دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۹۴
پرسه در خيابان سورنا
برداشتن زير ابروي ماشين شما
سردنده اسكلتي ۵۰ هزار تومان،ضبط پايونر با مونيتور يك ميليون و ششصد هزار تومان،كيلومتر شمار با چراغ هاي آتش نما چهل هزار تومان و رينگ اسپرت سايز ۱۷، هفتصد هزار تومان. خيلي از كسبه بقيه جاهاي شهر به گردش مالي خيابان سورنا حسودي مي كنند.
002178.jpg
عكس ها: ساتيار
علي رضا كيواني نژاد
پرايدي نقره اي رنگ جلو در مغازه پارك است.
اين ماشين محمد و پيام است. حدود ۵ميليون تومان وسيله اسپرت دارد و در روزهاي آينده اسپرت ترهم مي شود، حتي فيلتر هواي آن 

خيابان شهيد منصور خليلي، پائين تر از ميدان تختي 
«سورنا» اسم پيشين اين خيابان است، اسم يكي از نام آورترين سرداران ايراني. شايد اگر خود «سورنا» امروز زنده بود، براي اسپرت كردن اسب و برگ استوانش، اقدام مي كرد يا مثلاً يك «ساب» يك ميليون توماني را پشت زين اسب خود مي بست، با آمپلي فاير و «چنجر» سي دي.
حالا ديگر از سردار سورنا در اين خيابان خبري نيست اما به جاي اسب او مي توانيد يك ماكسيما ببينيد كه اسپورت كردنش ۸ ميليون تومان ناقابل خرج داشته است.
توي اين خيابان، لازم نيست كه ماشينتان ماكسيما باشد يا پرايد. فقط كافي است ماشين باز باشيد، با چاشني پول، آن هم از نوع كلان. چون صحبت از صد و دويست هزار تومان، به قول مغازه دارهاي اين خيابان، چيزي نيست جز... . يادتان باشد اينجا ارقامتان بايد بيش از ۶ صفر داشته باشد. از ميدان تختي شروع كنيد. جايي كه سمت راستتان دفتر فروش بليت هواپيما و روبه رويش نمايشگاهي است غول آسا، به قول كسبه اين خيابان، اين نمايشگاه «آخرش است.»
اسم اين خيابان را هرطوري كه مي خواهيد به خاطر بسپاريد.
- منصور، سورنا يا خليلي.
يك نفر مي گفت: «اين خيابان الان براي ماشين بازها آن قدر معروف شده كه به آن خيابان «اسپرت ماشين» هم مي گويند.
مخلص كلام اين كه حالا خيابان پائين ميدان تختي رسماً بورس اسپرت كردن ماشين است.
پشت دخل نشسته بود و خود را با بخاري بزرگي كه كنار دستش بود، گرم مي كرد.
-«چهار سال است رينگ و لاستيك مي فروشم و كارم همين است و اين مغازه هم مال خودم است.»
به نظر نمي رسيد بيشتر از هجده يا بيست سال داشته باشد اما با چنان ذوق و شوقي از رينگ و لاستيك حرف مي زد كه انگار بزرگترين تفريحش پاك كردن گرد و غبار روي رينگ هاي چيده شده توي ويترين مغازه است.
از اسپرت كردن رينگها مي گويد: «دو دسته رينگ داريم؛ اروپايي و آسيايي. يك زماني اين رينگها متفاوت بودند- در قيمت. اما الان اروپايي و آسيايي فرق ندارد. از هر سن و سالي اينجا مي آيند. ۲۰ تا ۳۰ ساله و تك و توك سنشان بيشتر از اين ارقام است.»
راهروي باريكي از رينگ و لاستيك براي خودش ساخته و انتهاي آن نشسته. مجله اي را بيرون مي آورد و مي گويد: «اگر دوست داري از روي اينها يادداشت بردار. ولي فردا چيزي ننويسي كه بيايند ما را يقه كنند.» اين آخرين مكالمه ماست و بعد از آن براي پايين آوردن چند رينگ، مي رود طبقه بالاي مغازه.
از شاگردش مي پرسيم كه چه ماشين هايي را بيشتر اينجا مي آورند؟
«فرق نمي كند ولي بيشتر پژو مي آورند و بقيه ماشين ها مثل پرايد، زانتيا، ماكسيما و... تاحدي كمتر»
چند قدم پايين  تر از مغازه رينگ و لاستيك، به مغازه اي مي رسيد كه روي آن نوشته باتري.
- مگر باتري ماشين  هم اسپرت و غير اسپرت دارد؟
سوالي است كه از صاحبان مغازه مي پرسيم. محمد و پيام هر دو اين مغازه را اداره مي كنند. محمد مي گويد: «باتري ماشين هم اسپرت و غير اسپرت دارد. اگر بخواهيد (ساب)- بلندگوي بزرگ- بخريد و سيستم شما (آمپلي فاير)با شد و چند وسيله جانبي ديگر نيز داشته باشد، بايد از باتري خشك استفاده كنيد.»
باتري خشك مثل يك صندوقچه دسته دار است آن قدر سنگين كه نمي تواند آن را روي ميز بگذارد ومي گويد شايد ميز بشكند.
«چرا تعجب مي كنيد؟» اين را پيام مي گويد: « ما اينجا حتي روغن موتور اسپرت هم داريم.» قوطي روغن موتوري كه پيام نشان مي دهد دقيقا مثل قوطي هاي نوشابه است. اما نه گران قيمت فقط ۷۰۰ تومان. آن هم براي مصرف در تابستان نه زمستان.
پيام مي گويد: «اسپرت كردن فقط به اين وسايل ختم نمي شود. چرا غ هاي جلو، عقب، جلو پنجره، شيشه هاي ضد سرقت، سقف متحرك، چراغ توي سپر، سردنده، پدال و ...
-باند ضبط از چه قيمتي است تا چه قيمت؟
محمد حالا يك سردنده به شكل ماركبري در دست دارد مي گويد:« از جفتي ۱۵ هزار تومان تا هرچقدر كه فكر كنيد ولي حواستان باشد سيستم روي ماشين حتما باتري خشك مي خواهد»
از اين طرف كلي پول خرج مي كنيد و سيستم مي بنديد ميليوني و از آن طرف تا سر خيابان نرفته نيروي انتظامي درصورتي كه اين وسايل را درماشين شما پيدا كند جريمه مي شويد.
-محمد به نظرت، مشكل كجاست؟
مشكل از آنجاست كه ما در ايران توليد اتومبيل اسپرت نداريم. همين پژو۲۰۶، در ايران آن را با تيپ هاي مختلف معرفي مي كنند. ما چنين تيپ هايي نداريم. در اصل پژو ۲۰۶ در دو نوع ۲ در (سدان) و ۴ در توليد مي شود و قبل از ورود به ايران تمام اين وسايل را دارد و اصلا نيازي نيست كه آن را اسپرت كنيد.
پرايدي نقره اي رنگ جلو در مغازه پارك است. اين ماشين محمد و پيام است. حدود ۵ميليون تومان وسيله اسپرت دارد و در روزهاي آينده اسپرت ترهم مي شود، حتي فيلتر هواي آن.
با محمد صحبت را ادامه مي دهيم. اين بار خارج از مغازه و فضاي آن. مي گويد به تازگي از دبي برگشته است:« آنجا كه بودم ساعت ۱۱ تا۱۲ شب در محوطه هايي كاملا مشخص افراد براي نشان دادن ماشين خود مي آيند. «كاپوت» را بالا مي زنند تا ديگران از تازه ترين فن آوري هاي روز ديدن كنند. بعد با ماشين چند دور مي زنند و از آنجا مي روند. نه با پليس مشكلي دارند و نه خود. او با ويراژ دادن و توليد صدا، براي مردم مزاحمت ايجاد مي كنند. اما اينجا وقتي ماشين را اسپرت مي كني حتما بايد آن را به نوعي در معرض ديد ديگران قرار دهي و جريمه، تنها پاسخي است كه دريافت مي كني.»
قديمي ترين مغازه اين خيابان نه ضبط فروشي است و نه رينگ اسپرت مي فروشد. مغازه اش قديمي ترين مغازه اين صنف است اما تنها به نصب و تعمير انواع دزدگير اكتفا و اگر مراجعه كننده اي داشته باشد، ضبطي هم تعمير مي كند.
نظريان صاحب اين مغازه مي گويد: «از سال ۵۹ در اين خيابان كار مي كنم. آن موقع، اين جا نه خبري از رينگ و لاستيك بود و نه سيستم و «ساب».
بانك صادرات، مغازه كاغذديواري، شيريني فروشي، نجاري، بنگاه معاملات ملكي، فروشگاه لوازم بهداشتي، تعمير قاب عكس، خياطي و ... مغازه هاي اين خيابان بودند و گالري نقاشي.» مي توانيد تصور كنيد روزي در اين خيابان، يك گالري نقاشي هم وجود داشته و به عابران رنگ مي فروخته و لطافت؟ حالا ديگر اثري از گالري نقاشي شيرواني نيست و كسي اهميت نمي دهد يا نمي داند كه جانشين اين گالري چه مغازه اي است.
اين جا و در اين خيابان همه از كار هم راضي هستند به غير از دو مغازه. يكي دفتر فروش بليت هواپيما و ديگري نمايشگاه اتومبيل سورنا.
عروجي صاحب اين نمايشگاه مي گويد: «اينجا از روزي كه بورس اسپرت كردن ماشين ها شده چيزي جز ترافيك برايمان به ارمغان نياورده و حتي روي كار ما تاثير منفي هم گذاشته است. اما ما روي كار آنها تاثير مثبت داشتيم. چون بعضي از خريدارها، ماشينشان را همين جا اسپرت مي كنند.»
از عروجي راجع به اصطلاح رايج نمايشگاه دارها مي پرسيم:
- اين اصطلاح كه مي گويند اين ماشين مال يك خانم دكتر بوده و فقط با آن مي رفته مطب و مي آمده خانه، واقعيت دارد يا نه؟
عروجي با خنده اول سفارش يك فنجان چاي مي دهد. در اتاقي كه به سبك اتاق هاي زيرشيرواني فيلم هاي قديمي - شايد هم مثل همان جايي كه «سارا كورو» زندگي مي كرد - مي اندازد.
«اين اصطلاح تا چند سال قبل هم رايج بود ولي الان نه. چون اگر بخواهند يك تريلي را هم بفروشند مي گويند مال يك خانم دكتر است و مابقي قضايا.»
وقتي با عكاس روزنامه براي تهيه عكس رفتيم، تعدادي از مغازه ها فكر مي كردن ما مامور مالياتي هستيم و چندان روي خوش براي همكاري نشان نمي دادند. ما كه ماشين نداشتيم كه اسپرت كنيم اما سعي كرديم حداقل يك گزارش اسپرت بنويسيم با عكس هاي اسپرت تر از خود گزارش.

اتاق هاي ارزان براي مسافران ثروتمند
نجات يافتگان نفرين شده
به دنبال يك آدرس رفتيم تا دليلي براي تكذيب شايعات لعنتي اين روزها پيدا كنيم. اما اوضاع آنقدر خوب نبود. متاسفانه!
002181.jpg
سعيده امين 
ناصر خسروي جنوبي، ميهمانپذير رضا و اتاق هاي ۳۰۵، ۳۱۹ و ۴۰۶بوده .
هفته اي نمي گذرد كه شاهد رنج فراموش شده بمي هاي سرگردان در وادي جوانمردي مديران بحران ما شده است. وقتي خيابان قديمي ناصر خسرو را از جنوب به سمت بالا طي مي كرديم، فروشندگان جست وجوگر كالاي پرسود دارو نمي دانستند كه خريدار جان كم بهاي زلزله زدگان بم هستيم، خودمان هم فكر نمي كرديم مردماني با ثروت يك ميليارد دلاركمك هاي جهاني در ارزان ترين استراحتگاه هاي پايتخت بسر مي برند و از دسترسي به اولين نيازهاي پزشكي محروم هستند.
صداي تلويزيون از بيرون اتاق ۴۰۶ به گوش مي رسد تلويزيون ۱۴ اينچي كه بيش از ۱ يا ۲ كانال را نمي گيرد. خواهر و برادر جواني بازمانده از خانواده ۸ نفري در يك اتاق ۹ متري آرام جا گرفته اند. خواهر با سروصورت باندپيچي شده، ۵۰ درصد سوختگي خود را پنهان مي كند و برادر نشسته بر روي صندلي، خيره به قورمه سبزي ناتمامش نگاه مي كند. گاهي نيز سر برگردانده و با دست، پرزهاي پتوي كهنه اي كه روي خواهرش كشيده شده را مي چيند.
«وقتي به تهران آمديم يك شب را در خيابان هفت - حوض خوابيديم» جايي براي رفتن نداشتند. صد ها كيلومتر مسافت را از بم به شيراز، از شيراز به مشهد و از مشهد به تهران را با اتوبوس طي كرده بودند. نمي دانستند خسته راهند يا خسته از مصيبت.
تا اينكه يك شهروند آنها را به دفتر كميته امداد امام واقع در خيابان سميه راهنمايي مي كند و بعد هم مانند اغلب آوارگان به سمت ورزشگاه شهيد كشوري براي اسكان موقت.
وقتي زلزله آمد پدر و مادر و ۴ خواهر و برادر زير آوار مي ميرند. فريبا و علي هردو شانس مي آورند اما چراغ علاءالدين مي افتد روي فريبا. وقتي علي خواهر ۲۴ ساله اش را از زير آوار بيرون مي كشد حتي نايي براي گريه كردن هم ندارد.
«۴ روز تمام بدون چادر و فقط با يك پتو كه از زير خاك بيرون كشيده بوديم كنار خانه مان سر كرديم.» تحمل ناله هاي فريبا براي علي كه از او ۲سال كوچكتر بود آسان نبود. عفونت تاول سوختگي ها علي را نگران كرده بود.
با هدايت نيروهاي امداد، خواهر را سوار اتوبوس مي كند و به سمت بيمارستان قطب الدين شيراز روانه مي شوند. «بيمارستان كثيفي بود. سوسك و حشرات روي زمين و تخت ها رفت و آمد مي كردند، حتي حشره كش ها كارساز نبودند.» فريبا ديگر طاقت ماندن ندارد. بازهم سوار اتوبوس از شيراز به سوي مشهد شايد شهر امام هشتم بهتر باشد. يك روز مداواي سرپايي در بيمارستان و بقيه روزها در هتل رازي مشهد. از آن روز به بعد حتي يكبار هم دكتر، فريبا را ويزيت نكرد. فقط وقتي درد و سوزش زياد مي شد يك مسكن به او مي دادند و ديگر هيچ...
«بايد غذاي رژيمي مي خوردم، هر غذايي برايم خوب نيست. اما به جاي آن كمپوت هاي تاريخ مصرف گذشته به ما مي دادند. مي گويند اين همه كمك براي ما فرستاده شده. پس كجا هستند؟» راست مي گويد! ما هم شنيده بوديم. يك روز چند نفر از نمايندگان موسسات خيريه به هتل مي روند و به آنها مي گويند مي خواهيم براي شما در بانك حساب سيبا باز كنيم. از هركدام آنها نفري ۲۵ هزار تومان مي گيرند تا به حساب سيبا واريز كنند، يك هزار تومان هم براي عكس. قول مي دهند كه تا آخر هفته يك ميليون تومان از كمك هاي مردمي به حساب هركدام واريز كنند. «هنوز خبري از پولها نيست» از ۲۰۰ هزار توماني كه مردم به طور مستقيم هنگام عيادت از آنها در بيمارستان، به آنها داده بودند هيچ چيز باقي نماند. بايد فريبا لباس  هاي نو بپوشد چون لباس هاي دست دومي كه دولت به آنها داده، بدن سوخته او را مي آزارد.
آقاي موسوي مسوول اسكان زلزله زده ها در مشهد به آنها مي گويد: به تهران برويد هماهنگي شده است. بازهم سوار اتوبوس روانه تهران مي شوند اينجا در تهران، هلال احمر به آنها مي گويد: با ما هماهنگي نشده است.
بيرون مي آيند و تا ساعت ۳ صبح در سرماي زمستان در خيابان هفت حوض سر مي كنند. فريبا گريه مي كند و يك شهروند آنها را به دفتر كميته امداد مي رساند.
عاقبت در تقسيمات اسكان در ورزشگاه شهيد كشوري، آنان به ميهمانپذير رضا در ناصر خسرو سپرده مي شوند.
سه روز است كه اينجا هستند. هيچگونه دسترسي به پزشك و دارو ندارند. مستاصل از ما سراغ يك درمانگاه را مي گيرند. «شما دكتر سراغ نداريد.»
فريبا مي سوزد. علي آتش مي گيرد. تلويزيون برنامه شاد كودك پخش مي كند.
از آفتاب خبري نيست و اتاق ۹ متري آنها تاريك و تاريك تر مي شود.
جايي در شهر در هتلي به اسم رازي و اتاق ۲۱۸،جوان درشت هيكلي زندگي مي كند كه به او مي گويند، «آرنولد».
او به همراه ساير همشهريانش پس از وقوع زلزله بم بعد از ۶ روز به مشهد و پس ازچند روز مداوا در بيمارستان به هتل رازي آمده اند .
اسماعيل، معروف به آرنولد مي گويد: ما براي تهيه هر چيزي بايد خودمان پول بپردازيم. از لحاظ دارو فقط گاهي به ما مسكن مي رسد و بقيه داروهاي موردنياز را خودمان بايد از داروخانه بخريم.
اول رفتار پرسنل اينجا با ما خوب بود ولي پس از مدتي خسته شده اند و مي خواهند ما را از هتل به يك حسينيه و يا مسجد منتقل كنند.»
در پاسخ به اينكه چند نفر از زلزله زدگان بم در اين هتل هستند مي گويد: «۱۰۰ نفر و روز به روز هم از تعدادمان كم مي شود.»
او از مهرباني مردمي مي گويد كه كمك هاي خود را به صورت مادي و معنوي بي دريغ در اختيار آنان مي گذارند اما دريغ...
اتاق ۳۰۵ هم زن و شوهري را در خود جا داده كه تنها بازمانده يك فاميل هستند. وقتي وارد اتاق مي شويم، آقاي گواري نجيبانه از اتاق خارج مي شود. خانم گواري اتاق كوچك ۹ متري را مرتب مي كند و با دستپاچگي به دنبال چيزي مي گردد كه از ما پذيرايي كند. او پسر سه ساله اش را زير آوار بم از دست داده است. شوهرش كارمند بانك است و از شرايط بهتري نسبت به همشهريانش برخوردار است. بانك فقط دو روز در تهران براي آنها اتاقي در هتل فردوسي اجاره كرده بود اما بعد...
آنها به ورزشگاه شهيد كشوري رفتند تا در طرح اسكان موقت جايي براي خوابيدن پيدا كنند. مهمانپذير رضا، قسمت آنان بود. شايد آنها خوش اقبال تر از ديگران بودند.
خواهر خانم گواري پزشك است اما خود در حادثه بم مصدوم شد و هم اكنون در يكي از بيمارستان هاي تهران بستري است.
خانم گواري زن تحصيل كرده اي است و از شرايط موجود، احساس رنجوري بيشتري مي كند.
«تا ۶ روز پس از زلزله بدون چادر و يا سرپناه داخل اتومبيل مي خوابيدم حتي از يك دانه چادر خبري نبود تا اينكه به مسوول هلال احمر در بم مراجعه كرديم و او ما را به همراه يك نامه به ارگ جديد فرستاد. مسوول انبار در ارگ جديد نامه ما را قبول نمي كرد، با اصرار فراوان او را راضي كرديم كه يك چادر به ما بدهد. وارد انبار كه شديم تا چشم كار مي كرد پتو بود و چادر. يكي از آنها را به ما داد اما وقتي به بم رسيديم و خواستيم چادر را علم كنيم ديديم كه يك ميله كم است. آخرسر هم از نيروي انتظامي يك چادر بهتر گرفتيم.»
از مديريت امداد در بم ناراضي بود. مي گويد: «غذا را پشت يك وانت يا كاميون ميان بازمانده ها تقسيم مي كردند هركس دست و پا داشت و مي توانست دنبال وانت بدود غذا مي خورد والا هيچ...»
مي گويد: «زنان زيادي در زلزله، بي سرپرست شدند و بسياري از آنها در شرايط روحي نامتعادل صيغهِ ... مي شدند. دختري در همسايگي ما كه همه نزديكانش را از دست داده بود با يكي از مردان امداد به زاهدان رفت...»
خانم گواري خيلي شانس آورد كه آقاي گواري زنده است...
ميناي دو ساله توي بغل مادرش با چشمان قشنگش دوربين عكاسي ما را در اتاق ۳۱۷ نگاه مي كند. ميناي كوچك شير خشك ندارد اما گريه نمي كند. ميناي كوچك لباس و پوشاك و اسباب بازي هم ندارد اما باز هم گريه نمي كند. كسي چه مي داند، شايد اگر بزرگتر شود بغضش در يادآوري خاطرات كودكي بتركد.
پدر و مادر مينا چند روز است كه در ميهمانپذير رضا رها شده  اند. سقف دارند، غذا هم دارند اما دارو و پزشك ندارند. مادربزرگ مينا در بيمارستان بستري است و آنها هم مجبور شدند يك شب را در راهروي بيمارستان بسر ببرند.پدر و مادر مينا ديگر طاقت ماندن ندارند مي خواهند هر چه زودتر به بم - نه ديگر بمي نمانده- به كرمان بازگردند.
در اتاق روبه روي اتاق ميناي كوچك، مردان رنجوري از بم روي تخت دو زانو نشسته اند. آنها هم مي خواهند بازگردند.
نجيبانه از مردم ممنون هستند اما...

۵/۱ ميليون كشته در زلزله تهران
آمار كشته ها هر روز در زلزله احتمالي تهران بالاتر مي رود. طبق گزارش موسسه تحقيقاتي ژاپني جايكا از زلزله تهران (كه محرمانه تلقي مي شود) در صورت وقوع زلزله در تهران همان لحظات اول ۵/۱ ميليون نفر كشته مي شوند. بنابراين مناطق قديمي و فرسوده بايد قبل از وقوع زلزله احتمالي سريعا تخليه شوند.
بر اساس نتايج اين تحقيق، برخي مناطق قديمي تهران مانند منطقه ۱۷ از هم اكنون بايد تخليه شوند زيرا در صورت وقوع زلزله، در اين مناطق يك فاجعه انساني بي سابقه در تاريخ بشر، رخ مي دهد.
مصطفي كاظمي- كارشناس مسايل شهرسازي- به مهر گفت موسسه تحقيقاتي ژاپني جايكا دو سال است كه بررسي خود را روي زلزله تهران آغاز كرده است.

دودرصد عقب ماندگي براي ۹۰ درصد
۹۰درصد دانش آموزان شاخه فني و حرفه اي كشور به دليل كمبود امكانات از ادامه تحصيل در اين رشته محروم مي شوند.
رضا رسول زاده به مهر گفت: «از هر ۱۰ دانش آموز متقاضي تحصيل درشاخه فني و حرفه اي، اين شاخه توان پذيرش فقط يك نفر را دارد و به دليل كمبود امكانات، توان افزايش كيفي شاخه فني و حرفه اي كشوروجود ندارد.» مدير كل دفتر آموزش و پرورش فني و حرفه اي، با اشاره به اينكه ۳۱۰ هزار دانش آموز در هزارو ۲۹۶ هنرستان فني وحرفه اي مشغول تحصيل هستند يادآور شد: نسبت به برنامه سوم توسعه، شاخه فني و حرفه اي حدود دو درصد عقب است.

نگراني دانشگاه آزاد از قبولي دختران
افزايش آمار تعداد قبول شدگان دختران در كنكور نسبت به پسران باعث شد تا هيات امناي دانشگاه آزاد اسلامي ماموريت داد تا دانشگاه تحت عنوان يك پروژه تحقيقاتي موضوع افزايش سريع قبول شدگان دختر در آزمون سراسري نسبت به مردان را مورد بررسي قرار داده و نتيجه را به هيات امنا گزارش دهد. در سي و يكمين اجلاس هيات امنا دانشگاه آزاد اسلامي، فعاليت برون مرزي دانشگاه بررسي شد.
به گزارش ايسنا، در اين اجلاس كه با حضور آيت الله هاشمي رفسنجاني برگزار شد، تاسيس واحد دانشگاه آزاد در عراق نيز مورد بررسي قرار گرفت.

طرح خاك آلود در مجلس
هر چند طرح جايگزيني خودروهاي فرسوده در بايگاني مجلس خاك مي خورد، ولي شركت سايپا در اقدامي مستقل، خودروهاي فرسوده را از امروز - به نوبت - با خودرو نو پرايد تعويض مي كند كه خودروهاي ساخت داخل تا آخر سال ۱۳۵۰ و چهار سيلندر به بالا شامل اين طرح مي شوند.
بازتاب گزارش مي دهد: مالكان اين خودروها مي توانند، با انتقال خودرو و سند آن به شركت سايپا و همچنين پيش پرداخت ۵۰۰ هزار تومان براي خودروهاي سال هاي ۱۳۴۹ و ۱۳۵۰ و ۸۰۰ هزار تومان براي خودروهاي سال هاي قبل از ۱۳۴۸ به علاوه پرداخت مابقي قيمت خودرو در اقساط ۴۵ ماهه و هر قسط ۱۴۹ هزار تومان، صاحب يك دستگاه پرايد صفر كيلومتر شوند.

اولين ركورد گشت محيط زيست
گشت ويژه محيط زيست استان تهران طي ۴ ماه ۱۰۵ واحد آلاينده را در سطح استان تهران پلمپ كرد.ظاهرا فعاليت سازمان محيط زيست براي مبارزه با عوامل تخريب محيط زيست بيشتر شده است. محمدحسن پيراسته در گفت وگو با ايسنا اعلام كرد: «طي ۴ ماه گذشته، ۷۰۷ واحد مورد بازديد قرار گرفته اند كه از اين تعداد ۱۰۵ واحد پلمپ شده است.»
وي با بيان اينكه در اين مدت ۵۱۴ مورد شكايت به صورت كتبي و تلفني از شهروندان واصل شده است، افزود: «گشت ويژه محيط زيست استان تهران در ۴ ماهه اخير به ۴۰۰ مورد شكايت رسيدگي كرد كه بر اساس آن به ۶۹۲ واحد آلاينده، اخطاريه زيست محيطي داده شد.»

در شهر
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
درمانگاه
زيبـاشـهر
طهرانشهر
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |  طهرانشهر  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |