه دانش آموزان را به معلومات و اطلاعات سطحي و طبقه بندي شده جلب مي كند، دانش آموز را تشويق مي كند تا استانداردهاي آموزشي خود را فقط با تكيه بر حافظه كوتاه مدت حفظ كند.»وي از طرح سنجش و پذيرش به عنوان راهكار اصلي كاهش مشكلات كنكور در سطوح مختلف جامعه ياد مي كند. اين طرح كه به تصويب كميسيون تحقيقات و آموزش مجلس شوراي اسلامي نيز رسيده به دنبال سامان دهي بر نظام سنجش كشور با همكاري و هماهنگي سازمان سنجش كشور، وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم و وزارت بهداشت و درمان است. از رئوس اصلي اين طرح، استفاده از روش هاي استعداد سنجي دوران آموزش و پرورش و جداسازي نظام سنجش كشور از نظام پذيرش و استاندارد سازي و تقويت آزمون هاي مختلف ورود به دانشگاه است. اما بايد ديد كه اين طرح نيز خواهد توانست به بسياري از مشكلات موجود نظام آموزش و سنجش كشور سامان دهد يا خير؟
آموزش و پرورش را از كنكور جدا كنيم
پيشنهاد دكتر كيامنش استقلال آموزش و پرورش از بستر كنكور است: «آموزش و پرورش مي تواند خود را از كنكور جدا كند. وظيفه اين نظام سنجش توانايي ها و هدايت اين قابليت ها به سمت و سوي حضور فعال دانش آموزان در جامعه است، نه آماده كردن آن ها براي ورود به دانشگاه. دانشگاه مي تواند متناسب با نيازهاي خود به شناسايي ظرفيت هاي موجود پرداخته و با بررسي كارنامه دبيرستان و كارنامه كنكور دانش آموزان با ضرايب خاصي كه در رشته هاي تكميلي خود به آن نياز دارد، دست به انتخاب بزند.»
* پانوشت: نامه فرهنگ، بررسي واقعيات تا آستانه تصميم گيري- دكتر عزت الله نادري و دكتر مريم سيف نراقي

نگاه امروز
تعهدات را اين چنين از سر وا نداريم
فريبا صحرايي
به ياد دارم در نشستي با مهندس مهدي ميرشمسي اولين رئيس سازمان سنجش آموزش كشور كه درست قبل از رياست فعلي اين سازمان، به مدت ۸ سال مديريت نظام سنجش دانشجو را عهده دار بوده، شنيدم كه مي گفت: «... به هر حال تست زني و تست آموزي، اين مشكلات را هم دارد. گسترش قارچ گونه شبكه هاي توليد كتاب هاي تست زني و كلاس هاي تست آموزي، يكي از آنهاست. از همه خطرناك تر بازيچه شدن علم و آموزش در مملكت است...»
وي مي گفت: «وقتي مسئوليت سازمان را داشتم، با فشار زيادي براي صدور مجوز توليد كتاب هاي آموزشي تستي و تست زني مواجه بوديم، ولي كوتاه نمي آمديم. محكم ايستاده بوديم و نمي گذاشتيم حتي كتاب تأليف كنند.
... حتي سؤالات هوش و تست هاي هوش را از مؤسسات و شركت هايي كه كلاس هاي درس هوش داشتند، با اين استدلال كه هوش را نبايد با معلومات اكتسابي فرد مرتبط كنيم، حذف كرديم و...»
واقعاً شايد كسي نتواند زمان دقيق پيدايش، ضرورت هاي وجودي و سبقه و تاريخچه تكثير «كلاس هاي كنكور» را تعيين كند، اما شك نيست كه عمر اكثر اين مؤسسات به حدود يك دهه گذشته باز مي گردد و باز بر كسي معلوم و هويدا نيست كه چرا و چگونه بر عده اين بنگاه ها افزوده شده، بي آن كه استراتژي مشخصي در قبال آنها اتخاذ كرده باشيم و حتي متولي واحدي برايشان در نظر بگيريم.
در شرايطي كه بسياري از كارشناسان و صاحب نظران ريشه معضلات كنوني را در روش هاي برگزاري كنكور و شيوه هاي غيرعلمي سنجش و تستي بودن آن و نيز كاستي هاي نظام تعليم و تربيت كشور جستجو مي كنند و پديده «كلاس هاي كنكور» را به نوعي مولود اين عوامل مي دانند، جاي شگفتي است كه متوليان دو نظام آموزش و پرورش و آموزش عالي كشور هنوز حتي به قول يكي از اساتيد دانشگاهي، از هر گونه اظهار نظر رسمي در اين خصوص نيز طفره مي روند، چه رسد كه بخواهند تك تك يا مشترك مسئوليتي جدي در قبال اين پديده بر عهده گيرند و به جاي از سر واداشتن تكاليف و به اصطلاح «پاس كاري» مسئوليت ها، آن را يك وظيفه ملي قلمداد كنند- چندي پيش وقتي اظهار نظرهاي رسمي معاون سازمان سنجش آموزش كشور درباره عملكرد «كلاسهاي كنكور» روي آنتن رفت و از برخي رسانه ها پخش شد، خيلي ها آن را به فال نيك گرفتند.
هر چند اين مقام مسئول نظام سنجش آموزش كشور رسماً با سلب هر گونه مسئوليت از سازمان در قبال مؤسسات مجري كلاس هاي كنكور، وزارت آموزش و پرورش را مسئول مستقيم و اصلي نظارت بر عملكرد مؤسسات مزبور دانسته بود، اما شايد بتوان گفت انتقادات شديد وي از عملكرد كلاسهاي تست زني، تند خواني و كنكور و بي اساس خواندن ادعاهاي اين مؤ سسات و هشدار به خانواده ها، از اوضاع نگران كننده اي خبر مي دهد كه نيازمند توجه جدي مسئولان و بسامان سازي وضع موجود است در اين ميان رسيدگي به آشفته بازار مؤسسات و آموزشگاه هاي غير قانوني كنكور از جايگاه ويژه اي برخوردار است.
بي آن كه بخواهيم در باب خوب و بد كلاس هاي كنكور و رفتن به اين كلاس ها سخن بگوييم، تنها با استناد به آثار و پيامدهاي مشهود اين پديده بر اوضاع اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و كيفيت آموزش در كشور، بايد از مسئولان وزارت علوم، تحقيقات و فناوري به عنوان متوليان سنجش و گزينش دانشجو و مجريان كنكور بپرسيم تاكنون چند وعده از منظري علمي و نگاهي دلسوزانه به اين پديده و پيامدهاي آن نگريسته و با بهره گيري از پتانسيل علمي خود، نهادهاي متولي صدور مجوز اين مؤسسات را ارائه طريق كرده اند؟
علي محمد نمازي عضو كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس شوراي اسلامي از جمله كساني است كه در اين زمينه مسئوليت مستقيم را بر عهده وزارت علوم، تحقيقات و فناوري گذاشته، مي گويد: «وزارت علوم، تحقيقات و فناوري مسئول مستقيم سنجش دانشجو و برگزاري كنكور در كشور است و نمي تواند بدون هيچ مسئوليتي از كنار پديده «كلاس هاي كنكور» بگذرد. به نظر من اين وزارتخانه مي بايست با برقراري ارتباطي تنگاتنگ با سازمان ها و نهادهاي متولي صدور مجوز، حكم ناظر اوليه را داشته و لااقل معيارهاي درست و علمي لازم را براي صدور مجوز و نظارت درست بر اين مؤسسات و آموزشگاه ها طراحي كند.»
نمازي اصلاح قانون سنجش و پذيرش دانشجو را گام مهمي در ساماندهي مؤسسات و كلاس هاي كنكور و تقويتي دانسته، مي گويد: «اگر معيارهاي گزينش و پذيرش دانشجو در كنكور سراسري از حالت «تست زني» محض خارج شود و به عوض آن ساير توانايي ها، سوابق تحصيلي و سطح علمي داوطلبان ملحوظ شود، قطعاً بخش اعظمي از مشكلات فعلي حل خواهد شد.»
وي با اشاره به مسئوليت وزارت آموزش و پرورش و ساير نهادهاي متولي صدور مجوز اين مؤسسات در نظارت درست بر عملكرد آنها و برخورد جدي با متخلفين بر ضرورت برقراري ارتباطي چندجانبه ميان اين نهادها با وزارت علوم و سازمان سنجش آموزش كشور به عنوان مسئول اصلي تأكيد مي كند و مي گويد: «در اين زمينه وزارت علوم بايد پيشقدم شود. ضمن آن كه كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس هم مي  تواند فضاي لازم و اوليه را براي اين ارتباط و نشست هاي مقدماتي آن فراهم آورد.»
گزارش ها و نتايج معدود پژوهش هاي انجام شده در خصوص كلاس هاي كنكور، حاكي از آن است كه نيمي از دانش آموزان از كلاس هاي آموزش غير از مدرسه استفاده مي كنند، حدود ۴۶ درصد دانش آموزان روزانه، به طور متوسط ۴ ساعت به كلاس كنكور مي روند.براي ۳۶ درصد دانش آموزان در اين پژوهش ها، مدرسه، معلم و كتاب درسي فايده اي ندارد و به عبارتي كتابهاي درسي براي موفقيت در كنكور- كفايت نمي كند. براساس نتايج اين مطالعات اهميت آموزش در مدارس روز به روز كمرنگ تر مي شود و مطالعه دانش آموزان بيشتر به خاطر قبول در كنكور است نه به جهت علم آموزي و بدين جهت افت تحصيلي در دانشگاه ها مشهود مي باشد و...
اين همه بر بار تعهدات اخلاقي و سازماني نهادهاي آموزشي و علي الخصوص وزارت علوم، تحقيقات و فناوري مي افزايد تا در حراست از سر حدات علم و دانش  حد و مرزي نشناسند، تا امروز را به فردا وا نگذارند، تا تعهدات را اين گونه از سر وا ندارند...
منابع:
- خبرگزاري دانشجويان ايران
- محمود تلگيني، فاطمه هاني طبايي زواره، منيره انصاري پور، ليلي حاتم زاده، اشكان ارتفاعي. «مشكلات كنكور از ديد دانش آموزان»


گفت وگو با دكتر علي محمد كاردان
استاد پنج نسل دانشجو
000078.jpg
مريم پاپي
اشاره:دكتر علي محمد كاردان، پيش از آنكه به عنوان چهره ماندگار معرفي شود، در ذهن خيلي ها ماندگار بود. در ياد دانشجوياني كه از ۴۵ سال پيش تا كنون در رشته هاي روانشناسي و علوم تربيتي فارغ التحصيل شده اند، دانشگاه تهران، دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي و ... او حالا ۷۶ ساله شده، با قدم هايي آرام تر به دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران مي آيد، با قدم هايي كه خشت خشت اين دانشكده را قدر مي شناسد. او واژه روانشناسي را بر آغاز نام دانشكده علوم تربيتي گذاشته، براي نخستين بار دانشكده مستقلي با عنوان «روانشناسي و علوم تربيتي» بوجود آورده كه الگوي ساير دانشگاه ها شده است و از اين بابت هنوز احساس رضايت مي كند.
رابطه دكتر كاردان و دانشگاه به سال ۱۳۲۴ برمي گردد، زماني كه پسر ابريشم باف با مدرك پايان دوره دانشسراي مقدماتي از يزد به تهران آمد تا در دانشگاه ادامه تحصيل دهد.
چهار سال رشته فلسفه و علوم تربيتي را خواند تا به عنوان رتبه نخست اين رشته به دانشگاه ژنو اعزام شود و هفت سال بعد با مدرك دكتري و يادگارهايي كه اساتيدي همچون «ژان پياژه» در اختيارش گذاشته بودند، برگشت و دانشيار دانشگاه تهران شد. ۴۵ سال فرصت خوبي است براي آنكه بتوان آغازگر اتفاقاتي بزرگ در نظام دانشگاهي يك كشور بود، رئيس سابق اداره كل آموزش دانشگاه تهران و مؤسسه تحقيقات روانشناسي همين دانشگاه، سرتأسف تكان مي دهد و مي گويد: «اين كنكور را كه حالا به كنكور لعنتي تبديل شده، براي نخستين بار ما اجرا كرديم اما نظرمان اين بود كه يك امر موقت باشد. دكتر علي محمد كاردان، «روانشناسي اجتماعي» را براي نخستين بار به دانشگاه هاي ايراني معرفي كرد و خودش تدريس اين رشته را به عهده گرفت. او حالا با افتخار مي گويد كه بسياري از اساتيد صاحب نام در اين رشته كساني هستند كه در كلاس هاي من شركت مي كردند.كاردان، ماندگاري خود را در آثارش مي بيند، ۲۴ كتاب تأليف و ترجمه كه به چاپ هاي دهم، چهاردهم و پانزدهم رسيده اند. او از سال ۱۳۶۹ نيز عضو فرهنگستان علوم شده است.
* آقاي دكتر! با توجه به سابقه اي كه شما داريد، فكر مي كنيد تا به حال چند نسل دانشگاهي را ديده باشيد؟
- لازم است توضيحي راجع به مراحل زندگي خودم بدهم. در مقطعي بين سال هاي ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۸ دانشجو بودم، بعد از اينكه دوره دانشسراي مقدماتي را گذراندم، در دانشسراي عالي كه جزيي از دانشگاه تهران بود به عنوان شاگرد اول نام نويسي كردم و به اين ترتيب چهار سال دانشجو بودم. خيال مي كنم اين نخستين نسلي است كه با دانشجويان و اساتيد آن را شناخته ام. بعد از اتمام دوره دكتري از سال ۱۳۳۷ كه به عنوان دانشيار دانشگاه تهران استخدام شدم، به عنوان استاد در تعليم چندين نسل دانشجو نقش داشتم. بعد از سال ۱۳۸۰ بازنشسته شدم و هنوز هم به تدريس ادامه مي دهم. اگر سن من را در نظر بگيريد و دانشجوياني كه هر ۱۰ سال با من سرو كار داشته اند را يك نسل به شمار آوريد، فكر مي كنم روي هم افتخار معلمي و استادي ۵-۴ نسل دانشجو را داشته ام.
* خيلي ها معتقدند كه در حال حاضر رفتارهاي دانشگاهي تا حد زيادي تغيير كرده اند، شما با يادآوري اين رفتارها به چه نتيجه اي مي رسيد؟
- اين اظهار نظر مستلزم يك تحقيق تطبيقي است. مثلاً در دهه سوم قرن حاضر، تقريباً مسابقه ورودي وجود نداشت. يعني در اغلب دانشكده ها به دليل اينكه تعداد فارغ التحصيلان متوسطه، اگر كمتر نبود، تقريباً به اندازه صندلي هاي دانشگاه بود، حتي در بعضي رشته ها كمبود دانشجو وجود داشت و دانشگاه ها بايد دانشجويان را تشويق مي كردند كه بيايند نام بنويسند. كسي كه به اين صورت وارد دانشگاه مي شد، مطابق ميل خودش و با توجه به امكاناتي كه داشت به انتخاب رشته مي پرداخت.
در سال هاي اول دهه ۲۰، دانشگاه فقط به دانشگاه تهران منحصر بود و اساتيدي كه در دانشگاه كار مي كردند كساني بودند كه واقعاً با شرايطي سخت و تجربه اي فراوان وارد دانشگاه مي شدند. اغلب استادان تحصيلكرده خارج بودند، سني از آنها گذشته بود . يعني برجسته ترين افراد كه اخلاق خاصي داشتند با ميل خودشان استاد مي شدند، اما اگر شما اين وضعيت را با ۵۰ سال بعد، يا زمان حاضر مقايسه كنيد، نحوه انتخاب دانشجو عوض شده و خيلي از دانشجويان به رشته هايي مي روند كه علاقه مند به آنها نيستند. مسلماً عكس العمل دانشجويي كه مطابق انگيزه و نيازش رشته اش را انتخاب نكرده با دانشجويي كه از روي ميل رشته اي را تعيين كرده نمي تواند يكي باشد. دانشجوي كنوني به استثناي بعضي از رشته ها، با دلگرمي تحصيل نمي كند.
* فكر مي كنيد تا چه اندازه از تغييرات رفتارهاي دانشگاهي را مي توان به استادان مرتبط دانست؟
- استاداني كه در حال حاضر مشغول به كار هستند، تمام وقت خود را صرف آموزش و پرورش دانشگاهي نمي كنند. اين افراد غالباً بايد براي تأمين معاش از دانشگاهي به دانشگاه ديگر بروند و يا كارهاي گوناگوني را كه حتي تناسبي با تخصص شان هم ندارد، انجام دهند. بنابر اين آن استادي كه خودش را وقف يك رشته مي كرد و به ميل خود نه براساس مقررات، تقريباً تمام وقت بود، در حال حاضر وجود ندارد.
علاوه براين، استاد ۵۰ ساله اي كه قبل از تدريس در دانشگاه تحقيق كرده بود، مثل ملك الشعراي بهار، فروزانفر، دكتر سياسي يا استادان ديگر آن زمان، كسي كه با كوله باري از تجربه، اطلاعات و با ميل و علاقه كار مي كرد و دانشجو با استاداني نسبتاً بي نياز مواجه بود اين بي نيازي شايد به اين دليل بود كه از خانواده هاي ثروتمند بودند يا از نظر اخلاقي يك نوع استغناء و بي نيازي حس مي كردند اما الان دانشجو با استاداني مواجه است كه با تجربه گذشته استخدام نشده اند.در گذشته كسي كه دكترا مي گرفت و مي خواست به عنوان استاديار انتخاب شود بايد در حضور استادان و دانشجويان پيشرفته هم دوباره امتحان كتبي، شفاهي و امتحان تدريس مي داد و اگر در اين امتحانات قبول مي شد، تازه به رتبه يك دانشياري يا به معناي امروز، استادياري نايل مي شد. بعد از آن هم كارهايش غالباً تحت نظارت اساتيد مجرب و سابقه دار انجام مي گرفت. ولي در حال حاضر نه اين نظارت ها و كنترل ها در انتخاب استاد صورت مي گيرد و نه استاد جواني كه وارد دانشگاه مي شود، چنانچه در گذشته بود، از تجربه و همكاري استادان ديگر بهره مند است. وقتي دانشجويان با وجود كنكور، حالا شرايط جديدي براي ورود به دانشگاه دارند، اكثراً در رشته هايي كه مورد علاقه شان نيست تحصيل مي كنند و از سوي ديگر استاد هم كسي است كه اولاً خيلي راحت تر از گذشته استاد مي شود و بعد هم وقتي كه به دانشگاهي راه پيدا مي كند، عملاً در آن دانشگاه تمام وقت نيست، دانشجو به اندازه كافي با استاد ارتباط ندارد و نه تنها امر آموزش مانند گذشته صورت نمي گيرد، بلكه به علت نبود رابطه همكاري با استاد، تربيت هم ميسر نمي شود.
در گذشته، تعداد دانشجو كم بود و استاد بهتر مي توانست روي كار دانشجو نظارت كند ولي حالا كلاس به معناي گذشته نيست يا كلاس ها پرجمعيت شده اند، بسياري از دانشگاه هاي جديدي كه به وجود آمده اند شرايط دانشگاه تهران را ندارند. خلاصه، آن محيط علمي كه دانشجو در آن قرار مي گرفت امروز عوض شده و خواه ناخواه روش هاي تدريس هم آن روش هاي سابق نيستند.
* افزايش كمي دانشجويان، طبيعتاً نيازمند افزايش تعداد استادان نيز هست. به نظر مي رسد كه بخشي از ضعف هاي موجود مربوط به اين باشد كه نظام آموزش عالي ما مجبور شده در زمينه گزينش استادان آسان گيرانه تر عمل كند.
- در حال حاضر غالباً دوچيز تكليف استخدام در دانشگاه را معين مي كند، يكي داشتن درجه لازم مثلاً دكترا يا كارشناسي ارشد (براي مربي شدن) و دوم، قبول يكي از كميسيون هايي كه به نام كميته ترفيعات، ارتقاء يا كميته منتخب، در دانشكده يا دانشگاه تشكيل مي شود و ديگر امتحان از كسي به عمل نمي آيد.بعد از آن هم، استاد در بدو ورود به دانشگاه قراردادي است، در حالي كه آن زمان استادان از اول به طور قطعي استخدام مي شوند، وقتي شما بخواهيد يك نفر را از ابتدا استخدام قطعي كنيد، دقت بيشتري به عمل مي آوريد. حالا استادي كه انتخاب مي شود اول قراردادي و بعد آزمايشي است. ضمن اين كه افرادي كه در كميته ها هستند واقعاً به رابطه استاد و شاگرد كه در آينده به وجود مي آيد توجه دارند يا خير نيز مسأله ديگري است كه جاي بحث دارد. نمي گويم اصلاً ضابطه اي براي انتخاب استاد نيست، اما مانند گذشته ضابطه دقيقي وجود ندارد و رعايت ضوابط موجود نيز نسبت به گذشته كمتر است.
* نحوه گزينش دانشجو موجب مي شود فضايي در دانشگاه به وجود بيايد كه دانشجويان و استادان مجبور به تحمل يكديگر باشند، شما اين موضوع را چگونه تحليل مي كنيد.
- انتخاب دانشجو نه از طرف سازمان سنجش و نه از سوي دانشگاه سنجيده نيست. دانشگاه نظارتي بر انتخاب دانشجو ندارد، سازمان سنجش انتخاب مي كند و تحويل دانشگاه ها مي دهد در حالي كه در زمان قديم دانشگاه ها اگر دانشجويي را نمي شناختند ثبت نام نمي كردند.دليل اين موضوع آن است كه بايد دانشجويان در رشته هايي كه استعداد دارند تحصيل كنند. يعني اگر محيط دانشگاه جدي باشد، وقتي دانشجو متوجه شود براي يك رشته كشش ندارد، خواه ناخواه از ادامه تحصيل دست مي كشد اما هنگامي كه از راه كنكور وارد دانشگاه شده راه ديگري ندارد، علاقه مند باشد يا نباشد، توانايي داشته يا نداشته باشد، ادامه مي دهد و وضعيت كنوني پيش مي آيد.
البته ما نمي گوييم به سوي خصوصي سازي برويم، بلكه بايد به سوي عدم تمركز برويم، يعني آموزش عالي از مركزيت خارج شود و مسئوليت را به دانشگاه ها واگذار كنند.
از عوامل ديگري كه در به وجود آمدن فضاي كنوني دانشگاه ها كه به آن اشاره كرديد مؤثر است، خواسته استاد و دانشجو از دانشگاه است، آرزوها، برخوردها و نگرشي كه دانشجو نسبت به دانشگاه دارد، در وضع نگرش و آموزش دانشگاه مؤثر است، اينكه آيا دانشجو براي كارهايي كه انجام مي دهد اعتبار قايل است؟ نسبت به آينده خوش بين است؟ اميد بهره برداري از فعاليت هايش را دارد؟ و ... علاوه بر اين افكار عمومي، وضع روحي و نگرش خانواده ها و به طور كلي جامعه نسبت به دانشگاه نيز در چگونگي فعاليت دانشگاهها تأثير گذارند.
* به زندگي خودتان برگرديم، وقتي گذشته را مرور مي كنيد، به چه فعاليت هايي برمي خوريد كه ماندگار هستند؟
- البته من خودم را ماندگار نمي دانم چون همه موجودات فاني هستند اما كارهايي انجام داده ام كه مي توانند ماندگار باشند، نخست اينكه شغلي را انتخاب كرده ام كه اقتضا مي كند به عنوان معلم در ديگران نفوذ داشته باشم. اين نفوذ، مقداري به  خاطر علم و مقداري به  دليل رفتار است. شايد من تا حدودي در آموزش بعضي از رشته ها كه زمان ما نبود و ما توانستيم آغازگر آن رشته باشيم، يا بود و بايد رو به كمال مي رفت نقش داشتم. بنابراين من اگر اقدام ماندگاري داشتم اين بوده كه رشته هايي را براي اولين بار تدريس كرده ام، مثل روانشناسي اجتماعي يا آثاري را در اين زمينه ترجمه كرده ام يا مقاله نوشته ام و سخنراني. اين رشته كه به جامعه دانشگاهي معرفي كردم، به عقيده من يكي از رشته هاي مهم روانشناسي و حتي علوم اجتماعي است. سال ۱۳۳۷، پنج كتاب ترجمه كردم و براي نخستين بار در دوره كارشناسي ارشد تدريس روا نشناسي اجتماعي را به عهده گرفتم. بنابراين خيلي از جواناني كه از دانشگاه تهران فارغ التحصيل شدند و بعدها استاد شدند در اين درس ها شركت داشتند. آثار ماندني من عبارت از آثاري است كه در اذهان يا روح دانشجويان به جا گذاشته ام يا به صورت قلمي و نوشته از من باقي مانده اند. حالا اين جامعه است كه بايد در مورد اينها داوري كند و تا حدودي هم اين كار را انجام داده است. شايد اين كتاب ها كمتر مورد انتقاد قرار گرفته اند.
* طراحي نخستين كنكور سراسري نيز از اقداماتي است كه در كارنامه شما ثبت شده است.
- اغلب وقت من صرف دانشگاه تهران شده است.
اين كنكور كه الان كنكور لعنتي شده، در دوره اي يكي از لوازم بود. به دليل اينكه تعداد دانشجو زيادتر از ظرفيت دانشگاه شده بود، دانشگاهها دست به دست هم دادند و اولين مسابقه ورودي سراسري، با همكاري دو نفر ديگر در سال ۱۳۴۲ طراحي شد. دانشگاهها در شوراي مركزي دانشگاهها، متحداً تصميم گرفتند كه انتخاب دانشجو را هماهنگ كنند و مجري اين طرح دانشگاه تهران باشد. اين زماني بود كه من مدير كل آموزش دانشگاه تهران بودم و اين وظيفه به عهده اين اداره كل گذاشته شده بود.
* شما فكر مي كرديد كه كنكور بعدها به اين وضعيت دربيايد و خود دانشگاهها هم ديگر نقشي در انتخاب دانشجو نداشته باشند؟
- بله، ما مي دانستيم. البته در آن زمان هيأت نظارتي متشكل از استادان دانشگاههاي مختلف از سوي شوراي مركزي دانشگاهها تشكيل مي شد كه بر كار اجراي كنكور نظارت داشت. اين طور نبود كه يك سازماني جداگانه كار كند و دانشگاه هم نظارتي نداشته باشد.نظر ما اين بود كه كنكور يك امر موقت باشد. يعني تا زماني كه نظام آموزش و پرورش به صورتي درنيايد كه به تعداد صندلي هاي دانشگاه يا به موازات رشد دانشگاهها تعداد داوطلبان متوازن شود، وجود داشته باشد. ما انتظار داشتيم نظام آموزش و پرورش به وجود بيايد كه كساني كه از نظام متوسطه وارد دانشگاه مي شوند را با ظرفيت دانشگاهها تقريباً برابر كند. براي اين كار طرحي بود به نام طرح اصلاح آموزش و پرورش كه من هم به وزارت آموزش و پرورش در بازنگري و اصلاح نظام آموزش و پرورش كمك كردم.
آن زمان دوره راهنمايي نبود. دانش آموزان از ابتدايي به دبيرستان مي رفتند، اين راهنمايي كه الان اسمش هست و رسمش نيست، به اين دليل به وجود آمد كه دانش آموزي كه از ابتدايي بيرون مي آيد در اين دوره شناسايي شود تا به رشته هايي كه علاقه مند است و مورد نياز كشور هم هست هدايت شود.البته هيچ كاري نيست كه بدون نقص باشد ولي اميد ما اين بود كه كنكور تا زماني كه ظرفيت دانشگاهها با خروجي دبيرستان ها برابري كند وجود داشته باشد و بقيه دانش آموزان به رشته هاي فني و حرفه اي بروند. قدم هاي اوليه را هم برداشتيم كه اجرا نشد ولي بالاخره در آينده آخرين راه حل همين خواهد بود.

در خبرها
دانشجويان دانشگاه اصفهان در متروكه اي ۳۰ ساله زندگي مي كنند
مجموعه كوي دانشگاه اصفهان با قدمتي ۳۰ ساله، بدون هيچگونه امكانات شهري، رفاهي، ورزشي و فرهنگي، فرسوده و متروكه شده و نيازمند توجه اساسي است.
دكتر محمدرضا ايرواني معاون دانشجويي دانشگاه اصفهان در گفت وگويي با خبرنگار ما، ضمن اعلام اين مطلب با اشاره به مشكلات حاد خوابگاه هاي اين دانشگاه گفت: با احتساب دانشجويان علوم پزشكي، محدوده كوي دانشگاه هم اكنون يك شهر ۱۰ هزار نفري است كه فاقد بسياري از امكانات ضروري حتي نمازخانه و… مي باشد.
وي با بيان اين مطلب كه به دليل مصوبات برنامه سوم و چهارم توسعه كه طي آن تنها دانشگاه هاي محروم مجاز به ساخت و ساز خوابگاه مي باشند، مجاز به ساخت خوابگاه نيستيم، گفت: اين درحالي است كه بازسازي اين خوابگاه هاي متروكه نيز كاري بسيار سخت و دشوار است و از طرفي نيازمند صرف بودجه هنگفتي است.معاون دانشجويي دانشگاه اصفهان همچنين گفت:  يكي از مشكلات اساسي ما اين است كه به رغم توسعه دوره هاي تحصيلات تكميلي و افزايش عده دانشجويان متاهل اصلا خوابگاه متاهلين نداريم و باوجود حدود يكهزار دانشجوي متاهل غيربومي در دانشگاه در اين زمينه دست نياز به سوي خيرين دراز مي كنيم.
دكتر ايرواني در ادامه با اشاره به نيازهاي فرهنگي دانشگاه گفت:  دو سال پيش طرح احداث مجموعه فرهنگي ورزشي دانشگاه را به منظور پركردن اوقات فراغت دانشجويان به ويژه دانشجويان خوابگاهي كه ساعات زيادي را در خوابگاه مي گذرانند، به سازمان مديريت و برنامه ريزي ارائه داديم اما متاسفانه اين طرح تاكنون بلاتكليف مانده و تصويب نشده است.
وي بودجه موردنياز جهت احداث اين مجموعه را رقمي حدود يك ميليارد تومان اعلام كرد و گفت: درحالي كه خوابگاه هاي ما حتي فاقد سالن تلويزيون، نمازخانه مناسب و هرگونه امكانات ورزشي و تفريحي است، راه اندازي چنين مجموعه اي مي تواند بخش زيادي از مشكلات و نيازهاي دانشجويان را پاسخ گويد.
رييس صندوق رفاه دانشجويان در بازداشتگاه
به گزارش ايسنا،حميد خوش گفتار، رييس صندوق رفاه دانشجويان وزارت علوم، تحقيقات و فناوري هفته گذشته درپي احضار سازمان بازرسي كشور، در كلانتري حاضر شد و سپس با صدور حكم بازداشت، راهي بازداشتگاه شد.به گزارش خبرنگار ما درحالي كه در نخستين روزها و ساعات بازداشت وي دليل بازداشت، مسايل اداري و شكايات ارايه شده از سوي دانشجويان در زمينه مسايل رفاهي عنوان شده بود، تماس ها و پيگيري هاي انجام شده جهت كسب هرگونه اطلاعات تكميلي بي نتيجه ماند.از سوي ديگر معاون مديركل حقوقي وزارت علوم در گفت وگو با ايسنا، ضمن ابراز بي اطلاعي از محتويات كامل گزارش سازمان بازرسي گفت: دكتر خوشگفتار براساس گزارشي از سوي سازمان بازرسي به كلانتري احضار شد، كه اين گزارش درحد يك پيشنهاد و نظر بازرس سازمان بازرسي است و به هيچ وجه قطعيت ندارد.جعفري گفت: آنچه مسلم است اين كه ايشان قرار بازداشتي ندارد و گزارش سازمان بازرسي در حد يك پيشنهاد است.اين گزارش حاكيست، درحالي كه موضوع احضار و بازداشت رئيس صندوق رفاه دانشجويان از چهارشنبه ۲۴ دي ماه مطرح شده بود، هيچ گونه اظهارنظر رسمي و اطلاع رساني مشخصي از سوي مسئولان معاونت دانشجويي وزارت علوم ، تحقيقات و فناوري و ساير مسئولان اين وزارتخانه، در اين زمينه تا روز چهارشنبه گذشته ارايه نشد.گفتني است چهار شنبه گذشته يكي از مشاوران رئيس صندوق رفاه حضور وي در كلانتري را منكر شد و احضارش را توسط سازمان بازرسي تكذيب كرد.
دانشگاه، مجلس و انتخاب هفتم
الهام رضاخاني
همايش دانشگاه، مجلس و انتخاب هفتم به همت كانون دانشگاهيان ايران اسلامي و شبكه راديويي جوان و با حضور جمعي از دانشگاهيان، نمايندگان مجلس و مسئولان در تالار مولوي دانشگاه شهيد بهشتي برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ما، دكتر عليرضا علي احمدي، دانشيار دانشگاه علم و صنعت در اين همايش طي سخناني، نظام جمهوري اسلامي ايران را با چالشهاي متعددي روبه رو دانست و افزود: بايد راههاي برون رفت از اين چالشها را جست وجو كرد و اركان نظام و آحاد ملت را در جهت تحليل واقعيات و جبران نارساييها بسيج كرد، كه در اين ميان نقش قوه مقننه و نمايندگان مجلس شوراي اسلامي بي بديل بوده و اين امر از طريق طراحي و تصويب الگوها و پشتيباني حقوقي و مالي از برنامه ها و انتخاب مسئولين با تكيه بر شايسته سالاري، محقق مي شود.
دكتر محمدرضا مجيدي، عضو هيأت علمي دانشگاه تهران از ديگر سخنرانان اين همايش بود كه انتخابات را از مهمترين جلوه هاي زندگي سياسي جهان امروز ذكر كرده و با اشاره به رفتارهاي انتخاباتي شهروندان و نقش تبليغات، تصريح كرد: در حوزه علوم سياسي و اجتماعي در ساير كشورها انتخابات به عنوان يك مبحث بين رشته اي مورد توجه پژوهشگران است. نظام هاي انتخاباتي، قواعد و مقررات، هزينه ها و شيوه هاي تبليغات و مشاركت انتخاباتي به عنوان مظهري از مشاركت سياسي و رفتار انتخاباتي و عوامل تأثيرگذار در اين زمينه، در رشته هاي جامعه شناسي مورد توجه قرار دارد، اما اين رشته تخصصي در مراكز علمي كشور ما همچنان ناشناخته مانده و كمتر مورد توجه قرار گرفته است.
دكتر شهرام محمدنژاد، دبير همايش و دانشيار علم و صنعت از ديگر سخنرانان اين همايش بود. وي با بيان اين مطلب كه، درگيريهاي جناحي فرصتهاي زيادي را از ملت ما سلب كرده است، ادامه داد: شعار توسعه سياسي كه مي توانست به نوبه خود، راهكارهاي مثبت و ارزشمندي را در فرآيند توسعه همه جانبه كشور ايجاد كند، متأسفانه مورد سوء استفاده قرار گرفته و در جبهه داخلي و خارجي، فشارهايي را بر كشورمان تحميل نموده است.

گزارش هفته
آموزش عالي سال سختي پيش رو دارد
000081.jpg
در حالي كه معاونان فرهنگي دانشجويي دانشگاههاي كشور چندي پيش، با صدور بيانيه اي در آخرين نشست سراسري خود، نسبت به تنگناهاي مالي دانشگاهها و عواقب خطر ساز آن هشدار داده و خواستار رسيدگي جدي مسئولان و برنامه ريزان كشور شدند، رشد ناچيز بودجه هاي جاري و عمراني بخش آموزش عالي در سال ۸۳ از سختي هاي بيشتري براي اين بخش در سال آتي خبر مي دهد.
بودجه آموزش عالي با رشد ۹ درصدي نسبت به قبل و عدم همخواني با نرخ تورم به رغم بسياري از كارشناسان در خور شأن و نياز اين بخش نبوده و دانشگاهها را در سال آينده با چالش هاي تازه اي مواجه خواهد ساخت.
نرخ رشد بودجه در اين بخش كه طي سه سال گذشته به گفته رئيس كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس شوراي اسلامي روندي نزولي داشته و از ۳۰ درصد به حدود متوسط ۹ درصد رشد براي سال ۸۳ كاهش يافته است، از يك سو نشانگر مشكلات موجود در بخش درآمدهاي عمومي كشور بوده و از طرفي مي تواند گوياي عدم توجه كافي مسئولان به جايگاه و نقش مهم دانشگاهها و آموزش عالي كشور باشد. بودجه جاري امسال در اين بخش ۶۲۶ ميليارد تومان و بودجه عمراني آن معادل ۲۲۲ ميليارد تومان تعيين شده است.
در همين رابطه خبرنگار ما با برخي از صاحبنظران و معاونان مالي اداري دانشگاههاي كشور گفت وگويي انجام داده و نقطه نظرات آنان را درخصوص رشد ناچيز بودجه آموزش عالي براي سال آينده جويا شده است: دكتر حسينعلي بهرامي معاون مالي اداري دانشگاه تربيت مدرس با اشاره به مشكلات مالي دانشگاهها و تبعات اين مشكلات، مي گويد:
دانشگاهها از سنوات گذشته معمولاً مقداري كسري بودجه دارند كه هر سال به كسري هاي سال قبل افزوده مي شود. به طوري كه به عنوان مثال خود ما در دانشگاه تربيت مدرس هر سال حدود دو ميليارد تومان كسري داريم كه اين امر براي سال بعد بدهي ايجاد مي كند و به بودجه آن سال تحميل مي شود و به مبلغ كلاني تبديل مي شود. وي افزود: با توجه به اينكه در فصل يك يعني بودجه مربوط به حقوق و مزاياي كاركنان احتمالاً با احتساب ۵ درصد سنوات و افزايش هاي قانوني ديگر چيزي نزديك به ۱۵ درصد افزايش داشته باشيم، قطعاً رشد ۹ درصدي بودجه سال ۸۳ نه تنها جوابگو نخواهد بود بلكه اين بدين معناست كه ما بايد از بودجه تجهيزات و هزينه هاي پژوهش بزنيم تا پاسخگوي حقوق و مزايا باشيم.
وي گفت: بررسي روند افزايش و اختصاص بودجه آموزش عالي و عدم تناسب آن با افزايش هاي اجتناب ناپذير فصل يك و دو نشان مي دهد كه دانشگاههاي ما هر سال ناچارند براي پاسخگويي به تعهدات اين دو فصل يعني حقوق و مزايا و پرداخت قراردادها، از فصل سه يعني فصل تجهيزات و خدمات بزنند و به فصل يك بدهند و اين به معناي مرگ دانشگاههاست.
همچنين دكتر سيدمحمودرضا آقا ميري معاون مالي اداري دانشگاه شهيد بهشتي با اشاره به اينكه بودجه آموزش عالي طي سال جاري و سال گذشته از رشدي منطقي برخوردار نبوده گفت: تداوم اين روند در سال آتي مي تواند دانشگاهها را وادار كند تا در حركتي كه آغاز كرده اند عقب گردي جدي داشته باشند. وي اظهار داشت: رشد ناچيز ۹ درصدي در بودجه امسال آموزش عالي، دانشگاهها را با تنگناهايي بيش از گذشته مواجه خواهد ساخت و طبعاً هم بر كيفيت آموزش و هم پژوهش تأثير منفي خواهد داشت و اين امر موجب بي علاقگي و بي انگيزگي اساتيد و دانشگاهيان خواهد شد.
دكتر آقاميري تحقق شعار استقلال را بدون اتكا بر خود كفايي علمي بي معنا دانست و گفت: براي رسيدن به اين خودكفايي مي بايست قبل از هر چيز امكان و ابزار لازم را براي فعالان اين بخش فراهم كنيم. وي گفت: در حال حاضر دانشگاهها به دليل مواجهه با مشكلات مالي تلاش مي كنند تا بتوانند امورات روزمره را بگذرانند و اگر اين وضع ادامه يابد ما مجبوريم عقب گرد كنيم و دست از پژوهش و تحصيلات تكميلي برداريم.
معاون دانشگاه شهيد بهشتي ناباوري جامعه نسبت به دانشگاه و آموزش عالي را مهم ترين عامل اين كم توجهي دراختصاص بودجه ها ذكر كرد و گفت: وقتي به دانشگاه به عنوان يك دستگاه بودجه خوار نگاه مي شود و توقع دارند دانشگاه مثل شركت دخانيات پول در آورد، اوضاع بهتر از اين نخواهد بود.

دانشجو-۲
دانشجو-۳
دانشجو-۴
|  دانشجو-۲  |  دانشجو-۳  |  دانشجو-۴  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |