يكشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۳۰۹
دقايقي درپرطرفدارترين اجراي جشنواره موسيقي فجر
رديف دومي ها و رديف سومي ها
كنسرت محمد نوري براي مشتاقان موسيقي زندگي است، اما براي بعضي ها حضور در اين كنسرت لحظاتي بود تفريح صرف و براي وقت گذراني. بنابراين اتفاق هايي افتاد كه نبايد مي افتاد. بخوانيد:
شاپور مجد
بين چند اجرايي كه در جشنواره موسيقي با توجه مردم مواجه شدند، اين اجرا بيشترين تنش را - البته در حاشيه- داشت. محمد نوري براي بسياري خاطره است و زنده است. براي برخي فقط زنده است، احتمالا از گذشته اين خواننده برجسته خبر نداشته يا امكان تهيه نوار يا نوارهاي او را نداشته اند. براي برخي، نوري فقط خاطره است، چون سن و سال زيادي از آنها و نوري گذشته است و فاصله زياد بين دوره هاي قديم و جديد فعاليت موسيقايي نوري، آنها را از اين پديده آوازي و از پيگيري اجراهاي او دور كرده است. اما از هر سه دسته ياد شده، آن قدر بودند كساني كه نه فقط تالار وحدت را پر كنند، بلكه بتوانند مسوولان را مجبور كنند كه صندلي هاي زيادي را به تالار اضافه كنند.
جشنواره موسيقي امسال مارمولك نداشت كه جوان ها با كيسه خواب در دست بايستند و بعد، در صف بخوابند. هيچ سالي هم از اين اجراها نداشته است. اگر هم از اين جور اجراها احيانا خبري باشد، بليت هاي كادويي آن قدر زياد و بليت هاي گيشه اي آن قدر كم است كه ظرف چند ساعت معدود، صف ها گسيخته شود و بي بليت ها به خانه بروند.
محمد نوري از كرمان برگشته بود. از اجرايي به نفع آسيب ديدگان زلزله بم. او برخلاف برخي تازه كارها، بعد از اجرا مدعي نشده بود كه «گروه موسيقي من، از هر زلزله زده اي مصيبت ديده تراند» و درآمد اجرا، هپلي هپو! نوري با عشق و اعتقاد و با تمامي توان مي خوانَد و مي خوان-د. در اجراي يكشنبه گذشته محمد نوري حتي تغييراتي در ملودي آواز خود اعمال مي كرد تا بتواند براي مخاطباني كه بارها و بارها نوار آثارش را گوش داده اند، نو و به واسطه نو بودن، جذاب باشد.
محمد نوري در كنار ۶-۵ خواننده ديگر كه همه درگذشته اند، به عنوان صدايي جديد و غيرتقليدي در موسيقي پاپ ايران مطرح بوده است و كارهايي را انجام داده كه براي او يك رزومه كاري قابل توجه ايجاد كرده است. محوريت صداي محمد نوري در آهنگ هايي كه خوانده چندان محسوس نيست و در نوارها، حتما به قصد صداي نوري بر گروهش چيرگي ندارد. اما در اجراي تالار وحدت صداي نوري برهمه مي چربيد. با توجه به اين نكته كه معمولا فرصتي براي بررسي صدا(Sound Check) گروه هاي موسيقي قبل از اجرا وجود ندارد، احتمالا بلند بودن صداي نوري نسبت به اركستر را مي توان اداي دين مسوولان جشنواره به اين هنرمند دانست كه با حضور در شوراي ارزشگذاري - نظارت، قوت و اعتبار جدي اي به اين شورا بخشيده است.
اما هر قدر هم كه صداي نوري بلند بود، به بلندي صداي برخي از مخاطبان نمي رسيد. در طبقه سوم تالار وحدت، سه رديف صندلي براي مردم گذاشته شده بود. افرادي از رديف سوم مرتب صحبت مي كردند. حتي به وقت شنيدن يك آهنگ آذري كه با استقبال عمده اين افراد همراه شد هم، باز صحبت مي كردند. در دست يكي از آنها يك دوربين فيلمبرداري بود و احتمالا فكر مي كرده اند كه وقتي قرار است بعداكنسرت را در تلويزيون ببينند، چرا حالا به جاي گپ زدن و تنقلات خوردن، گوششان را خسته كنند؟ فردي از رديف دوم، چند بار برگشت و به رديف سومي ها گفت: «پيشته»، اما آنها بي وقفه و خستگي ناپذير به حرف زدن ادامه دادند. باز فرد رديف دومي گفت: «پيشته» و باز حرف زدن ادامه داشت. محمد نوري با همه انرژي و دقت و به همراه يك تكنواز پيانو (كه از رديف اول مخاطبان، به روي سن رفت) مي خواند. نوري حتي از فرط هيجان يك بار با دست روي پايه ميكروفون كوبيد، اما لابد باز حرف زدن رديف سوم، از صداي نوري بيشتر به گوش رديف دومي رسيد كه وسط آهنگ فرياد زد: «ساكت باش! وگرنه مي اندازمت پايين!» از طبقه سوم تالار تا همكف، ۵۰متري مي شود. برخورد تند رديف سومي باعث شد يك حرف تند رد و بدل نشود و رديف دومي گفت: «بعد از اجرا، وايستا بيرون.» شنونده حرف ها و موسيقي، ياد دوره دبستان مي افتاد كه سر كلاس و گاه در حياط مدرسه اين جمله شنيده مي شود: «زنگ كه خورد وايستا سر كوچه!»
احتمالا رديف سومي ها خيلي كنسرت نرفته بودند كه آداب ماندن در تالار اجراي موسيقي را ياد بگيرند. يا شايد رديف دومي سال ها منتظر رفتن به كنسرت محمد نوري بوده، اما كنسرتي از محمد نوري نبوده است. شايد رديف سومي ها نمي دانسته اند كه صداي خودشان در فيلم، خيلي بهتر از صداي محمد نوري شنيده خواهد شد و فيلمي كه تهيه كرده اند بي فايده خواهد بود. شايد هم رديف سومي هاي اين بحث، از بليت هاي مجاني استفاده كرده بودند و كل بحث برايشان شوخي بود؛ گرچه كنسرت محمد نوري براي بسياري از مخاطبان آن جدي بود.

پاريس در تسخير فرشهاي ايراني
002925.jpg
مردم فرانسه تحت تاثير هنر ايران قرار گرفتند. نمايشگاه فرش هاي ايراني ماه گذشته در پاريس برپاشد
ماه گذشته نمايشگاهي از ۱۵۹ تخته فرش دست باف ايراني در پاريس برگزار شد.
هدف اين نمايشگاه اثبات عمق و تنوع محلي صنعت فرش چند صدساله ايراني بود. برگزاري اين نمايشگاه با ديدار محمد شريعتمداري، وزير بازرگاني ايران و تعدادي از بازرگانان ايراني همراه بود. به اين ترتيب اكثر فرش ها، هم براي نمايش و هم براي فروش عرضه شده بودند.
محمد صادق خرازي سفير ايران در فرانسه گفت: «شما ممكن است يك ماه در ايران باشيد ولي چنين فرش هايي نبينيد.» سفير ۴۰ ساله ايران در فرانسه اضافه كرد: «در تاريخ ۲۵ ساله جمهوري اسلامي ايران، چنين نمايشگاهي برگزار نشده است؛ من خودم ۳تخته از اين فرش ها را در بدو شروع نمايشگاه خريده ام.»
آقاي بهزاديان رئيس اتاق بازرگاني تهران كه براي جلب سرمايه گذاري شركت هاي فرانسوي به پاريس سفر كرده بود، بيشتر به جنبه هنري نمايشگاه تاكيد داشت. او گفت: «هنر خيلي مهم تر از تجارت است.»
فرش هنوز اصلي ترين صادرات غيرنفتي ايران است. بر اساس آمار وزارت بازرگاني صادرات فرش ايران ۶۰۰ ميليون دلار در سال است.
هفت توليدكننده فرش كه در نمايشگاه حضور داشتند توسط وزارتخانه تاييد شده بودند. ايران هنوز براي به دست آوردن دوباره بازار جهاني فرش با كشورهاي چين، هند، نپال و پاكستان كه طرح فرش ايراني را تقليد كرده اند، رقابت مي كند، ولي متاسفانه موفقيتي به دست نياورده است. اين در حالي است كه ميزان صادرات فرش دست باف محلي چيني به آمريكا، از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۲، حدود ۲۸ درصد افزايش يافته است.
فرش هاي اين نمايشگاه از جنس پشم و ابريشم بود. يكي از فرش هاي اين مجموعه كه در سال ۱۹۱۲ مخصوص سفارت ايران در فرانسه بافته شده بود و حالا متعلق به وزير بازرگاني است، بر اساس طرح هاي محمد صفري بافته شده است و رنگ قرمز اين فرش، رنگ خاصي است كه از نوعي حشره ماده مخصوص درخت بلوط مديترانه اي تهيه شده است.
در اين نمايشگاه علاوه بر فرش تعدادي از گبه هاي قشقايي اطراف شيراز و همينطور فرش هايي از شهر مقدس قم هم در معرض تماشا قرار داشت.
از بين فرش هاي موجود تنها ۱۴ فرش فروخته شد و ۳۰ فرش هم به عناوين مختلف اهدا شد.

ستون شما
امروز به اندازه همه آن چند روز سينمايي نامه داريم، بنابراين از هميشه مطول تريم، تحمل بفرماييد.
روح شهروندي 
نامه اي بدون اسم: «اينجانب گاهي براي ورزش صبحگاهي به پارك ساعي مي روم و مشاهده مي كنم كه كارگري كه قفس حيوانات را تميز مي كند ماسك نمي زند. من اين مطلب را چندبار گوشزد كردم كه توجهي نشد. پيشنهاد مي كنم شهرداري استفاده از وسايل پيشگيري را الزامي كند.»
- انگيزه اين مطلب، نوشته اي بوده در صفحه درمانگاه با عنوان بيماري هاي تماس با حيوانات. چقدر روح شهروندي خوب است.
درخواست از امت 
تيتر نامه اين است: «به خاطر خدا پناهم دهيد.» و با اين شروع: «امت انسان دوست...» بخوانيد:
اينجانب به خاطر مشكلات فراوان در زندگي و بدهكاري، كانون گرم خانواده  ام از هم پاشيد و ديگر سقفي براي خانواده ام ندارم. داراي ۵ فرزند هستم كه يك پسر سرباز در حال خدمت و ۴ دختر ۱۸۱۶۱۳،، و۵ ساله در بدترين شرايط هستند و خودم نيز به خاطر بيماري از ناحيه كليه به سختي، كارگري مي كنم كه كفاف خودم نيز را نمي دهد. همسرم به خاطر وضعيت بد روحي دچار فشار خون عصبي شده است تو را به خدا به خاطر بچه هايم ما را ياري كنيد.
- نكته اين است كه اين هم وطن مستاصل شماره حساب هم داده است. خواستيد كمك كنيد، تماس بگيريد.
امان از ترقه 
خانم «نيلوفر.د» يا «امضا محفوظ» درباره چهارشنبه سوري هشدار داده و گله كرده از افراد مزاحم و سودجويي كه آرامش را از مردم مي گيرند. به عقيده ايشان يا خانواده ها بايد بچه ها را درست تربيت كنند، يا ماموران انتظامي با جرايم سنگين جلو اين كارها را بگيرند.
- حالا فهميديد چرا با امضا محفوظ نامه دادند؟
فكري بكنيد
بعد از مقدمه اي درباره مسايلي كه براي بناهاي تاريخي پيش مي آيد، مي رويم سر اصل موضوع.
آيا نبايد خيل عظيم فارغ التحصيلان بيكار رشته هاي باستان شناسي و مرمت آثار تاريخي را استخدام كرد تا بدين گونه، هم گوشه اي از مشكلات بيكاري فارغ التحصيلان اين مرز و بوم حل شود و هم آثار تاريخي حفظ و هم آثار ارزشمند گذشتگان قبل از آنكه به دست هاي ناجوانمردانه غارتگران فرهنگي بيفتد از دل خاك پرگهرمان بيرون بيايد و جايگاه خود را در موزه هاي كشور به دست آورد؟
آيا زمان آن فرا نرسيده است كه فرهنگ سازي در ميان مردم با جديت و تلاش بيشتري پيگيري شود تا مردم خود پاسدار و حامي واقعي آثار تاريخي شان باشند و يا لااقل اين را درك كنند كه نبايد بر روي ديواره هاي باقي مانده از ساليان دور از خود اثري تحت عنوان يادگاري بر جاي بگذارند؟
و چه خوب بود اگر سازمان ميراث فرهنگي كتيبه هايي بزرگ مي ساخت و در كنار هر اثر تاريخي قرار مي داد تا آنان كه شيفته بر جاي گذاشتن آثار هنري از خود هستند، بدين گونه ارضا شده و دست از سر آثار تاريخي بردارند.
- جناب آقاي سيدعمادالدين كاظمي خراساني، بسيار با شما هم عقيده ايم.
مدرك...
فكسي از آقاي محمدحسين افقهي، در مذمت مدرك، با استفاده از كمالات سهيل محمودي كه مصاحبه فرانك آرتا با او دو هفته پيش در ايرانشهر چاپ شد.
البته براي اين استاد بزرگ نداشتن مدرك جاي هيچگونه كمبودي نيست زيرا حافظ و سعدي و مولانا هم ديپلم نداشتند و كتاب هاي آنها در دانشگاه جزو دروس مشكل است. آيا تفسير گلستان سعدي براي همگان كار ساده ايست، خواندن شاهنامه و مثنوي... و تفسير آن براي همگان امكان پذير است؟ يقينا خير، ولي آنها هم ديپلم، فوق ديپلم، ليسانس و... نداشتند.
در ضمن استاد شهريار دانشگاه پزشكي را رها كردند و به دنبال نبوغ خود رفتند و براي ما باعث افتخار شدند.

صبح تا شب
جواد رسولي 
قبل از مرور برنامه هاي هنري امروز، يك عذرخواهي به همه بدهكاريم. هم خواننده هايي كه خبرها را دنبال مي كردند و هم مراكز و فرهنگسراهايي كه كلي خبر برايمان فرستادند و ما نتوانستيم هيچ كدامشان را استفاده كنيم چون داشتيم ويژه نامه جشنواره فجر را - كه كار سنگيني هم بود - كار مي كرديم. به هر حال ببخشيد.
سينما
توي اين چند روز خيلي از سينما گفته ايم. شايد لازم باشد به اين بخش قدري استراحت داد. تازه اگر شما هم جزو آنهايي بوده ايد كه توي جشنواره يك عالمه فيلم ديده اند، شما هم بايد كمي استراحت كنيد. از اين حرف ها كه بگذريم، امروز بهترين فرصت فيلم ديدن در سالن كوچك حوزه هنري مهياست، ساعت ۳۰:۱۶ و ۱۹ اينجا فيلم «من سام هستم» به نمايش درمي آيد. فيلمي كه جسي نلسون سال ۲۰۰۱ آن را ساخته و شون پن يكي از بهترين بازي هايش را در آن ارايه كرده است. پن در اين فيلم نقش يك عقب افتاده ذهني را بازي مي كند و تصويري كه از چنين آدمي مي سازد با همه عقب افتاده هاي ديگري كه در سينما ديده ايم فرق مي كند. او براي اين نقش نامزد اسكار هم شد. ميشل فايفر را هم بعد از مدتها مي شود در اين فيلم ديد.
كتاب 
انتشارات صابرين، كتابي چاپ كرده درباره تربيت كودكان. اسم كتاب هست «كليدي هاي رفتار با كودك يك ساله» و از سري كتاب هاي «كليدهاي تربيت كودكان» اين انتشارات است. راستش خيلي پيش نمي آيد كه اين جوركتاب ها را جدي بگيريم، در حالي كه براي آنهايي كه صاحب بچه شده اند، خواندن انواع به درد بخور و خوب اين كتاب ها خيلي هم راهگشا است. اين كتاب را مگ زوبيك نوشته و زهرا جعفري ترجمه اش كرده. روي جلد كتاب اين توضيح را مي شود خواند: «در اين كتاب يك متخصص مراقبت از كودكان به شرح چگونگي رشد و تغييراتي كه كودك يك ساله تان پيدا مي كند، مي پردازد. همچنين درباره رفتارهاي قابل پيش بيني - و گاهي دشوار و پرمسووليت- در اين مرحله از رشد كودكان، مطالبي خواهيد آموخت.» اين كتاب ۱۹۴ صفحه و قيمتش ۱۶۰۰تومان است.
فرهنگسرا
حالا كه صبح تا شب امروز قدري خانوادگي شده، اين يكي خبر را هم بد نيست بخوانيد: واحد آموزش فرهنگسراي سالمند كلاس هاي آموزش گليم بافي راه انداخته است.هنرجويان - كه طبيعتا بيشتر خانم ها هستند - در اين دوره با نحوه بافت گليم و انواع طرح هاي آن آشنا مي شوند. «ارج نهادن به هنرهاي سنتي» و «كمك به اقتصاد خانواده» هدف هاي اصلي اين دوره اعلام شده اند.
اما بر و بچه هاي تهرانپارس كه به فرهنگسراي اشراق (طبيعت) نزديك هستند اگر سري به اين جا بزنند با كلي كلاس آموزشي و دوره هاي تخصصي مواجه خواهند شد كه تقريبا هر سليقه اي را پوشش مي دهد. از انواع طراحي و نقاشي و قالي بافي بگيريد تا فيلمبرداري و موسيقي و كامپيوتر. روزهاي آينده بيشتر درباره اين دوره ها مي خوانيد.
موسيقي 
مهم ترين كنسرت موسيقي پاپ اين روزها كنسرت گروه ايليا و خواننده اش فرمان فتحعليان است. اين كنسرت از ۲۸ تا ۳۰ بهمن در تالار فرهنگ (كنار تالار وحدت) برگزار خواهد شد و اگر دوست داشتيد صداي فتحعليان و خواننده ميهمانش هومن جاويد را بشنويد هنوز يكي دو روز براي تهيه بليت فرصت داريد. چند تا كنسرت موسيقي سنتي هم اين روزها برگزار مي شوند كه يكي از آنها فردا در فرهنگسراي شفق اجرا مي شود. گروه موسيقي گلبام به سرپرستي پوريا جوانميري ساعت ۱۹ اين كنسرت را اجرا مي كند و قرار است عوايد فروش بليت آن به «وارثان ويرانه هاي بم» اهدا  شود. در اين فرهنگسرا كنسرت هاي ديگري هم برگزار مي شود. روزهاي ديگر منتظر اين خبرها باشيد.
تلويزيون 
جذاب ترين برنامه هاي امشب تلويزيون به جز فوتبال پخش زنده باشگاه هاي ايتاليا، يكي مجموعه كيف انگليسي است كه دارد به قسمت هاي تلخ آخرش نزديك مي شود و دو تا سريال طنز شبانه كه از دو شبكه ۳ و ۵ دارند پخش مي شوند. مهران مديري نقطه چين را ادامه مي دهد و مهران غفوريان «ورود ممنوع، ممنوع» را شروع كرده است. خدا كند هر دوي آنها از اين بي مزگي نجات پيدا كنند.
برنامه هاي ويژه انتخابات مثل شب هاي گذشته در شبكه هاي مختلف همچنان ادامه دارد. تلويزيون مثل هميشه وظيفه خودش مي داند كه در اين مورد اطلاع رساني كند و اين خيلي هم خوب است.
آخرين توصيه براي امشب، ديدن جشنواره فيلم هاي سينمايي شبكه ۲ است. البته اگر اين برنامه را تا امشب ادامه داده باشيد. ورزش و مردم، --- برنامه بهرام شفيع--- را هم فراموش نكنيد. اگر وقت داشته باشيد، برنامه مفرحي است. صبح تا شب خوبي داشته باشيد.

لذت
استقامت و پايداري مترسك و قانع بودن اون به وضعيت موجود خودش، باعث تعجب پرنده هاي مهاجري بود كه هر از چند گاه از اون ديار مي گذشتن. بلاخره يه روز يكي از اونها از مترسك مي پرسه كه تو به چه اميد و دلبستگي اين وضعيت رو تحمل مي كني و به اون خو گرفتي؟
مترسك مي گه برو و به پروازت ادامه بده چون تو از لذت  ترسوندن ديگران چيزي نمي فهمي.

راهنمايي و رانندگي نخواند
رعايت قانون، اين همان چيزي است كه همواره راهنمايي و رانندگي نيروي انتظامي از شهروندان مي خواهد و اگر تخلفي صورت بگيرد، به وسيله جريمه، به شهروندان گوشزد مي شود. اما اگر مجري قانون خود تخلف كرد، چه اتفاقي خواهد افتاد. مثلا راهنمايي و رانندگي به ماموران خود اعلام كرده است، ورود خبرنگاران به طرح ترافيك با ارايه كارت خبرنگاري بلامانع است، به عنوان مثال افسري كه هر روز در ميدان هفتم تير مي ايستد متوقفت مي كند، كارتت را نشان مي دهي و او جريمه را مي نويسد، چرا؟ چون مقابل عنوانت به جاي خبرنگار نوشته شده است: «دبيرسرويس...»
تمام تلاشت را مي كني تا به او بفهماني دبيرسرويس، هم خبرنگار است و هم چند خبرنگار زيردست او قلم مي زنند. گوش نمي كند. مي آيي، همكارانت هم مي آيند امروز، فردا و چند روز بعد، تعريف مي كنند كه يك افسر در همان ميدان جلوشان را گرفته و با افتخار گفته است من دبير سرويستان را جريمه كردم. حالا ماشين را پارك كرده ايم توي خانه، چه يك مامور قانون توجيه نيست، دبير هم خبرنگار است. تا آن روز بايد منتظر ماند چقدر طول مي كشد؟! نمي دانيم!

مردم
آژانس عكس ورزشي 
فكر افتتاح اولين آژانس عكس ورزشي ايران مربوط به زمان هاي خيلي دور است، اما مهدي عاقلي عكاس باتجربه مطبوعات ورزشي ايران، اولين كسي بود كه آن را عملي كرد.
اگر در برخي روزنامه هاي ورزشي ايران با امضايlmage bank در كنار عكس ها رو به رو شديد، حواستان باشد كه اين عكس محصول آژانس عكاسي ورزشي ايران و شركاست. گرچه عاقلي و فرشاد عباسي دو عكاس كار كشته ورزشي هستند كه احتياجي به تعريف از كارشان نيست، اما به هر حال اين فصل جديدي در عكاسي ورزشي ايران است.
اميرحسين آريانپور
دكتر اميرحسين آريانپور استاد برجسته فلسفه، روانشناسي و علوم اجتماعي امروز از ساعت ۳۰:۱۶ الي ۲۰ در تالار علوم توانبخشي مورد تقدير قرار مي گيرد.
در مورد اين برنامه گفته شده است كه: «چند نفر از صاحبنظران علوم اجتماعي و چهره هاي سرشناس فرهنگي درباره آثار و نقش دكتر آريانپور در حوزه هاي مختلف سخن خواهند گفت.»
تقدير از چهره هاي برجسته فرهنگي كاري است كه بايد بازتاب داشته باشد، بخصوص كه دكتر آريانپور آن طرف ماجرا باشد.
موتزارت براي بم 
اين هم واكنشي ديگر براي اينكه احساس كنيم دنيا جاي قشنگي است. دو آوازه خوان، شش نوازنده آلماني و آناهيتا نيريز، پيانيست جوان ايراني.
اين تعداد در كنسرتي كه به منظور جمع آوري كمك براي زلزله زدگان بم برپا شد، دور هم جمع شدند و قطعات موتزارت را در رثاي رفتگان بم اجرا كردند.
درآمد حاصله از اين كنسرت كه هفته گذشته برپا شد، به حسابي كه كانون نويسندگان ايران باز كرده، ريخته شد. از اين جمع كوچك كه دلي بزرگ داشتند، به شدت متشكريم.

ذهن زيبا
هيچ دليلي وجود ندارد كه چون بيشتر انسان هاي مقدس فقير بود ه اند، پس بيشتر فقرا هم مقدس هستند.
ويليام اينچ
اين طور فكر نكن وقتي كسي به تو مي گويد «كافي است»،«يعني واقعا» كافي است!
جكسون براون
شكست چيزي نيست جز دست كشيدن از تلاش.
آلبرت هابارد
هرثانيه، يك لحظه بي همتاست، دنبال لحظه هاي فوق العاده گشتن، بيهوده و اتلاف وقت است.
مارتين گراي

تهرانشهر
ايرانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |